< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1401/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسئله 32/ قرائت/ صلوه

 

خلاصه جلسه گذشته:

در جلسه گذشته مسئله وجوب تعلم قرائت مورد بررسی قرار گرفت. در این جلسه حضرت استاد به بیان محقق خویی، بیان کلمات بزرگان از جمله محقق نایینی و محقق حکیم پرداخته اند.

1- بررسی وجوب تعلم قرائت

بحث راجع به تعلم قرائت بود که عرض کردیم به نظر ما حتی اگر دلیل وجوب تعلم هم نبود، تعلم قرائت علی القاعده ولو قبل از دخول در وقت نماز واجب بود؛ چرا که تحصیل مقدماتی که اگر قبل از وقت تحصیل نشود بعد از وقت عاجز می‌شویم از امتثال واجب، به نظر ما عقلا لازم است.

در جلسه گذشته از محقق خویی نقل شد که در مقدمات مفوته که عدم تحصیل آن ها باعث فوت واجب می شود، تفصیل داده و فرموده اند:

«اگر اصل نماز فوت می شود باید مقدمات تحصیل شود، ولی اگر نماز اختیاریه فوت می شود مثل ما نحن فیه که قرائت صحیحه فوت می شود، علی القاعده تحصیل آن قبل از وقت لازم نیست، فقط دلیل «هلا تعلمت» در اینجا تعلم قرائت را واجب می کند»[1]

این نقل ما مستند بود به آنچه ایشان در موسوعه ج 22 ص 143 در مورد سفر به مناطق قطب بیان کردند. برخی از دوستان سوالی کردند که ایشان بناء بر این چطور فرموده اند که خوابیدن قبل از وقت جایز است، ولو اینکه بداند بیدار نمی شود؟ این مطلب در واقع تنافی با فرمایش ایشان در بحث دارد، استفتائات فارسی ایشان چنین آمده است:

« اگر بداند انسان اين كه بر نمى‌خيزد براى نماز صبح مگر به وسيله ساعت و امثال آن آيا واجب است تحصيل آن چيز؟ ج - واجب نيست»[2]

ایشان علی القاعده فرموده اند؛ چون تحصیل مقدمات مفوته را لازم نمی دانند، ولی اینکه چه فرقی با سفر قطب می کند نمی فهمیم. آیت الله سیستانی نیز خوابیدن کسی را که می داند صبح بیدار نمی شود جایز می دانند بدون نیاز به کوک کردن ساعت و موبایل، مگر اینکه منجر به تهاون و استخفاف به نماز شود که عنوان دیگری است. این فرمایش ایشان خلاف مبنای ایشان است؛ زیرا تحصیل مقدمات مفوته را لازم می دانند. ایشان می فرمایند مطلقا ملازمه است بین وجوب نفسی یک واجب و وجوب تحصیل مقدمات آن قبل از وقت، اگر در آخر وقت امکان تحصیلش نباشد.

اگر در رد فرمایش ایشان به حافظوا علی الصلوات تمسک شود ایشان می تواند به حدیث رفع تمسک کند.

 

سوال: بیدار بودن شرط وجوب نیست؟

جواب: قدرت هم شرط وجوب است، چرا به آن تمسک نمی شود؟ ایشان قدرت را شرط تکلیف می داند می تواند بفرماید الان قدرت دارد باید قدرت خود را حفظ کند. الان بیدار است و می داند که اگر بخوابد بیدار نمی شود، باید بیدار بماند مگر اینکه به حرج بیفتد که بحث دیگری است.

 

سوال: فرق بین علم به ترک تکلیف یا احتمال ترک تکلیف هم نمی گذارند؟ چون ظاهرا آقای زنجانی در فرض احتمال نیز می فرمایند واجب است.

جواب: طبعا مقتضای قاعده این است که اگر بداند یا احتمال دهد که صبح بیدار نمی شود باید نخوابد مگر وقتی که به حرج بیفتد، یا باید سعی کند که به کسی بسپارد یا ساعتی کوک کند. مگر اینکه ادعای سیره کنیم که با احتمال اینکه خوابشان ببرد را می خوابیدند، لکن با علم به اینکه بیدار نمی شوند، نمی توان ادعا کرد که می خوابیدند.

1.1- بررسی فرمایش علامه حلی در مورد ائتمام در فرض عجز از قرائت

اما مطلب دیگری را از قواعد علامه نقل کردیم که در قواعد فرموده اند:

« جاز ائتمام الجاهل بالعارف دون العكس ، و الأقرب وجوب الائتمام على الأمي بالعارف و عدم الاكتفاء بالائتمام مع إمكان التعلم»[3]

مرحوم فخرالدین که فرزند علامه است در زمان حیات خود علامه در شرح کلام ایشان چنین نگاشته است:

« قال دام ظله: و عدم الاكتفاء بالايتمام مع إمكان التعلم. أقول: وجه القرب عموم الأمر بالتعلم و بالقراءة و جواز تعذره و يحتمل الاكتفاء لسقوط وجوب القراءة، و الأصح عندي وجوب التعلم و لا يكفي الائتمام لا بمعنى انّه لا يجزى في الصلاة بل تصح صلوته و يزول التكليف بالصلاة بفعلها مؤتما و لكن يأثم بترك التعلّم و هذا هو مراد المصنف من قوله: و عدم الاكتفاء»[4]

فرموده وجه کلام این است که تعلم واجب است، نه اینکه اقتدا کردن بدون تعلم مجزی نیست و جایز نیست، بلکه مجزی است، لکن عقاب بر ترک تعلم می شود.

کأنه اشکال جلسه دیروز ما که مگر می شود این نماز جماعت باطل باشد، با این بیان دیگر وارد نمی شود. ایشان می فرماید عقاب برای ترک تعلم کرده است نه اینکه نماز جماعت باطل بوده باشد.

به نظر ما این بیان نیز تمام نیست؛ زیرا وقتی نماز جماعت خوانده است، چرا باید ترک تعلم عقاب داشته باشد. برخی توجیه کرده اند که نماز جماعت نیز جایز نیست؛ زیرا جزم به نیت مختل می شود؛ زیرا احتمال می دهد که امام جماعت با مانعی دچار شود، در این صورت ادامه نماز را چه می خواهد بکند؟ جواب این است که این احتمال ها معتنی به نیستند، علاوه بر اینکه جزم در نیت قطعا معتبر نیست، شخص به رجاء اینکه نمازش را تمام کند شروع می کند، اشکالی ندارد. قصد امتثال واجب و قصد وجه می کند، اما اینکه قصد کند که تا آخر این امتثال واجب است و هیچ مانع تکوینی پیش نمی آید، چنین نیتی دلیل بر اعتبار ندارد.

ما رجوع به قواعد کردیم و اصلا گر جسارت به فخر المحققین نباشد، و نگوییم که ایشان با پدر هماهنگ کرده باشد، ممکن است بگوییم فخر اشتباه کرده و علامه چیز دیگری می خواهد بگوید. عبارت علامه چنین است:

«و كانا أميين لكن أحدهما يعرف سبع آيات دون الآخر جاز ائتمام الجاهل بالعارف دون العكس ، و الأقرب وجوب الائتمام على الأمي بالعارف و عدم الاكتفاء بالائتمام مع إمكان التعلم»[5]

می فرماید: اگر هر دو بی سواد هستند ولی یکی از آن ها هفت آیه را می داند، دیگری که جاهل است می تواند به وی اقتداء کند ولی عارف نباید به وی اقتداء کند. سپس می فرماید اقوی وجوب ائتمام بر امی عارف است، ولی اگر امکان تعلم وجود دارد، ائتمام کافی نیست. ما احتمال می دهیم الأقرب را راجع به همین فرض قبل که یکی اجهل و دیگری جاهل است می گوید. یعنی اینکه گفتیم اقتداء جایز است، بلکه اقرب این است که واجب است. اما اگر خودش می تواند یاد بگیرد، نباید به این امی اقتداء کند. اگر این امی عاجز از تعلم باشد می تواند به این عارف نسبی، اقتداء کند که مطلب قابل توجهی است؛ چون در ذیل این فرع مطرح کرده است. اگر می خواست به طور اساسی بگوید که اقرب وجوب الإئتمام بالعارف، اینکه در این فرع لوکانا امیین مطرح کنند مناسب نیست، به هرحال این توجیهی است که ما نسبت به کلام علامه می کنیم هرچند آقازاده ایشان فخر الدین این توجیه راقبول ندارند و طبیعتا حق با ایشان است زیرا اهل البیت أدری بما فی البیت.

1.2- بررسی حکم حضور عاجز از قرائت صحیح در نماز جماعت

راجع به حضور کسی که قادر بر قرائت صحیحه نیست در نماز جماعت، صاحب عروه فرموده اگر قاصر است لازم نیست که شرکت کند، ولی اگر مقصر است اینجا احتیاط واجب در شرکت کردن است. عبارت ایشان چنین است:

« من لا يحسن القراءة يجب عليه التعلم‌و إن كان متمكنا من الائتمام و كذا يجب تعلم سائر أجزاء الصلاة فإن ضاق الوقت مع كونه قادرا على التعلم- فالأحوط الائتمام إن تمكن منه‌»[6]

ولی در بحث جماعت فتوا به وجوب داده و فرموده است:

«تجب الجماعة في الجمعة‌و تشترط في صحتها و كذا العيدين مع اجتماع شرائط الوجوب و كذا إذا ضاق الوقت عن تعلم القراءة لمن لا يحسنها مع قدرته على التعلم»[7]

ظاهر هم این است که اگر فرادی نماز بخواند مقصر که تعلم قرائت نکرده، نمازش باطل است؛ زیرا این احتمال که نظر محقق خویی است که گناه کرده جاهل مقصر اگر در نماز جماعت شرکت نکند، ‌عقاب می‌شود بر تفویت آن واجب اختیاری که نماز با قرائت صحیحه است، ولی نماز با قرائت ملحونه فرادی مجزی است و نیاز به اعاده و قضا ندارد، این احتمال که بگوییم صاحب عروه می‌خواهد این را بگوید که نظر محقق خوئی است خلاف ظاهر است؛ زیرا در فرع بعدی که ادامه اش می گوید و قد تجب بالنذر و لکن لوخالف صحت الصلاۀ و إن کان متعمدا، نسبت به کسی که نذر کرده جماعت بخواند فرموده است نماز فرادی اگر بخواند صحیح است، ولی راجع به کسی که تقصیر در تعلم کرده این توضیح را نداده ظاهرش این است که اگر او نماز فرادی بخواند، نمازش باطل است.

1.2.1- فرمایش محقق حکیم رحمه الله

محقق حکیم در مستمسک فرموده است: وجه اینکه بگوییم واجب است این عاجز از قرائت صحیحه در نماز جماعت شرکت کند، این است که واجب تخییری است؛ زیرا بر هر مکلفی واجب است که جامع را به جا آورد، وقتی عاجز از قرائت صحیحه است، عدل دیگر این است که در نماز جماعت شرکت کند، ولی استظهار می کنند از ادله نماز جماعت که نماز جماعت مسقط واجب است و عدل واجب نیست. وقتی مسقط واجب بود، واجب بر ما نیست که تحصیل مسقط کنیم. عبارت ایشان چنین است:

«نعم لو كان الائتمام أحد فردي الواجب التخييري تعيين مع تعذر القراءة، لكن الظاهر من الأدلة أنه مسقط، و لا دليل على وجوب فعل المسقط، و لا سيما مع العلم بالسقوط للتعذر».[8]

مثال می زدیم می گفتیم شخصی در وطن به خاطر اکراه یا حرج روزه لازم نیست بگیرد، تکلیف به صوم از وی برداشته می شود، نیازی ندارد به سفر برود تا سفر مسقط صوم وی شود.

1.2.2- فرمایش محقق نایینی رحمه الله

ظاهرا اساس این مبنا را محقق نایینی بیان کرده که نماز جماعت شرکت کردن مسقط است و عدل واجب نیست. شک هم بکنیم که آیا نماز جماعت شرکت کردن عدل واجب است که اگر عدل آخر متعذر شد واجب باشد یا مسقط واجب است که اتیان به آن توسط عاجز واجب نباشد، شک هم بکنیم برائت از وجوب تخییری می کنیم. یعنی می گوییم ان شاءالله جامع بین نماز صحیحه و شرکت در نماز جماعت وجوب تخیری نیست، محقق نایینی استدلال بر مسقطیت کرده است به روایت «سین بلال شین عندالله»، فرموده اگر حضور در جماعت عدل واجب بود باید بلال در نماز جماعت شرکت می کرد نه اینکه اکتفاء به سین کند[9] .

جواب فرمایش ایشان چنین است:

اولا: این روایت را خود عامه نیز در کتب روایی نقل نکرده اند.

ثانیا: مگر سورۀ حمد شین دارد که بلال نتواند آن را اداء کند؟ لذا اگر این حدیث از پیامبر نیز صادر شده باشد، برای همان اذان وی بود. مگر اینکه بگوییم از باب مثال است و می خواهد بفرماید کلمه مغلوطه از عاجز، کلمه صحیحه عندالله است.

ثالثا: این چه استدلالی برای اسقاط نماز جماعت بودن است؟ نماز جماعت می تواند عدل واجب باشد، لکن واجب سه عدلی باشد؛ یعنی یا نماز فرادی با قرائت صحیحه بخواند، یا نماز فرادی با قرائت ملحونه در حال عجز بخواند، یا نماز جماعت شرکت کند. این دیگر مسقط نیست، عدل واجب است. در عین حال با سین بلال شین عندالله سازگاری دارد.

عدل واجب نماز با قرائت ملحونه است، در حال عجزی که ناشی از سوء اختیار نباشد، حال اگر بگوییم که عجز ناشی از سوء اختیار نیز مصداق واجب بشود، باید این دلیل اطلاق داشته باشد. آن وقت اگر بگویید که پس تعلم لازم نیست کند، می گوییم خیر، آن واجب دیگری است. واجب است قرائت صحیحه مع القدرۀ، تعجیز نفس از آن اگر بشود، عقاب می شود در عین حالی که امر به جامع نیز دارد.

1.2.3- فرمایش محقق خویی رحمه الله

جامع بین قرائت صحیحه در حال اختیار یا قرائت ملحونه یا حضور در نماز جماعت، محقق خویی در مصباح الأصول قبول کرده که جامع واجب است، فرموده است: ما حضور در جماعت را عدل واجب تخییری قرار نمی دهیم، لکن مسقط نیز قرار نمی دهیم. بلکه می گوییم واجب طبیعی نماز است. تخییر بین اقراد آن عقلی است و شرعی نیست. یک فرد از آن نماز فرادی با قرائت صحیح است و یک فرد نماز جماعت است، عقلا اگر نماز فرادی با قرائت صحیحه ممکن نشد، عقلا حضور در نماز جماعت واجب می شود، مثل اینکه برای شخص ممکن نیست در خانه نماز بخواند، باید در جماعت شرکت کند؛ زیرا واجب طبیعی نماز است.

سپس ایشان فرموده است: بنابراین ما قائل به وجوب طبیعی نماز می شویم، جماعت فرد و مصداقی از مصادیق واجب است، لکن به خاطر روایات، که نصوص کثیره نیز هستند، ملتزم می شویم که قرائت ملحونه در حال عجز مجزی است و مصداقی از مصادیق نماز واجب است. (حال اینکه چقدر نصوص کثیره داریم خدا می داند). خلاصه طبق نظر ایشان نماز واجب سه مصداق پیدا می کند. به این خاطر می گویند لازم نیست در نماز جماعت شرکت شود.

ایشان وقتی در فقه آمده است، در این بحث و در اول نماز جماعت، فرموده است: اگر عاجز از قرائت صحیحه مقصر باشد، دلیل بر بدلیت نداریم. روایت مسعدۀ بن صدقه راجع به المحرم من العجم است که ناتوان است[10] ، به خاطر اینکه تازه آمده عربی یاد بگیرد. صحیحه ابن سنان نیز چنین بود:

«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ مِنَ الصَّلَاةِ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ لَا يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ أَجْزَأَهُ أَنْ يُكَبِّرَ وَ يُسَبِّحَ وَ يُصَلِّيَ»[11]

مسئله دخل فی الإسلام را مطرح کرده و شامل مسلمان مقصر نمی شود، لذا دلیل بدلیت در مسلمان مقصر نداریم. سپس فرموده اند: تنها راه، التزام به مسقطیت نماز جماعت است برای کسی که قرائت صحیحه را بلد نیست از روی تقصیر، اگر از روی قصور باشد بناء بر بدلیت است و می توان از آن راه مشکل را حل کرد، نیاز به التزام به مسقطیت نیست، اما عاجز مقصر که ترک تعلم کرده است، ادله بدلیت ندارد، تنها راهش این است که بگوییم این آقا اگر نماز فرادی بخواند، وضعا صحیح است، ولی عقاب می شود که چرا نماز با قرائت صحیحه را از روی تقصیر ترک کرده است. تنها راه برای عقاب نشدن نماز جماعت است، اگر شرکت نکند می گویند بر شما واجب بود قرائت صحیحه، توانایی نیز داشتید تقصیر کردید، عقاب می شوید، اما نماز با قرائت ملحونه اگر بخوانید، مجزی است. عقاب بر تفویت واجب اختیاری می شوید ولی این نماز مجزی است و اعاده و قضاء ندارد[12] .

در بیان دلیل مجزی بودن، ایشان می‌فرماید: مجزی بودن، لازمه التزام به مسقطیت نماز جماعت است؛ وقتی نماز جماعت مسقط است، لازم نیست وضعا شرکت در نماز جماعت شود، اگر عدل واجب بود، اگر یک مصداق صل حضور در صلات جماعت بود عقل می‌گفت مصداق دیگر را که نمی‌توانید باید این مصداق را بیاورید و الا امتثال این امر به جامع نکرده اید. ظاهر ادله این است که نماز جماعت مسقط وجوب قرائت است نه عدل وجوب قرائت که عقلا اتیان آن لازم باشد.

سوال می شود که پس دلیل مجزی بودن قرائت ملحونه از شخص مقصر چیست؟ ایشان می فرماید به دلیل سنت بودن است که در صحیحه زرارۀ و فضیل وارد شده است:

« حَمَّادٌ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ قَالا قُلْنَا لَهُ الصَّلَوَاتُ فِي جَمَاعَةٍ فَرِيضَةٌ هِيَ فَقَالَ الصَّلَوَاتُ فَرِيضَةٌ وَ لَيْسَ الِاجْتِمَاعُ بِمَفْرُوضٍ فِي الصَّلَاةِ كُلِّهَا وَ لَكِنَّهَا سُنَّةٌ وَ مَنْ تَرَكَهَا رَغْبَةً عَنْهَا وَ عَنْ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَلَا صَلَاةَ لَهُ»[13]

این روایت استحباب نماز جماعت را می رساند و این استحباب شامل این شخص نیز می شود. بنابراین نماز این شخص با عدم حضور در جماعت صحیح است؛ یعنی شرط صحت نماز وی حضور در جماعت نیست. با این صحیحه نفی شرطیت می شود. ولی عقاب بر تفویت اختیاری صلاۀ با قرائت صحیحه محفوظ است، تنها راه برای فرار از عقاب، شرکت در نماز جماعت است.

فرض بحث هم در جایی است که شخص متمکن از حضور در نماز جماعت است. اصل نماز که قطعا بر این واجب است، مسلما با عجز از قرائت صحیحه وجوب نماز ساقط نمی‌شود، الصلاة لاتسقط بحال را که قبول دارد. خود محقق خوئی این را مطرح کرده است.

ایشان در توضیح مسقطیت نماز جماعت در اول بحث نماز جماعت می فرماید: «لا صلاۀ إلا بفاتحۀ الکتاب» مطلق است و ظهور در وجوب تعیینی دارد، هیچ دلیلی بر وجوب عدل واجب نداریم، وجوب عدل واجب نیازمند دلیل است، لذا ما می بینیم که دلیلی بیش از مسقطیت نماز جماعت نداریم.

به نظر می رسد فرمایش ایشان دارای مناقشه است:

1.2.3.1- اشکال اول به محقق خویی: تصریح خود ایشان بر خلاف مطلب

ایشان بعد از اول نماز جماعت که گفته حضور در جماعت مسقط است، بارها در جاهای دیگر تصریح کرده است که مسقط نیست وفرموده جامع بین صلات فرادی صحیح و نماز جماعت واجب است. صحیح نیز همین است؛ زیرا لازمه مسقطیت نماز جماعت این است که کسی که در نماز جماعت شرکت کند هیچ تکلیفی نداشته باشد؛ چه اینکه مسقط دو نوع است: یکی مسقط بقاء تکلیف، یکی مسقط رافع تکلیف. مسقط بقاء تکلیف مثل این‌که شما وسط وقت آب را می‌ریزید زمین دیگر تکلیف به وضوء ندارید تکلیف به تیمم دارید ولی عقاب می‌شوید که چرا نماز با وضوء نخواندید. مسقط بقاء تکلیف رافع عقاب بر آن تکلیف حادث قبل از این مسقط نیست. یک مسقط هم، رافع حدوث تکلیف است، مثل سفر در اثناء وقت رافع وجوب تمام است در اول وقت، این رافع حدوث است از اول کشف می‌شود که وجوب تمام در حق مکلف حادث نشده است؛ وگرنه چطور می تواند به سفر برود و نماز شکسته بخواند؟ این نماز جماعت اگر مسقط باشد باید از قبیل همین سفر باشد که رافع حدوث وجوب نماز بر مکلف می شود.

اگر ادعا شود که رافع وجوب قرائت است، در جواب گفته می شود: وجوب قرائت وجوب ضمنی است، مجعول مستقل نیست، لازمه اش این است که گفته شود هر کسی در نماز جماعت شرکت کند، تکلیف به نمازبا قرائت صحیح ندارد. در حالی که این کلام گفتنی نیست. لذا همانطور که عرض کردیم، محقق خویی بارها تصریح کرده اند که واجب جامع بین نماز فرادای صحیح و یا نماز جماعت است.[14] کلام ایشان درست است و آنچه از روایات استظهار می شود نیز همین است.

1.2.3.2- مناقشه دوم به محقق خویی: عدم صحت تمسک به روایت فضیل

تعبیر روایت که «لکنها سنۀ» بود بیانگر عنوان ثانوی نیست. حکم اولی را بیان می کند. روایت صرفا می گوید نماز جماعت فریضه نیست سنت است، لکن:

    1. سنت معلوم نیست به معنای مستحب باشد. فریضه ما فرضه الله و سنت نیز ما سنه النبی است که اعم از واجب و مستحب است.

    2. برفرض گفته شود که به معنای استحباب است، عنوان اولی را بیان می کند. معلوم نیست شامل عناوین ثانوی شود. وقتی شرایطی پیش آمده که شخص عاجز از قرائت است، تنها راهش این است که در نماز جماعت شرکت کند، اینجا بالعرض واجب است.

    3. دلیل «لاصلاۀ الا بفاتحۀ الکتاب» دلیل بر اینکه جماعت مسقط است، نمی باشد.

در جلسه آینده به توضیح بیشتر مطلب پرداخته می شود.

 


[2] . استفتاءات (خوئی)، صفحه: ۵۷.
[3] . قواعد الأحکام، جلد: ۱، صفحه: ۳۱۸.
[5] . قواعد الأحکام، جلد: ۱، صفحه: ۳۱۸.
[10] . قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص: 49. «« وَ عَنْهُ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ:: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَ سُئِلَ عَمَّا قَدْ يَجُوزُ وَ عَمَّا قَدْ لَا يَجُوزُ مِنَ النِّيَّةِ مِنَ الْإِضْمَارِ فِي الْيَمِينِ، قَالَ: «إِنَّ النِّيَّاتِ قَدْ تَجُوزُ فِي مَوْضِعٍ وَ لَا تَجُوزُ فِي آخَرَ، فَأَمَّا مَا تَجُوزُ فِيهِ فَإِذَا كَانَ مَظْلُوماً، فَمَا حَلَفَ بِهِ وَ نَوَى الْيَمِينَ فَعَلَى نِيَّتِهِ، فَأَمَّا إِذَا كَانَ ظَالِماً فَالْيَمِينُ عَلَى نِيَّةِ الْمَظْلُومِ. ثُمَّ قَالَ: لَوْ كَانَتِ النِّيَّاتُ مِنْ أَهْلِ الْفِسْقِ يُؤْخَذُ بِهَا أَهْلُهَا، إِذاً لَأُخِذَ كُل‌ مَنْ نَوَى الزِّنَا بِالزِّنَا، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى السَّرِقَةَ بِالسَّرِقَةِ، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى الْقَتْلَ بِالْقَتْلِ، وَ لَكِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَدْلٌ كَرِيمٌ لَيْسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأْنِهِ، وَ لَكِنَّهُ يُثِيبُ عَلَى نِيَّاتِ الْخَيْرِ أَهْلَهَا وَ إِضْمَارِهِمْ عَلَيْهَا، وَ لَا يُؤَاخِذُ أَهْلَ الْفُسُوقِ حَتَّى يَعْمَلُوا. وَ ذَلِكَ أَنَّكَ قَدْ تَرَى مِنَ الْمُحْرِمِ مِنَ الْعَجَمِ لَا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَالِمِ الْفَصِيحِ، وَ كَذَلِكَ الْأَخْرَسُ فِي الْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ وَ التَّشَهُّدِ، وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ، فَهَذَا بِمَنْزِلَةِ الْعَجَمِ الْمُحْرِمِ لَا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَاقِلِ الْمُتَكَلِّمِ الْفَصِيحِ. وَ لَوْ ذَهَبَ الْعَالِمُ الْمُتَكَلِّمُ الْفَصِيحُ حَتَّى يَدَعَ مَا قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ يَلْزَمُهُ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ وَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَقُومَ بِهِ، حَتَّى يَكُونَ ذَلِكَ مِنْهُ بِالنَّبَطِيَّةِ وَ الْفَارِسِيَّةِ، لَحِيلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ ذَلِكَ بِالْأَدَبِ حَتَّى يَعُودَ إِلَى مَا قَدْ عَلِمَهُ وَ عَقَلَهُ».
[14] موسوعة الامام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی، ج17، ص172.. همچنین صفحات دیگر : « صفحه 147، 154، 172، 183، 191، 193، 225، »

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo