درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
92/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با مبحثی که مطرح شد نسبت به آیات شریفه قرآن که بخش آیات کلامی مورد صحبت بود مبحث جبر و اختیار و تفویض مطرح شد در این مورد عرض شد با توجه به روشی که مکرر میگفتیم که روش صحیح پس از قبولی وحی تعقل در وحی است با این روش آیات شریفه قرآن و مدارک دیگر وحیانی بررسی میشود در این بررسی نسبت به آیات شریفه قرآن اجمالا گفته شد که با توجه به اینکه مشخص است اصل ارسال رسل و انزال کتب و امر و نهی و تکلیف و بهشت و دوزخ و تنبیه و تشویق و امثال اینها جز با فرض اینکه انسان موجود مختار در این مکتب مطرح شده باشد معنی ندارد در عین حال در بررسی آیات گفتیم بخشی از آیات صریح است در مسأله اختیار ولی بخشی از آیات هم از آنها ظهور جبر استفاده میشود و ترسیم کردیم معنای اختیار را گفتیم تصویر بحث اختیار در محدوده افعالیکه گفته میشود افعال ارادی است ترسیم آن چیست و آیاتی که از آن آیات استفاده جبر کردند بعضی که جبر را هم ان شاء الله به تفصیل بحث آن را خواهیم کرد و فهرستی هم گفته شد جبر اشعری جبر فلسفی جبر عرفانی و مسائلی از این قبیل.
در ارتباط با آیاتی که از آن آیات استفاده جبر کردند با یک کلمه کوتاهی که عرض شد اکثر آن آیات پاسخ داده میشود و آن کلمه کوتاه این است وقتی که به قرائن متصله یا منفصله نسبت به آن آیه توجه کنیم میبینیم که آنچه که استفاده کردیم که خداوند به این صورت فرموده است ما آنها را گمراه میکنیم ^يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ%[2] یا ^خَتَمَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ%[3] در ارتباط با خواست خودشان است یعنی ابتدا از خودشان اراده خلاف و انحراف و ضلالت و کفر شده است بعد بر اساس اراده و اختیار خودشان خدا هم برای آنها تقدیر کرده است بخشی از آیات اکثر آیاتی که از آنها استفاده جبر میکنند با این کلمه کوتاهی که عرض کردم پاسخ داده میشود با اندک مراجعه ای مشخص میشود که آنچه که ظهورش جبر است با توجه به قرینه ای که در خود آیات قبل و یا بعد و آیات دیگر است مشخص است که اینها کسانی هستند که خودشان اراده ضلالت کردند و خدا هم آنها را گمراه کرده است و یک آیه هم که گفتیم در هر دو بخش هدایت و ضلالت و در این جهت راهنما است و تکرار کردیم این آیه بود که ^فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى%[4] .
از اینها که بگذریم بعضی از آیات است که خیر این نکته کوتاهی که پاسخگوی استفاده جبر است از بسیاری از آیات نمیتواند پاخسگوی بعضی از آن آیات باشد به خصوص مورد صحبت قرا خواهد گرفت ان شاء الله که حالا از آن آیههایی که استفاده جبر از آن آیات کردند و آنچه گفتیم پاسخ آن نیست بلکه به گونه دیگری بایستی جواب داد یکی از آنها این است ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمى%[5] آنها که معتقد به جبر هستند در افعال انسان گفتند که این آیه شریفه صریح در این جهت است به پیامبر اکرم میفرماید آن وقتی که مقداری از شن ها و ریگ ها را گرفتی و پرتاب کردی به طرف دشمن و در صورت و چشم دشمن قرار گرفت و در نتیجه حیران و سرگردان شدند و جمع مسلمانان پیروز شدند ما این کار را کردیم تو این کار را نکردی ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ% در ارتباط با قتل آنها هم همین طور است بنابراین ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمى% این آیه.
در ارتباط با این آیه شریفه پنج تا برداشت شده است که من فهرست وار عرض میکنم تا آنچه که بیشتر جای تشریح داد صحبت آن بشود یک بعضی از این آیه استفاده حلول خدا در پیامبر اکرم کردند آنها که غالی هستند گروهی بودند در ارتباط با حضرت عیسی نسبت به پیامبر اکرم و ائمه معصومین که معتقد به حلول حضرت حق در این ذوات مقدسه شدهاند غالیها که از مکتبهایی بوده است که رایج بوده است گاهی هم پیدا میشوند و بطلان آنها از نظر مکتب قطعی است از این آیه خواستند چنین استفاده ای را بکنند که بطلان آن مشخص است و قرار بر ورود در ارتباط با بحث مستقل نسبت به اینها نیستیم و در روایات ما هم فراوان مسائلی مربوط به این جهت است این یک برداشت شده است که برداشتی است که کاملا نادرست است و مشخص است که غلط است ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ% نفی رمی کرده از پیامبر اکرم اما نفی رمی کردن که اثبات حلول نمیکند آن وقت حلول باید دلیل دیگری داشته باشد دلیل دیگر که ندارد ادله قطعی عقلی و نقلی بر خلاف آن است لازمه حلول محدودیت حضرت حق است و لازمه محدودیت معلولیت است و لازمه معلولیت قائم به ذات نبودن است و بالاخره نفی ذات مقدس حضرت حق میشود به معنایی که در ارتباط با خدا اعتقادی است مخالف با ادله عقلیه است و مخالف با ادله نقلیه است که مشخص است نقل به تمام معنی الکلمه در جهت نفی این معنی فراوان فراوان است این یک برداشت شده است.
برداشت دیگری که شده که آن هم برداشت اشتباهی است برداشتی است که قائلین به وحدت وجود برداشت کردند از این ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمى% خواستند این استفاده را بکنند که این دلیل است بر اینکه هویت حضرت حق در همه کائنات ساری و جاری است بلکه همه کائنات او است تصریح کردند به این جهت حالا برای اینکه استبعاد نکنیید چنین حرفی را گفته باشند یک عبارت از عبارتهایی که در این زمینه بیان شده است به عرض شما میرسد که از همین آیه هم خواستند استفاده بکنند در کتاب ممد الهمم که شرح فصوص الحکم است از معاریف فن و فارسی هم شرح زده شده است ممد الهمم در شرح فصوص الحکم در صفحه صد و هشتاد و نه و صد و نود دو عبارت روشن در این زمینه میبینید که من یکی از آنها را عرض میکنم در کتاب ممد الهمم از رساله وجودیه میرزا علی همدانی که او را از اعاظم عرفای کاملین مکملین میدانند چنین نقل شده است این که من میخوانم این آیات العقائدی است که من یک آیات العقائدی نوشتم که جلد دوم آن هم اخیرا چاپ شده است و بد نیست نگاه کنید بلکه خود ما تعریف کرده باشیم مشکل ندارد شاید چنین مکتوبهای به این صورت بنده که برخورد نکردم به این وضعیت و با این روشی که انجام شده است نسبت به آیات تقریبا کم نظیر است اگر نگوییم بی نظیر است هر آیهای که مطرح شده است به تمام معنی بررسی شده است بعد نظرات و آراء بشری هم گفته شده است به گونهای که کاملا حق بروز کرده و مشخص شده است.
در ارتباط با این آیه شریفه این جور آمده است در کتاب ممد الهمم نقل شده من از این آیات العقائد جلد اول دارم میخوانم صفحه دویست و یازده است در کتاب ممد الهمم که از رساله وجودیه میرزا علی همدانی که او را از اعاظم عرفان کاملین مکملین میدانند عرفای کاملین مکملین میدانند چنین نقل شده است و انسان کامل مظهر هویت ذاتیه است با جمیع اسماء و صفات که مخبر از این حال کریمه ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمى% میباشد و همچنین کریمه ^إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ%[6] و کریمه ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ%[7] که این آیه سوم مورد بحث ما قرار خواهد گرفت ان شاء الله و حدیث شریف قدسی که «مَا زَالَ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَكُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا وَ لَئِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»[8] و این جمله از آیات و احادیث دلیل است این طائفه را که همه از اوست و بدوست بلکه خود همه او ست.
ای آن که حدوث و قدمت اوست همه
سرمایه شادی و غمت اوست همه
تو دیده نداری که به خود در نگری
بینی که ز سر تا قدمت او است همه
این هم یک برداشت است که آدرس را مکرر عرض کردم ممد الهمم در شرح فصوص الحکم صفحه صد و نود این مطلب آمده و فراوان در این زمینه مسائلی دارند که این صفحه ای که من خواندم از کتاب آیات العقائد خواندم که دویست دوازده بود ممد صفحه صد و نود که عرض کردم این هم یک برداشت شده است که ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ% این معنی شده است.
بطلان این هم مشخص است هم به ادله عقلیه و هم به ادله نقلیه این چنین نیست که ذات مقدس حضرت حق همه کائنات باشد بلکه حقیقتی غیر ذات مقدس حضرت حق که تکلیف بردار جهنمی بشو بهشتی بشود معذب بشود متنعم بگردد غیر ذات مقدس حضرت حق از قطعیات عقل است و فطرت است و وحی و لذا ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمى% ربطی به این برداشت ندارد و باز کلمه اول تکرار میشود که نفی رمی شده است از پیامبر اکرم اما اثبات اینکه این رمی چرا به خدا نسبت داده شده که نشده نفرموده که اینکه ^وَ لكِنَّ اللهَ رَمى% به خاطر اینکه تو خدایی به خاطر اینکه تو پروردگاری و بعد اگر چنین چیزی هم باشد کما اینکه در جریان جبر به عرض شما خواهد رسید همه چیز منسوب به خدا خواهد شد خوردن انسانها آشامیدن انسانها و راه رفتن انسانها را «و ما اکلت حین اکلت و لکن الله اکل و ما مشیت اذ مشیت و لکن الله مشی» چرا؟ به خاطر اینکه وقتی چنین خواهد بود که بحث هویت او در همه چیز ظهور پیدا کرده است و همه چیز شده او نتیجه این خواهد شد این هم جای خودش بحث مفصل شده است و بطلان آن مشخص است.
جبریها هم به صورتی که عرض کردم استدلال کردند که گفتند اینجا نسبت داده شده است این رمی به خداوند متعال پس یعنی فعل این عبدی که پیامبر اکرم است فعل الله است.
بطلان این استدلال هم مشخص است چه اینکه همین طور عرض کردم این یک جملهای که گفتم بعد بیشتر روی آن دقت بکنید در این آیه شریفه نفی استناد رمی شده از پیامبر اکرم و اثبات استناد رمی شده به خداوند متعال ولی کیفیت این نفی و اثبات بیان نشده است از باب این است که چون جبر است این چنین است از باب این است که چون وحدت وجود مسألهای است این چنین است از باب اینکه غلو است این چنین است بیان نشده است.
آن وقت باید دید که مطلب چیست و حق کدام است دو تا مسألهای که حق است یک این است که بعضی گفتهاند این به عنوان شدت تقرب حضرت حق ولی بهتر این است که بسیاری از تفاسیر هم دارند که این جریان یک معجزهای بوده است که رخ داده است در آن جریانی مسلمانان در کمال اقلیت بودند دشمن در کمال قدرت بودند و از خدا درخواست کردند که خدایا ما را کمک کن خداوند فرمود ما به فرشته شما را کمک میکنیم آن وقت به فرشته ها کمک شدند و ضمنا این جریان هم رخ داده است یعنی یک جریان معجزه آسائی است پیامبر تو که این کار را کردی به عنوان اینکه ما یک معجزه از دست تو صادر کرده باشیم چنین برنامه ای را عملی کردیم پس بنابراین اثبات رمی به خداوند متعال داده شده است نفی رمی از پیامبر اکرم شده است پس از اینکه اول اثبات شده است ^وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمى% با حکم تفسیر و تاریخ و قرائن قطعیهای که وقتی بررسی بشود مشخص میشود این جریان به عنوان یک معجزه مطرح است معجزهای است الهی و چون معجزهای است الهی درست است که در معجزات افعالی که انجام میشود در حقیقت منسوب به خدا است در معجزات حرفی نیست ولی بحث در غیر معجزه است بحث در معجزات نیست بحث در کلیه افعال عباد است و در نتیجه مشخص است که این آیه شریفه دلیل بر اینکه جبری در کار باشد نخواهد بود این هم در ارتباط با این استدلال و جوابی که به عرض شما رسید.
این آیه دیگر هم خلاصه عرض میکنم که بعضی ممکن است برنامه داشته باشند دو سه دقیقه ای این آیه بیشتر طول نمیکشد که آیه دیگر هم این است ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ%[9] این آیه شریفه هم که بعضی گفتهاند که در سوره مبارکه دهر است ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ% خواستند از این آیه این جور استدلال کنند میگویند صریح قرآن گفته است راست است شما میخواهید در افعال ارادی اراده میکنید اما این مشیت و اراده شما را خدا اراده کرده است خدا خواسته پس جبر میشود این روشن تر از هر آیهای به نظرشان در جهت اثبات جبر خواهد بود ^وَ ما تَشاؤُنَ% راست است که انسانها مشیت دارند اراده دارند ولی ارادهای که دارند این اراده به مشیت خدا است به اراده خدا است پس چون این چنین است جبر است به این صورت استدلال کردند.
بطلان این هم روشن است بعضی این آیه را مشیت را در جهت مشیت تشریعی گرفتند از قبیل تفسیر تبیان گفتند مقصود این است که ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ% یعنی در ارتباط با طاعت هایتان شما هم طاعت خدا را اراده میکنید خدا هم طاعت شما را اراده کرده است یعنی خدا هم خواسته که شما مطیع باشید و این مشیت مشیت تشریعی است اراده تشریعی حق است نه اراده تکوینی در ارتباط با طاعت است و در نتیجه مشکلی نخواهد داشت و به خصوص اینجا طاعت گفته شده از باب اینکه آیه قبل این است که آنهایی که افراد خوبی هستند کسانی هستند که به طاعت می پردازند بعد گفته میشود بدایند این طاعتی هم که شما دارید این طاعت را خدا هم میخواهد ولی مطلب بهتر این است که تفاسیر دیگر هم گفتند این مطلب را و آن این است که خیر مشیت مشیت تکوینی است انسانها دارای مشیت هستند در افعالشان کلی هم بگوییم طاعت و معصیت مشخص است هر کسی طاعت او معصیت او طبق تصویری هم که در ارتباط با اختیار گفتیم به اختیار خودش اراده میکند خیر را یا معصیت را حالا این ارادهای که میکند انسان و مشیتی که دارد این مشیت او این جور نیست که مشیتی باشد بالاستقلال خیر این مشیتش به تملیک خدا است به مشیت خدا است که خداوند مشیت کرده است که مشیت داشته باشد چه اینکه گفتیم تملیک کرده است اختیار را تملیک کرده است مشیت را بنابراین «و تشاون» هر چه میخواهید از خیر و شر که به اراده و اختیار خودتان انجام میشود ولی این اختیار شما به اخیتار دیگر به اختیار دیگر تا تسلسل پیش بیاید بستگی ندارد بلکه خداوند متعال تملیک کرده به شما این مشیت و اختیار را و ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ% در نتیجه چون تملیک اختیار کرده انسان هر طرفی را که انتخاب میکند کار کار خودش است و چون خدا تملیک کرده اختیار را انتسبا به خدا هم دارد یعنی هم سلطه خداوند متعال بر همه افعال خیر و شر تثبیت است و هم اختیار به معنای واقعی عبد که فعل خیر و شر به او منتسب باشد مطرح است و هم جزاء و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ به خوبی معنی پیدا میکند و هم قبیحی به خداوند متعال نسبت داده نمیشود ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ% مشیتی که انسانها در فعل شان دارند که کار را عن اختیار انجام میدهند این مشیت آنها مشیتی است که به تملیک پروردگار مشیت را به آنها انجام میشود بنابراین ^وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ%.