< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

96/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

عنوان بحث ما مسائل اعتقادی قرآن کریم بوده است و در این مورد مباحث متعدده‌ای به فضل الهی بحث شده است صحبت آخر ما در ارتباط با مسأله خاتمیت پیامبر اکرم بود روحی و ارواح العالمین له الفداء بود در این مورد آنچه به اختصار در این جلسه به عرض می‌رسد گفته شد که از مسائل مورد اتفاق در امت اسلامی مسأله خاتمیت است که هم رسالت آخرین رسالت است و هم به تعبیر دیگری وحی به پایان رسیده است به صورت خاص در ارتباط با تشریع نسبت به مسأله خاتمیت در کتب مربوطه به تفصیل به اجمال مباحث مهمه‌ای را بزرگان مطرح کردند از جمله در بحار شریف و از کتابهای دم دست حوزوی همین الالهیات جناب آیت الله سبحانی که در همین بحث بحث خاتمیت به مقدار لازم بلکه بیشتر از مقدار لازم مطالب را مطرح کردند و بررسی های ارزنده ای در این بخش هست که جلد دوم الالهیات و از این طبعی که بنده اشاره می‌کنم در این طبع است و بعضی از عبارات را هم شاید قرائت کنیم صفحه چهار صد و شصت و سه در ارتباط با مسأله خاتمیت پیامبرگرامی اسلام با توجه به اینکه عرض شد مورد اتفاق کل امت است.

دلیل های مربوطه هم قرآنی است و هم روائی در قرآن کریم آیه‌ای که نص در این مسأله است آیه شریفه ^ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليماً%[2] که در سوره احزاب هست و آیه چهل این آیه صحبت شد در جلسه قبل و آیات دیگری در همین الالهیات مورد استشهاد است.

آیه دومی که به عنوان نص در این مسأله خاتمیت در این مجموعه بیان شده است آیه شریفه ^إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ%[3] که به این جمله شریفه ^لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ% استدلال شده برای خاتمیت این مکتوبه مکتوبه‌ای است که باطلی در ارتباط با این کتاب که این کتاب را در آن مناقشه بکند در ارتباط با این کتاب مطرح نیست ^لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ% نشان دهنده این است که این کتاب الی الابد حق است و حق وقتی ابدیت حقانیت این کتاب اثبات بشود و در این آیه شریفه اعلام گردیده که ضمنا گفته شده بود و گفتیم که در ارتباط با مسأله خاتمیت غیر از استحسانی که در جلسه قبل گفته شد آنچه مهم است نصوص خود وحی است وحی که قبول کردیم این وحی می‌گوید که من آخرین وحی هستم حالا چه به صورت آیه شریفه قرآن و یا به صورت حدیث نبوی و یا حدیثی که معتبر باشد به بیان ائمه معصومین که امامتشان تثبیت شده است در هر حال از این آیه هم استفاده شده و دو سه آیه دیگر هم هست.

ولی اینجا یک نکته کوتاهی که عرض کنم که در ارتباط با آیه‌ها و حدیث هایی که استدلال شده در احادیث هم بعضی از احادیث تصریح شده که «لَا نَبِيَ‌ بَعْدِي‌»[4] این هم روشت است که نص است که «لَا نَبِيَ‌ بَعْدِي‌» بعضی از احادیث است که تصریح این چنین نشده است حلال پیامبر اکرم حلال است تا قیامت حرام شان حرام است تا قیامت به این صورت آمده که لازمه آن این است که چون حلال آنها حرام آنها احکام آنها دینی که ابلاغ شده تا قیامت است پس یعنی بعد دیگر دین دیگری نیست و حضرت خاتم هستند و خاتم هستند.

در ارتباط با آیات و روایات عرضی که امروز داریم این است‌که بعضی از آیات نص هست و همین آیه‌ای که اول قرائت کردیم تصریح شده به اینکه خاتم پیامبران هستند و خاتم و خاتم هم با دقتی که در لغت بشود به یک معنی است پایان پیغمبری است خاتم نبوت بنابراین ختم نبوت تصریح شده است روایاتی هم که «لَا نَبِيَ‌ بَعْدِي‌» دارد که هم از خود پیامبر اکرم و هم از دیگر معصومین داریم بعضی به تعبیر همین که «لَا نَبِيَ‌ بَعْدِي‌» از پیامبراکرم از معصومین. «خَتَمَ‌ بِهِ‌ الْوَحْي‌»[5] که از بیان آقا امیر المؤمنین و در نهج البلاغه است فکر می‌کنم در خطبه صد و بیست و نه باشد «خَتَمَ‌ بِهِ‌ الْوَحْي‌» وحی به حضرت ختم شد اینها خیلی خوب است و روشن است و جای بحث نیست و کفایت می‌کند برای اثبات خاتمیت.

بعضی از آیات دیگر که یکی از آنها را خواندم و روایاتی که با این تعبیرهایی که گفتم از قبیل «فَحَلَالُهُ حَلَالٌ‌ إِلى‌ يَوْمِ‌ الْقِيَامَة»[6] این شبهه در آنها است که به طور معمول یک چنین تقسیمی در ارتباط با نبوت شده است یک نبوت تشریعی دو نبوت ترویجی و تبلیغی یعنی بعضی از پیامبران شرع و شریعت دارند احکام و دستورات خاصی دارند که بعضی از آنها بعضی از دیگر از آنچه که دیگران آوردند نسخ می‌کند و هر یک ناسخ دیگری می‌شود جز مسائل اعتقادی که آنها نسخ ندارد که مشخص است ولی پیامبری هستند که گفته می‌شود تشریع برای آنها است شرع و شریعت می آورند و آوردند بعضی از پیامبران پیامبری آنها ترویجی بوده است تبلیغی بوده یعنی شرع و شریعتی نیاوردند همان پیامبر قبلی را و شرع و شریعتی را که مطرح بوده آن را ترویج می‌کردند تبلیغ می‌کردند آیه‌هایی که عرض کردم نص است گفتیم که کفایت هم می‌کند و روایاتی که نص است برای خاتمیت و اثبات خاتمیت.

اما بعضی از آیات که استشهاد شده در همین الالهیات و بعضی از روایات که استشهاد شده در همین الالهیات هم به این اشکال اشاره ای شده است و لو در همه موارد تعمیم ندادند ولی بیش از آنچه اینجا است تعمیم دارد و آن اینکه این دلیل‌های نفی غیر از آن دلیل هایی که نص در لا نبی است و ختم رسالت از قبیل حلال پیامبر اکرم که گفتیم و بعضی از آیات دیگر اینها خیلی مناسب است با مسأله خاتمیت بسیار بسیار به ذهن می آورد و تداعی می‌کند خاتمیت را ولی به عنوان یک بحث جدی عقلی که نفی احتمالات مختلف را بکند نیست چرا؟ چون اگر نبوت تبلیغی باشد مشکلی ندارد که چی؟ که این آیین می‌رساند که این آیین ابدی است این حلال و حرام همیشگی است ولی ممکن است که انبیائی هم باشند بعد از پیامبر اکرم که آنها صرفا ترویج کننده این آیین مقدس باشند تبلیغ کننده و تأکید کننده باشند بنابراین هم نبوت است و هم اینکه خاتم نبوت در کار نیست و هم شرع و شریعتی نیست و ابدیت دارد این شبهه است که همین جا ها در بعضی از موارد آن اشاره به این جهت شده است.

بنابراین آیاتی که در ارتباط با مسأله خاتمیت استدلال شده است تا آن جا که بنده بررسی کردم یکی از این آیات نصی است که کفایت می‌کند و بعضی از روایات هم که با تعبیر «لَا نَبِيَ‌ بَعْدِي‌» و یا «خَتَمَ‌ بِهِ‌ الْوَحْي‌» آمده است نیز کفایه می‌کند بقیه آن در عین اینکه کاملا تداعی ختم رسالت را هم می‌کند و خوب به نظر می‌رسد که با خاتمیت تناسب دارد ولی منافات با نبوت تبلیغی و نبوت ترویجی ندارد این شبهه ای است که در ارتباط با بعضی از استدلال ها است و اساس مسأله دیگر از قطعیاتی است که حرفی در آن نیست.

مسأله دیگری که در این مورد تذکر آن مناسب است در ارتباط با انبیاء گذشته نبوت ترویجی و تبلیغی بوده است که فراوان از مدارک استفاده می‌شود ولی در ارتباط با رسالت پیامبر اکرم چنین چیزی نبوده است و هم این ادله نص در خاتمیت شاهد این مسأله است و هم خارجا وقتی بررسی بشود مسأله از این قرار است البته به جای ان رسالت و آن نبوت ترویجی و تبلیغی در ارتباط با وحی مربوط به آخرین وحی و رسالت پیامبر اکرم مان مسأله عترت مطرح است و اینکه پیامبر گرامی به امر پروردگار ابلاغ کردند که «إِنِّي‌ تَارِكٌ‌ فِيكُمُ‌ الثَّقَلَيْنِ‌ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي»[7] که این عترت بدون اینکه مسأله وحی تشریعی در کار باشد ارتباط‌شان با خداوند متعال ارتباطی است که از خدا سخن می‌گویند از خدا حرف می‌زنند بدون اینکه وحی تشریعی در کار باشد یک چنین موقعیتی این عترت دارند.

حدیث معروفی است که جمعی در رحلت و شهادت حضرت باقر از اهل سنت امدند خدمت حضرت صادق جمعی بودند افراد مودبی بودند آمدند تسلیت بگویند بین آنها یک فرد هم امتیازی داشت و شاخص فرد بود او تسلیت گفت این جور تسلیت گفت گفت آقا چقدر شخصیت پدر بزرگوارتان اهمیت داشته که ایشان می‌فرمودند قال رسول الله پیامبر اکرم را ندیده بودند با اینکه پیامبر اکرم را ندیده بودند می‌گفتند قال رسول الله کسی حرف نداشت یعنی هیچ کس نمی‌توانست اعتراض کند که شما پیامبر اکرم را ندیدید این قدر معتبر بودند به عنوان تعظیم حضرت باقر این جور حرف زد بعد حضرت یک مکثی کردند فرمودند قال الله عز و جل که بنده ما گاهی انفاقی می‌کند چنین خدا چنان در حساب عمل او می‌گذارد بسیار فرمودند قال الله عز و جل.

وقتی آمدند بیرون این جناب شاخص جمع به رفقایش گفتند که فهمیدید چی شد؟ گفتند چی شد؟ گفت نفهمیدید من گفتم کی هست مثل پدر بزرگوارتان که بفرماید قال رسول الله ندیدند پیامبر اکرم را کسی حرف ندارد ایشان خواستند به من بفرمایند تو چه می‌گویی؟ ما می‌گوییم قال الله کسی نمی‌تواند حرف بزند. می‌دانند که این است مسأله پس ببینید ارتباط به این گونه محفوظ ولی بحث وحی تشریعی در کار نبوده است بنابراین این هم اجمالا در ارتباط با بحث خاتمیت.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - سوره احزاب: 40.
[3] - سوره فصلت: 2-41.
[4] - الكافي (ط - الإسلامية) ج‌8/26 خطبة لأمير المؤمنين ع و هي خطبة الوسيلة.
[5] - نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص191 و من خطبة له ع يعظم اللّه سبحانه و يذكر القرآن و النبي و يعظ الناس ‌.....
[6] - كافي (ط - دار الحديث) ج‌3/51 باب الشرائع.
[7] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌23/133 باب7 فضائل أهل البيت ع و النص عليهم جملة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo