< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

89/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

آیات اعتقادی در مسألۀ توحید مورد صحبت بود، فهرستی در ارتباط با این آیات ابتدای شروع بحث گفته شد، قسمتی از آن‌ها بحث شد به این مسأله رسیدیم که از بحث‌های مربوطه این است که خداوند متعال و کائنات چه نسبتی بینشان هست، سنخیَّتی است بین خدا و کائنات، بینونت است بین خداوند متعال و کائنات، عینیَّت است بین خداوند متعال و کائنات، چه نسبتی است؟ در این بحث با آیۀ شریفۀ ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ﴾[2] بحث شروع شد و روایات متعدّدی هم در این جهت خوانده شد و عرض می‌کردیم که در فهم چنین مطالبی با توجّه به حاکمیِت عقل همه جا و این‌که عقل جایگاهش در همۀ موارد در حدّ و حدود خودش محفوظ است بررسی مدارک وحیانی بهترین راه است که تعقُّل در آن‌ها بشود، قبل از آن‌که انسان ذهنش شکل بگیرد به آراء بشری شایسته است که با تعقُّل در ارتباط با مدارک وحیانی به قید اعتبار سند و روشنی دلالت تفحّص کند نتیجه‌ای که به دست می‌آید اگر چنانچه چنین چیزی نبود همان مستفاد شاخص است در ارتباط با آن مسأله و آن بحث معیار همان خواهد بود و بررسی اقوال دیگران آراء دیگران هم کاملاً به جای خودش مطلوب است و محفوظ است.

در این مورد روایاتی خواندیم و اِن شاءالله بعد از عاشورا بحث مورد صحبت‌مان ادامه پیدا می‌کند و نسبتاً بحث سنگینی است که شایسته است حالا که واردش شدیم به مقداری جوانب بحث را بررسی کرده باشیم، ادّله اي که در ارتباط با همین بینونت هست غیر از روایات، ادلّه عقلی اگر هست مطرح شود در ارتباط با سنخیَّت سه تا دلیل عقلی نسبتاً قوی مطرح شده آن‌ها بررسی شده، از نظر عقلی برای سنخیَّت نیز استدلال شده، بررسی شود و عینیّت هم همچنین، ان‌شاءالله با حوصله این‌ها یکی یکی بررسی خواهد شد.

امروز فقط یک حدیث به عرضتان می‌رسد در همین قستی که نسبتاً از مباحث مهمّی است که جا دارد که به خوبی مورد توجه قرار بگیرد، حدیثی است که از احادیثی است که ممکن است گفته شود که مقابل حدیث‌های قبلی است یعنی احادیثی که برای بینونت خوانده شد «كُنْهُهُ تَفْرِيقٌ‌ بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَ‌ خَلْقِه‌» «مُبَايَنَتُهُ‌ إِيَّاهُمْ‌ و مُفَارَقَتُهُ أَيْنِيَّتَهُم‌»[3] «وَ تَنَزَّهَ‌ عَنْ‌ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِه‌»[4] وأمثال این‌ها.

آن‌وقت در ردیف این احادیث حدیثی است که ممکن است کسی به نظرش بیاید که این حدیثی که حالا داریم می‌خوانیم عکس آن حدیث‌های قبلی است و کانّ بینونت به آن معنی که صحبت شد نیست، این حدیث هم در توحید صدوق باب التّوحید و نفی التَّشبیه حدیث 3 صفحۀ 77 «لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ‌ هُوَ فِيهَا كَائِنٌ‌ وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْهَا فَيُقَالَ أَيْنَ وَ لَمْ يَقْرُبْ مِنْهَا بِالالْتِزَاقِ وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِالافْتِرَاقِ بَلْ هُوَ فِي الْأَشْيَاءِ بِلَا كَيْفِيَّةٍ وَ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيْنَا مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد»[5] .

این بیانی که از مولا امیرالمؤمنین علی نقل شده این‌چنین هست که خداوند متعال ذات اقدس حضرت حقّ حلول در اشیاء نکرده «لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ» باشد حلول آب مثلاً در سیب، در میوه و هر نوع حلول هر چند بسیار لطیف «لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ‌ هُوَ فِيهَا كَائِنٌ‌» «فِيهَا كَائِنٌ‌» به نحو حلولی که می‌فهمیم آن‌جا خیر، «وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا» از اشیاء هم دور نیست خداوند «فَيُقَالَ هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ» گفته شود که از اشیاء بائن است، منظورم این کلمه بود که اگر به ذهن بیاید که این‌جا گفته می‌شود که «فَيُقَالَ هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ» «وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا» تا گفته شود «هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ» یعنی نه گفته نمی‌شود «هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ» قبلاً روایاتی که می‌خواندیم از آن‌ها بینونت می‌فهمیدیم این جمله، جملۀ‌ای است که بر عکس آن‌ها می‌شود از آن استفاده کرد اگر این به ذهن بیاید جواب این است که خیر این «بَائِنٌ» این‌جا به همان معنائی که در ضمن مباحث گذشته هم گفتیم یعنی بینونت مکانی که خداوند در نقطه‌ای ده متری ما است صد متری ما است، یک متری ما است، فاصلۀ مکانی با ما دارد چنین چیزی نیست نفی بینونت مکانی است با کلمۀ «بَائِنٌ» هم آمده است.

پس «وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ» اگر از این جمله کسی به نظرش بیاید که عکس آنچه از احادیث گذشته استفاده کردیم از این جمله استفاده می‌شود جواب مشخّص است که خیر روشن است که بائن در این حدیث شریف به معنای این است که نفی فاصلۀ مکانی، که در بعضی از روایات دیگر هم هست که «لَا بِمَسَافَة» ذات مقدَّس حضرت حقِّ در ارتباط با خَلق این‌چنین است که بینونت دارد نه بینونت مکانی «وَ لَمْ يَخْلُ مِنْهَا فَيُقَالَ أَيْنَ» از طرفی خالی از اشیاء هم نیست تا گفته شود پس کجا است «وَ لَمْ يَقْرُبْ مِنْهَا بِالالْتِزَاقِ» چسبیدگی که ما می‌فهمیم هر نوع چسبیدگی شیئی، بوی گل و گل که بسیار لطیف در ارتباط با هم هستند یک چنین چسبیدگی و التزاق به هر نوع از لطافت که در نظر گرفته بشود که از جمله مثالی که عرض شد این‌چنین نیست «وَ لَمْ يَقْرُبْ مِنْهَا بِالالْتِزَاقِ وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِالافْتِرَاقِ» باز بعید از اشیاء که هست معنایش این نیست که یعنی جدا است فاصله دارد که همان مضمونی که بالا توضیح دادیم «وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِالافْتِرَاقِ بَلْ هُوَ فِي الْأَشْيَاءِ بِلَا كَيْفِيَّةٍ».

هر نوعی که ما فکر کنیم اشتباه است این روایات در این مقام است که به تمام معنی و به هر صورت که انسان بخواهد در ارتباط با حضرت حقّ از نظر قرب حضرت حقّ بُعد حضرت حقّ از نظر توجّه به این‌که حضرت حقّ همه جا است چگونه است، چه جور است اعلام این است که هر چه فکر کنید فی أدقِّ افکار کم صحیح نیست «بَلْ هُوَ فِي الْأَشْيَاءِ بِلَا كَيْفِيَّةٍ وَ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيْنَا مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» اقرب مِن حبل الورید هست چه این‌که او به خود و ما به او هستیم بالنَّتیجه این تعبیر را می‌شود کرد ولی کیفیّت این قُرب و بُعد را به هیچ صورت نمی‌فهمیم و برای ما کیفیَّتش مفهوم نیست خب پس این هم حدیثی در این مورد.

و آن‌وقت امروز این کلمۀ کوتاه را عرض می‌کنم که از مهمترین وظایفی که ما داریم حفاظت بر اسلام و حقایق اعتقادی اخلاقی، عملی، این مجموعه‌ای که به فضل پروردگار همه ما این مجموعه را پذیرفتیم که این مجموعه حدوداً به این سه بخش تقسیم می‌شود، اعتقادات، اخلاق، احکام و ضمائم که به صورت‌های دیگری هم می‌توان اسم برد از وظائف ما است که در این جهت هر چه بهتر در حفاظتش کوشا باشیم.

و از افتخارات همه ما هست که مفتخر شدیم به زی روحانیّت، یعنی شغل ما اشتغال ما اشتغالی است که با هیچ اشتغالی قابل مقایسه نیست از نظر ارزش چه این‌که همۀ اشتغالات منافع موقَّتی است و مربوط به این عالَم ولی این اشتغال اشتغالی است که منافع آن در ارتباط با این عالَم و اَبَدیَّت و اشتغالی است در مسیر و راه انبیاء و اولیاء و اوصیاء انبیاء بالنَّتیجه همَّت بیشتر برای این‌که در تبلیغ دین حالا در شهر خودمان هستیم نقاط مختلفی می‌خواهیم برویم به هر صورت هر کجا که هستیم و باشیم در جهت تبلیغ هر چه بیشتر کوشا باشیم و رعایت شئون تبلیغی را هر چه بهتر از نظر سرمایۀ علمی داشتن و از نظر رعایت تقوا کردن هر چه بیشتر رعایت کنیم آن‌وقت بهرۀ ما بیشتر خواهد بود و از خدا بخواهیم که با یک اخلاص کامل در جهت حفاظت و نشر دین در جریان باشیم که «مَنْ‌ تَعَلَّمَ‌ لِلهِ‌ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ عَمِلَ لِلهِ وَ عَلَّمَ لِلهِ، دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيما»[6] .

امیدواریم که خداوند متعال به حقیقت معصومین و به وجود مقدَّس آقا امام عصر و به حقّ این روزهائی که روزهای ولایت هست و به حقّ امروزی که مسأله مباهله از مهمترین مسائلی است که در اسلام رخ داده است و امتیاز امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، حسنین کاملاً در این جریان مشخّص هست خداوند متعال توفیقات همه ما را برای این‌که مسئولیَّتی که داریم به همه ما کرامت بفرماید.

 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - سوره شوری: 11.
[3] - التوحيد (للصدوق) ص36 باب التوحيد و نفي التشبيه.
[4] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌84/339 باب13 نافلة الفجر و كيفيتها و تعقيبها و.
[5] - التوحيد (للصدوق) ص79 باب التوحيد و نفي التشبيه.
[6] - الأمالي (للطوسي) ص47 [2] المجلس الثاني.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo