درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
92/02/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با موضوعاتى كه در آيات شريفه توحيدى ابتداء بحث گفته شد الحمدللّه در آن موضوعات صحبت شد در نهايت اين بخش از بحث قرار شد كه بعضى از آياتى كه خصوصيت دارد در اين بحث مطرح بشود و از آيات اول سوره حديد مورد صحبت قرار گرفت و متأسفانه با توجّه به تعطيلات بسيار و تاخيرهاى بنده مسائل مختلفى و فاصلهاى كه میشود بين دو بحث و بالنتيجه گاهى تكرار میشود تا زمينه صحبت مشخص بشود گاهى جمع آورى مطلب و نتيجهگيرى به صورت خاصى به درازا مىكشد از جمله اين بحثى كه در ارتباط با علم پروردگار مطرح شد به مناسبت تتمه آيه شريفهاى كه مطرح بود حالا امروز يك دوتا حديث به عرضتان ميرسد تا ان شاء اللّه به فضل إلهى بتوانيم يك نتيجهگيرى از همه آنچه كه راجع به علم پروردگار صحبت شد بشود كه در يك بحثى به فضل إلهى مطرح بشود و از اين قسمت بگذريم در هر حال آياتى كه مورد صحبت بود آيات اول سوره مباركه حديد است و به این قسمت رسيديم كه ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ﴾[2] حدودا هر چه در ارتباط با ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ﴾ مناسب بود كه صحبت بشود صحبت شد.
در ارتباط با ﴿وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ﴾ بعضی از آيات شريفه قرآن مربوط به علم حضرت حق خوانده شد و بعضی از روايات هم خوانده شد امروز هم يكى دوتا حديث به عرضتان مي رسد تا ان شاء اللّه در جلسه بعدى جمع بندى همه آنچه كه راجع به علم گفتيم و از آيات و روايات استفاده شده است با بيانات بزرگان ان شاء اللّه جمع بندى بشود و از اين قسمت بگذريم و تتمه آيات صحبت بشود و از رواياتى كه در اين مورد در اين جمع بندى آخر كارمان ان شاء اللّه نقشى دارد كه مناسب است قرائت بشود.
حديث كتاب شريف توحيد صدوق صفحه 65 باب التوحيد و نفى التشبيه كه رواياتى كه در اين باب آمده قسمتى مربوط به همين بحث مان علم پروردگار هم به مناسبتى مطرح شده حديث از وجود مبارك حضرت رضا است و حديث 18 در بخشى از اين حديث مفصّل آمده است كه «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ بَقِيَتْ مَسْأَلَةٌ قَالَ هَاتِ لِلهِ أَبُوكَ قُلْتُ يَعْلَمُ الْقَدِيمُ الشَّيْءَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ أَنْ لَوْ كَانَ كَيْفَ كَانَ يَكُون» سؤال میکند كه خداوند متعال چيزى كه وجود خارجى ندارد اگر وجود خارجى پيدا بكند چگونه خواهد بود ميداند يا خير؟ پس آنچه كه در خارج محقق است ميداند اين مورد سؤالش نيست معلوم آنچه كه در خارج محقق ميداند كه محقق نيست اگر محقق شود چگونه محقق میشود ميداند «قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ بَقِيَتْ مَسْأَلَةٌ» آن اينكه «يَعْلَمُ الْقَدِيمُ الشَّيْءَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ أَنْ لَوْ كَانَ كَيْفَ كَانَ يَكُون» تعبير میشود از اين سؤال به علم بلا معلوم عالم است به چيزى كه آن چيز تحقق خارجى ندارد معلوم در خارج وجود ندارد أمّا اگر تحقق پيدا بكند چگونه خواهد بود ميداند يا خير؟ «يَعْلَمُ الْقَدِيمُ» ذات مقدس حضرت حق «قَالَ وَيْحَكَ إِنَّ مَسَائِلَكَ لَصَعْبَةٌ أَ مَا سَمِعْتَ اللهَ يَقُولُ لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتا» اگر خدايانى باشد عالم فاسد میشود زمين و آسمان نابود میشود فاسد خواهد شد خبر میدهد خداوند متعال از چيزى كه تحقق خارجى ندارد كه وجود آلهة باشد و بعد تالى فاسدش هم فساد ارض و سماء باشد خبر میدهد از چيزى كه تحقق خارجى ندارد پس عالم به اينكه چيزى كه «لو كان كيف يكون» آيه ديگر «وَ قَوْلَه وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض» اگر آلههاى در كار باشد دوتا آلهه باشد بيشتر از دوتا باشد «وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض» بعضى بر بعض استعلاء پيدا خواهد كرد و درگير میشود و يكى نسبت به ديگرى بعضى نسبت به ديگرى تفوق پيدا میکند پس خبر میدهد خداوند متعال از چيزى كه نيست كه اگر باشد چگونه خواهد بود و هم چنين «وَ قَالَ يَحْكِي قَوْلَ أَهْلِ النَّارِ أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ» دوزخيان در دوزخ كه هستند ميگويند خدايا ما را از دوزخ نجات عنايت كن آن چنان كه عمل كرديم كه خلاف بود عمل نخواهيم كرد بنده مطيع خواهيم بود خداوند متعال باز در ارتباط با اينها چنين فرموده است «وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ» اگر چنانچه اينها برگردند از دوزخ خارجشان كنيم باز همان كه بودند خواهند بود يعنى باز ظلم میکنند باز اطاعت نمىكنند باز طغيان میکنند از چيزى خبر میدهد كه تحقق خارجى ندارد فعلا كه اگر چنانچه تحقق خارجى پيدا كند چگونه خواهد بود «فَقَدْ عَلِمَ الشَّيْءَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ أَنْ لَوْ كَانَ كَيْفَ كَانَ يَكُون» نتيجه اين شد پاسخ سؤالش كه بله خداوند متعال چيزى كه الآن هم تحقق ندارد میداند اينجوري آن كه آنچه كه موجود است میداند بلكه آنچه كه موجود نيست «لو تحقق كيف يتحقق» نيز میداند وقتى چنين مطالبى را حضرت فرمودند كه استدلالى برايش نكردند ديگر معلوم آيه قرآن خواندند يعنى دليل دليل نقلى كه قبول داشته قرآن را بالنتجه پذيرفت بحث عقلى و استدلالى طبعا بحث آخرى خواهد بود «فَقُمْتُ لِأُقَبِّلَ يَدَهُ وَ رِجْلَه» پا شدم كه دست حضرت را ببوسم و پایش را ببوسم «فَأَدْنَى رَأْسَه» حضرت سرش را جلو آوردهاند كه اگر مىخواهى ببوسي سرم را ببوس «فَقَبَّلْتُ وَجْهَهُ وَ رَأْسَهُ وَ خَرَجْتُ وَ بِي مِنَ السُّرُورِ وَ الْفَرَحِ مَا أَعْجِزُ عَنْ وَصْفِهِ لِمَا تَبَيَّنْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ الْحَظ»[3] به خاطر اينكه روشن شد از مطالب نمىدانستم از سرور چه بكنم خوشحال خوشحال شده بودم.
و حديث دومى كه هر كدامش از اينها يك خصوصيتى دارد و در حد اقل در علم پروردگار يازده قولش در كتاب نهايه آمده مرحوم علامه طباطبائى در نهاية الحكمة يازده قول در ارتباط با علم پروردگار گفتند كه علم خداوند متعال چه جورى است آن وقت ان شاء اللّه يك جمع بندى داشته باشيد كه ناظر به اين يازده قول باشيم و آنچه كه حق در مسأله است به فضل إلهى گفته بشود.حديث آخرى كه بخوانيم صفحه 136 باب العلم حديث 8 «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا قَالَ: سَأَلْتُهُ أَ يَعْلَمُ اللهُ الشَّيْءَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ أَنْ لَوْ كَانَ كَيْفَ كَانَ يَكُون» همين سؤالى كه در اين حديث قبلى خونديم «أَوْ لَا يَعْلَمُ إِلَّا مَا يَكُون» يا نه فقط ما يكون را میداند «فَقَالَ إِنَّ اللهَ تَعَالَى هُوَ الْعَالِمُ بِالْأَشْيَاءِ قَبْلَ كَوْنِ الْأَشْيَاءِ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» ما كارهاى كه شما آينده انجام ميدهيد از قبل میدانیم اطلاع داريم اينها همه مضبوط قبل از اينكه انجام بدهيد شما نزد ما مضبوط «وَ قَالَ لِأَهْلِ النَّار» آياتى كه در ضمن آن حديث قبلى بود «وَ قَالَ لِلْمَلَائِكَة» در جواب آنها خدا كه فرمودند پاسخ سؤال تو است «قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ فَلَمْ يَزَلِ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمُهُ سَابِقاً لِلْأَشْيَاءِ قَدِيماً قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهَا فَتَبَارَكَ رَبُّنَا تَعَالَى عُلُوّاً كَبِيراً خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَ عِلْمُهُ بِهَا سَابِقٌ لَهَا كَمَا شَاءَ كَذَلِكَ لَمْ يَزَلْ رَبُّنَا عَلِيماً سَمِيعاً بَصِيرا»[4] اين هم يك حديثى كه باز در آن نتيجه مطلب نقشى دارد اين دو حديثى كه حالا خوانديم.