< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات سجده؛ مساوات مواضع سبعه با مکان مصلی

 

بحث راجع به این بود که صاحب عروه فرمود باید بین موضع جبهه و موقف مصلی مساوات باشد یعنی موضع جبهه بیش از چهار انگشت بسته بالاتر یا پایین‌تر از موقف مصلی نباشد، فرقی هم نمی‌کند که ارتفاع موضع جبهه ارتفاع تسنیمی باشد ارتفاع دفعی باشد که قطعا جایز نیست، یا ارتفاع تدریجی باشد که شیب داشته باشد زمین.

کاشف الغطاء گفته که انحدار یعنی همین شیب داشتن مضر نیست و این ادله ناظر است به ارتفاع دفعی و تسنیمی.

وجهی ندارد، حالا شما در دامنه کوه که شیب دارد نماز بخوانید احساس هم می‌کنید که موضع جبهه‌تان بیش از چهار انگشت از موضع بدن‌تان بالاتر است، چرا اطلاق نداشته باشد روایت؟ خود روایت می‌گوید فی ارض مرتفعه، اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک قدر لبنة‌ فلا بأس شامل ارتفاع انحداری، شیب، می‌شود.

صاحب عروه تفصیل داد بین شیب تند مثل شیب دامنه کوه و شیب آرام. در شیب آرام فرمود مشکلی نیست و لو دقیق بشوید موضع جبهه‌تان بیش از چهار انگشت بالاتر از موقف‌تان است. این تفصیل صاحب عروه مورد اشکال واقع شد.

در مستمسک فرمود یک وقت می‌گویند در ارض منحدره نماز نخوان، بگویید انصراف دارد از این شیب آرام، اما یک وقت می‌گویند اندازه‌اش را هم می‌گویند می‌گویند اگر ارتفاع موضع جبهه بیش از چهار انگشت بسته باشد از موقف نمازگزار این جایز نیست، این چه انصرافی دارد از انحدار و شیب آرام؟ فرض این است که در شیب، انحدار، ‌تعیین کردند گفتند بیش از چهار انگشت موضع جبهه بالاتر نباشد از مثلا ابهام پا، شما بعد می‌گویید دلیل از او منصرف است؟ این وجهی ندارد.

یک روایتی داریم در باب صلات جماعت موثقه عمار هست می‌گوید سألته عن الرجل یصلی بقوم و هم فی موضع اسفل من موضعه الذی یصلی فیه قال اذا کان الامام علی شبه الدکان، اگر امام روی دکه‌ای بود، روی ارتفاعی بود که حالت دکه دارد، او علی موضع ارفع من موضعهم لم تجز صلاتهم فان کان ارفع منهم بقدر اصبع، در این‌جا اصبع را که حساب کردند طول اصبع را حساب کردند که حدودا به همان اندازه چهار انگشت بسته است، فان کان ارفع منهم بقدر اصبع او اکثر او اقل اذا کان الارتفاع ببطن مسیل، ‌اگر ارتفاع زمین در رودخانه باشد فان کان ارضا مبسوطة، ‌اگر یک زمین مبسوطی است یعنی آن انحدار پخش است روی زمین یعنی همان انحدار آرام، شیب آرام، او کان فی موضع منها ارتفاع فقام الامام فی الموضع المرتفع و قام من خلفه اسفل منه و الارض مبسوطة الا انهم فی موضع منحدر قال لا بأس، این اشکال ندارد. نماز خواندن در رودخانه گفته می‌شود که یعنی همین زمین همراه با شیب آرام، امام فرمود عیب ندارد. ولی این درست نیست برای این‌که شیب آرام در رودخانه این‌که موضع جبهه مرتفع باشد از موقف مصلی بیش از چهار انگشت این تلازم ندارد، رودخانه‌هایی که از کوه می‌آین پایین بله، اما رودخانه‌هایی مثل رودخانه قم مگر چقدر شیب دارد؟ به اندازه یک نمازگزار بخواهیم نماز بخوانیم آن‌جا موضع جبهه‌مان معمولا بیش از چهار انگشت از موقف‌مان بالاتر می‌شود؟ نه.

[سؤال: ... جواب:] این‌طور نیست که ملازمه داشته باشد با ارتفاع بیش از چهار انگشت. نماز جماعت حسابش جداست، هر مصلی نسبت به موضع جبهه خودش با موقف خودش حساب کنید. ... راجع به امام تجویز کرد در این مسیل که ارض مبسوطه باشد عیب ندارد اما اطلاق آن روایت نهدی می‌گوید موضع جبهه نباید بیش از چهار انگشت بسته از موقف مصلی بالاتر باشد.

بله به قول آقای خوئی اگر ما اصلا محسوس نباشد برای‌مان آن ارتفاع بیش از چهار انگشت باید تدقیق علمی کنیم قبول داریم از او انصراف دارد.

یک نکته‌ای عرض کنم: در بحث آینده می‌آید که موضع جبهه باید با کدام یک از مواضع سته نسبتش سنجیده بشود که بیش از چهار انگشت مرتفع نباشد؟ اختلاف شدید است، ما شش قول آن‌جا یادداشت کردیم که عرض می‌کنیم:

یک قول قول آقای خوئی است که ابهام الرجلین مهم است، انگشت شست پا در جایی که قرار می‌گیرد موضع جبهه بیش از چهار انگشت از آن موضع ابهام رجلین بالاتر نباشد. این‌جا شیب آرام اگر بیش از چهار انگشت باشد صدق می‌کند که این موضع جبهه‌ات بیش از چهار انگشت است و لو شیب آرام است. اما اگر کسی بگوید رکبتین، رکبتین نباید کمتر از چهار انگشت از موضع جبهه پایین‌تر باشد آن‌جا دیگر فرض نمی‌شود که شیب آرامی باشد با این فاصله کم آن وقت چهار انگشت موضع جبهه بالاتر باشد از موضع رکبتین، اما اگر مثل آقای خوئی گفتیم معیار موضع جبهه است با ابهام الرجلین، واقعا همین تفصیل آقای خوئی خوب است دیگر که اگر عرف محسوس است برایش که موضع جبهه چهار انگشت بالاتر است، نباید موضع جبهه مرتفع باشد، ‌اگر زمین بیابانی است محسوس نیست برای عرف، بله قبول داریم دلیل از او منصرف است چون فاصله نزدیک یک متر می‌شود، بین ابهام الرجلین و موضع سجود، در بیابانی که یک مقدار زمین مرتفع است چه بسا اصلا محسوس نیست که چهار انگشت بالاتر است، اگر محسوس نیست ما هم قبول داریم، ‌اما اگر محسوس بود اطراف صاف است فقط این قسمتی که این آقا نماز می‌خواند شیب دارد، ‌کاملا محسوس بود اطراف صاف است فقط این قسمتی که این آقا نماز می‌خواند کاملا محسوس خب چرا دلیل از این منصرف باشد؟

صاحب عروه در ادامه فرموده موضع جبهه با موقف مصلی باید مساوی باشد بیش از چهار انگشت مرتفع نباشد، موقف مصلی چیست؟ این یک مطلب که شش قول در آن هست. دوم: آیا همیشه باید نسبت بین موضع جبهه و آن مواضع سته سنجیده بشود یا خود مواضع سته رابطه‌شان با هم باید همین‌طور باشد که مساوات داشته باشند یعنی موضع جبهه‌ات از بدنت بیش از چهار انگشت بالاتر نیست ولی دستانت از ابهامین یا رکبتین بیش از چهار انگشت بالاتر است، دستانت را گذاشتی روی بلندی. ندیدم کسی در این‌جا بگوید جایز نیست موضع یدینت از موضع ابهامین یا رکبتینت بیش از چهار انگشت مرتفع باشد چون دلیل منع نداریم، دلیل منع همه‌اش راجع به موضع جبهه بود. همه ادله یک طرف حساب، موضع جبهه بود، دلیل منع نداریم، به اطلاقات می‌توانیم تمسک کنیم برای نفی اعتبار مساوات بین خود این اعضاء مواضع سته، اصل برائت هم که داریم. پس مهم این است که یک طرف حساب موضع جبهه است.

موضع جبهه را با چی حساب کنیم؟ شش نظر است:

نظر اول منسوب است به علامه حلی در نهایة الاحکام جلد 1 صفحه 488. عبارت یک مقدار واضح نیست ولی استظهار کردند از عبارت ایشان این مطلب را که باید موضع جبهه را جوری تنظیم کنید که تک‌تک مواضع سته را در نظر بگیریم از هیچ‌کدام از این‌ها بیش از چهار انگشت ارتفاع نداشته باشد، گفته که روایت این است دیگر، ‌حالا دلیل استدلال به روایت نشده ولی گفته می‌شود روایت این را می‌گوید که اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک قدر لبنة فلا بأس یعنی اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک اکثر من لبنة ففیه بأس. یک عضو از این شش عضو از این مواضع سته اگر پایین تر باشد از موضع جبهه به بیش از چهار انگشت بسته صدق می‌کند که موضع جبهتک مرتفع عن موضع بدنک باکثر من لبنة، این ادعا می‌شود.

[سؤال: ... جواب:] نه، لازمه‌اش این نیست، چون ممکن است یدینت چهار انگشت بالاتر از ابهامینت باشد ولی موضع جبهه‌ات بین این هاست، دو انگشت بالاتر از ابهام و دو انگشت پایین تر از موضع یدین باشد، خود موضع یدین با موضع ابهامی الرجلین بیش از چهار انگشت موضع جبهه متوسط بینهما.

قول اول انصافا ظهوری در روایت تاییدش نمی‌کند و ظهوری نیست در این روایت که ما از آن استظهار کنیم این قول اول را. چرا؟ برای این‌که موضع بدنک اسم مجموع است نه اسم جمیع، انحلالی نیست، موضع بدنک اسم مجموع است. اگر می‌گفت اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن العضو الذی تضعه علی الارض باکثر من لبنة ففیه بأس، این انحلالی بود. اما این‌طور نیست، موضع بدن اسم مجموع است. روایت این را می‌گوید، خوب روایت را دقت کنید، مفهومش را حساب کنید، اگر موضع جبهه تو مهری که پیشانی را روی آن می‌گذاری بالاتر باشد از موضع بدنت بیش از چهار انگشت بسته، این اشکال دارد، کی صدق می‌کند عرفا که موضع جبهه‌ات بالاتر از موضع بدنت هست؟ در صورتی که بالاتر از همه آن‌ها باشد. اگر بالاتر از بعضی باشد ولی از بعض دیگر بالاتر نباشد به قول مطلق صادق نیست که جبهتک مرتفع عن موضع بدنک ازید من لبنة، نه، باید تفصیل بدهید باید بگویید جبهتی مرتفعة عن رکبتیّ باکثر من لبنة و لیست مرتفعة عن ابهامی الرجلین باکثر من لبنة، باید تفصیل بدهید، به قول مطلق نمی‌توانید بگویید که کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک باکثر من لبنة، این در صورتی صادق است که از جمیع مواضع سته بالاتر باشد. اما اگر بعضی بالاتر باشد دون بعضی صدق نمی‌کند و لذا دلیل منع این فرض را نمی‌گیرد.

[سؤال: ... جواب:] نه منطوق اطلاق دارد و نه مفهوم و لذا ما دلیلی بر منع نداریم. مفهوم نگرفت کافی است، ‌منطوق لزومی ندارد بگیرد، ما نمی‌گوییم صدق می‌کند کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک بقدر لبنة، این هم صادق نیست، مثل این‌که یک ظرفی که نیمی از آن طلا است نیمی از آن نقره است، صادق نیست ظرف طلا، ‌صادق هم نیست ظرف نقره، هیچ‌کدام صادق نیست، ما رجوع می‌کنیم فوقش به اصل عملی. ... عام فوقانی کجا بود؟ عام فوقانی که گفتند اتفاقا دارد موضع جبهتک ارفع من قیامک، ‌مقامک، موضع قدمی، چه ربطی دارد به مواضع سته؟ بحث قول اول رعایت عدم ارتفاع موضع جبهه است از جمیع مواضع سته. ... ما مجموعی می‌فهمیم، ما می‌گوییم در جایی که موضع جبهه مرتفع باشد از بعضی دون بعض این روایت ساکت است.

[سؤال: ... جواب:] موضوع ارفع بودن موضع جبهه است از موضع بدن، این صادق نیست، نه به قدر لبنة صادق است نه به ازید من لبنة، تمام شد و رفت.

قول دوم قولی است که صاحب جواهر به کاشف الغطاء استادش نسبت می‌دهد می‌گوید ایشان گفت که موقعی که می‌ایستی نماز می‌خوانی کجا می‌ایستی؟‌ موقع فرض کنید حمد و سوره خواندن. باید موضع جبهه‌ات از آن مکانی که در حال قیام ایستاده بودی بیش از چهار انگشت بالاتر نباشد. چون روایت دارد که نباید موضع جبهه ارفع باشد من قیامه یا من مقامه که گفته یعنی محل قیام. می‌دانید لازمه‌اش چیست؟ لازمه‌اش این است که شما پایین پله حمد و سوره را خواندید بعد برای سجده کردن رفتید بالای پله، پله‌ای که بعدش باز است، و آن‌جا سجده کردید، نماز باطل است اصلا آقا، کی گفته؟ کاشف الغطاء، چرا؟ برای این‌که موضع جبهه‌ات از آن محل قیامت در حمد و سوره بالاتر است، یک پله آمدی بالا، نشستی روی آن پله بعدی که فضای بازتری دارد آن‌جا سجده کردی، باید بگویی نماز باطل است. یا بر عکس، موضع قیامت مساوی است با موضع جبهه. اما موقعی که می‌روی سجده می‌روی یک جایی را انتخاب می‌کنی که موضع جبهه‌ات ده سانت بیشتر کمتر از موضع رکبتین و ابهامینت بالاتر است باید بگویید نماز صحیح است. این‌ها عرفی نیست. متفاهم عرفی از این‌که لایکون موضع جبهته ارفع من قیامه یا ارفع من مقامه یعنی آن قیامی که در حال سجود شرائطش حفظ بشود نه این‌که جایت را تغییر بدهی.

قول سوم قول صاحب جواهر است. می‌گوید مراد از موضع آن جایی است که در حال سجود هستی ولی اگر با حفظ همان جا بخواهی بلند شوی چه جور بلند می‌شوی؟ جای دیگر را حساب نکنید، نه، همان‌جا. شما فرض کنید به اندازه انگشت شست پای‌تان گودی هست، و به اندازه رکبتین‌تان هم گودی است، اصلا سفارش کردید یک چیزی را برای شما تهیه می‌کنند وقتی که می‌روی سجده انگشت شستت می‌رود در گودی رکبتینت می‌رود در گودی، یدینت هم برود در گودی فقط موضع جبهه‌ات بیش از چهار سانت بالاتر است، ولی وقتی از همان‌جا بلند می‌شوی که نمی‌توانی انگشت شستت را در گودی نگه داری، می‌شکند، ‌باید کف پایت را بگذاری روی زمین، ‌کف پایت را که می‌گذاری روی زمین، آمده بالا، از گودی آمدی بیرون، فرمایش صاحب جواهر این است که مهم این است که کف پایت را کجا می‌گذاری، ‌یعنی آن کف پا که اگر از همان حال سجود برخیزی کف پا کجا قرار می‌گیرد.

این هم خلاف ظاهر است. حالا من که نایستادم، من در حال سجودم، ‌مواضع سته‌ام و جبهه‌ام روی زمین است، ‌چکار دارید که من اگر از این حال برخیزم مجبورم انگشت شستم را از آن دو تا سوراخ بیرون کنم کف پایم را بگذارم جای بالاتر آن وقت او را حساب کنید. آخه این‌ها عرفی نیست. اصلا متفاهم عرفی به قول آقای بروجردی این است که این کیفیت انحناء سجودی را می‌خواهد تنظیم کند که می‌گوید بیش از چهار انگشت موضع جبهه‌ات بالاتر نباشد از موضع بدنت یا از قیامت، ‌می خواهد تنظیم کیفیت انحناء سجودی بکند. من اگر می‌ایستادم چی می‌شد، هر چی می‌شد، حالا که نایستادم. و لذا این احتمال سوم که صاحب جواهر مطرح می‌کند درست نیست.

قول چهارم این است که مهم رکبتین است، آقای بروجردی در تبیان الصلاة جلد 6 صفحه 57 و در نهایة التقریر یک مقدار تقریرها مختلف هست، ‌ما آنی که می‌فهمیم ایشان فرمودند ما معتقدیم استظهار عرفی این است که موضع جبهه با رکبتین نسبتش سنجیده بشود، ‌ابهامین را کار نداشته باشید موضع یدین را هم کار نداشته باشید، ‌مهم رکبتین است، موضع جبهه بیش از چهار انگشت از موضع رکبتین بالاتر نباشد. چرا؟ ایشان می‌فرماید برای این‌که من از عبارت موضع بدنک جمیع موضع بدن را نمی‌فهمم. و الا اگر عام مجموعی می‌فهمیدم یعنی می‌فهمیدم موضع بدن یعنی مجموع الابهامین و الرکبتین و الیدین من هم مثل علامه حلی می‌گفتم باید موضع جبهه‌ات از جمیع این مواضع سته حساب بشود بیش از چهار انگشت نباشد اما من از موضع بدن کل مواضع سته را نمی‌فهمم، من موضع بدن را عنوان مشیر می‌گیرم به آنی که در حال سجود القاء ثقل بر او می‌شود، القاء ثقل شما در حال سجود بر رکبتین است. نگویید روایت صحیحه عبدالله بن سنان می‌گفت لایکون موضع جبهته ارفع من قیامه من مقامه. ایشان می‌گوید مناسبت حکم و موضوع اقتضاء می‌کند عرف بگوید یعنی مقام در حال سجود، ‌مقام که به معنای مکان قیام نیست، اللهم ان هذا مقام العائذ بک من النار، کسی که نشسته نماز شب می‌خواند نمی‌تواند این را بگوید؟ زیارت عاشورا می‌خوانید می‌گویید فی مقامی هذا آیا بلند می‌شوید می‌گویید من مقامی هذا؟ مقام یعنی جایگاه.

[سؤال: ... جواب:] ایشان مقام را حساب کرده که معلوم نیست من قیامه باشد، ظاهرا من مقامه باشد. ارفع من قیامه یعنی چی، ارفع من مقامه.

مقام در همان حال سجده حساب می‌شود، جایگاه در حال سجود، جایگاه در حال سجود آنی که القاء ثقل بر او می‌شود او عبارت است از رکبتین، این را در نهایة التقریر دارد در تبیان ندارد می‌گوید اظهر این است که به نظر ما ما یقع علیه ثقل البدن حال السجود بعد وضع الجبهة ‌علی الارض هما الرکبتان و لا دخل للکفین و الابهامین، در نهایة التقریر دارد و الاظهر هذا الوجه. در تبیان دارد الاحوط هو الوجه الاول که جمیع مواضع سته را باید در نظر بگیریم، اگر بگوییم موضع بدنک اطلاق دارد نسبت به مواضع سته، درست هم همان است اما موضع بدنک اطلاق ندارد نسبت به مواضع سته.

[سؤال: ... جواب:] دستانش را نگذارد زمین نمی‌تواند سجده کند؟ القاء ثقل را می‌گوییم. نگویید ابهام را هم روی زمین می‌گذاریم. فشار نمی‌آورید روی ابهام، فشار روی رکبتین است. ... جایگاه یعنی آن جایی که در او القاء‌ ثقل می‌کنید.

این نظر آقای بروجردی قول چهارم بود.

قول پنجم قول آقای خوئی است. آقای خوئی فرموده موضع الابهامین او مهم است، جبهه شما چهار انگشت بیشتر از موضع الابهامین نباید بالاتر باشد و نباید پایین تر باشد. موضع الیدین و موضع الرکبتین، این‌ها مهم نیست. چرا؟ آقای خوئی فرموده که جهتش این است که ما از روایات استفاده کردیم که می‌گفت ارفع من مقامه، مقام یعنی چی؟ یعنی آن جایی که انسان روی او می‌ایستد، آن رجلینت، و رجلین است که مشترک است بین مکان قیام و مکان جلوس و مکان سجود، ‌آنی که قدرمشترک است کدام است؟ رجلین است. البته رجلین در حال سجود به همان ابهامین می‌شود، در حال جلوس و در حال قیام کف الرجلین می‌شود، باطن الرجلین می‌شود. پس این است که صدق می‌کند لایکون ارفع من مقامه، آن مقام یعنی همان جای مشترک بین این چند حالت قیام و جلوس و سجود، و روایت دیگر هم که بود در حدیث مرسل کلینی که می‌گفت رجلیک، اذا کان موضع جبهتک مرتفعا من موضع رجلیک قدر لبنة فلا بأس. خلاصه: آنی که موضع بدن هست که قرار می‌گیرد در همه احوال، ‌مشترک است بین همه احوال، او عبارت هست از رجلین. و این مهم است، ‌مؤیدش هم روایات دیگر است که یکی می‌گفت أ یکون ارفع من مقامه؟ یکی در صحیحه ابی بصیر می‌گفت انی احب ان اضع وجهی فی موضع قدمی، ‌روایت محمد بن عبدالله می‌گفت یکون موضع سجوده اسفل من مقامه، مرسله کلینی هم می‌گفت رجلیک، این ظاهر دلیل است، این هم قول پنجم.

[سؤال: ... جواب:] صاحب جواهر می‌گفت انگشت شستت را اگر ببری در گودی، ‌آن‌ها مهم نیست مهم این است که وقتی از گودی در می‌آوری می‌ایستی باطن رجلینت چطور قرار می‌گیرد. آقای خوئی می‌گوید رجلین که در همه احوال روی زمین قرار می‌گیرد قدرمشترکش می‌شود ابهام الرجلین. و الا در حال سجود که باطن الرجلین بکامله که روی زمین قرار نمی‌گیرد و لذا معیار ابهام الرجلین است.یعنی اگر در گودی ابهام الرجلینت رفته و موضع جبهه‌ات بیش از چهار انگشت از آن انتهای گودی بالاتر است نمازت باطل است. صاحب جواهر می‌گفت نه، ‌من وقتی از همان حال بلند شوم بایستم انگشتان شستم را باید از گودی در بیاورم کف پایم را بگذارم روی زمینی که زیرش گودال است ولی آن جای که می‌گذارم مرتفع نیست موضع جبهه از آن‌جا به اندازه بیشتر از چهار انگشت. که او خلاف ظاهر بود.

[سؤال: ... جواب:] انگشت شست را هم در حال قیام روی زمین می‌گذاری دیگر.

قول ششم قول آقای سیستانی است. می‌گوید: موضع جبهه از رکبتین و ابهامین باید بالاتر نباشد بیشتر از حد متعارف که همان چهار انگشت هست، یدین مهم نیست، اما یک احتیاط واجب هم ایشان می‌گوید ما به شما بدهکاریم: و الاحوط وجوبا ان لایکون مرتفعا عن موقفه. راجع به رکبتین ایشان نظرش همان نظر آقای بروجردی است از این جهت که رکبتین داخل در موضع بدن است، القاء ثقل حساب می‌کند در حال سجود که عرفا هم موضع بدنک را به لحاظ حال سجود می‌سنجند چون او مهم است در حال سجود، حالت‌های فرضی که اگر قیام بکند چه می‌شود او مهم نیست. او القاء ثقلش بر رکبتین است. جو فقهی عامه هم که ما البته یک مقدارگشته شد پیدانشد ایشان نسبت می‌دهند که جو فقهی عامه هم این بود که بحث رکبتین مطرح بود، ارتفاع جبهه از رکبتین. ابهامین هم که بالاخره موضع بدنک می‌گیرد، ‌آن مقامه می‌گیرد، چون انسآن‌که در همه حالات که روی رکبتین نیست، ‌رکبتین را روی زمین نمی‌گذارد، ‌انی احب ان اضع وجهی فی موضع قدمی، ‌موضع قدمی کجاست؟ آن ابهام است دیگر. پس ابهام هم داخل شد، رکبتین هم داخل شد، این‌ها داخل می‌شوند اما یدین دلیل نداریم.

چرا احتیاط واجب می‌کنید از موقف بالاتر نباشد؟ موقف یعنی همان محل قرار و جایگاه. جایگاه که رکبتین و ابهامین را که فتوی دادید، این احتیاط واجب چیست؟ احتمال دارد همان حرف صاحب جواهر را می‌خواهد بزند می‌خواهد بگوید حواس‌تان هم باشد، یک وقت انگشت شست‌تان را نکنید در گودال بعد آن وقت دل‌تان خوش باشد که موضع جبهه‌تان مرتفع نیست بیش از چهار انگشت از آن گودال، احتیاط واجب این است که این را حساب کنید که اگر آن حال برخواستید مجبورید انگشت شست‌تان را از گودال در بیاورید کف پایتان را روی آن‌جا بگذارید آن وقت بالاتر می‌آید.

در بحث استدلالی ایشان خیلی برخورد تندی می‌کند با نظر کاشف الغطاء‌که این حرف‌ها چیه، من موقع حمد و سوره کجا ایستادم، ‌موضع جبهه‌ام در حال سجود از آن‌جا چهار انگشت بالاتر نباشد چهار انگشت پایین تر نباشد این حرف‌ها بعید جدا. دیگر خیلی بعید جدا که همانی که ایشان گفته بعید جدا بیاید احتیاط واجب بکند.

به نظر ما این‌که ما مواضع سته را بگوییم که جواب دادیم هیچ ظهوری در انحلالیت ندارد و اصلا فرضی که از بعض مواضع سته بالاتر باشد از بعضی بالاتر نباشد خارج از منطوق و مفهوم روایت است، می‌ماند روایات دیگر را که ما حمل بر استحباب کردیم. فقط همین قدرمتیقن از روایت نهدی است که رکبتین که مرکز ثقل است به قول آقای بروجردی او بعید نیست داخل باشد، و از مجموع روایات ممکن است استیناس بکنید این روایت می‌گوید واجب است بقیه روایات می‌گوید احب که این موضع قدمین که ابهام است، ابهام موضع قدمین است، ‌او هم لازم باشد. پس ظاهرا آنی که واجب است این است که از موضع قدمین که ابهامین و رکبتین است، موضع جبهه بالاتر نباشد، یدین مهم نیست.

و الحمد لله رب العالمین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo