< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

95/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با مباحث اعتقادی قرآن کریم به فضل الهی مطالب مختلفی مطرح شد بخش اخیر صحبت ما درر ارتباط با مسأله وحی بود مسائلی هم در این مسأله گفته شد از مطالبی که در ارتباط با حقیقت وحی جمعی گفته‌اند که به اصطلاح نظریه جدیدی از دانشمندان جدید می‌توان گفت مطرح است این است که وحی آن بعد باطنی روح است در ارتباط با رسیدن به حقایق که چنین تصور کرده‌اند برای روح انسان یک حالت ظاهری است و یک حالت باطنی، دو شخصیت دارد روح شخصیت ظاهری شخصیت باطنی شخصیت ظاهری روح همین است که همه با آن حالت با آن شخصیت در جریان کارهای مختلف روز مره شان هستند از کارهای مربوط به معیشت گرفته تا کارهای علمی کارهای علمی معمول متداول این برنامه ها در ارتباط با شخصیت ظاهری روح است.

و برای همین روح یک شخصیت باطنی است و آن شخصیت به طور معمول مطرح نیست افراد در ارتباط با برنامه‌های شخصیت باطنی‌شان نیستند گاه گاهی است که آنها بروز می‌کند خودش را نشان می‌دهد مثل اینکه بعضی از افراد دیده شدند استثنائی مشکل ترین مطالب ریاضی غیر ریاضی به آنها گفته می‌شود اینها بدون این تفکرات ظاهری نتیجه ای که باید بگویند را می‌گویند و یا اینکه در ارتباط با خواب مقناطیسی وضعیتی که برای آن فردی که به خواب بردند او را پیدا می‌شود این است که از مطالب مختلفی که غیب از دیگران است خبر می‌دهد اطلاع رسانی می‌کند در حالی که در غیر آن حالت چنین چیزهایی را نمی‌فهمید و بسیاری از آنها هم که خبر می‌دهد در خارج رخ می‌دهد.

با توجه به چنین تلاش هایی در روح چنین نتیجه‌ای گرفتند که برای روح دو حالت است یک حالت ظاهری همین برنامه های معمولی که بشر دارد در بخش های مختلف زندگی علمی و غیر علمی و یک حالت باطنی و آن موارد استثنائی است که گاهی در حال بیداری برای افرادی پیش می‌آید که مشکلات مهمه‌ای را می‌بینید که بدون تفکر گویا است من خودم برخورد کردم به کسی مدتی هم هست او را ندیدم گاه گاهی در بعضی از جلسات پیدا می‌شد جوانی بود هر چند رقم زیاد یک میلیون پانصد و پنجاه و پنج هزار ضرب در ده میلیون و پانصد و پنجاه و پنج هزار سریع می‌گفت بدون هیچ آنی تأمل که مشخص بود هیچ بحث برنامه فکری که یک برنامه ریزی بکند و بگوید در کار نبود و در پیامد این حالت او هم آن وقت گاهی می‌گفت که عمر فلانی که این قدر است با عمر فلانی که آن قدر است ده میلیارد و چقدر ثانیه می‌شود و بعد چنین می‌شود و چنان می‌شود چیزهای مختلفی می‌گفت بسیار عجیب بود.

در هر حال این نشان می‌دهد که یک بعد خاصی هم این روح دارد بعد باطنی گاهی هم در همان خواب مقناطیسی مطالبی که برخورد می‌کند و گزارش می‌دهد و بعد هم همان طور هست و معلوم می‌شود یک بعد دیگری است و انبیاء این هستند این بعد باطنی انها و الا از خارج به آنها چیزی القاء شود جبرئیلی بر آنها نازل شود در ارتباط با خداوند متعال القائاتی به آنها بشود خیر نبوت این است این نظریه بعضی است که در بعضی از کتاب ها مستند گفته شده است.

بدیهی است که این هم حرفی است نادرست چه اینکه این شخص با این حالتش که بعد شما می‌گویید نبی است این پس دروغگو است دیگر که می‌گوید من با خدا مربوط هستم می‌گوید با خدا مربوط هستم و از طرف خدا این حرفها را می‌زنم و حال آن که از طرف خدا نیست پس شخصی است دروغگو و آن وقت شخص دروغگو که نمی‌تواند در ارتباط با خدا باشد و دروغهایی هم چون دروغگو است دیگر دروغگو است وضع آن مشخص است و خداوند متعال هم یک دروغگویی را با معجزه هایی که فرض این است که معجزه دارد با معجزه هایی که از او صادر می‌شود تأیید کند چون معجزه نکته مهمی که در آن هست این است که مثبت تأیید از ناحیه خداوند متعال است بدیهی است که این یک فرضیه ای است که برای خودشان گفته‌اند و لو که خیلی ها هم دنبال این فرضیه حرکت کرده باشند ولی هرگز با نبوتی که استدلال به معجزه اثبات می‌کند ربطی ندارد.

و در نتیجه این دو تا کلمه ای که حالا عرض می‌کنم اگر بیشتر در نظر داشته باشیم همه نظریه های باطل در ارتباط با وحی و بلکه در ارتباط با همه حقایق و کشف حقایق و فهم حقایق مفید است این است که معجزه اثبات کننده ارتباط این شخصیت است با خداوند با توجه به اینکه اگر چنان چه این کاری که دیگران عاجز هستند از ناحیه خداوند متعال نباشد خداوند متعال این مدعی را رسوا می‌کند تا اینکه بندگان او گمراه نشوند که اگر چنین نکند در حقیقت باید گفت خدا اضلال کرده به خاطر اینکه این مدعی نبوت شده کارهایی هم انجام داده که کسی نمی‌تواند انجام بدهد و از نظر عموم عقلاء معنای آن این است که در ارتباط با خدا است در عین حال خداوند متعال او را رسوا نکرده است خلق هم دنبال او راه افتادند نتیجه این می‌شود که خداوند متعال نعوذ بالله اضلال کرده خلق را مضل خلق است که چنین چیزی نیست مشخص است با توجه به این دو تا کلمه ای که معجزه مثبت ارتباط با خدا است و نیز اگر چنان چه چنین ارتباطی نباشد لازمه آن این است که خدا تأیید کند شخصی را که دروغ می‌گوید آن هم چنی دروغ مهمی و او را رسوا نکند هم تأیید دروغگو اسست و هم اضلال خلق است با توجه به این دو تا کلمه که بحثهای آن گذشت معجزه معنی شد اثبات آن چنین مطالبی را گفته شد همه این خصوصیاتی که عرض کردم مبسوط بحث شد.

حالا با توجه به چند چیزی که قبلا صحبت آن شد نتیجه این می‌شود که پس از اثبات نبوت و مسأله وحی با توجه به این دو کلمه کوتاهی گفته شد و قبلا هم مبسوط بحث آن شده است آن وقت راه رسیدن به معارف و حقایق چیست؟ تعقل در وحی است هم در موضوع خود وحی که بخواهیم بفهمیم وحی چی هست باید ببینیم خود این پیامبر چی گفته است خود این پیامبر در ارتباط با وحی چه مطلبی را بیان کرده است به هر مقداری می‌شود از بیان او فهمید.

و هم در همه مطالب که از چیزهایی که به نظر ما تأکید بر آن خیلی ضرورت دارد و هر چه بهتر بایستی در مراکز علمی این مطلب تثبیت بشود مورد تأکید قرار بگیرد این است که برای رسیدن به حقایق حرکت حرکت عقلانی است و با حرکت عقلانی ما می‌توانیم به حقایق برسیم و چیزی که ممیز بین حق و باطل و صحیح و ناصحیح است عقل ما است عقل روشن موردی که ابهامی در کار نیست روشن روشن است مطلب آن وقت با این عقل حجت که حجیت آن ذاتی آن است درک صحیح درک بین با این عقل وقتی حرکت کردیم به خدا رسدیم یعنی به اثبات خداوند متعال رسیدیم بعد هم به اثبات رسالت و مسأله وحی رسیدیم به منبعی رسیدیم که آن منبع منبعی است وسیع که مکرر این مطلب یادآوری می‌شده است و می‌شود برای اینکه در ذهن ها بماند و در مراکز علمی هر چه بهتر معلوم باشد هیچ راه دیگری برای صحیح حرکت کردن نیست و راه‌های دیگر کاملا محدود و کاملا خطا پذیر و آنچه که می‌بایست بر آن اساس انسان حرکت کند با حرکت عقلانی بین وقتی به خدا رسید و بعد هم به مسأله وحی رسید به مسأله وحی رسید یعنی به منبع وسیع بی خطا رسید که همان حاکی وحی است که به ما می‌رسد وحی آن حالت ارتباط پیامبر با خداوند متعال است در اثر آن ارتباط با خداوند به صورتهای مختلف آن وقت قرآن کریم مطرح است بیانات پیامبر اکرم مطرح است بایستی در ارتباط با قرآن کریم و بیانات پیامبر اکرم هر چه بهتر تعقل کرد و با عقل مان از این بیاناتی که امتیاز سعه بی نظیر و امتیاز بی خطایی را دارد استفاده کرد هر روش دیگری اشکالاتی بر آن وارد می‌شود و نتایجی که از روشهای دیگر استفاده بشود اگر اتفاقا تطبیق کرد با روش تعقل در وحی بسیار خوب نعم الوفاق اما اگر چنان چه با روش تعقل در وحی تطبیق نکرد هر چه باشد و هر که باشد نظسریه ای که مخالفت داشته باشد با مسائل قطعی وحیانی طبیعی است که نادرست خواهد بود این اجمالا روش صحیحی است که حالا ان شاء الله پس از این مسأله وحی مسائل مختلف دیگری باز بعد از تعطیلات ان شاء الله مطرح خواهد شد.


 


[1] - سوره اسراء: 9.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo