< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1401/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات رکوع/ رکوع/ صلاه

 

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه گذشته بحث از ذکر رکوع بود که آیا مطلق ذکر الله کافی است یا تسبیح باید گفته شود؟ محقق خوئی و محقق بروجردی همانند مشهور بین متاخرین قائل به کفایت مطلق ذکر الله هستند، صاحب عروه هم این نظر را مطرح کردند در مقابل محقق سیستانی قائل اند که تسبیح واجب است و ذکر الله کافی نیست، همانطور که قدماء قائل به این هستند. کلام محقق سیستانی بررسی شد و در نهایت استاد قائل به کفایت مطلق ذکر شدند و در مقدار ذکر و لزوم بحمده در تسبیحه کبری بحث کردند که ادامه لزوم بحمده در این جلسه گفتگو می شود.

1- واجب دوم: ذکر رکوع

بحث در این بود که آیا در تسبیح کبری لازم است کلمه "و بحمده" هم گفته شود یا لازم نیست همانطور که صاحب مدارک، محقق بروجردی و محقق سیستانی قائل شدند؟

1.1- روایات با لفظ وبحمده

در برخی از روایات لفظ و بحمده آمده است

1.1.1- روایت اول: صحیحه حماد

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً يَا حَمَّادُ تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ قَالَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي .... ثُمَّ سَبَّحَ ثَلَاثاً بِتَرْتِيلٍ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ»[1]

صحیحه حماد دلیل بر وجوب نیست؛ چون حضرت یک نماز کامل به حماد تعلیم دادند، علاوه بر اینکه در این روایت حضرت سه بار این ذکر را تکرار کردند و اگر سه بار تکرار لازم باشد، همان سبحان ربی سه بار گفته شود، کافی است و بیشتر لازم نیست.

1.1.2- روایت دوم: صحیحه زراره

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَرْكَعَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ ارْكَعْ وَ قُلِ اللَّهُمَّ لَكَ رَكَعْتُ وَ لَكَ أَسْلَمْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّي خَشَعَ لَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ مُخِّي وَ عِظَامِي وَ عَصَبِي وَ مَا أَقَلَّتْهُ قَدَمَايَ غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لَا مُسْتَكْبِرٍ وَ لَا مُسْتَحْسِرٍ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ‌»[2]

این روایت هم سیاقش بیان مستحبات است.

1.1.3- روایت سوم: عمر بن اذینه

«قَالَ الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الصَّبَّاحِ السُّدِّيِّ وَ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ مُؤْمِنِ الطَّاقِ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِيِّ وَ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمْ حَضَرُوهُ فَقَالَ يَا عُمَرَ بْنَ أُذَيْنَةَ مَا تَرَى هَذِهِ النَّاصِبَةُ فِي أَذَانِهِمْ وَ صَلَاتِهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ ....... فَأُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ لِعِظَمِ مَا رَأَيْتُ فَلَمَّا قُلْتُ ذَلِكَ تَجَلَّى الْغَشْيُ عَنِّي حَتَّى قُلْتُهَا سَبْعاً أُلْهِمَ ذَلِكَ فَرَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي كَمَا كَانَتْ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ فِي الرُّكُوعِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ....»[3]

ظهور این روایت در وجوب است اما در کافی طبع دار الحدیث ج 6 ص 644 کلمه و بحمده را ندارد:

«فَرَكَعَ، فَأَوْحَى اللّهُ إِلَيْهِ- وَ هُوَ رَاكِعٌ-: قُلْ: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ، فَفَعَلَ ذلِكَ ثَلَاثاً»

1.1.4- روایت چهارم: هشام بن حکم

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ قَالَ أَخْبَرَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِأَيِّ عِلَّةٍ صَارَ التَّكْبِيرُ فِي الِافْتِتَاحِ سَبْعَ تَكْبِيرَاتٍ أَفْضَلَ وَ لِأَيِّ عِلَّةٍ يُقَالُ فِي الرُّكُوعِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ يُقَالُ فِي السُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ قَالَ يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ...... فَلِذَلِكَ جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ‌»[4]

سند این روایت ضعیف است؛ چون مشتمل بر ضعاف است.

1.1.5- روایت پنجم: اسحاق بن عمار

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع كَيْفَ صَارَتِ الصَّلَاةُ رَكْعَةً وَ سَجْدَتَيْنِ.... قَالَ ارْكَعْ يَا مُحَمَّدُ لِرَبِّكَ فَرَكَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ وَ هُوَ رَاكِعٌ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ فَفَعَلَ ذَلِكَ ثَلَاثاً»[5]

در این روایت محمد بن علی الکوفی ابوثمینه است که ضعیف است.

1.1.6- روایت ششم: ابی بکر الحضرمی

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ، عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ، قَالَ:قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «تَدْرِي أَيُّ شَيْ‌ءٍ حَدُّ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ؟» قُلْتُ: لَا، قَالَ: «تُسَبِّحُ فِي الرُّكُوعِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ؛ وَ فِي السُّجُودِ:" سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ" ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَمَنْ نَقَصَ وَاحِدَةً، نَقَصَ ثُلُثَ صَلَاتِهِ؛ وَ مَنْ نَقَصَ ثِنْتَيْنِ، نَقَصَ ثُلُثَيْ صَلَاتِهِ؛ وَ مَنْ لَمْ يُسَبِّحْ، فَلَا صَلَاةَ لَهُ‌»[6]

در این روایت عثمان بن عبدالملک قرار دارد که توثیق ندارد.

مفاد این روایت این است که اگر یک بار هم سبحان ربی العظیم و بحمده نگوید، نماز باطل است اما اگر یکبار فقط بگوید، نقص کمال در نماز حاصل است.

دلالت روایت بر وجوب سبحان ربی العظیم و بحمده خوب است اما سندش ضعیف است.

ممکن است گفته شود که چند روایت ولو با سند ضعیف موجب وثوق به صدور می شود، اما جواب این است که در مقابل روایاتی وارد شده است که و بحمده را ندارد و مقتضای جمع عرفی این است که عبارت و بحمده حمل بر استحباب شود.

1.2- روایات بدون لفظ وبحمده

تعدادی از روایات لفظ وبحمده را ندارد:

1.2.1- روایت اول: هشام بن سالم

«سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّسْبِيحِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ فَقَالَ يَقُولُ فِي الرُّكُوعِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ فِي السُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى الْفَرِيضَةُ مِنْ ذَلِكَ تَسْبِيحَةٌ وَاحِدَةٌ وَ السُّنَّةُ ثَلَاثٌ وَ الْفَضْلُ فِي سَبْعٍ»[7]

محقق خوئی فرمودند: سند این روایت ضعیف است؛ چون قاسم بن عروه توثیق ندارد و در دلالت هم مناقشه کردند به این بیان که ممکن است تعبیر "يَقُولُ فِي الرُّكُوعِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ فِي السُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى" عنوان مشیر باشد به اینکه در رکوع عظیم و در سجده اعلی بگوید یعنی همان الفاظی که معروف است گفته شود که معروف در رکوع سبحان ربی العظیم و بحمده و در سجود سبحان ربی الاعلی و بحمده است و چون تمایز این دو عبارت در عظیم و اعلی است، این دو لفظ را مطرح کردند و در واقع استعمال لفظ فی لفظ است که عنوان مشیر است.

1.2.1.1- بررسی وثاقت قاسم بن عروه

اشکال سندی ممکن جواب داده شود به اینکه قاسم بن عروه هم مروی عنه ابن ابی عمیر است و هم مروی عنه بزنطی است و به نظر ما همانطور که شیخ طوسی در عده شهادت داده است "محمّد بن أبي عمير و صفوان و أحمد بن محمّد بن أبي نصر و أضرابهم ممّن عرفوا بأنّهم لا يروون و لا يرسلون إلّا عن ثقة"

محقق خوئی این مبنا را قبول ندارند اما ما وفاقا با محقق زنجانی، محقق سیستانی و شهید صدر این شهادت را قبول داریم.

 

در کتاب المسائل الصاغانیه تصریح به وثاقت قاسم بن عروه شده است اما محقق خوئی فرمودند: قطعا شیخ مفید کتابی با نام مسائل الصاغانیه داشته اند اما این کتاب مطبوع یا مخطوط معلوم نیست همان کتاب شیخ مفید باشد، بلکه در این کتاب اماراتی است که نشان می دهد مجعول بر ایشان است و این کتاب از ایشان نیست.[8]

1.2.1.1.1- بررسی اعتبار کتاب مسائل الصاغانیه

به نظر ما این کتاب مشکل ندارد و یک نسخه قدیمی از این کتاب در کتابخانه حضرت آیه الله مرعشی نجفی همراه با سائر کتب ایشان است که در قرن نهم نوشته شده و خلافش هم مطرح نشده است؛ لذا عرف وثوق پیدا می کند که این کتاب همان کتاب شیخ مفید است و شواهدی که ایشان مطرح کرده اند، ما پیدا نکردیم الا سه مورد که ممکن است شاهد بر جعل باشد:

1.2.1.1.2- شاهد اول: ماهیت داشتن خدا

«فأما قول أبي حنيفة الذي يأتم به هذا الشيخ الضال و أضرابه من أغمار الكفار في أصول الدين فهو أيضا من أسخف مقال و أبعده عن الصواب.من ذلك قوله أن لله تعالى ماهية لا يعلمها إلا هو»[9]

این شیخ ضال می گوید: خدا دارای ماهیت است. شیخ مفید این شیخ ضال را تشنیع می کند، اما سوال این است که چطور شیخ مفید این را ضلالت می داند؟ (کانّ قول به ماهیت داشتن خدا مشکلی ندارد) پس معلوم می شود که این کتاب از شیخ مفید نیست.

به این شاهد جواب داده می شود که تشنیع شیخ مفید چه اشکالی دارد؟ مشهور فلاسفه هم همین را می گویند که خدا فوق ماهیت است، خدا ماهیت ندارد چون ماهیت از حد وجود انتزاع می شود و خدا حد وجود ندارد.

1.2.1.1.3- شاهد دوم: خلق قرآن

در ادامه آمده است که این شیخ ضال قائل به خلق قرآن است و از قول سلف صالح خارج شده است:

«قوله بخلق القرآن و خروجه بذلك عن قول السلف الصالح من أهل الإسلام»[10]

کانّه این طور فهمیده می شود که شیخ مفید قائل به قدم قرآن است و شیخ ضال را تشنیع می کند که چرا قائل به خلق و حدوث قرآن است؟

اگر این ظهور درست باشد، این عبارت با شیخ مفید سازگار نیست؛ چون شیخ مفید در عوائل المقالات تصریح می کند که قائل به حدوث قرآن است اما معلوم نیست خلق قرآن به معنای حدوث آن باشد.

خلق قرآن شاید مراد این است که قرآن مخلوق بشر است، کلام پیامبر است نه کلام خداوند، در این صورت شیخ مفید آن شیخ ضال را تشنیع می کند که چرا قائل به مخلوق بودن قرآن شده است و با این قول از قول سلف صالح خارج شده است. بله ابوحنیفه قائل به حدوث قرآن بود و به همین خاطر زندانی شد اما در این عبارت شاید مراد از خلق قرآن، مخلوق بودن است.

علاوه بر اینکه با یک شاهد که نمی توان یک کتابی را که هیچ کس عدم انتساب آن به شیخ مفید را خدشه نکرده است، از اعتبار ساقط کرد.

وقتی این کتاب اضطراب متن ندارد، عرف وثوق به آن پیدا می کند.

1.2.1.1.4- شاهد سوم: اشتباه در بیان تاریخ

«ثم قال هذا الشيخ الجاهل و قد كان وصل إلى نيسابور في سنة أربعين و ثلاثمائة رجل من هؤلاء الرافضة يعرف بالجنيدي يدعي معرفة بفقههم»[11]

این شیخ صاغانی در سال 340 به نیشابور رفت و با ابن جنید ملاقات کرد و علیه او سخن گفته است.

اشکال شده که این شیخ صاغانی ظاهرا فضل بن عباس صاغانی حنفی است که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد نوشته که در سال 420 به بغداد آمد که به حج مشرف شود، یعنی 80 سال بعد از سفر به نیشابور برای حج به بغداد آمده است، معنایش این است که در 80 سال قبل حدودا 20 سالگی یک عالم برجسته باشد و بعد در سن حدود 100 سالگی قصد سفر حج کرده است، این موارد استبعاد دارد.

فرض کنیم فضل بن عباس که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می گوید به حج مشرف شده، همان شیخ صاغانی باشد، این استبعاد درست است، اما نهایت این است که در ثبت تاریخ اشتباهی رخ داده است، مثلا سال 340 نبوده بلکه 360 یا 380 بوده است. یک اشتباه در نقل تاریخ که نظائر فراوان دارد، دلیل نمی شود که از یک کتاب رفع ید کرد. لذا اصل وجود چنین کتابی برای شیخ مفید که مسلم است و فقط انتساب کتاب موجود در دست ما به ایشان، بعید نیست وثوق به آن حاصل شود.

این کتاب را نباید با مستطرفات سرائر قیاس کرد؛ چون مستطرفات اضطراب متن زیاد دارد و ابن ادریس هم در متن شناسی ضعیف بوده است.

پس سند روایت اول صحیح است، چون هم قاسم بن عروه مروی عنه ابن ابی عمیر و بزنظی است و هم در المسائل الصاغانیه تصریح به وثاقت قاسم بن عروه شده است.

اشکال دلالی محقق خوئی هم به نظر ما وارد نیست؛ چون استعمال لفظ در لفظ خلاف ظاهر است، سبحان ربی العظیم را گفته، مرادش سبحان ربی العظیم و بحمده بوده است، این عرفی نیست ولکن در مقام جمع بین روایات فرمایش محقق خوئی عرفی است یعنی اگر روایات دیگر بگوید قل سبحان ربی العظیم[12] و این روایت بگوید: فی الرکوع تقول سبحان ربی العظیم و فی السجود سبحان ربی الاعلی، عرف این احتمال را می دهد که این جا ناقص گفته اند که بخواهند بگویند در رکوع عظیم و در سجود اعلی گفته شود؛ لذا اینکه محقق بروجردی و محقق سیستانی این روایت را قرینه می گیرند که در رکوع و بحمده لازم نیست گفته شود، خالی از اشکال نیست.

جالبتر این است که محقق سیستانی تعبیر قدرهن در روایت مسمع را فرمودند: شاید مراد تسبیح کبری باشد که باید به قدر سه سبحان الله باشد، سوال این است که سبحان ربی العظیم آیا به قدر سه سبحان الله هست؟ مگر اینکه صحیحه هشام را قرینه بگیرند بر اینکه قدرهن یعنی مقدار تسامحی و نسبی و الا سبحان ربی العظیم به مقدار سه سبحان الله نیست اما سبحان ربی العظیم و بحمده به مقدار سه سبحان الله هست؛ چون سبحان ربی در مقابل سبحان الله اول است، العظیم در مقابل سبحان الله دوم و بحمده در مقابل سبحان الله سوم قرار می گیرد.

البته محقق سیستانی در بحث استدلالی به کفایت مطلق ذکر اشکال کردند اما در فتوا به کفایت مطلق ذکر در تعلیقه عروه نظر دادند و با صاحب عروه هم نظر شدند و از آن اشکال رفع ید کردند و در اینکه ذکر باید به اندازه سه تسبیح صغری باشد، احتیاط کردند.

پس چون محتمل است که سبحان ربی العظیم مشیر به سبحان ربی العظیم و بحمده باشد، لذا حمل گفتن و بحمده بر استحباب و عدم وجوب واضح نیست و احوط وجوبی گفتن وبحمده است

1.2.1.2- روایت دوم: حمزه بن حمران و حسن بن زیاد

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ وَ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالا دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَصَلَّى بِهِمُ الْعَصْرَ وَ قَدْ كُنَّا صَلَّيْنَا فَعَدَدْنَا لَهُ فِي رُكُوعِهِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ أَوْ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ مَرَّةً»[13]

این دو راوی می گویند: بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم و حضرت مشغول نماز عصر با قومی بودند تعداد سبحان ربی العظیم گفتن حضرت را شمردیم، 34 یا 33 مرتبه بود.

در این روایت معلوم نیست که این تعداد سبحان ربی العظیم تمام رکعات است یا هر رکعت که این هم معلوم نیست اما در این روایت ندارد وبحمده؛ لذا دلیل بر عدم وجوب بحمده است.

این استدلال تمام نیست؛ چون ظاهر روایت این است که حضرت و بحمده را فرمودند، در ادامه روایت در کافی و تهذیب آمده است:

«وَ قَالَ أَحَدُهُمَا فِي حَدِيثِهِ وَ بِحَمْدِهِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُود سَوَاء»

یعنی یکی از این دو راوی در حدیثش گفت که امام و بحمده را هم می فرمودند علاوه بر اینکه حضرت یکبار در رکوع این ذکر را نگفته اند، اگر در چهار رکعت هم این 34 مرتبه را گفته باشند، در هر رکعت حدود 8 یا 9 مرتبه سبحان ربی العظیم گفته اند و این مقدار از تسبیح صغری که کمتر نیست، بحث در این است که یکبار سبحان ربی العظیم بگوید و از رکوع بلند شود، آیا کافی است یا خیر؟ محقق بروجردی و محقق سیستانی این را اجازه دادند که یکبار سبحان ربی العظیم بگوید و بعد از رکوع برخیزد.

1.2.1.3- روایت سوم: صحیحه حلبی

در وافی این روایت را بدون بحمده از کافی نقل می کند:

«عن أبي عبد اللّه ع قال إذا سجدت فكبر و قل اللهم لك سجدت و بك آمنت و لك أسلمت و عليك توكلت و أنت ربي سجد وجهي للذي خلقه و شق سمعه و بصره الحمد لله رب العالمين تبارك اللّه أحسن الخالقين ثم قل سبحان ربي الأعلى ثلاث مرات»[14]

 

استدلال شده است که بین رکوع و سجود که فرقی نیست؛ پس اگر امام در سجده سبحان ربی الاعلی را فرموده اند، در رکوع هم می توان سبحان ربی العظیم را بدون بحمده گفت.

این استدلال تمام نیست؛ چون حضرت سه بار این ذکر را فرمودند درحالیکه بحث در این است که یکبار سبحان ربی العظیم یا سبحان ربی الاعلی را بگوید، آیا کافی است یا خیر؟ و الا مسلم است که سه بار سبحان ربی العظیم بگوید، کافی است، علاوه بر اینکه درست است که در وسائل طبع عین الدوله یا در نسخه مخطوطه به صاحب وسائل عبارت بحمده را ندارد اما در کافی طبع دار الاسلامیه بحمده دارد، طبع دار الحدیث ج 6 ص 170 در متن بحمده دارد و در تعلیقه فقط از سه نسخه نقل می کند که بحمده ندارد؛ یعنی در اکثر نسخ دیگر کافی بحمده دارد. حالا نسخه ای که به دست صاحب وافی رسیده، بحمده نداشته است اما در نسخ دیگر بحمده دارد.

نسخه وافی از کافی و نسخه وسائل از کافی نسخه صحیحه ای که از ثقات رسیده باشد، هم نبوده است و بقول محقق زنجانی نسخه ای که در دست صاحب وسائل بوده، خیلی هم مصححه نبوده است که الان در آستان قدس رضوی موجود است و اغلاط این نسخه الان در وسائل هم ثبت شده است.

1.2.1.4- روایت چهارم: عقبه بن عامر الجهنی

«عَنْهُ عَنْ يُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ أَيُّوبَ الْغَافِقِيِّ عَنْ عَمِّهِ إِيَاسِ بْنِ عَامِرٍ الْغَافِقِيِّ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِيِّ أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص اجْعَلُوهَا فِي رُكُوعِكُمْ فَلَمَّا نَزَلَتْ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص اجْعَلُوهَا فِي سُجُودِكُمْ»[15]

سند مشتمل بر مجاهیل است که در انتهای آن به عقبه بن عامر الجهنی می رسد.

گفته می شود که این روایت هم چون عبارت وبحمده را ندارد، دلالت بر عدم وجوب می کند.

به نظر می رسد تعبیر اجعلوها فی رکوعکم با توجه به روایات دیگر قابل تقید است که در رکوع سبحان ربی العظیم و بحمده بگوید.

علاوه بر اینکه شیخ صدوق در هدایه ص 136 روایت مرسله ای با همین مضمون روایت عقبه بن عامر نقل می کند:

«قال الصادق عليه السلام: سبح في ركوعك ثلاثا، تقول: سبحان ربي العظيم و بحمده، (ثلاث مرات) و في السجود: سبحان ربي الأعلى و بحمده، ثلاث مرات، لأن الله عز و جل لما أنزل على نبيه صلى الله عليه و آله و سلم فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ قال النبي صلى الله عليه و آله و سلم: اجعلوها في ركوعكم، فلما أنزل الله سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى قال صلى الله عليه و آله و سلم: اجعلوها في سجودكم»[16]

در این روایت حضرت ابتدا فرمودند: سبحان ربی العظیم و بحمده بگویید و بعد به آیات استشهاد کردند.

لذا به نظر ما احتیاط لازم این است که در تسبیحه کبری و بحمده فراموش نشود اما بحث در این است که در تسبیحه صغری گفتن یکبار سبحان الله کافی است یا باید سه بار سبحان الله گفته شود؟ برخی به این روایت «تَسْبِيحَةٌ تَامَّةٌ تُجْزِي»[17] تمسک کردند که یک بار سبحان الله کافی است.


[12] ظاهرا مراد استاد سبحان ربی العظیم و بحمده باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo