< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

96/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با مطالب اعتقادی قرآن کریم بحث اخیری که مطرح بود مسأله معراج بود در ارتباط با مسأله معراج حدودا مسائل مربوطه مطرح شد و اشکالاتی که در این زمینه مطرح است صحبت شد پاسخ آن داده شد از آیات روایات مدارک مربوطه در ارتباط با ابعاد مختلف این مسأله در حد لازم اشاره شد.

و عرض شد که در این جریان معراج روایات بسیاری پیامبر اکرم نسبت به این سفر معنوی مهم که با جسم و جسد و روح شان انجام شده است بیان کردند که در حدیثی هم جهت معراج مسائلی که گفته شده است یک سیر دادن پیامبر اکرم در ملکوت عالم و ارائه ذات مقدس حضرت حق پیامبر گرامی را از آیات عظیمه خود دو تشرف فرشتگان به ساحت مقدس حضرت سه اخبار از آنچه که دیده‌اند شنیده‌اند در این سفر به امت مطالب مختلف نه آن که بعضی فکر کرده باشند که جهت این سفر رؤیت به چشم نسبت به ذات مقدس حضرت حق آنها که قائل به تشبیه هستند در ارتباط بخش اخباری که پیامبر اکرم بیان کردند مطالب مختلفه مهمه‌ای است که شایسته است از آنها غفلت نشود اعتقادی است اخلاقی است اجتماعی است در ابعاد مختلف است و بخشی از اینها هم اشاره شد در جلسات قبل.

و امروز یک حدیث از آن احادیث که در ارتباط با مسأله ولایت هست و امامت آقا امیرالمؤمنین و خلافت ایشان به عرض شما می‌رسد و به مناسبت این مطلب هم مطلبی از ابن عربی به عرض شما خواهد رسید ان شاء الله در همین فرصت کوتاه که چقدر تضاد دارد آنچه که ابن عربی گفته است با آنچه که پیامبر گرامی ما از حضرت‌شان نقل شده است در ارتباط با جریان های مربوط به معراج.

سؤال: اشکال تصویری که خداوند با اینکه وجود منبسط است و همه جا است پیامبر هر طرف برود نزدیکتر به خدا نمی‌شود؟

جواب: کسی نگفت به خدا نزدیک آن مسأله دیگر است که ربطی نزدیکی ظاهری که نیست که از نظر به اصطلاح قرب قرب زمانی که آن جا مطرح نیست قرب مکانی مطرح نیست بلکه شدت قرب معنوی مطرح است این سؤال شما هم در ارتباط با چهار پنج جلسه قبلی ما است نه مربوط به حالا؛ بعد در خدمت شما هستیم.

و در ارتباط با این حدیثی که به عرض شما رسید و همه این احادیث که می‌توان گفت مشروح تر از همه مبسوط تر از همه حتی مستدل تر از همه مطالب معراج در آن بیان شده تا آن جا که من برخورد کردم همین کتاب شریف بحار است جلد هجدهم. واما این حدیثی که به‌عرض شما می‌رسد از امالی نقل می‌کند ایشان بعد از سند «قَالَ رَسُولُ اللهِ ص» پیامبر گرامی حضرت محمد مصطفی فرموده است «لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ» وقتی در این جریان حرکت معراج به آسمان هفتم رسیدم «وَ مِنْهَا إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَ مِنَ السِّدْرَةِ إِلَى حُجُبِ النُّورِ نَادَانِيَ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ» خداوند متعال به من نداء فرمود «يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ‌ فَلِي‌ فَاخْضَعْ‌» دیگر اینها نیاز به توضیح ندارد «وَ إِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ وَ بِي فَثِقْ» اعتماد تو به من باشد «فَإِنِّي قَدْ رَضِيتُ بِكَ عَبْداً وَ حَبِيباً وَ رَسُولًا وَ نَبِيّاً» تو هستی که این صفات برای تو است و من تو را به این صفات پذیرفته‌ام «وَ بِأَخِيكَ عَلِيٍّ خَلِيفَةً وَ بَاباً»[2] علی را هم خلیفه و باب تو قرار دادم که «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‌ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[3] .

«فَهُوَ حُجَّتِي عَلَى عِبَادِي وَ إِمَامٌ لِخَلْقِي بِهِ يُعْرَفُ» به این خلیفه تو علی بن ابی طالب «بِهِ يُعْرَفُ أَوْلِيَائِي مِنْ أَعْدَائِي وَ بِهِ يُمَيَّزُ حِزْبُ الشَّيْطَانِ مِنْ حِزْبِي وَ بِهِ يُقَامُ دِينِي وَ تُحْفَظُ حُدُودِي وَ تُنْفَذُ أَحْكَامِي وَ بِكَ وَ بِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِي وَ إِمَائِي» به تو به این خلیفه تو به امام های از فرزندان این خلیفه تو بندگانم را مورد ترحم قرار می‌دهم مردها و زنها «وَ بِكَ وَ بِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِي وَ إِمَائِي» و بعد نام مقدس اقا امام عصر لقب مخصوص ایشان امده «وَ بِالْقَائِمِ مِنْكُمْ أَعْمُرُ أَرْضِي بِتَسْبِيحِي وَ تَقْدِيسِي وَ تَهْلِيلِي وَ تَكْبِيرِي وَ تَمْجِيدِي» به وسیله آقا امام زمان زمین آباد می‌شود به یاد پروردگار به توجه به خداوند متعال «وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي» به وسیله حضرت مهدی «وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِي وَ أُورِثُهَا أَوْلِيَائِي» زمین به اولیاء خواهد رسید «وَ بِهِ أَجْعَلُ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِيَ السُّفْلَى» کلمه کفر نابود می‌شود «وَ كَلِمَتِيَ الْعُلْيَا» یعنی اجعل به حضرت مهدی کلمه خودم را علیا کفر را سفلی «وَ بِهِ أُحْيِي عِبَادِي وَ بِلَادِي بِعِلْمِي وَ لَهُ أُظْهِرُ الْكُنُوزَ وَ الذَّخَائِرَ بِمَشِيَّتِي» همه امکانات مادی هم در اختیار حضرتش گذاشته می‌شود «وَ إِيَّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الْأَسْرَارِ وَ الضَّمَائِرِ بِإِرَادَتِي» همه علوم پنهان هم به آقا حضرت مهدی عنایت «وَ أُمِدُّهُ بِمَلَائِكَتِي لِتُؤَيِّدَهُ عَلَى إِنْفَاذِ أَمْرِي» فرشتگان را هم در اختیار ایشان قرار می‌دهم تا فرمان گسترده شود همه جایی شود و اعلام دینی «وَ ذَلِكَ وَلِيِّي حَقّاً» ایشان هستند که ولی من هستند حقا «وَ مَهْدِيُّ عِبَادِي صِدْقا»[4] .

و از این قبیل احادیث در ارتباط با همین مسأله امامت و ولایت و خلافت حضرت امیر فراوان فراوان از سفر معراج گفته شده که در یک حدیثی که همین بحار شریف است فرصتی نیست که قرائت بشود اجمال آن را اشاره می‌کنم مراجعه کنید بسیار حدیث لطیفی است که پیامبر اکرم می‌فرمایند خداوند چند خصلت به من مرحمت کرده چند خصلت به علی بن ابی طالب خلیفه من مرحمت کرده آن وقت یکی از آنها این است که به من مرحمت کرده معراج را و سیر در سفر ملکوت را و به امیرالمؤمنین علی عنایت کرده که همان جا روی زمین بوده است با من در همه این مسیرهایی که رفتم صحبت می‌کرده و حرف می‌زده و این چنین حجب از حضرتش کنار رفته و نتیجتا یک چنین موقعیتی است که من از آن جا با علی بن ابی طالب در زمین صحبت می‌کردیم آن حدیث بسیار حدیث لطیفی است خودتان مراجعه کنید.

پس موقعیت حضرت امیرالمؤمنین علی چنین موقعیتی است که قدم به قدم در جریان سیر معراج مطرح بودند صحبت ایشان مطرح بوده خلافت ایشان مطرح بوده هر کجا که پیامبر اکرم برخوردی داشتند در مسائلی از مهمترین سفارش‌های خداوند متعال سفارش به ولایت و خلافت امیر المومنین علی بوده است و مسائل بسیاری.

حالا مناسب به نظرم رسید که در این مقام به عرض شما برسد که اما ابن عربی می‌گوید در سر و سر مکاشفاتی که من داشتم پیامبر اکرم بودند انبیاء بودند و ابوبکر صدیق طرف راست ایشان بوده و عمر فاروق طرف چپ ایشان بوده و عثمان رداء جلال پیامبر را در دست داشته و علی بن ابی طالب مترجم حضرت عیسی بودند آن دورادور این آقا امیر المومنین در سفر معراج که مشخص این هم مکاشفه ایشان.

که خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تهرانی که خوب همه می‌دانید دیگر از شخصیتهای مهم ارزنده فوق العاده معنوی و علمی و حوزه مشهد بودند و مایه افتخار همگان این شخصیت در این کتاب عارف و صوفی‌شان این داستان را نوشتند این مکاشفه نوشتند صفحه صد و پنجاه و شش در ارتباط با مکاشفه محیی الدین آن وقت این جور نوشتند نوشتند که محیی الدین در جزء اول کتاب فتوحات مکیه صفحه سه می‌گوید «و الصلاة علی سر العالم و نکتته و مطلب العالم و بغیته» عباراتی دارد تا اینکه می‌گوید «الذی شاهدته عند انشائی هذه الخطبة فی عالم حقایق المثال فی حضرة الجلال» وقتی این خطبه را می‌نوشتم برای من مکاشفه‌ای شد که مکاشفه این است «مکاشفة قلبیة فی حضرة غیبیه و لما شهدته» پیامبر اکرم را «في ذلك العالم سيدا معصوم المقاصد محفوظ المشاهد منصورا مؤيدا وجميع الرسل بين يديه مصطفون وأمته التي هي خير أمة عليه ملتفون وملائكة التسخير من حول عرش مقامه حافون والملائكة المولدة من الأعمال بين يديه صافون والصديق على يمينه الأنفس» ابوبکر طرف راست پیامبر اکرم بود «یمین انفذ» که طرف راستی که ارزنده است و ارزنده تر از طرف چپ معمولا صحبت آن می‌شود «و الفاروق عن یساره الاقدس» دومی هم طرف چپ پیامبر اکرم بود.

«و الختم» که در پاورقی آوردند که منظور ایشان از ختم یعنی حضرت عیسی چون حضرت عیسی را خاتم الولایه می‌داند به اعتباری «و الختم بین یدیه فقد جیء یخبره بحدیث الکذا و کذا» ایشان مشغول صحبت بود «و علی یترجم عن الختم بلسانه»[5] حضرت علی مترجم حضرت عیسی بود.

ولی آن که طرف راست پیامبر و آنی که طرف چپ پیامبر آنی که در ارتباط با پیامبر اکرم رداء جلال ایشان را داشته است اینها کسانی هستند وضع آنها مشخص است.

و آن وقت آن همه روایاتی که در بحث معراج و مسائل مختلف در سر و سر این عالم مشخص است که یکی از آنها به عرض شما رسید. در مقابل همه آنها مکاشفه‌ای که به این صورت در فتوحات مکیه صفحه سه نقل شده است وضعیت آن دیگر روشن است.

خوب حالا تا اینجا بحث معراجی که به عرض شما رسید کفایت می‌کند حدودا تا ان شاء الله از جلسه بعد یک مسأله دیگری از مسائل اعتقادی قرآن کریم به فضل الهی مطرح شود.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌18/2-341 باب3 إثبات المعراج و معناه و كيفيته و صفته و.
[3] - التوحيد (للصدوق) ص307 باب حديث ذعلب.
[4] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌18/342 باب3 إثبات المعراج و معناه و كيفيته و صفته و.
[5] - الفتوحات المکیة ج1/3 خطبة الکتاب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo