درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
93/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
آیات اعتقادی قرآن کریم مورد صحبت بود مسئله ای که مطرح شد پس از آیات اعتقادی مربوط به توحید و همچنین بحث اختیار، مسئلهی معاد مطرح شد مسئله ی معاد هم قسمتهای مختلفی دارد زندگی بعد از این عالم به طور کلّی دارای مراحل و بحثهای مختلفی است، برزخ قیامت بهشت دوزخ و باز هر کدام از اینها هم دارای بخشهایی است ولی بهخاطر جهاتی مسئله ی محشور در قیامت مورد بحث قرار گرفت که در عالم بعد و در روزگار رستاخیز و قیامت، معاد عودِ چیست؟ در آن روزگار کیفیّت حشر چه کیفیّتی است؟
در این بحث اقوال مختلف گفته شد و طبق آنچه که روش صحیح است پس از قبولی وحی، شایسته است که برای فهم مطالب تدبّر و تعقّل جدّی بشود در مدارک وحیانی در آیات شریفه ی قرآن و احادیث بررسی ای که تاکنون انجام شد همچنانکه نظر عموم علمای إمامیّه همین بوده است و هست.
این شد که محشور در قیامت از همین بدن خاکی هم چیزی است و تشکیل بدن در شرایط عالم بعد خواهد شد پس اینچنین است که محشور بدن است و روح، روح است و بدن، عودِ روح است به بدن، به همین بدنِ خاکی عنصری و از اجزاء این بدن در آن عالم تشکیل میشود آنچه که متناسب است با عالم قیامت. این مسئله ای است که بهصورت قطعی از آیات شریفه ی قرآن و روایات معتبره استفاده میشود کما اینکه نظر بزرگان از علماء إمامیّه را نسبت لازم قرائت شد و به عرضتان رسید و به عنوان تأیید مطلب بود در حقیقت و إلّا خودمان وقتی مراجعه بکنیم به قرآن و حدیث این مطلب را به صراحت میبینیم.
نصّ در این مسئله هست که از همین بدن خاکی خبری است. از همین بدن عنصری خبری است در حدّی که قابل انکار نیست، در حدّی است که این عبارتی که نقل میشود از مرحوم علّامه ی مجلسی عبارتی است که آن عبارت بسیار گویاست و جناب آیت الله سبحانی این عبارت را از مرحوم علّامه ی مجلسی نقل کردهاند و خودشان در همان حدّ عبارتی گفتهاند و همچنین دیگران که احتمال میدهم که قرائت شده باشد. مضمونش این بود که مطلب در حدّی است که قابل انکار نیست و عبارت این است:
ایشان نقل میکنند در الإلهیّات جلد4 صفحه ی276 در بحار هم جلد7صفحه ی 47:
1- «وقال العلامة المجلسي ;:
«اعلم أن القول بالمعاد الجسماني مما اتفق عليه جميع المليين و هو من ضروريات الدين و منكره خارج عن عداد المسلمين و الآيات الكريمة في ذلك ناصة لا يعقل تأويلها» نصّی است که هیچ زمینهی تأویل ندارد، «والأخبار فيه متواترة لا يمكن ردها ولا الطعن فيها»[2] در هر حال مطلب این چنین بود.
در بخشهای متناسب با همین قسمت قبل از اینکه وارد نظریّه دوم بشویم مناسب هست که این عبارتی که العقائد الحقّه دارند مرحوم آیت الله خوانساری آقا سید احمد خوانساری که از شخصیتهای کم نظیر قرن ما بوده اند ایشان عباراتی در این بحث دارند که مناسب است که خوانده شود و در ضمن اشکالاتی که بر این نظریّهی مختار گفته شد در این عبارات بعضی از آنها إشاره شده و پاسخ داده شده.
حالا عبارتی که در العقائد الحقّه هست صفحهی166، بخشی از این عبارات خوانده شده ولی بیشتر مقصود رسیدن به بخشی است که قرائت نشده:
«ثمّ إنّ البدن المحشور يوم النشور» بدنی که محشور میشود روز قیامت «البدن العنصري» بدن عنصری یعنی خاکی در مقابل بدنی که بدن مثالی که منشأ نفس است در این نظریّه، خیر بدن عنصری. «ثمّ إنّ البدن المحشور يوم النشور البدن العنصري كما هو صريح الآيات و الاخبار» صریح آیات و اخبار این است. «و قد يقال إنّ المحشور ليس البدن العنصري بل البدن المثالي المنشأ بإنشاء النفس بإذن الله» که این نظر مرحوم آخوند ملا صدرا است که در أسفار مصرّ بر این جهت هستند که إن شاء الله صحبتش خواهد شد وارد نظر دوّم نشدهایم هنوز. «و قد يقال إنّ المحشور ليس البدن العنصري بل البدن المثالي المنشأ بإنشاء النفس بإذن الله المختلف بإختلاف الملكات الحاصلة في الدنيا» به اختلاف ملکات حسنۀ و سیئۀ افراد خوب و بد صورت مثالی را نفس شان إنشاء میکند درست میکند و نفس و روح به آن صورتمثالیاست و از این بدن خاکی دیگر خبری نیست. «قد یقال کذلک» ولیگفته چه؟
گفتند آنچه که نص و صریح آیات است این است که «إنّ البدن المحشور يوم النشور البدن العنصري» یعنی بدن خاکی. «و في المقام شبهات تدعوا إلي القول المذكور» چه شده که این افراد چنین نظری دادهاند که بدن مثالی باشد با توجه به این آیههای قرآن، آن هم با توجه به این صراحتی که در قرآن و حدیث هست، چه شده؟ شبهاتی برایشان مطرح شده که مشکل شده پاسخ دادن از آن شبهات، لذا این چنین تأویل کردهاند و بر ماست که آن شبهاتی که مطرح شده بیان کنیم و پاسخ آن شبهات را بگوییم.
«وفي المقام شبهات تدعوا إلي القول المذكور» یکی از آن شبهاتی که سبب شده است برای اینکه گفته بشود از این بدن خاکی خبری نیست یکی این است که کره ی زمین محدود است، اندازه دارد و ارواح بشر و انسانها بهطور کلّی نامحدودند، آن وقت اگر معاد جسمانی باشد افراد بشری که محدود نیستند بی اندازه هستند اگر معاد جسمانی بود به معنای عنصر خاکی و از همین خاک، این خاک که محدود است و اندازه دارد کم می آورد، بنابراین نمیتواند که معاد عنصری خاکی باشد، کرهی زمین محدود انسانها نامحدود، اگر معاد معادِ جسمانی باشد یعنی از همین کره ی زمین بدنها باید تشکیل بشود، زمین محدود بدنهای نامحدود بایستی در کار باشد چه اینکه انسانها نامحدودند. کم می آورد زمین، بنابراین امکان ندارد که معاد جسمانی باشد، این یک شبهه است.
کره ی زمین کم می آورد چون قرار است جسمانی باشد یعنی عنصریِ خاکی، این خاک اندازه دار انسانها بی اندازه، بی اندازه بخواهد از اندازه دار تشکیل شود محال است، چرا؟ چون مایه اش محدود است و خودش نامحدود.
ایشان میفرماید این شبهه است و پاسخ این شبهه میفرمایند روشن است که این است که چه کسی گفته است انسانها نامحدودند، انسانها محدودند. تمام میشود. (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت)[3] و (إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ)[4] آسمان خورشید ستارگان همه در هم میریزند و این وضعیّت به هم میخورد، انسانها هم تمام میشوند، منتهی است خلقتشان به حدّی بالنتیجه انسانها هم محدود، کره ی زمین هم محدود محدود و محدود اندازه اش با خداست بالنتیجه مشکلی نخواهد داشت این حرف بر اساس این است که عالم قدیم باشد.
در هر حال پس شبهه این شد، جواب شبهه هم میفرمایند معلوم است، که گفته است که انسانها نامحدودند، انسانها محدودند این عالم پایان دارد این شبهه بر اساس قدمت عالم است، بر اساس این است که این عالم اول هم ندارد آخر هم ندارد، قدیم است بله حادث ذاتی است از نظر مباحث فلسفی حادث ذاتی است یعنی ذاتش نیاز دارد ولی ابتداء برای این عالم نیست، إنتهاء هم برای این عالم نیست در مقابل این حرف که این عالم قدمت داشته باشد از مسائل قطعیۀ وحی است که خیر این عالم را ابتدائی است اول دارد و حضرت حق ایجاد فرموده و بالنتیجه این عالم هم اول دارد و هم آخر دارد، پس محدود است، محدود شد زمین هم محدود، انسانها هم محدود، آنوقت اندازه گیریاش درارتباط با خود ذات مقدس حضرت حقّ است و اینکه کم میآورد معنا ندارد.
سوال: وقتی انسانها در حال آمدن و رفتن هستند، یک عدهای میآیند و یک عدهای میمیرند.
استاد: بعد چه؟ یک عده میمیرند و یک عدّه میآیند، بعد؟
سائل: انسانها هی زیادتر میشوند.
جواب: از همین زمین خلق میشوند دیگر، (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْری)[5] از همین زمین خداوند انسانها را خلقمیکند باز در خاک قرارشان میدهد باز از خاک اینها را زنده خواهد کرد آنوقت بنابراین مادّهی خلقت این موجودی که میگوییم انسان است این شد خاک و این محدود است بله محدود است.
سائل: اینکه میگوید از خاک خلق شدهاند از همین خاک ظاهری خلق شده؟
استاد: بله از همین خاک. شما از همین خاک خلق شده اید، ما از این خاک خلق شده ایم، این خاک است که گیاه شده است و این خاک است که گوسفند شده است و ما خورده ایم و بعد نطفه علقه مضغه شده انسان، از همین خاک است.
سائل: در کرات دیگر هم فی الجمله خاکی پیدا میشود، حتماً باید از زمین باشد؟
استاد: آن مسئله ی آخری است، بحث زمین است یعنی آنچه که نصوص مدارک هست خود زمین است و بالنتیجه در ارتباط با زمین است.
پس شبهه این شد که اگر معاد جسمانی باشد، چون کرهی زمین محدود است ولی سلسله انسانها نامحدود است نتیجه این میشود که زمین کم خواهد آورد، کم میآید در ارتباط با معاد جسمانی بودن، پس نباید معاد جسمانی باشد.
ایشان میفرمایند و همه میفرمایند و پاسخ هم مشخص است و که گفته است که انسانها سلسله اش نامحدود است، خیر سلسله ی انسانها محدود است، این سؤال و این اشکال بر اساس قدمت عالم است که در نظر بعضی از فلاسفه هست نه همه ی فلاسفه. جمعی از فلاسفه که قائل شدهاند به اینکه عالم قدیم است اول و آخر ندارد، بالنتیجه سلسله ی انسانها نامحدود است کره ی زمین محدود، نمیشود معاد جسمانی باشد چون کم می آورد ولی با توجه به اینکه این اصل قبول نیست بلکه عالم حادث است و از قطعیات نظر ملیّین یعنی معتقدین به ادیان است که عالم حادث است به تعبیر مرحوم آقای خوانساری تعبیر صریح دارند که حادث زمانی است. حادث زمانی است نه یعنی زمانی بوده و در زمان حادث شده، منظور از حادث زمانی یعنی «لَمْ يَكُنْ فَكَان»[6] نبوده است و موجود شده و از همان وقت هم زمان معنا پیدا میکند. اینجا بحثهای خاص خودش را دارد که من وارد بحثهای خاصّش نمیشوم، یک وقتهایی در بحث حدوث و قدم به تفصیل بحثش کرده ایم.
در هر حال اینچنین است که پس این شبهه بر اساس یک اصلی از اصول بعضی از فلاسفه در ارتباط با قدمت عالم که قدمت عالم بر اساس نظر آنها چون ثابت است این اشکال پیش میآید ولی این اصل اصلِ درستی نیست بلکه قطعاً در نظر ملیّین مخدوش و نادرست است، بنابراین زمین محدود و سلسله ی انسانها هم محدود بالنتیجه مشکل مرتفع خواهد شد و حدوث زمانیِ هستی و عالم از مسائل قطعی وحیانی است به تعبیری که مرحوم خوانساری و دیگران هم دارند.
حالا عبارت را دقت بکنید پس از اینکه گفتهاند که محشور همین بدن خاکی عنصری است «و في المقام شبهات تدعوا إلي القول المذكور منها عدم كفاية كرة الارض للابدان الغير المتناهية حسب عدم تناهي النفوس» نفوس لایتناهی زمین متناهی نتیجه این میشود اگر جسمانی باشد حشر کم خواهد آورد زمین «علي ما ذهب إليه الفلاسفة القائلون بقدم العالم». این یک شبهه هست. سه شبهه مطرح میکند و بعد جواب این که آن را بعد خواهیم خواند.
«و الجواب من الشبهة الاولي منع قدم العالم و عدم تناهي النفوس» قبول نداریم که عالم قدیم باشد و قبول نداریم که نفوس انسانها لایتناهی باشد. «و لم يقم البرهان» برهانی بر این مسئله نیست دلیلی بر این مسئله نیست. « قال بعض أهل المعقول» مسئله جدلیّه هست و مورد اختلاف است و این چنین نیست و از آن طرف «و اجماع المليين علي الحدوث الزماني لا الحدوث الذاتي» یعنی تمام معتقدین به دین و دیانت و وحی، مسلمانها و غیر مسلمانها، کلیّه ی ملیّین معتقدند به اینکه این عالم را اوّلی است، اول دارد این عالم، حادث است این عالم به حدوث زمانی نه به حدوث ذاتی که ذاتش نیازمند است.
جمعی اینچنین گفتهاند که حدوثی داریم بنام حدوث ذاتی، یعنی ذاتِ این شیء نیاز دارد ولی لازم نیست که اوّل نداشته باشد، اوّل هم ندارد با نیاز که البته در احادیث هست که «وَ لَوْ كَانَ قَدِيماً لَكَانَ إِلَهاً ثَانِيا»[7] اگر چیزی فرض بشود چرا خدا نباشد؟ «لَكَانَ إِلَهاً ثَانِيا» این بحثها بحثهای خاصّ مفصّلی است که ما به فضل إلهی در بحث حدوث و قدم که إتفاقاً یک جزوه ای یک مقداری در اختیار جمعی گذاشته شده است که در این زمینه هست که مفصّل بحث شده است و حالا جایِ بحث تفصیلیِ این مسائل نیست ولی إجمالاَ در مقدار مربوط به بحث آنچه ایشان گفتهاند چنین میشود که:
خیر این عالم حادث است اول دارد آخر دارد پس محدود است، بنابر این شبهه مرتفع است. «و الجواب من الشببهة الاولي منع قدم العالم و عدم تناهي النفوس و لم يقم البرهان قال بعض أهل المعقول المسئلة جدلية و اجماع المليين علي الحدوث الزماني لا الحدوث الذاتيّ و لا الحدوث الثابت من جهة الحركة الجوهرية».
حدوث بهصورت حرکت جوهری هم که باز حرکت جوهری را مرحوم آخوند ملاصدرا هر بیشتر به اصطلاح در جهتش إصرار دارند نه. آن حدوث هم خیر یعنی اگر چنانچه حدوث ذاتی که داریم البته هر چه که حادث زمانی است حادث ذاتی هم هست، حرکت هم در جوهر بالفرض هم که باشد، مشکلی ندارد که قائل به حرکت در جوهر بشویم ولی ربطی به این بحث ندارد. چه قائل به حرکت در جوهر بشویم و چه قائل به اینکه حدوث ذاتی که حتماً داریم یعنی هر ممکنی غیر حضرت حق حدوث ذاتی دارد، اینها منافات ندارد با اینکه حدوث زمانی هم باشد به معنای «لَمْ يَكُنْ فَكَان».
بنابراین این اشکال بر اساس قدمت عالم و نامحدود بودن سلسله ی انسانهاست ولی این اصل و اساس مخدوش است بلکه از نظر ملیّین کاملاً مردود است و بالنتیجه این مشکل مشکلی نیست که مانع بشود از این که ما به نصوص قرآنی عمل کنیم. بلکه نصوص قرآنی که مثبت این است که محشور در قیامت و یوم النشور از این بدن عنصریِ خاکی است بجای خودش این مطلب محفوظ است.
«لا الحدوث الثابت من جهة الحركة الجوهرية. و الاستبعاد المذكور» که باز سؤال دیگری مطرح میکنند تا اینکه إن شاء الله تتمّهی مسئله هم صحبت بشود.