< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

94/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با مباحث اعتقادی در آیات شریفه قرآن به فضل الهی مباحث مهمه‌ای تا کنون صحبت شد مباحثی در توحید و مسأله جبر وتفویض و اختیار و امر بین الامرین و همچنین قسمت‌هائی از مباحث مربوط به معاد و در مباحث مربوط به معاد جلسات اخیر مربوط به میزان و صراط و تطائر کتب صحبت شد.

در این بحث اخیر میزان و صراط و تطائر کتب به خوبی مشخص شد از آیه‌ها و روایتها که این مسائل مطروحه در معاد یک حقائق خارجیه‌ای است صراط تطائر کتب حقائق خارجیه‌ای است با خصوصیاتی که در مدارک وحیانی بیان شده است و این چنین نیست که اینها همان مسائل نفسانی انسان باشد روشن بود از مدارک آیات متعدد از قرآن وروایات مختلف از معصومین که مقداری از آنها مطرح شد و اگر مراجعه شود به روایات روایات در این مورد بسیار بسیار فراوان و در حدی است که شماره‌اش مشکل ، که اینها یک حقایق خارجیه‌ای هستند نه این که صراط همان نفس انسان است و حرکت نفسانی و نه این که تطائر کتب عبارت است از همان اعمال و خصوصیات و ملکات نفسانی آنها به جای خودش محفوظ است ولی تطائر کتب پرونده‌هائی است در جریان است صراط مسیری است که در خارج وجود دارد و این چنین نیست که همان ملکات نفسانی باشد و بس. و این مطلب با توجه به آنچه گفتیم مشخص است بنا بر این از تأویل در موردی که دلیلی برای تأویل نداشته باشیم باید پرهیز کنیم.

و آن تذکر مهمی که در این مباحث شایسته است که غفلت از آن نداشته باشیم در این دو سه کلمه است که آنچه از نصوص و از ظواهر آیات و روایات استفاده می‌شود اگر چنانچه آن چنان باشد که با قواعد قطعیه عقلیه سازگار نباشد و عقل بین با آنها مخالف باشد باید تأویل بشود پس تأویل داریم توجیه داریم ولی کجا؟ آن جائی که مطلبی که در وحی آمده با عقل بین وصریح و سلیم وفق نمی دهد باید توجیه بشود مکرر عرض کردیم از قبیل (جاءَ رَبُّكَ‌)[2] جاء ربک که خداوند متعال رفت وآمد داشته باشد با عقل سلیم و درک بین وفق نمی دهد و لازمه آمد و رفتی که از این عبارت استفاده می‌شود محدودیت است و لازمه محدودیت معلولیت است و لازمه معلولیت قائم بالذات نبودن است و بالنتیجه مخالف است با درک بین لذا باید توجیه بشود هر کجا که این چنین باشد باید توجیه بشود. یا (نَفَخْتُ‌ فيهِ‌ مِنْ‌ رُوحي)[3] که از عبارت این استفاده می‌شود که خداوند متعالی است و روحی دارد و روحش هم قابل تقسیم است و روح تقسیم شده قسمتی از روح در آدم داخل شده است. باز لازمه چنین چیزی هم ترکیب است و هم تبعیض است و هم محدودیت است و هم معلولیت است و خلف وجوب وجود داشتن وقائم بالذات بودن ، باید توجیه بشود ولی در تمام مواردی که این چنین باشد مکرر عرض کردیم که وحی خودش توجیه کرده و قبل از همه و بهتر از همه توجیه کرده است همین (جاءَ رَبُّكَ‌) را هر جا مراجعه کنیم در تفاسیر می بینیم عن الصادق مثلا که (جاءَ رَبُّكَ‌) یعنی جاء امر ربک (نَفَخْتُ‌ فيهِ‌ مِنْ‌ رُوحي) را مراجعه کنیم به تفاسیر می بینیم چند تا حدیث هست از معصومین که اضافه تشریفی است مثل بیت الله است مثل ناقة الله است نه این که خداوند روحی داشته باشد و تبعیضی و تقسیمی و ترکیبی در کار باشد.

پس تأویل در آیات شریفه قرآن و بیانات معصومین قطعا راه دارد ولی به شرط این که آنچه در آن آیه وحدیث آمده است ضد عقل بین باشد ضد عقل سلیم باشد حتما باید که توجیه بشود ولی چنین چیزی در وحی نیامده مگر این که خود وحی آن را توجیه کرده است به بهترین وجه وقبل از همه. این را باید توجه داشته باشیم این جور نباشد که کار به جائی برسد که مثلا در ارتباط با مسائلی وقتی انسان خودش نپسندید یا یک مقدار بعید به نظرش رسید توجیه بکند و بخواهد آنچه را که در وحی رسیده است به یک معنای دیگری معنا بکند توجیه بکند این جور نباشد. که در همین مسأله تطائر کتب و مسأله صراط توجیهاتی شده است که اگر خواستید به تفصیل مراجعه بکنید در این کفایة الموحدین که مراجعه بکنید که کتاب بسیار مبسوطی است در مسائل اعتقادی و دقیق و بسیار هم حساب شده هست نمی گوئیم که هیچ اشتباهی در آن نیست که هیچ کتابی را نمی شود این جور کفت ولی بسیار مباحث را به تفصیل و به وضوح مطرح کردند. جلد سوم کفایة الموحدین حدودا صفحه 324 به بعد این را نگاه کنید آن جا گفتند که خیلی‌ها چنین کردند توجیهاتی کردند. حالا بخشی از عبارت را عرض می‌کنم بعد از بیان مطالبی در مسأله صراط و تطائر کتب می‌فرمایند که «فاعلم ان ما یتراعی من کلمات اهل الحکمة انهم یؤولون تلک الاخبار الواردة فی باب الصراط بل ما ورد من تطائر الکتب و نحوها و لایقولون بان الصراط فی الاخرة هو الذی یستفاد من ظواهر الاخبار بل له معنیً آخر وراء ذلک و یقولون بان الصراط فی الاخرة عبارة عن الوسط الحقیقی بین الاخلاق المتضادة» آن حرکت نفس بین افراط و تفریط آن صراط است تطائر کتب هم ملکاتی است که نفس انسان ثبت می‌شود. در این صفحه‌ای که عرض کردم مراجعه کنید که مفصل است بیشتر دقت شود و عرضی که کردم معلوم شود.

و در همین مسأله صراط و میزان ایشان از اسفار نقل می‌کنند که یک کلمه‌اش را نقل می کنم ایشان مفصل دارند ولی نتیجه این می‌شود تا این جا که می‌فرماید در این صفحه‌ی 291 جلد نهم «فصل فی نشر الصحائف و ابراز الکتب» «و هذه القلوب و الارواح» ملکاتی که در این قلوب و ارواح تحقق پیدا می کند «یقال لها فی لسان الشریعة صحائف الاعمال»[4] این قلوب و ارواح در شریعت صحیفه اعمال ، تطائر کتب نامیده شده ولی در لسان حکمت خود همان ملکات نفسانی است و به ملکات نفسانی تأویل می‌شود.

پس این یک کلمه در خاطرمان باشد در مسائل مختلف که تأویل در آیات و روایات داریم قطعا ولی در خصوص موردی است که به عرض رسید در غیر آن مورد شایسته نیست انسان تأویل کند چه این که اگر باب تأویل بدون این حساب وکتاب مهم باز بشود نتیجة کار بسیار دشوار و مشکل خواهد شد. این یک تذکر و در پایان این تذکر از این حدیث شریف هم یادمان باشد که حضرت صادق فرمودند «إِيَّاكَ‌ أَنْ‌ تَنْصِبَ‌ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَال»[5] این جور نباشد افراد چون مشهورند و به نامند خیلی پس هرچه گفتند درست است اگر این جور باشد باید علوم توقف پیدا کند رکود پیدا کند. خیر با حفظ احترام نسبت به شخصیتها و مشاهیر ولی بحث علمی و بحث عقلی و بحث نقلی و بحث طلبگی همیشه جای خودش هست با رعایت همه اصول اخلاقی مشخص است و این جمله حضرت صادق ما را به این حقیقت توجه می دهد که «إِيَّاكَ‌ أَنْ‌ تَنْصِبَ‌ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ» بپرهیزید که غیر معصوم را جای معصوم بگذاریم و هرچه می گوید بگوئیم درست است «إِيَّاكَ‌ أَنْ‌ تَنْصِبَ‌ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَال».

و اما تذکر بعدی‌مان از چیزهائی که در ارتباط با بحث معاد مقدار زیادی جایش خالی است این است که آنی که در بحث معاد مثل بقیه بحث‌های قرآن هدف است که انسان سازی است تکامل است توجه به حقایق است انسان شدن است رشد پیدا کردن است ، مورد غفلت است نوعا یعنی مثلا فرض کنید آیاتی که در ارتباط با این است که جزاء بسیار بسیار در قیامت مهم است هر کسی در گرو کار خودش است خیلی وقتها وقتی مطرح می‌شود خود این آیه از نظر ادبی بحث می‌شود از نظر فصاحت و بلاغت بحث می‌شود از نظر عوارض و جهات مختلفش بحث می‌شود اما خود این که این آیه دارد داد می زند که انسان در گرو کارت هستی ، این مورد غفلت است (كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ)[6] (كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ‌)[7] (فَمَنْ‌ يَعْمَلْ‌ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ‌ يَعْمَلْ‌ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)[8] ممکن است این آیه مطرح بشود آن وقت هی بحث بشود که مثقال دقیقا یعنی چه خوب است ذره یعنی چه خوب هم هست اما بعد نتیجه گرفته شود انسان‌ها عجیب است به قدر یک چشم به هم زدن کار خیر و شر انسان هرچه باشد محفوظ است و برمی‌گردد به آدم وکار بسیار بسیار دشوار و مشکل است تا آن جا که (فَمَنْ‌ يَعْمَلْ‌ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ‌ يَعْمَلْ‌ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ) آن وقت با این توجه انسان چشمش را مراقب باشد زبانش را مراقب باشد کارهایش را مراقب باشد افکارش را مراقب باشد همه چیزش را حساب بکند که در ارتباط با خداوند متعال باشد و آنچه که خداوند متعال راضی است هرچه بیشتر این مطلب هم باید مورد توجه‌مان باشد تا این که ان شاء الله بهره کامل را از دانستن قرآن و از این نعمت بزرگی که نصیب‌مان شده باور دارید هیچ اشتغالی از این شغلی که ما داریم مهمتر نیست یک کسی به درستی می گفت باور بفرمائید اگر دنیا را پر طلا بکنند به من بدهند همه دنیا را بدهند بگویند همین که تو خودت می‌فهمی قرآن را با کمک تفسیر و با کمک لغت می‌فهمی خدا چی فرموده خودت می‌فهمی همین را از من بگیرند دنیا را به من بدهند هرگز راضی نیستم و مقایسه مقایسه کمیت با کیفیت است اصلا حالا که خداوند عنایت کرده به همه‌مان در این مسیر هستیم در مسیر فهم کلام خدا هستیم در مسیر فهم کلام ائمه معصومین هستیم حالا که این چنین است این نعمت بزرگ نصیب‌مان شده هرچه بهتر آن بهره‌ای که باید انس با قرآن انس با روایات انس با ادعیه هرچه تیشتر و با توسل به ائمه معصومین امیدواریم که خداوند توفیقات همه‌مان را در جهت استفاده کردن از مکتب وحی بیشتر بفرماید.


 


[1] - سوره ي إسراء: 9.
[2] - سوره ي فجر: 22.
[3] - سوره ي ص: 72.
[4] - الحکمة المتعالیة الاسفار ج9/291 الفصل العشرین فی نشر الصحائف و ابراز الکتب.
[5] - الكافي (ط - الإسلامية) ج‌2/298 باب طلب الرئاسة.
[6] - سوره ي مدثر: 38.
[7] - سوره ي طور: 21.
[8] - سوره ي زلزله: 8-7.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo