< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام رکوع/ صلاه/

 

تتمه نقد و بررسی کلام آیت‌الله سیستانی ذیل مسأله 19

قبل از این‌که وارد مسأله 22 بشویم راجع به تسبیح ملحون مطلبی را عرض کنم:

آقای سیستانی تسبیح را عنوان مشیر می‌گیرند مثل تکبیر که مشیر است به الله اکبر، یسبح هم مشیر است به گفتن سبحان الله یا سبحان ربی. حالا این‌که سبحان الله را غلط بگوید بگوید سبحانِ الله سبحانُ الله این مشکلش چیه، ‌ایشان در اول بحث تکبیرةالاحرام فرمودند صحیحه عبدالله بن سنان می‌گوید ان الله فرض الرکوع و السجود ألاتری لو ان رجلا دخل فی الاسلام لایحسن ان یقرأ القرآن اجزأه ان یکبر و یسبح و یصلی رکوع و سجود فریضه است ولی قرائت سنت است شاهد بر آن این است که اگر کسی جدید الاسلام است و نمی‌تواند قرائت را به شکل حسن بخواند یعنی به شکل صحیح بخواند، به جای قرائت تسبیح بگوید، به قرینه مقابله ایشان فرمودند می‌فهمیم که اجزأه ان یکبر و یسبح یعنی اجزأه ان یکبر تکبیرا صحیحا و یسبح تسبیحا صحیحا، چون در مقابل لایحسن ان یقرأ القرآن‌ که می‌تواند سوره حمد را بخواند ولی صحیح نمی‌تواند بخواند فرمود حالا نوبت می‌رسد به این‌که به جای سوره حمد تسبیح بگوید به قرینه تقابل می‌گوییم یعنی تسبیح صحیح بگوید. این است منشأ این‌که ایشان می‌گوید اگر سبحان الله را صحیح نگوید عمدا نمازش باطل است، اگر بگوید سبحانُ الله نمازش باطل است با این‌که مغیر معنا نیست. ولی اگر ذکر الله واجب بود در رکوع که نظر آقای خوئی و صاحب عروه است او شامل ذکر ملحون هم می‌شود چون فقط از صحیحه ابن سنان استفاده کردیم تسبیح ملحون ایراد دارد تکبیر ملحون ایراد دارد اما این‌که ذکر ملحون ایراد داشته باشد ما نفهمیدیم. و لذا در ذکر رکوع اگر گفتیم تسبیح لازم نیست مثل آقای خوئی بلکه مطلق ذکر کافی است حالا ذکر ملحون بگوید.

آقای خوئی فرمودند و لو من قبول دارم ذکر خدا مطلقا در رکوع کافی است، سه بار بگو شکرا لله شکرا لله شکرا لله، کافی است، یا الله یا الله یا الله، اما انصراف دارد ذکر به ذکر صحیح، کما این‌که انصراف دارد تسبیح به تسبیح صحیح. و لذا آقای خوئی می‌گویند از نظر ادب عربی اگر صحیح است من قبول دارم، بگو سبحان ربی العظیمَ و بحمده، آقای خوئی می‌گویند من قبول دارم چون از نظر عربی صحیح است به تقدیر اعنی. سبحان ربی العظیمُ و بحمده، به تقدیر هو، صحیح است، من مشکلی ندارم چون تسبیح صحیح گفتم، ‌ذکر صحیح گفتم، و لو شایع بین مردم این نیست، شایع بین مردم سبحان ربی العظیمِ و بحمده است.

راجع به فرمایش آقای سیستانی ما شبهه‌ای که در ذهن‌مان هست این است که شما فرمودید در رکوع تسبیح لازم است، و از صحیحه ابن سنان استفاده می‌کنیم تسبیح باید ملحون نباشد صحیح باشد، حالا ما که گفتیم مطلق ذکر کافی است در بحث خودش، ولی حالا طبق نظر آقای سیستانی که تسبیح لازم است، اولا تسبیح روشن نیست عنوان مشیر باشد به سبحان الله. فرق می‌کند با یکبر. تکبیر خیلی واضح است برای ما وقتی می‌گویند تکبیر بگویید یعنی بگویید الله اکبر، اما تسبیح بگویید حالا یکی بگوید سبحانک سبحانک سبحانک آیا نمی‌گویند یسبح، آیا عنوان مشیر است حتما به سبحان الله یا سبحان ربی؟ این واضح نیست. یکبر استظهار ما همین است که عنوان مشیر است به الله اکبر و لذا اگر بیاید بگوید الله هو اکبر، نه، این را ما قبول نداریم، استظهار عرفی این است که عنوان مشیر است به الله اکبر گفتن اما آیا یسبح هم عنوان مشیر است به سبحان الله گفتن یا سبحان ربی گفتن؟ این برای ما واضح نیست.

[سؤال: ... جواب:] یسبح چه فرق می‌کند با یسبح لله ما فی السموات و الارض. فسبح بحمد ربک و استغفره یعنی بگو سبحان ربی یا سبحان الله؟ نه، یعنی تسبیح بگو. ... ایشان می‌گویند تسبیح لازم است نه خصوص سبحان الله سبحان الله سبحان الله منتها می‌گویند تسبیح مشیر به این سبحان الله است، ماده دارد، ماده دارد یعنی لفظ مهم است، عنوان مشیر است. این را ما اشکال می‌کنیم.

ثانیا: ما صحیحه ابن سنان را گفتیم لایحسن یعنی بلد نیست سوره حمد بخواند نه این‌که بلد است سوره حمد را بخواند منتها اعرابش را غلط می‌خواند. لایحسن صنعة یعنی بلد نیست نه این‌که کامل وارد نیست، می‌گوید کودکی که لایحسن صنعة را نفرستید برای کار، چون کار بلد نیست می‌رود دزدی می‌کند، ‌لایحسن صنعة یعنی بلد نیست، لایحسن ان یقرأ القرآن یعنی بلد نیست و لذا گفته ألاتری لو رجل دخل فی الاسلام، آن جدیدالاسلام‌ها هستند که اصلا سوره حمد بلد نیستند اما این‌که سوره حمد را خوب بلد نیستند که الی ماشاءالله عجم‌ها ترک‌ها فارس‌ها این‌ها خوب بلد نیستند.

علاوه قرینه مقابله را ما نفهمیدیم، لایحسن ان یقرأ القرآن اجزأه ان یکبر و یسبح، فوقش تسبیح به جای قراءة القرآن را شما می‌گویید ملحون نگوید، حالا تسبیح در رکوع هم همین است؟ او را هم نباید ملحون بگوید؟ خیلی واضح نیست. چون قرائت قرآن باید محسنه باشد بدلش که تسبیح است او هم باید محسّن باشد به قرینه بدلیت اما آیا تسبیح در رکوع هم باید محسّن باشد؟ این را ما از کجا بفهمیم؟ دوست دارد در رکوع بگوید سبحانُ الله، شما همینی که خود آقای سیستانی به آقای خوئی و آقای حکیم اشکال کرد گفت اگر در ذکر رکوع تسبیح لازم نیست و تسبیح عنوان مشیر نیست به سبحان الله بلکه مطلق ذکر خدا کافی است، خب ذکر ملحون هم ذکر است، چرا کافی نیست؟ هم به آقای حکیم اشکال کرد هم اشکالش به آقای خوئی وارد است، نگفت اشکالم به آقای خوئی وارد است ولی چون آقای خوئی هم اصرار دارد می‌گوید ذکر منصرف است به ذکر صحیح، تسبیح منصرف است به تسبیح صحیح، صحیح عربی باشد کافی است اما سبحانُ‌ الله کافی نیست، سبحان ربی العظیمُ صحیح است، سبحان ربی العظیمَ صحیح است اما سبحانُ ربی صحیح نیست و انصراف دارد ذکر و تسبیح به ذکر و تسبیح صحیح، خب اشکال آقای سیستانی به آقای خوئی هم متوجه می‌شود کما این‌که به آقا حکیم متوجه کرد که ذکر الله چرا انصراف داشته باشد به ذکر صحیح؟ اگر نبود که عنوان مشیر است به سبحان الله هر چیزی که می‌شود تسبیح باشد و لو تسبیح ملحون.

البته آقای سیستانی یک اشکالی کرده به این آقایان گفته اگر انصراف دارد ذکر به ذکر صحیح پس چرا شما در نماز می‌گویید ذکر ملحون هم مانعی ندارد؟ ممکن است این آقایان جواب بدهند بگویند ما گفتیم ذکر ملحون مبطل نماز نیست، چون تکلم به کلام آدمیین نیست نه از باب تخصیص ذکر از کلام آدمیین، اصلا تخصصا ذکر خدا و لو ذکر ملحون خدا و لو ذکری که امر ندارد، از روی وسوسه ذکر خدا را تکرار می‌کند، امر ندارد ولی چون ذکر خداست تخصصا از کلام آدمیین خارج است. ممکن است‌ آقای حکیم و آقای خوئی این‌جور جواب بدهند، در عین حال بگویند امر به ذکر خدا منصرف به ذکر صحیح است.

البته ما اصل اشکال آقای سیستانی را به آقای حکیم و آقای خوئی قبول داریم که چه انصرافی دارد ذکر به ذکر صحیح؟ چه انصرافی دارد؟ تسبیح هم اگر معنایش گفتن سبحان الله سبحان الله سبحان الله نباشد چه انصرافی دارد به تسبیح صحیح؟ تسبیح ملحون هم تسبیح است. ما علت این‌که می‌گفتیم نباید تسبیح ملحون بگویید چون در روایت می‌گفت قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله، به آن تکیه کردیم، قل، این لفظ را بگو. قل سبحان ربی العظیم و بحمده، این لفظ را بگو. حالا اگر ما گفتیم مطلق ذکر کافی است که نظر خودمان همین شد با بیانی که داشتیم او بحث دیگری است اما آنی ‌که می‌گوید من این را قبول ندارم خب امر داریم در روایات قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله قل سبحان ربی العظیم و بحمده، کسانی که قائلند حتما باید تسبیح بگوییم می‌گوییم روایت می‌گوید قل سبحان الله باید به همان نحو صحیح اداء کنیم و لذا احتیاط کردیم که به نحو صحیح اداء بشود بخاطر این روایاتی که می‌گوید قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله.

[سؤال: ... جواب:] ما تسبیح را عنوان مشیر نمی‌دانیم و لکن این روایاتی که می‌گوید قل ظهورش در تعین است.

مسأله 22: استقرار حداکثری

مسأله 22: لابأس بالحرکة الیسیرة التی لاتنافی صدق الاستقرار، حرکت یسیره که منافات با استقرار و طمأنینه بدن ندارد در حال رکوع یا غیر رکوع مانعی ندارد.

مثال که می‌زند در ادامه صاحب عروه می‌گوید و کذا بحرکة اصابع الید أو الرجل، انگشتان دست را تکان می‌دهد انگشتان پا را تکان می‌دهد. این موهم این است که خود دست را تکان بدهی شاید ایراد داشته باشد، [و حال این‌که] نه، دست را هم تکان بدهی چه ایرادی دارد. و لذا مناسب بود صاحب عروه می‌گفت و کذا بحرکة اصابع الید أو الرجل بل بحرکة نفس الید أو الرجل. حالا رجل را تکان بدهد ممکن است استقرار مختل بشود اما دست را تکان بدهد، رجل را هم مختصری تکان بدهد معلوم نیست استقرار بهم بخورد ولی دستش را می‌آورد بالا دست به صورتش می‌کشد در حال رکوع، آیا عرفا این خلاف اذا رکع فلیتمکن است؟ نه.

شک هم بکنیم اصل برائت جاری می‌کنیم از لزوم استقرار حداکثری. شک داریم در وجوبش که آیا به این حد لازم است که ما دستان‌مان هم تکان ندهیم؟ شک داریم این منافی استقرار عرفی است یا نه برائت جاری می‌کنیم.

مگر این‌که کسی بگوید این شبهه مصداقیه استقرار است با آن بیان‌هایی که ما داشتیم، یعنی عرف گفته ما یصدق علیه استقرار البدن لازم است و شک در امتثال است. که حالا ما این را هم جواب دادیم گفتیم فرق است بین واجب بدلی توضأ بماء، آن‌جا شبهه مفهومیه آب از نظر ما شبهه مصداقیه است چون نسبت مولی و عبد به این شبهه مفهومیه علی حد سواء است مولی هم که می‌گوید توضأ بماء کار ندارد به این‌که این آبی که دو قاشق ‌نمک در او ریختی آب است یا آب نیست نظر نمی‌دهد و لذا می‌شود توضأ بما یصدق علیه انه ماء، نمی‌دانم این ما یصدق علیه ماء هست ‌ام لا، باید احتیاط کنم قاعده اشتغال جاری است. اما اگر واجب، واجب استغراقی باشد، توضأ بکل ماء موجود فی الدار، عام استغراقی است، آن‌جا اگر ده تا مایع است نُه تایش یقینا آب است دهمیش همان آبی است که در آن دو قاشق نمک ریختیم که با او نمی‌توانی وضوء بگیری در توضأ بماء که واجب بدلی است، این‌جا می‌گوید برائت جاری است لازم نیست از او وضوء بگیری چون عام استغراقی است، برائت جاری می‌کنم از وجوب ضمنی وضوء گرفتن با این مایع دهمی. چون از شبهه مصداقیه محضه که بدتر نیست، شبهه مصداقیه داریم که این آب است یا گلاب است، برائت جاری می‌کنیم از وجوب ضمنی وضوء با آن اگر واجب، واجب استغراقی باشد. در واجب استغراقی ما شبهه مفهومیه هم داشته باشیم آخرش می‌شود شبهه مصداقیه، برائت جاری می‌کنیم.

این‌جا هم نمی‌دانیم استقرار که واجب است به عنوان واجب بدلی که نیست به عنوان واجب استغراقی است یعنی جمیع آن‌چه که دخیل است در استقرار بدن لازم است نمی‌دانیم آیا استقرار ید هم واجب ضمنی است یا واجب ضمنی نیست برائت جاری می‌کنیم از وجوب ضمنی آن و تفصیل الکلام فی محله. خلاصه این است که حرکت خود دست هم عرفا مانع استقرار نیست، بلکه اگر شک هم بکنیم برائت جاری می‌کنیم از وجوب ضمنی استقرار دست و لذا هیچ مانعی ندارد که دست را تکان بدهیم در حال رکوع.

مسأله 23: انحناء بیشتر بعد از استقرار

مسأله 23: إذا وصل في الانحناء إلى أوّل حدّ الركوع فاستقرّ و أتى بالذكر أو لم يأت به ثمّ انحنى أزيد بحيث وصل إلى آخر الحد لا بأس به، و كذا العكس و لا يعدّ من زيادة الركوع، بخلاف ما إذا وصل إلى أقصى الحد ثمّ نزل أزيد ثمّ رجع فإنّه يوجب زيادته فما دام في حدِّه يُعدّ ركوعاً واحداً و إن تبدّلت الدرجات منه.

صاحب عروه در مسأله 23 می‌گوید: رسیدی به حداقل رکوع شرعی توقف کردی، بعد تصمیم گرفتی حداکثر رکوع شرعی را انجام بدهی، جایز است. یا رساندی خودت را به حداکثر رکوع شرعی اما دیدی سخت است، حالا چه ذکر گفتی چه نگفتی، بعد از استقرار گفتی برگردم به حداقل رکوع شرعی، اذیت نشوم، اشکال ندارد، محذوری ندارد، این‌که زیاده رکوع نیست، ‌شما در دائره رکوع رکوعت را کم یا زیاد کردی. صاحب عروه می‌گوید بله، اگر رسیدی به حداکثر رکوع از آن هم بیشتر بخواهی بروی پایین به جوری که آنقدر منحنی بشوی که دیگر به شما راکعٌ نمی‌گویند، آن جایز نیست. چرا؟ برای این‌که اگر برگردی به حال رکوع این می‌شود رکوع زاید.

این‌جا مطالبی هست که عرض می‌کنیم:

کلام آیت‌الله سیستانی و مناقشه در آن

مطلب اول مطلب آقای سیستانی است، آقای سیستانی فرمودند ما قبول نداریم که بعد از استقرا آنامّا در حداقل رکوع یا حداکثر رکوع حق داری تکان بخوری، از حداقل رکوع بعد از استقرار خودت را به حداکثر رکوع برسانی، چرا؟ چون اذا رکع فلیتمکن، ‌در جمیع آنات رکوع شرط نماز این است که تمکن و استقرار داشته باشی، توقف آنامّا که کردی رکوع اسم مصدری محقق شد، دیگر بعد از او به شما می‌گویند اذا رکع فلتمکن، حق نداری بیشتر از این خم بشوی یا حتی حق نداری به چپ و راست تکان بخوری، اذا رکع فلیتمکن. و لذا این‌که صاحب عروه گفت اذا وصل الی حد الرکوع الشرعی ثم استقر جاز له ان ینتقل الی الحد الاکثر من الرکوع الشرعی و کذا العکس، نخیر، ‌قبل الاستقرار جایز است نه بعد الاستقرار. یعنی همین‌جوری از حال قیام خم شو خم شو بدون توقف برسان خودت را به رکوع حداکثری، همان حدی که گفت اگر یک قطره آب بریزند روی پشتش تکان نمی‌خورد اشکال ندارد چون هنوز رکوع اسم مصدری محقق نشده، ‌هنوز در حال هوی هستی، ‌اما وقتی توقف کردی دیگر بعد از او هوس این‌که رکوع حداکثری می‌خواهم بجا بیاورم مثل امام صادق علیه السلام از این هوس‌ها نکن، امام صادق کی از این کار‌ها کرد که بعد از استقرار و مکث آنامّا رفت رکوع حداکثری بجا آورد، از اول هوی‌اش را ادامه داد تا رکوع حداکثری انجام شد.

این مبتنی بر استظهار ایشان است از اذا رکع فلیتمکن که وقتی رکوع اسم مصدری محقق شد توقف آنامّا کردی دیگر در جمیع آنات رکوع باید طمأنینه داشته باشی. این را ما نتوانیم استظهار کنیم. ایشان خوبیش این است که این نظر خلاف مشهور را فتوی نمی‌دهد احتیاط واجب می‌کند. پس به نظر ما چون ظهور اذا رکع فلیتمکن این نیست که آقای سیستانی می‌گویند که در حال سکوت در رکوع هم حق نداری تکان بخوری، چون استظهار ما این نیست و لذا با صاحب عروه موافقیم.

اما مطلب دوم: راجع به این‌که اگر از حداکثر رکوع هم بعد از استقرار بخواهد بیشتر خم بشود که عرفا دیگر نمی‌گویند راکعٌ، آقای خوئی، آقای سیستانی فرمودند این استدلال صاحب عروه درست نیست که گفتند مبادا از حداکثر رکوع بیشتر پایین بروی، چون می‌خواهی برگردی این می‌شود زیاده رکوع، آقای خوئی یا آقای سیستانی فرمودند نه، زیاده رکوع نمی‌شود، رکوع متقوم است به این‌که عن قیام انحناء پیدا کنید، شما توقف کردید در حال رکوع، ‌بعدش رفتی بیشتر از حد رکوع رسیدی به جایی که دیگر عرفا به شما راکع نمی‌گوید، اگ بر ‌گردی به رکوع آن رکوعی که بر می‌گردی رکوع عن قیام نیست و لذا زیاده رکوع پیش نمی‌آید.

پس آقا جایز است؟ فرمودند نه جایز نیست. چرا؟ هم‌ آقای خوئی دارند هم آقای سیستانی دارند، آقای سیستانی که اصلا مشکلش اذا رکع فلیتمکن، او هم هست، مشکل دیگر این است که می‌گویند قیامت عن الرکوع خراب می‌شود. شما باید قیام عن الرکوع بکنی، وقتی رفتی از حد رکوع پایین‌تر، دیگر راکع نیستی، بعد می‌خواهی برخیزی قیام کنی، آن قیامت عن الرکوع نیست، قیام عن الرکوع این است که بین قیام و رکوع هیچ فاصله‌ای نیفتد، شما با این‌که از حد رکوع شرعی رفتی پایین‌تر دیگر به حدی رسیدی که به شما راکع نمی‌گویند بین رکوع وبین قیامت فاصله افتاد، بله قیام منفصل از رکوع هست اما قیام عن الرکوع نیست، و آنی که واجب است بلااشکال قیام عن الرکوع است. و همین‌طور اگر ذکر رکوع را نگفته بخواهی بیشتر از حد رکوع خم بشوی، خب بر می‌گردی ذکرت دیگر در حال رکوع نیست، چون آن بعدی دیگر رکوع نیست، رکوع آنی است که انحناء عن قیام باشد.

این هم به نظر ما واضح نیست. دو تا اشکال دارد: یک اشکال این است که چرا به این رکوع نمی‌گویند؟ رکوع است دیگر. راست می‌گوید صاحب عروه، ‌این زیاده رکوع می‌شود. کی گفته قوام رکوع عرفی به این است که عن قیام به رکوع بروی؟ حالا یک کسی نشسته، متقوسا می‌آید بالا به حال رکوع، مردم که به قول امام نگاهش می‌کنند نمی‌گویند هذا راکع؟ آن‌هایی که شک دارند و حواس‌شان جمع است می‌گویند ژ از اول نگوییم هذا راکع، بگذار سؤال کنیم هل انحنیت عن قیام أو انحنیت عن جلوس؟ تا بعد بگویند اگر انحنائت عن جلوس باشد لست براکع، تو راکع‌نمایی نه راکع، آقای خوئی این‌جور می‌گویند، ولی اگر انحنیت عن قیام تو راکعی، نه آقا، عرف می‌گوید این راکع است دیگر، روحانی‌نما دیده بودیم راکع‌نما ندیده بودیم، راکع است دیگر.

[سؤال: ... جواب:] رکوع مصدری که صادق است، رکوع اسم مصدری هم صادق است، ‌هر دو صادق است. فرق بین رکوع مصدری و رکوع اسم مصدری با ایجاد و وجود است، آن را قبلا عرض کردیم. شما وقتی ایجاد کردی رکوع را احداث رکوع جدید کردی. این درختی که شاخه‌اش می‌شکند یا شاخه‌اش آنقدر باد می‌زند شاخه‌اش می‌افتد زمین که به این نمی‌گوید راکع، اصلا افتاده، به این می‌گویند میت!!‌ شجرة میتة، در حال سجود است!! گفت یک آقایی یک خانه‌ای را اجاره کرد سر و صدا می‌کرد این خانه، ‌به صاحب خانه گفت این چیه، گفت این از خوف خدا دارد ذکر می‌گوید گفت می‌ترسم آنقدر خضوع و خشوع بگیرد ناگهان به حالت سجود بیفتد ما زیرش نابود بشویم!!‌ این درخت این‌جوری شد، از اول افتاد، بعد آمدند با لطائف الحیل این درخت افتاده یا این ساختمان افتاده را آوردند یک مقدار بالا، نتوانستند صافش کنند، به همان حالت منحنی گفتند ما بیشتر از این از دست‌مان بر نمی‌آید، نمی‌توانیم صددرصد این را شجره قائمه بکنیم، شجرة نائمة را شجرة راکعة کردیم، آیا نمی‌گوید عرف شجرة راکعة چون از حالت نوم و افتادن روی زمین این انحناء رکوعی حاصل شد؟ آیا می‌گویند شجرة راکع‌نما؟ نه، شجرة راکعة. به نظرم صاحب عروه درست می‌گوید، ‌هذا رکوعٌ و بخاطر این‌که فاصله افتاد بین این رکوع و رکوع سابقه می‌شود رکوعٌ جدید، می‌شود زیاده در رکوع. درست می‌گوید صاحب عروه.

و اما اینی که آقای خوئی فرمود مشکل این آقا زیاده رکوع نیست، مشکل این است که قیام عن الرکوع ندارد و چون عمدا مختل کرد. اگر سهوا بود عیب نداشت، و لذا فرق بین صاحب عروه [و آقای خوئی] این است که [بناء بر نظر صاحب عروه] اگر سهوا هم شما از حد رکوع بیشتر بروی پایین برگردی به حد رکوع نمازت را باطل می‌داند چون زیاده رکوع سهوا مبطل است، آقای خوئی می‌گوید زیاده رکوع نیست، عمدا اگر این کار را بکنی می‌شود ترک قیام عن الرکوع عمدا، و الا اگر سهوا ترک کنی قیام عن الرکوع را، هیچ مشکلی نداری.

می‌گوییم: قیام عن الرکوع به چه دلیل واجب است؟ ظهوری ندارد ادله در وجوب قیام عن الرکوع، می‌گوید یرکع ثم یقوم، یرکع ثم یقوم یعنی قیام عن الرکوع واجب است؟ قیام بعد الرکوع کافی نیست؟ همچون ظهوری ندارد.

لازمه فرمایش آقای خوئی این است: اگر کسی بعد از رکوع قیام نکند بلکه بنشیند، سجود هم هنوز نرفته، ملتفت بشود که من قیام بعد از رکوع را انجام ندادم، آقای خوئی تصریح می‌کند نه این‌که لازمه حرفش است خودش ملتفت نیست، تصریح می‌کند تدارک این قیام لازم نیست چون شما نمی‌توانی تدارک کنی قیام عن الرکوع را، چون الان اگر قیام کنی قیام عن الرکوع نمی‌شود.

مناقشه در وجوب قیام عن الرکوع

ما می‌گوییم به چه دلیل قیام عن الرکوع واجب است؟ بله، ممکن است شما بفرمایید کما این‌که ما قبلا عرض کردیم چون دلیل ظهوری ندارد در وجوب قیام عن الرکوع یا قیام بعد الرکوع نوبت به اصل عملی برسد مقتضای اصل عملی تشکل یک علم اجمالی است که منشأ احتیاط می‌شود. آن علم اجمالی چیست؟ علم اجمالی دارد یا قیام عن الرکوع واجب است پس این کاری که کرد جایز نیست چون این کارش منشأ می‌شود دیگر قیامش عن الرکوع نباشد، مثلا این‌که بنشیند عمدا بعد برخیزد این قیام عن الرکوع نیست، اگر قیام عن الرکوع واجب باشد این کارش خلاف است. و اگر قیام بعد الرکوع واجب است، در فرضی که سهوا می‌نشیند متمکن است از امتثال امر به قیام بعد از رکوع و بر خلاف نظر آقای خوئی که گفت واجب نیست قیام کند واجب می‌شود قیام کند. برائت از وجوب قیام عن الرکوع اثر عملی دارد، برائت از وجوب قیام بعد الرکوع هم اثر عملی دارد.

بله کسی که این علم اجمالی را پیدا کند، این علم اجمالی را ما قبلا مطرح کردیم منتها همیشه گفتیم، گفتیم خدا واقعا خیر بدهد به آن‌هایی که این علم اجمالی را مطرح نمی‌کنند مردم هم غافلند، آن‌هایی که تابع آقا ضیاء هستند، آقا ضیاء هم مطرح نکرد این علم اجمالی را، ولی اصل این علم‌های اجمالی از آقا ضیاء عراقی است، هر بحثی یک علم اجمالی درست کرده مثلا، خیلی از بحث‌ها، آن‌هایی که غافلند خدا لطف به آن‌ها کرده اما آن‌هایی که ملتفت هستند، این علم اجمالی را دارند.

[سؤال: ... جواب:] بالاخره فقیه نگاه می‌کند می‌بیند این آقا اگر شبهه حکمیه‌اش بعد الفحص باشد فقط این علم اجمالی می‌خواهد مانع باشد می‌گوید این‌که علم اجمالی ندارد برای چی دردسرش بیندازم؟ من از اول علم اجمالی دارم یا قیام عن الرکوع واجب است اثر دارد، یا قیام بعد الرکوع واجب است او هم اثر دارد در فرض نسیان، همین الان برائت جاری می‌شود از وجوب قیام بعد الرکوع برای این‌که آن اثر بعد النسیان را نفی کنیم، این علم به تکلیف فعلی مردد بین دو چیز دارد، علم دارد یا این تکلیف فعلی است یا آن تکلیف فعلی.

اگر علم اجمالی حاصل بشود از باب علم اجمالی باید مراعات احتیاط بکند. این هم راجع به این مسأله.

مسأله 24: شک در صحت تلفظ عظیم با ظاء یا ضاد

مسأله 24: إذا شكّ في لفظ «العظيم» مثلًا أنّه بالضاد أو بالظاء يجب عليه ترك الكبرى و الإتيان بالصغرى ثلاثاً أو غيرها من الأذكار، و لا يجوز له أن يقرأ بالوجهين، و إذا شكّ في أنّ «العظيم» بالكسر أو بالفتح يتعيّن عليه أن يقف عليه، و لا يبعد عليه جواز قراءته وصلًا بالوجهين لإمكان أن يجعل العظيم مفعولًا لأعني مقدّراً.

این را یک جمله بگویم بحث ان‌شاءالله برای فردا، شک می‌کند سبحان ربی العظیم با ظاء درست است یا سبحان ربی العضیم با ضاد؟ و این دو حرف را یکی ندانید. بعضی‌ها گفتند یکی هستند، نه، مشهور می‌گویند این‌ها دو تا هستند، شک کردیم، چکار کنیم؟

در موسوعه آقای خوئی نقل کرده چه اشکال دارد احتیاطا هر دو جور را می‌گوییم. آقای سیستانی هم دارد، آقای سیستانی هم دارد احتیاطا هر دو جور را می‌توانی بگویی لازم نیست سبحان الله سبحان الله سبحان الله بگویی، می‌گویی سبحان ربی العظیم و بحمده سبحان ربی العضیم و بحمده، بعد از نماز رفیقت به شما می‌گوید این چه وضعش بود می‌گویی یکی را که ماموربه واقعی است قصد تسبیح رکوع کردم آن دومی را قصد ذکر مطلق کردم.

اما آقای خوئی در درسش و در تقریرات مصباح‌العروة فرمودند و خوب هم فرمودند که سبحان ربی العضیم کلام آدمیین است، این اصلا ذکر نیست، مهمل است، مهمل که ذکر نیست. و لذا حق نداری سبحان ربی العضیم بگویی، عضیم یک وقت معنایش عوض نمی‌شود یک وقت یک معنای خوبی دارد، آخه عضیم در هیچ لغتی با ضاد معنا ندارد، مهمل است. مگر به معنای عزیم که یعنی عزم دارد، او که اصلا ذکر خدا نیست، خدایی که نعوذبالله عزیم است عزم دارد، اگر همچون استعمالی داشته باشد. و لذا این ذکر خدا نیست جایز نیست، صاحب عروه درست می‌گوید جایز نیست تکرار، برو یک ذکر دیگر بگو.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo