< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

93/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

مباحثی که به عنوان آیات اعتقادی کلام الله مجید مطرح شد ابتدا مسئله‌ی توحید و بعد مسئله‌ی جبر و اختیار و تفویض و رسیدیم به مسئله‌ی معاد. در مسئله‌ی معاد اقوالی که طرف‌دار برای آن اقوال بوده و هست مطرح شد و عرض شد که روشی که در تحقیق معارف پس از قبول وحی روشی است متقن و استوار، تدبّر و تعقّل در وحی است و ابتدا مراجعه به وحی با دقّت با تعقّل تا این‌که معلوم بشود که مستفاد از وحی چیست پس از قبول وحی و مشخص است که در وحی مسئله ای ضد عقل وجود ندارد چه این‌که وحی است و اگر ظواهری این چنین باشد خود وحی مکرّر گفته شده که تبیین فرموده توجیه لازم را بیان کرده قبل از همه و بهتر از همه.

با این روش به آیات شریفه‌ی قرآن مراجعه می‌کنیم دو آیه از آیات کثیری که در این مورد هست صحبت شد و مدّعا این است که از آیات شریفه‌ی قرآن در ارتباط با مسئله‌ی معادی که مورد بحث است و این که محشور در قیامت چیست؟ آیا از این بدن خاکی و عنصری خبری هست و از همین تشکیل بدن می‌شود یا خیر؟ اقوال گفته شد گفته شد که آن‌چه مستفاد از قرآن کریم است این است که از همین بدن خاکی عنصری، بدنی تشکیل خواهد شد البته طبق شرایط و قواعد آن عالم ولی از همین بدن و روح عود می‌کند به بدن و رسیدگی می‌شود به حساب همگان.

این مطلب به قدری واضح است که در جلسه‌ی قبل از شخصیت هایی که بعضی از آن‌ها خود متوغّل در علوم بشری هم هستند، اعتراف به این جهت در نوشته‌هایشان آمده است. و از شخصیت‌ها و بزرگانی در این مورد ادّعای صراحت، إدّعای بعضی ضرورت نسبت به این مسئله در مکتب وحی و در آیات شریفه‌ی قرآنی‌ و احادیث ‌مرویّه‌ از معصومین: إدّعا کرده‌اند و قسمتی از آن‌ها گفته شد.

حالا آن‌چه امروز به عرضتان می‌رسد یکی دو تا آیه‌ی دیگر و بعد برای این‌که سیر بحث سریع‌تر ادامه پیدا کند می‌گذریم، خودتان که مراجعه بکنید کاملاً مطلب مشخص است و هر یک از مجموعه های بزرگانی که در بحث معاد چیزی نوشته‌اند مراجعه شود مطلب مشخص می‌شود. گاهی بعضی آیات را بیشتر جمع آوری کرده‌اند و بعضی کمتر ولی همه در ردیفی که عرض کردم بیان کرده‌اند. و از مجموعه هایی که مقدار لازم آیات مطرح شده همین نوشته ای است که به عنوان معاد یک وقتی بنده بحث کرده‌ام و آن وقت چاپ شده است و هست در بازار. سلسله درسهایی که در ارتباط با معاد هم یک وقتی صحبتی شده و همین مجموعه ای که الان دستم هست.

حالا در ارتباط با این بحث نسبت به آیه‌ها دو تا آیه در جلسات قبل صحبت شد.

آیه‌ی سوّم:

‌(أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‌ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ ) [2] .

حتماً به این آیه برخورد کرده‌اید جریانش را دانسته‌اید ممکن است بسیاری از شما عزیزان مکرّر نقل کرده باشید، بررسی کرده باشید، گفته باشید برای دیگران. بسیار آیه روشن است و تصویری از مسئله ی معاد در این بیان شریف آمده. به فرموده‌ی بعضی از بزرگان اگر خدا بخواهد بفرماید ما از همین خاک و از همین بدن تو باز تشکیل می‌دهیم بدنی را، چه جور بفرماید؟ غیر از اینکه به صورت جدّی در ارتباط با این جریان آمده که نیاز به این توضیح ندارد در عین حال دو مرتبه مرور می‌کنیم با توجه معنایش دقت بفرماییدکه یکی از بزرگواران که حالا که بوده اختلاف شده است که‌جناب‌عزیر بوده یادیگری بوده.(أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‌ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها) برآبادی عبور کردند و این آبادی خراب شده بود، سقف ریخته، دیوارها بر سقفِ ریخته، ریخته. خراب شده، بدن‌ها افتاده، مجروح، پوسیده (قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها) به عنوان شگفت از قدرت پروردگار، حالا این‌جا سؤالات دیگری که پیش می‌آید که مربوط به بحثمان نیست به تفصیل واردش نمی‌شویم.

وقتی با شگفت و تعجب ایشان گفتند که چه‌طور این‌ها زنده خواهند شد؟! (قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها) این جنابی که شگفت انگیز برخورد کردند در این جریان خداوند می‌فرماید ما می‌راندیم ایشان را صد سال. خُب در حال سفرند و می‌روند و مرکبی دارند، الاغی همراهشان هست و غذایی همراهشان هست. خودشان را میراندیم صد سال. پس از صد سال زنده‌اش کردیم(قالَ كَمْ لَبِثْتَ) حالا خدا فرمود یا ملکی از جانب خدا فرمود. (كَمْ لَبِثْتَ)پیامبری است مثلاً طبق بعضی از روایات یک نگاهی به آفتاب کردند و از نظر آن‌چه دیدشان نسبت به آفتاب بود قبل از این جریان و بعد از این جریان.

گفتند یک روز کمی از روز بعضی از روز(قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ) ولی غذایت خراب نشده است شیر بوده و بعضی نقل کرده‌اند که مقداری انجیر بوده و از این قبیل چیزهایی که استفاده می‌کرده‌اند (فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ) تغییری نکرده، فاسد نشده اما به الاغت نگاه کن. یک مشت استخوانی و خاکی (وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ) آن وقت حالا می‌خواهیم‌ما پاسخ تعجّب شما را به شما گفته باشیم (وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ) می‌خواهیم شما را یعنی این جریان را یک آیتی برای مردم قرار بدهیم که در ارتباط با مسئله‌ی حشر روشن باشند. (وَ انْظُرْ إِلَى‌الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها) به استخوان‌های این الاغ نگاه کن ببین چه جور این‌ها را ما جمع و جورش می‌کنیم. و گوشت بر آن‌ها می‌رویانیم و می‌پوشانیم. (ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً‌) آن وقت دیدند این الاغ استخوان‌هایش زنده شد و پوست بر این استخوان‌ها پوشیده شد و کم به کم این جناب الاغ ایستاده و مرکب آماده است برای حرکت و این چنین شد(وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ) دیگر قرآن آن ریزه کاری‌ها و جزئیات را معمولش هست که با کلیّتی رد می‌شود. پس بدانید که بعد زنده شد و راه افتاد و بعد ایشان آمد و گفت این جور شد و ریز جریان در احادیث بیان شده است.

(فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ) فهمیدند که خداوند برهمه چیز تواناست. خیلی بیّن و روشن و صریحِ صریح این‌که بزرگان فرموده‌اند نصّ است صراحت دارد ضرورت دارد؛ چون آیات از این قبیل است حالا این یکی‌اش هست فراوانِ فراوان و بالنتیجه باز از این آیه‌ای که گفتیم مشخص و معلوم است.

داستان دیگر که باز به صورت تصویرمطلب‌بیان‌شده.دیگرمن‌همین‌طور آیات را می‌خوانم. دقت بیشتری خودتان بعد آیات را توجه داشته باشید به آیات دیگر اگر خواستید مراجعه بکنید. (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‌) جناب ابراهیم عرض کرد (رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‌ قالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن) چه جور مرده ها را زنده می‌کنی؟ (أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى) ایمان نداری؟ (قَالَ بَلَی) حضرت ابراهیم است (وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي‌)[3] باز این جا بحث‌هایی می‌شود که حضرت ابراهیم و باز چنین درخواستی؟

جواب‌های مختلفی دارد که یکی همین که ظاهر آیه است، مسئله‌ی اطمینان و مسائل نفسانی و روحی درجات فوق العاده فراوان و مهمّی دارد حتّی ممکن است اولیاء خدا به درجه‌ی مهمّی رسیده باشند که باز فوق آن یک درجه ای باشد لذا همین اطمینان این‌چنین است این برای خیلی هایمان رخ می‌دهد این معنا من برای خودم چون این مسئله رخ داده جریانش را عرض می‌کنم چیز مهمّی نیست ولی شاهد مسئله است الان چه جور در امنیّتیم این‌جا؟ یعنی بنده که الان که این‌جا نشسته ام، هیچ ناراحتی از این‌که یک نگرانیِ شدیدی الان به سراغم بیاید غیر از این‌که صحبت مرگ و مردن باشد که آن هر آن می‌تواند به سراغ آدم بیاید. داشتند صحبت می‌کردند خیلی‌ها و در صحبت رفتند. از این‌که بگذریم یک چیز دیگری الان نگرانش نیستم که‌الان‌یک‌حادثه‌ای‌رخ‌بدهد.

یک سفر قاچاق رفته بودیم کربلا. خدا رحمت کند بزرگواری بود عراقی. در یک نگرانی شدیدی قرار گرفتیم همین‌طور که در مسیر قاچاق می‌رفتیم. بعد یک مرحله‌ای پیش آمد کرد که درست یادم هست آن وقت که تویِ قطار نشستیم و قاچاق هم بودیم و قاچاق‌ها را گرفتند و دستبند زدند و من هم همین‌طور هی می‌خواندم « تَحَصَّنْتُ بِالْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوت»[4] مضطرب بودم. آن آقایی که با او بودیم گفت أوه همه‌اش دعا می‌خواند، یک صلوات فرستادی بس است دیگر. داریم می‌رویم زیارت ائمه خودشان حفظ می‌کنند.

این‌ها را گفت و اوضاع و احوال من عوض شد. باور کنید یک آرامشی

به من دست داد نسبت به آرامشی که این‌جا الان داریم. این جا چه‌طور در امنیم ربطی ندارد اصلاً، ارتباط ندارد. یک آرامش عجیب که الان که یادم می‌آید یک آرامش غیر قابل تصوّر و وقت های دیگری هم رخ نداده است. این درجات روحی حساب‌هایی دارد. یقین و یقین بالاتر. آن آقا حضرت امیر هستند که « لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»[5] .

ولی خیلی ها این جوری است که درجه عالی است باز عالی‌تر مطمئنند

مطمئن‌تر لذا همین ظاهر آیه هم مسئله‌ای ندارد به‌اضافه‌ی این‌که حدیث

هم داریم یعنی از حضرت رضا 7 که‌سوال‌می‌شود حضرت می‌فرمایند

« لإزدِیادِ الیَقینِ» یقین داشته اند یقین بیشتر.

در هر حال(وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ) چهار تا از پرنده ها بگیر حالا باز آن‌ها چه پرنده هایی بوده اند؟ آن‌ها که در حدیث هست و بیانش مفصّل است که اگر بخواهم بگویم طول می‌کشد (فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ) این‌ها را با خودت خوب مأنوس کن آشنا کن این‌ها را خوب بشناس این طاووس است این خروس است این چنین است و آن چنان است خوب مشخص باشد. (فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‌ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً) بحث این است که إحیاء موتی است یعنی پس این‌ها را بکُش بعد این‌ها را خورد کن و بعد غاطی هم کن و در احادیث تبیین شده است. این‌ها را مخلوط با یک‌دیگر کردند و یک وضعیتی کاملاً این‌ها با هم مخلوط شدند بعد این‌ها را بر کوه‌هایی گذاشتند. چهار تا کوه هشت تا کوه یا ده تا کوه، مختلف است در احادیث (ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‌ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً)[6] این‌ها را بخوان چون می‌آیند سریعاً نزد تو آن وقت این جور معلوم می‌شود که ما این‌جور زنده می‌کنیم چه‌طور این پرنده‌ها کشته هایشان خورد شده هایشان غاطی هم شده، مختلف شده، مختلط شده، متفرق گذاشته شده، بعد این‌ها را با صدا کردن هر کدامشان همان آمد از نقاط مختلف و جمع شد و بدن این خروس درست شد. سرِ این خروس شد طبق احادیثی. سرهای این‌ها در دست حضرت ابراهیم7 بود آن وقت متصل به این سر و بعد پرید و حرکت کرد و رفت.

این آیات این چنینی را مگر تأویل بکنیم و بگوییم اصلاً مقصود چیزهای دیگر است. اصلاً صحبت از این حرف‌ها نیست. بعضی گاهی تعبیراتی می‌کنید که باز تعبیر مرحوم آقای خوانساری که اگر برسیم بخوانیم می‌فرمایند اگر این باب باز بشود که دیگر «بطلت الشریعة» همه چیز به هم می‌ریزد تعبیر این بوده که طبق فهم یک فقیه اصولی، یک فقیه اصولی در ارتباط با عبارات در مقام تخاطب چگونه برخورد می‌کند، آن‌گونه باید برخورد کرد این آیه چه می‌گوید؟ این حدیث چه می‌گوید؟ خیلی مشخص و روشن.

باز در ارتباط با همین مسئله از آیات شریفه ی‌قرآن در ضمن بحث‌های آینده ان‌شاء‌الله آیاتی به عرضتان می‌رسد از آن آیاتی که بازیک‌جمله‌ی کوتاهی هست ومی‌خوانیم‌وشاهدخوبی‌است(إِنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُور)[7] خداوند زنده می‌کند آن‌هایی که در قبرها هستند (يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُور) مشخص است که اجساد افراد است که مشخص.

سوال: این قبر را در روایات به برزخ معنا کرده اند.

جواب: هر چه می‌خواهد باشد روایات که یادم نمی‌آید که برزخ معنا کرده باشد ولی به طور کلّی گفته می‌شود قبر چیست؟ گفته می‌شود برزخ ابدان است آن یک معناست ولی حالا ان‌شاء‌الله ضمن بحث‌ها می‌آید که چه قبری معنا کرده‌اند که درست نیست ضمن اقوالی که بخوانیم ان‌شاء‌الله خیلی از آیات و بحث‌ها در ضمن آن اقوال خواهد آمد که چه تأویلاتی شده است.

و آن وقت از آیاتی که مناسب هست خوانده شود این آیه ی شریفه هست که (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى)[8] چه‌قدر روشن است (مِنْها خَلَقْناكُمْ) ما از خاک خلقتان کردیم خاک کم به کم به صورت نطفه و علقه و مضغه و امثال ذلک (فِيها نُعِيدُكُمْ) دو مرتبه در خاک جایتان می‌دهیم این قبرها را که البته آن وقت آن‌هایی که دفن نشوند آن‌ها آن جایی که ذرّات وجودشان هست آن‌جا قبرشان است و مسائل استثناییِ کار است و إلّا معمول این است (فِيها نُعِيدُكُم) در خاک جایتان می‌دهیم (وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ) بازازخاک‌بیرونتان‌می‌آوریم. شما را از خاک خلق کردیم، چه چیز را از خاک خلق کردیم؟ همین مجموعه ای که این بدن هم هست در خاک جا می‌دهیم، از خاک بیرون می‌آوریم یعنی باز از همین بدن (وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى).

(وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‌ رَبِّهِمْ يَنْسِلُون)[9] وقتی که دمیده می‌شود در صور در قبرها این‌ها زنده خواهند شد در جهت آن‌چه که باید قرار بگیرند آن وقت بعضی از آیات دیگر ضمن نقل اقوال مناسب می‌شود که نقل کنیم و روایات در این مورد باز طبق آیات روایات هم هم‌چنان منطبق بر آیات شریفه‌ی قرآن بسیار بسیار روشن و مصرّ بر همین معنایی که گفته شد و هم‌چنان منطبق بر آیات شریفه‌ی قرآن بسیار بسیار روشن و مصرّ بر همین معنایی که گفته شد و مدّعا هست که حالا یکی از آن‌ها را به عرضتان می‌رسانم روایتی است که مرحوم آقای خوانساری در العقائد الحقۀ نقل کرده‌اند صفحه 267.

بحار الانوار جلد7 صفحه39 حدیث8:

«عَن أبی عَبدِ الله7 إِذَا أَرَادَ اللهُ أَنْ يَبْعَثَ أَمْطَرَ السَّمَاءَ عَلَى الْأَرْضِ» وقتی خدا می‌خواهد محشور کند خلق را آسمان بارشی از آن نازل می‌شود «أَمْطَرَ السَّمَاءَ عَلَى الْأَرْضِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَاجْتَمَعَتِ الْأَوْصَالُ» دقت کنید تعبیرهای حدیث را «فَاجْتَمَعَتِ الْأَوْصَالُ وَ نَبَتَتِ اللُّحُومُ» اوصال و اعضاء این انسان‌ها جمع می‌شود و گوشت هم بر این‌ها پوشیده می‌شود روییده می‌شود این عبارتی است که در حدیث بود «وَ نَبَتَتِ اللُّحُومُ وَ قَالَ‌أَتَى‌جَبْرَئِيلُ رَسُولَ اللهِ ص‌ فَأَخَذَهُ» جبرئیل خدمت وجود مقدس حضرت محمد مصطفی 9 حضرت را برداشت آمدند کجا؟ «فَأَخْرَجَهُ إِلَى الْبَقِيعِ» قبرستان بقیع «فَانْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرٍ» آمدند کنار قبری «فَصَوَّتَ بِصَاحِبِهِ» جبرئیل یک ندا داد و گفت قم باذن الله «فَقَالَ قُمْ بِإِذْنِ‌الله» همان‌طور که قرآن می‌فرماید که حضرت عیسی این‌کار را می‌کردند کنار قبر مرده ای چندین سال است که مرده است قم باذن الله پا می‌شد قم بإذن الله وقتی این چنین فرمود جبرئیل «فَصَوَّتَ بِصَاحِبِهِ فَقَالَ قُمْ بِإِذْنِ اللهِ فَخَرَجَ مِنْهُ رَجُلٌ أَبْيَضُ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ و يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ» یک پیرمردی زنده شد و سر و صورتش هم سفید است خاک را از خودش دور می‌کند «وَ هُوَ يَقُولُ الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللهُ أَكْبَرُ» فکر کرد که قیامت شده. «فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عُدْ بِإِذْنِ اللهِ» برگرد «ثُمَّ انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرٍ آخَرَ» کنار قبر دیگر رفتند «فَقَالَ قُمْ بِإِذْنِ اللهِ فَخَرَجَ مِنْهُ رَجُلٌ مُسْوَدُّ الْوَجْهِ» او عکس بود سر و صورت سیاه بود «وَ هُوَ يَقُولُ يَا حَسْرَتَاهْ يَا ثُبُورَاهْ» او هم فکر کرد قیامت شده بی‌چاره شدیم «ثُمَّ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ عُدْ» او هم برگشت «إِلَى مَا كُنْتَ بِإِذْنِ اللهِ فَقَالَ» آن وقت جبرئیل خطاب کرد به پیغمبر اکرم «هَكَذَا يُحْشَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» همین‌طور که دیدی این‌جا زنده می‌شوند اینجوری زنده می‌شوند روز قیامت. یعنی پس از همین ابدان و از همین بدن خاکی خبری است «هَكَذَا يُحْشَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْمُؤْمِنُونَ يَقُولُونَ هَذَا الْقَوْلَ وَ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ مَا تَرَى»[10] این حدیث هم عرض کردم که در العقائد الحقۀ مرحوم خوانساری و بحار الانوار نقل شده است.

و روایات از این قبیل بسیار است و یک جمله‌ی کوتاه به چشمم افتاد از حضرت سجاد 7روایتی است که لئالی الاخبار نقل می‌کند في كيفيّة النفخة الثالثة «فَتَنْبُتُ أَجْسَادُ الْخَلَائِقِ كَمَا يَنْبُتُ الْبَقْل‌»[11] همان‌طور که سبزی از زمین می‌روید اجساد خلائق هم هم‌چنان خلائق آن‌ها را زنده‌می‌کند اجسادشان را چه بفرماید دیگر؟

آن آیات صریح، این روایات هم صریح همه و همه هم دست، حالا یک کسی دلش می‌خواهد توجیه بکند یک توجیهاتی که چه عرض کنم؟ آن دیگر جای خودش هست. گاهی توجیهاتی می‌شود و آن وقت گفته می‌شود از کجا؟ گفته می‌شود که تأویلش این است حالا باید یک کلمه اش را عرض کنم می‌خواستم امروز از مرحوم آقای خوانساری هم برایتان گفته باشم که در عقاید الحقّۀ ایشان می‌گویند که نصّ قرآن بر این است که از این بدن عنصری خاکی.

مرحوم حاج محمد تقی آملی که جامع المعقول و المنقول هستند در این کتاب دُرَرشان که تعلیقه‌ای بر منظومه است در بحث معاد بحثی را مطرح می‌کنند که ان‌شاء‌الله در ضمن مباحث ممکن است که پیش بیاید آن را برایتان عرض کنم. ایشان هم می‌گویند که خدا را شاهد می‌گیرم که چنین و چنان که مطلب همین است که از همین بدن عنصری خاکی خبری است و امثال ذلک. بخاطر این‌که خیلی صریح است. حالا یک کسی بخواهد تأویل بکند یک مسئله‌ی آخری است. تأویل دیگر راه دارد یعنی هر چیزی را کسی بخواهد به چیزی تأویل کند مشکلی ندارد. فرض کنید یک کسی فحش بدهد به کسی بعد تأویل می‌کند چه‌قدر تعریفم بوده است. یک کسی این جور بگوید « ای پدر سگ»سگی‌که‌گفته شده به شما این سگ اصحاب کهف منظور بوده است. این مسئله‌ای‌ندارد و خیلی خوب است و هم‌چنین « ای مادر فلان » باز آخر به‌همین‌صورت.

اگر قرار است تأویل شود بعد آدم هر چه دلش بخواهد می‌گویدتاآن‌جا که مثلاً حالا من یک تأویلش را عرض می‌کنم که این‌ها هست در خارج. فرض کنید که این آیه‌ی شریفه (مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً) این در سوره‌ی نوح است همه می‌دانند قوم نوح به‌خاطر خطاهایشان که قوم نوح هی خواند و دعوت کرد و چنین و چنان و این حرف‌ها که همه می‌دانید، اعتنا نکردند حضرت نوح نفرین کرد و خدا چه‌کار کرد؟ (مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً) [12] غرق شدند و داخل در آتش شدند. این دو دوتا چهار‌تاست دیگر. آن‌وقت حالا این(مِمَّاخَطِيئاتِهِمْ‌أُغْرِقُوا) خطیئه از خطوه می‌آید به معنای حرکت استوار و گام‌های استوار برداشتند، فانی فی الله شدند قوم نوح. «و مِمّا خَطیئاتِهم اُغرِقُوا فِی بِحَارِ المَعرِفَۀ وَ اُدخِلُوا نارَ المُحَبّۀِ» بسیار خوب. وقتی انسان بخواهد یک چیزی بگوید می‌گوید دیگر. این در فصوص هست این کتاب کذایی. اگر تأویل نباشد و انسان بخواهد حقیقت را بفهمد آیات شریفه‌ی قرآن آیاتی است که در این زمینه صراحتش قابل انکار نیست.


 


[1] - سوره إسراء: 9.
[2] - سوره بقره: 259.
[3] - سوره بقره: 260.
[4] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌83/311 باب45 الأدعية و الأذكار عند الصباح و المساء .....
[5] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌46/135 باب8 أحوال أهل زمانه من الخلفاء و غيرهم و ما.
[6] - سوره بقره: 260.
[7] - سوره حج: 7.
[8] - سوره طه: 55.
[9] - سوره یس: 52.
[10] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌7/39 باب3 إثبات الحشر و كيفيته و كفر من أنكره .....
[11] - إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‌1/55 الباب الثالث عشر في المبادرة في العمل .....
[12] - سوره نوح: 25.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo