< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

91/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با آيات شريفه توحيدى حدودا چهارده عنوان پانزده عنوان در اين حدود در گذشته اين جلسات به مقدار لازم بحث شد از قبيل توصيف خداوند متعال در قرآن اثبات حضرت حق از طريق آيات از طريق فطرت از طريق مفاهيم عقلى يكتایی حضرت حق معانى كه براى يكتائى گفته شده و يكتائى در ذات در صفات در فعل در عبادت و همچنين مسأله عدم سنخيت مستفاد از قرآن كريم آيات توحيدى بين حضرت حق و كائنات معناى معيت حضرت حق با كائنات و اين كه ذات مقدس حضرت حق ﴿لَمْ يَلِدْ﴾ است ﴿وَ لَمْ يُولَدْ﴾ است و مسأله اسم و صفت تفاوت بين اسم و صفت از اين قبيل مسائل و عناوين در گذشته اين جلسات صحبت شد جلسه امروز جلسه آخر تحصيلى است و اگر ان شاء اللّه‌ عمرى باشد فرصتى باشد قرارى باشد بعد از تعطيلات ان شاء اللّه‌ آيه‌هاى توحيدى به فضل إلهى مطرح خواهد شد فعلا عناوينى بود به صورت مسائل موضوعى كه مورد صحبت قرار گرفت قسمتى از آياتى هم كه در ارتباط با بحث توحيد است كه آنها هم به همين حقايق كه صحبت شد توجّه می‌دهند ان شاء اللّه‌ بحث خواهد شد.

ما امروز به عنوان اشاره در ارتباط با آن چه كه گفتیم سوره مباركه توحيد در سطح بسيار مختصر و با اشاره مورد صحبت مان كه مدعاى مكتب وحى در بحث توحيد در اين سوره مباركه خلاصه شده است ^بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ%[2] كه از نظر تفسيرى جاى بحثهاى مبسوط و مفصّل در ارتباط با ابعاد مختلف در اين سوره را دارد که مشخص است كه جا دارد عظمت اين سوره ثواب قرائت اين سوره آثار اين سوره مباركه بعد خصوصيات تفصيلى جمله به جمله اين سوره شريفه طبيعتا مباحث مبسوطى را مى‌طلبد ولى به اختصار از باب ورود به اين بخش تا ان شاء اللّه‌ بعد از تعطيلى اين سوره مباركه در ابتداى سوره ^قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ% او است که خدا است و يكتا است طبق آن چه كه در تفاسير روائى آمده او است گفته مي‌شود ضمير اينجا ضمير شأن است به خاطر اهميت مطالب معمولاً از ضمير شأن استفاده مي‌شود و ضمنا اشاره به اين است كه ذات مقدس حضرت حق حقايق مطلق غيب على الاطلاق، غيب از همه حواس، غيب از عقول غيب از اوهام كه او است كه غيب مطلق است كه در ابتداى سوره بقره هم از حضرت به اين كلمه غيب ياد شده ^الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ%[3] ^قُلْ هُوَ اللهُ% كه خوب اسم است طبق آن چه كه بحثهاى مختلفى كه عرض شد در هر بخشى از اين جملات و كلمات است كه قرار بر آن نيست و اسم براى ذات مقدس حضرت حق مستجمع جميع صفات كمال احد هم اشاره به يكتائى حضرت حق تصريح به يكتائى حضرت حق و مباحث يكتائى را نسبتا به تفصيل گفتيم حتى فرق بين واحد و احد چه مي‌شود فرقى دارد ندارد اگر فرقى دارد چه فرقى است كه در آن بخشهاى اوّلى بحث صحبت شده و ^قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اللهُ الصَّمَدُ% حضرت حق است كه صمد است صمد است حقيقى است كه جوفى براى او نيست و تركيبى براى ذات مقدس حضرت حق نيست و همگان نيازمند به او هستند متوجه به او هستند ^لَمْ يَلِدْ% است ^وَ لَمْ يُولَدْ% است ^لَمْ يَلِدْ% چيزى از او جدا نشده او هم از چيزى جدا نشده و براى او احدى مانندى نيست حال در ارتباط با اين سوره شريفه از يك حديث استفاده مي‌شود و يك مطلب كوتاهى از يك تفسيرى به عرض‌تان مي‌رسد و به همين اكتفا مي‌شود.

در ارتباط با اين سوره مباركه در كتاب توحيد صدوق به عنوان تفسير اين سوره روايات فراوانى نقل شده صفحه 88 باب تفسير ^قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ% بعضى آن چه كه عرض كردم در اين روايات آمده ولى به خاطر اينكه فرصتى هم نيست يك حديث در ارتباط با ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% به عرض‌تان مي‌رسد كه يكى از اصولى كه در بحث‌هاى قبلى گفتيم از قرآن استفاده مي‌شود اصل ^لَمْ يَلِدْ% و اصل ^وَ لَمْ يُولَدْ% است چيزى از حضرت حق جدا نشده حضرت حق هم از چيزى جدا نشده به هر نوع از معناى ولادت هر چند ولادت معناى بس ظريف و دقيق و لطيف در نظر گرفته بشود خير از حضرت حق چيزى ولادت نيافته است.

و آن حديث شريف اين در همين توحيد صدوق صفحه 88 حديث از حضرت باقر كه از حضرت سجاد نقل مي‌كند كه «أَنَ‌ أَهْلَ‌ الْبَصْرَةِ كَتَبُوا إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ يَسْأَلُونَهُ عَنِ الصَّمَدِ فَكَتَبَ إِلَيْهِمْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَلَا تَخُوضُوا فِي الْقُرْآنِ وَ لَا تُجَادِلُوا فِيهِ وَ لَا تَتَكَلَّمُوا فِيهِ بِغَيْرِ عِلْم‌» ندانسته در ارتباط قرآن با احتمالات توهمات صحبتى نشود آگاهانه در ارتباط با آيات شريفه بحث بشود «فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللهِ يَقُولُ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ‌ اللهُ أَحَدٌ اللهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ‌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد» بعد ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% را توضيح دادند «لَمْ يَلِد» چيزى از حضرت حق جدا نشده «لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ كَثِيفٌ كَالْوَلَدِ وَ سَائِرِ الْأَشْيَاءِ الْكَثِيفَة» يعنى اجسام کثیفه، اين كثيفه منظور پليد نيست يعنى منظور در مقابل اشیاء نورى اشياء لطيفه علوى است «الَّتِي تَخْرُجُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ لَا شَيْ‌ءٌ لَطِيفٌ كَالنَّفْسِ وَ لَا يَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَدَوَاتُ كَالسِّنَة» از او چيزى حالاتى بروز نمى‌كند «كَالسِّنَةِ وَ النَّوْمِ وَ الْخَطْرَةِ وَ الْهَمِّ وَ الْحَزَن‌» نياز به توضيح و ترجمه ندارد ديگر معلوم است «وَ الْبَهْجَة» اين خوشحالى كه ما مى‌فهميم «وَ الضَّحِكِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الرَّغْبَةِ وَ السَّأْمَةِ وَ الْجُوعِ وَ الشِّبَعِ تَعَالَى أَنْ يَخْرُجَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ أَنْ يَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ كَثِيفٌ أَوْ لَطِيف‌» پس چيزى از او جدا نمى‌شود و لو به مانند جدایی بوى گل از گل چيزى از او جدا نمي‌شود تنزل در ارتباط با حضرت حق غلط است ترشح در ارتباط با حضرت حق غلط است چيزى از او جدا نمي‌شود ^وَ لَمْ يُولَدْ% است خود او هم از چيزى جدا نشده «لَمْ يَتَوَلَّدْ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ شَيْ‌ءٍ كَمَا يَخْرُجُ الْأَشْيَاءُ الْكَثِيفَةُ مِنْ عَنَاصِرِهَا كَالشَّيْ‌ءِ مِنَ الشَّيْ‌ءِ وَ الدَّابَّةِ مِنَ الدَّابَّةِ وَ النَّبَاتِ مِنَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ مِنَ الْيَنَابِيع‌» از چشمه ها «وَ الثِّمَارِ مِنَ الْأَشْجَارِ وَ لَا كَمَا يَخْرُجُ الْأَشْيَاءُ اللَّطِيفَةُ مِنْ مَرَاكِزِهَا كَالْبَصَرِ مِنَ الْعَيْن‌» نورى كه از چشم ديدى كه از چشم بروز مي‌كند «وَ السَّمْعِ مِنَ الْأُذُنِ وَ الشَّمِّ مِنَ الْأَنْفِ وَ الذَّوْقِ مِنَ الْفَمِ‌ وَ الْكَلَامِ مِنَ اللِّسَانِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ التَّمَيُّزِ مِنَ الْقَلْب‌» يعنى به ادق مسائل جدا شدن چيزى از چيزى در كار نيست «وَ كَالنَّارِ مِنَ الْحَجَرِ لَا بَلْ هُوَ اللهُ الصَّمَدُ الَّذِي لَا مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ لَا فِي شَيْ‌ءٍ وَ لَا عَلَى شَيْ‌ء» از چيزى ولادت نيافته در چيزى قرار ندارد بر چیزی قرار ندارد تكيه گاهى براى او نيست «مُبْدِعُ الْأَشْيَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْيَاءِ بِقُدْرَتِهِ يَتَلَاشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِيَّتِهِ وَ يَبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِكُمُ‌ اللهُ الصَّمَدُ الَّذِي‌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ‌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد»[4] .

در ارتباط با ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% در اين حديث شريف دقيقا توضيحاتى داده شده كه شايسته است از آنها غفلت نشود در يك تفسيرى من نسبت به ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% مطلبى ديدم كه مطلب نادرستى به نظر رسيد كه تذكر داده بشود در تفسير منير تفسير به نام بيان السعادة آن جا ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% را حدودا به اين معني گرفته است سالبه منتفى به انتفاء موضوع مي‌شود چيزى غير از او نيست كه تا ولادت معني پيدا كند ^لَمْ يَلِدْ% است از او چيزى جدا نشده چون چيزى نيست كه از او بخواهد جدا بشود جز خودش چيزى نيست ^وَ لَمْ يُولَدْ% است از چيزى جدا نشده است چون باز چيزى نيست اصلاً تعبير اين اگر قابل توجيه باشد كه جاى خودش محفوظ قابل توجيهى هر چه باشد بجا است كه خوب كه چنين عباراتى توجيهى هم بشود كه مطلب مطلب درست گفته بشود درست القاء بشود و إلاّ آن چه كه از عبارت استفاده می‌شود و ظهور دارد كاملاً حرفى است كه مخالف اين مطالبى است كه الآن گفتيم در ذيل همين سوره مباركه توحيد «لم يلد بانفصال شي‌ء منه» ولادت نيافته از او كه چيزى جدا بشود از او حال اين شيء هر چه باشد «سواء كان المنفصل ولدا مماثلا له أو شيئا غير مماثل له» چرا؟ ^لَمْ يَلِدْ% است «فانّه لا مباين له حتّى يكون منفصلا منه أو غير منفصل» مباينى براى او نيست تا اينكه بخواهد بگويم ^لَمْ يَلِدْ% است سالبه منتفى است به انتفاء موضوع در جمله بعد مشخص‌تر ^وَ لَمْ يُولَدْ% است «و لم ينفصل هو من شي‌ء من الأشياء» خود او هم از چيزى جدا نشده چرا؟ «فانّه لا شي‌ء غيره» چيزى غير او نيست «حتّى يكون هو منفصلا منه و مباينا له»[5] يعنى از باب سالبه منتفى به انتفاء موضوع است خير بلكه آيه صريح در اين جهت است كه غيرى است و ذات مقدس حضرت حق چنين نيست كه از غير جدا شده باشد يا غير از او جدا شده باشد نه از باب اينكه چيزى نيست تا گفته بشود كه ^لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ% اين تعبير و اين معني معناى صحيح نيست و اميدواريم كه خداوند متعال توفيق اهتمام براى استفاده از قرآن كريم با توجّه به تعقل و تدبر در آيات شريفه همراه با استفاده از حاملين وحى ائمه معصومين پيامبرگرامى كه تبيین كننده حقايق قرآن هستند ان شاء اللّه‌ بيش از پيش خداوند متعال به همه ما كرامت كند توفيقات ما را در اين جهت بيشتر بفرمايد.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[3] - سوره بقره: 3.
[4] - التوحيد (للصدوق) ص91-90 باب تفسير قل هو الله أحد إلى آخرها.
[5] - تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة ج‌4/283 تفسير السورة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo