< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله 10: وضع سهوی جبهه بر فرش / وضع جبهه بر مکان مرتفع/

 

بحث راجع به این بود که اگر کسی جبهه‌اش روی موضع مرتفع قرار بگیرد سهوا و امکان جر آن به موضع غیر مرتفع نباشد چه بکند؟ آقای سیستانی فرمودند به همین نحو نمازش را ادامه بدهد ذکر واجب را بگوید سجده‌اش قبول است چون السنة لاتنقض الفریضة شامل مضطر در این نماز می‌شود، خب این چه بکند؟ بخواهد رفع رأس بکند که می‌شود زیاده سجده، در این سجده نمی‌تواند رعایت شرط مرتفع نبودن را بکند، این شرط سنت است و سجده فریضه است السنة لاتنقض الفریضة.

ما به ذهن‌مان می‌آید که چون حدیث لاتعاد را شامل ملتفت نمی‌دانیم السنة لاتنقض الفریضة هم ذیل حدیث لاتعاد است و ممکن است توضیح آن باشد او هم شامل ملتفت نمی‌شود مضط ملتفت است شامل او نمی‌شود، تعبیر لاتعاد ظاهرش این است که در هنگام خلل ملتفت نبود بعد ملتفت شد و لذا به حدیث لاتعاد نمی‌شود تمسک کرد، ‌امکان تصحیح این سجده هم که نیست، ولی امکان اتیان به یک سجده دیگر هست، چرا امر نداشته باشد به اتیان سجده اخری؟ این سجده‌ای که آورده واجد شرط نیست، سهوا هم آورده، اگر زیاد هم بشود می‌شود زیاده سهویه. مثل این می‌ماند که بعد از رفع رأس از سجده ملتفت بشود بر این محلی که سجده کرد ما یصح السجود علیه نبود مقتضای صناعت چیست؟ مقتضای صناعت اگر آن فرمایش آقای سیستانی را نگوییم که خود این سجده مصداق السنة لاتنقض الفریضة است و این سجده را تصحیح می‌کنیم که ما او را قبول نداریم ما می‌گوییم قدرمتیقن این است که نماز فریضه است و السنة لاتنقض الفریضة بر نماز تطبیق شده لاتعاد الصلاة الا من خمس، این سجده‌ای که بجا آورد فاقد شرایط بود، زیاده او زیاده سهویه بود او مغتفر است ولی الان امر دارد به اتیان سجده واجد شرایط، چرا این امر را امتثال نکند؟

[سؤال: ... جواب:] دومی که سجده واجد شرایط است، اولی سجده فاقد شرایط بود. ... مثل این‌که شما سجده کردید روی مهری که غاصب آن بودید یا جاهل قاصر بودید که آقای خوئی می‌گوید اجتماع امر و نهی ممتنع است در مورد جاهل قاصر هم، این سجده‌تان درست نیست، حالا آن سجده را سهوا روی مکان مغصوب بجا آوردی، سجده سهویه است دیگر، ‌سجده عذریه است، عن عذر روی مکان مغصوب کردی ولی مصداق امتثال امر به سجود نیست از نظر آقای خوئی چون اجتماع امر و نهی ممتنع است. چه اشکال دارد من بعدش دو تا سجده بکنم. ... آن سجده اولی واجد شرایط نبود مصداق امتثال امر نبود.

تمام این بحث فرع بر این است که ما حرف مشهور را بپذیریم که امر به سجود اطلاق دارد، بعد اجمال که پیش می‌آید در دلیلش که شرط تساوی به نحوی است که اقتضا می‌کند احداث سجود را بر مکان غیر مرتفع یا جوری است که با جر الرأس هم سازگار است، اجمال پیدا کرد که ما مجمل می‌دانیم رجوع می‌کنیم به اطلاق اسجد، اما مشکل ما این است که اطلاق اسجد کجا بود؟ یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا، ‌این اطلاق دارد ایّا ما کان؟ بعد مقید منفصل می‌آید که اسجد علی مکان غیر مرتفع. یا اصلا این خطابات کلیه در مقام بیان نبوده، ما یک اطلاقی پیدا نکردیم که اسجد که بتوانیم به اطلاقش تمسک کنیم.

و لذا باید برویم سراغ اصل عملی. آقایان ابتدا به ذهن‌شان می‌آید اصل عملی می‌گوید سجود مشروط به احداث بر موضع غیر مرتفع نیست.

[سؤال: ... جواب:] ما هیچ عدولی نکردیم. اطلاق اسجدوا نسبت به افراد نماز هنوز هم تمسک می‌کنیم، هر نمازی ماموریم به سجود، اما اطلاق سجود نسبت به شرایط آن، اطلاق رکوع نسبت به شرایط آن این محل بحث است. ما بالاخره، الان این را می‌گوییم به نظرمان عدول هم نیست، کدام اسجد اطلاق دارد که سواء وضعت علی موضع مرتفع‌ام لا، در مقام بیان نبود، حالا روی این پیش‌فرض که ما فعلا این به ذهن‌مان می‌آید اگر واقعا اطلاقی پیدا کردید خوب است، ما فعلا اطلاقی پیدا نکردیم، باید رجوع کنیم به اصل عملی.

اصل عملی ابتدا به ذهن می‌آید برائت از شرطیت سجود به احداث بر موضع غیر مرتفع است. اما این معارض دارد، معارضه می‌کند با برائت از مانعیت از رفع رأس. الان آقای خوئی چی می‌گویند؟ می‌گویند ارفع رأسک، علی القاعده، ارفع رأس ثم اسجد سجدة ثانیة، در ما یصح السجود علیه هم فتوا هم داد در این‌جا گفت لولا صحیحه معاویه بن عمار فتوا می‌دهیم. این علم اجمالی درست می‌شود که یا بر من واجب است که سجده بکنم مع احداث السجود علی موضع غیر مرتفع پس این سجده اول مشکل دارد که جر الرأس دارم می‌کنم، یا اگر این مشکل ندارد پس رفع الرأس و اتیان به سجده اخری مصداق زیاده سجده است، برائت از این شرطیت احداث با برائت از مانعیت سجده ثانیه تعارض می‌کند.

بله اگر مثل آقای خوئی شدیم گفتیم این برائت از شرطیت احداث می‌گوید این سجده اولی صحیحه است و آن سجده ثانیه می‌شود زاید بر فریضه ظاهریه، و من زاد اطلاقش زیاده بر فریضه ظاهریه را هم شامل می‌شود خوب است، اصل برائت از شرطیت احداث می‌شود موضوع‌ساز برای مانعیت زیاده در سجده ثانیه. اما ما این را که قبول نکردیم گفتیم زیاده ظاهرش زیاده از وظیفه واقعیه است و عنوان زیاده هم عنوان بسیط است، مخصوصا با برائت که اصل غیر محرز است نمی‌شود ثابت کرد که سجده ثانیه زیاده است و لذا ما هم رفتیم به گروه آقای صدر. منتها فرق‌مان با آقای صدر این است که ایشان می‌گفت الاحوط وجوبا رفع الرأس ثم اعادة الصلاة ما چون تمایل‌مان به جر است می‌گوییم الاحوط وجوبا جر الرأس ثم اعادة الصلاة همان‌طور که آقای صدر گفتند ما هم می‌گوییم که مگر بیکاری اصلا این نماز را رها کن یک نماز دیگر بخوان.

مسأله 10 این است که جبهه‌اش را بگذارد بر فرش سهوا، مشهور گفتند بکشان به سمت آن سنگ، آن حصیر آن خاک، حتی آن‌هایی هم که در مسأله سابقه گفته بودند رفع مثل صاحب جواهر چون می‌گفتند سجود صدق نمی‌کند بر موضع مرتفع این‌جا گفتند ما هم جری هستیم، عمده فقها این‌جا طرفدار جر هستند، معدودی از علما، می‌گویند صاحب حدائق، این‌جوری آقای خوئی، گفتند یجب الرفع، چرا؟ برای این‌که ظهور اسجد علی الارض او ما نبت من الارض احداث سجود است بر ما یصح السجود علیه کانه گفت اسجد علی التراب خب من احداث سجود علی التراب نکردم. بعد آقای خوئی فرموده آقایان جری ها! من یک نقضی می‌کنم ببینم ملتزم می‌شوید یا نه. اگر شما جر را کافی می‌دانید پس عمدا من می‌آیم پیشانی‌ام را می‌گذارم روی این فرش می‌کشانم سمت خاک، ‌جایز است؟ لایظن ان یلتزم به فقیه.

می‌گوییم: خدا رحمتت کند! این تعابیر که لایظن ان یلتزم به فقیه و امثال آن‌که گاهی شما تکرار می‌کنید این‌ها دلیل نیست، ‌خب آقای حکیم که در مسأله گذشته ملتزم شد، این‌جا مطرح نکرد ولی در مسأله گذشته چون عروه مطرح کرده بود که اگر عمدا پیشانی‌اش را بگذارد بر موضع مرتفعی که سجود صدق می‌کند بعد بکشاند به موضع غیر مرتفع آقای حکیم صریحا گفت که عمدا هم این کار را بکند اشکال ندارد، خب چه فرق می‌کند با این‌جا؟

آقای تبریزی استاد ما فرمودند که من بر خلاف آقای خوئی استادم جری هستم، چر؟ برای این‌که می‌گویم وقتی کشاندی پیشانی‌ات را به سمت خاک احداث کردی سجود علی التراب را اما جواب از نقض استادم آقای خوئی می‌دهم می‌گویم اگر عمدا با قصد سجود پیشانی‌اش را بر فرش بگذارد این زیاده عمدیه است، زیاده عمدیه سجود علی الفرش است، اما اگر نه، قصد سجود نمی‌کند پیشانی‌اش عرق کرده می‌گذارد روی فرش بعد می‌کشاند عرقش خشک می‌شود می‌کشاند به سمت خاک چه اشکال دارد قصد سجود که نکرده اما اگر قصد سجود بکند او که می‌شود زیاده سجده. در مسأله گذشته هم ایشان می‌گوید ما هم همین را می‌گوییم در مسأله سجود بر مکان مرتفع عمدا آن‌جا هم ما همین را گفتیم ما می‌گوییم اگر قصد سجود بکند یک سجود می‌شود سجود بر مکان مرتفع سجود دیگر سجود بر مکان غیر مرتفع، خب آن زیاده عمدیه است ولی اگر قصد سجود نکند همنیجوری دوست داشت یک به قول ایشان یک حشره‌ای چسبیده به پیشانی‌اش این حشره هم هر کاری بکنی فرار نمی‌کند پیشانی‌اش را محکم می‌گذارد روی این موضع مرتفع می‌میرد آن حشره بعد خودش هم حالا ممکن است آخرش به بیمارستان برده بشود، بعد می‌کشاند سمت موضع غیر مرتفع، قصد سجود نکند چه اشکالی دارد؟

می‌گوییم: جناب استاد! شما بفرمایید عمدا که گفتید سجود علی الفرش با قصد سجود بعد که می‌کشاند به سمت تراب آن سجود علی الفرش زیادة عمدیة فی السجدة، شما دو سجده می‌دانید؟ یعنی وقتی روی فرش گذاشت عمدا بعد کشید به سمت تراب دو سجود است؟ یا یک سجود است؟ اگر می‌گویید دو سجود است خب از شما سوال می‌کنیم؟ می‌گوییم پس چرا در فرض سهو می‌گویید یجب الجر؟ خب سجود کردم بر فرش سهوا، ‌سجود بر تراب کدام می‌شود سجود دوم، ‌خب من که می‌خواهم سجود دوم بکنم بگذارید رفع رأس بکنم بعد سجود دوم بکنم، حالا که این دو سجود است می‌گویید نفس هم نکش بین این دو سجود، رفع رأس هم نکن، خب اگر دو سجود است چرا رفع رأس نکنم، ‌چرا یجب الجر؟ و واقعا هم سؤال ما از استادمان این است: عرف این را دو سجود می‌داند؟ می‌گوید سجد مرتین مرة‌ علی الفرش و مرة علی التراب؟ کی عرف این را دو سجده می‌داند؟ ‌وقتی یک سجده است سجده واحده‌ای که ابتدائا واجد شرط نبود و لو عمدا ایجاد کنم بقائا بشود واجد شرط آن ابتدایش که فاقد شرط است می‌شود مصداق من زاد سجدة؟ خب یک سجده اولش وصف لازم را نداشت بقائا وصف لازم را در او ایجاد کردیم این شد مصداق من زاد فی صلاته سجدة؟ وقتی مصداق من زاد سجدة نشد پس چرا می‌گویید من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة این زیاده عمدیه سجده را می‌گیرد، زیاده نشد.

[سؤال: ... جواب:] اگر زیاده سجده نیست اولا زیاده افعال هم نیست چون سجده است ممتدش کردم یعنی از اول. وانگهی زیاده افعال قصد جزئیت باید بکنی تا مبطل باشد. ... ایشان می‌گوید اگر قصد سجود داری می‌شود زیاده عمدیه سجود، اگر قصد سجود نداری فقط می‌خواهی پیشانی‌ات را روی این فرش خشک کنی، ‌گذاشتی روی فرش کشاندی به سمت آن سنگ، این را می‌گوید عیب ندارد. ... اشکال من این است که این یک سجود است یا دو سجود؟ اگر یک سجود است پس من زاد فی صلاته سجدة نیست. باید مصداق من زاد فی صلاته سجدة باشد. من از شما یک سؤالی می‌کنم جواب بدهید. من سرم را گذاشتم روی این مهری که شما خریده بودید فراموش کردم که شما گفتید حرام است که بخواهی روی این مهری که من خریدم نماز بخوانی، ما هم حواس‌مان نبود فکر نمی‌کردیم که با ما این‌جور رفتار کنند، پیشانی‌مان را گذاشتیم در نماز روی مهر، ‌سبحان الله سبحان الله سبحان الله، بعد ملتفت شدیم، یادمان آمد، اتفاقا یادمان‌ که آمد تصمیم‌مان این است که برای سجده دوم مهرتان را بدهیم به خودتان بگوییم نخواستیم خودمان مهر داریم یک مهری داریم در جیب‌مان آن را می‌گذاریم ولی سهل‌انگاری کردیم در رفع رأس به جای این‌که سریع سر بردارم که مصداق غصب نباشد تخلص از غصب بکنم با تأنی و عجل فرجهم هم گفتم، خب این بقائا ماموربه نیست، ‌ادامه این سجود غصب است، آیا هل زاد فی صلاته سجدة؟ قطعا کلا ثم کلا سیعلمون. ... فرض کن امتناعی هستیم مثل آقای خوئی. اجتماعی هم باشد عمدا دارد این کار را می‌کند، ‌مقصر است، مستحق عقاب است.

به نظر ما این من زاد فی صلاته سجدة صدق نمی‌کند چون یک سجده است چه اشکال دارد، علی القاعده چه اشکال دارد؟ سر روی فرش می‌گذارد بعد می‌کشاند روی سنگ.

ما دیروز گفتیم که آقای سیستانی می‌گویند با استقرار منافات دارد ولی یک نکته‌ای به ذهن‌مان آمد آقای سیستانی در شرطیت استقرار احتیاط واجب می‌کند و لذا اگر سر بگذاری روی یک جایی بعد طلبا للافضل او الاسهل پیشانی‌ات را بکشانی جای دیگر می‌گوید خلاف احتیاط واجب است نمی‌گوید باطل است، ولی در این مسأله که سر به فرش بگذاری بعد بکشانی به سنگ می‌گوید عمدا باشد بطلت صلاته، اگر واقعا دلیلش همان شرطیت استقرار باشد توجیهش این است که بگوییم جاهای دیگر دید مشهور مخالف هستند احتیاط واجب کرد این‌جا همان دلیل بود ولی فتوا داد چون دید در مقابلش مشهور نیستند ولی اگر ایشان هم مطالب آقای تبریزی در ذهن‌شان است که می‌گویند این مصداق زیاده است آن وقت از آقای سیستانی یک سوال دیگر می‌کنیم می‌گوییم در فرض سهوش چرا گفتید آن‌جاها یجب الجهر شما هم باید قائل به تخییر بشوید اگر واقعا این مصداق زیاده است باید قائل به تخییر بشوید. چرا؟ برای این‌که من حالا که ملتفت شدم سر به فرش گذاشتم بین دو محذور گیر کردم یک محذور، این است که اگر جر بکنم خلاف شرط استقرار است، این یکی، دوم: اگر رفع رأس بکنم محذور زیاده سجده است، این‌جا ممکن است بگویید بالاخره در این سجده علی‌ای حال اگر رفع رأس هم بکنی استقرار را داری بهم می‌زنی این‌جا حالا یک جوری توجیه کنید که متعین این است که شرط الاستقرار را بهم بزنید. اما جایی که شما گفتید اگر امکان جر نیست همان روی فرش ذکر واجب را بگوید قبول است، دقت می‌کنید می‌گوییم آقای سیستانی اگر شما واقعا روی همان ملاکی که آقای تبریزی گفت که عمدا اگر پیشانی را روی فرش بگذارد بعد بکشاند روی سنگ این پیشانی روی فرش گذاشتن عمدا زیاده سجده می‌شود اگر این باشد فرمایش‌تان به این خاطر این‌جا فتوا به بطلان دادید در فرض عمد اگر این است در فرض نسیان شما نباید بگویید متعین است جر شما هم نباید بگویید باید بگویید مخیر است. عذر می‌خواهم این مطلب جدید این است، اگر امکان جر نبود آقای سیستانی! این مطلب را الان می‌خواهم بگویم، اگر امکان جر نبود شما می‌گویید همین جا روی فرش همین سجده را ادامه بدهد چون امکان جر نیست ذکر واجب را بگوید به عنوان سجده اول نمازش قبول است، آقا امر دائر است بین محذورین، این سجده را ادامه بدهد شرطیت ما یصح السجود علیه مختل می‌شود، رفع رأس بکند سجده دیگر بجا بیاورد زیاده سجده می‌شود، این‌جا چرا متعین است این سجده را ادامه بدهد؟ حالا شما این‌جا هم می‌فرمایید آن سجده اول را با السنة‌ لاتنقض الفریضة درست کردیم دیگر نباید رفع رأس کنی، همین جوابی که دیروز دادیم اما در فرضی که امکان جر هست، شما چرا گفتید یتعین الجر؟ چرا جر متعین است؟ آن را تعین جر آن هم باید فکر بکنیم، جر بکند مصداق زیاده می‌شود یا نمی‌شود؟ دقت کنید اشکال بنده را! دقت کنید!

تکرار می‌کنم اشکال را تا روشن بشود. می‌گوییم اگر آقای سیستانی که معتقد است که عمدا پیشانی‌اش را بگذارد روی فرش بعد بکشاند به آن سنگ عمدا این نماز باطل است، اگر می‌خواهد بگوید مخل به استقرار است این‌جا مناسب بود بگویند علی الاحوط چون جاهای دیگر گفتند علی الاحوط، مگر این‌که بگویند این‌جا که مشهور مخالف ما نیست ما دیگر جرأت کردیم فتوا دادیم. ولی احتمال دارد نظرشان همانا نظر آقای تبریزی باشد، ‌آقای تبریزی می‌گفت این موجب زیاده سجده می‌شود، عمدا، آقای تبریزی این را گفت، ‌اگر آقای سیستانی همین را می‌خواهد بگوید که اگر عمدا پیشانی‌ات را بگذاری روی فرش بعد بکشانی روی سنگ می‌شود زیاده سجده. خب آقای سیستانی! شما گفتید یتعین الجر این‌که اگر جر کند می‌شود زیاده سجده اگر رفع الرأس هم بکند دو مرتبه سجده کند او هم می‌شود زیاده سجده، ‌چه تعینی دارد جر؟ شما اگر می‌گویید عمدا پیشانی‌اش را بگذارد روی این فرش بکشاند به آن سنگ باطل است نماز اگر نظرتان همان نظر آقای تبریزی است چون مستلزم زیاده عمدیه است در سجده، سؤال می‌کنیم از آقای سیستانی: در فرض سهوش چرا می‌گویید یجب الجر؟ این‌که مستلزم زیاده است، عمدا اگر زیاده است سهوا هم مستلزم زیاده است دیگر، پس اگر جر بکند می‌شود زیاده، رفع الرأس کند او هم می‌شود زیاده، لااقل شما متعین ندانید جر را، بگویید مخیر است بین جر و رفع الرأس. باز دقت کنید می‌گویم اگر آقای سیستانی که در فرض عمد گفت نماز باطل می‌شود نظرش همان نظر آقای تبریزی است که چون زیاده عمدیه در سجده پیش می‌آید خب این زیاده عمدیه کی پیش می‌آید موقعی که جر کند، اگر جر نکند که زیاده عمدیه نمی‌شود. حالا که سهوا وضع کرد پیشانی‌اش را بر این فرش، با جر می‌شود زیاده، بدون جر که زیاده نمی‌شود، چرا شما می‌گویید جر و از این راه زیاده سجده بشود، خب یک راه دیگر است برای زیاده سجده و آن این است که رفع رأس کند بعد پیشانی را بگذارد روی سنگ. نمی‌گویم چرا گفتید جایز است جر چرا می‌گویید واجب است؟

[سؤال: ... جواب:] اگر نه جر بکند نه رفع آن وقت اخلال کرده به سنت، یعنی امر اصلا به قول ایشان چه نیازی است با این بیان اصلا جر بکند یا رفع بکند، چون اگر جر بکند می‌شود زیاده، رفع بکند می‌شود زیاده. این یک مشکل. از آن طرف به همان حال بماند اخلال به یک سنت دیگر می‌شود، ‌اخلال به شرطیت ما یصح السجود علیه می‌شود، و خود آقای سیستانی نظرشان این است که اگر گیر کردی در نماز بین دو تا سنت نمی‌توانی هر دو را رعایت کنی اهم و مهم هم ندارند، ‌مخیری، آقا!‌ اگر واقعا شما در آن تعمد سجود بر فرش و جر آن به سنگ، می‌گویید باطل است نماز اگر نظرتان این است که زیاده عمدیه است، در سهوش شما باید اصلا بگویید که مخیر است می‌تواند در همان موضعی که فرش است ادامه بدهد سجده را، چرا؟ برای این‌که اگر ادامه بدهد روی همان‌جا اخلال به شرطیت ما یصح السجود علیه کرده، اخلال به این سنت کرده و اگر جر بکند یا رفع بکند اخلال به یک سنت دیگری است که زاد فی صلاته سجدة، آن هم عن ضرورة است دیگر، چه ترجیحی دارد جر، ‌اصلا مناسب بود شما بگویید یجوز له ابقاء جبهته فی هذا الفرش، شاید این مطالبی که گفتیم نشان بدهد که ایشان نکته‌اش همان نکته آقای تبریزی نیست که عمدا باطل می‌شود نماز اگر سر بگذارد روی فرش، آقای تبریزی گفت چون زیاده عمدیه است، احتمالا آقای سیستانی همان بحث شرطیت استقرار در نظرش است منتها این‌جا چون دیده مشهور مخالفش نیستند فتوا داده.

پس ما این فرمایش آقای خوئی که گفت عمدا اگر سرش را بگذارد روی فرش بعد بکشاند به خاک، می‌گوییم مشهور باید بگویند جایز است علی القاعده مشهور می‌گویند جایز است، می‌توانند بگویند جایز است از این راه جواب آقای خوئی را می‌دهیم، می‌توانند بگویند جایز است، چه اشکالی دارد؟ می‌شود مثل آقای حکیم ملتزم شد، التزام به امر ضروری البطلان نیست که آقای خوئ نقض می‌کند.

اما وقتی به روایات رجوع می‌کنیم مطلب عوض می‌شود. چرا؟ برای این‌که صحیحه هشام، جلد 5 وسائل صفحه 343: قال هشام بن الحکم لابی عبدالله علیه السلام اخبرنی عما یجوز السجود علیه و عما لایجوز قال السجود لایجوز الا علی الارض او ما انبتت الارض الا ما اکل او لبس جعلت فداک ما العلة فی ذلک حضرت توضیح دادند فرمودند چون مردم عبید ماکول و ملبوس‌شان هستند و ساجد در سجود دنبال عبادت خداست فلاینبغی ان یضع جبهته فی سجوده علی معبود ابناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها، ‌ظاهر این روایت این است که از احداث عمدی سجود بر غیر آن ما یصح السجود علیه نهی می‌کند، ‌لاینبغی ان یضع جبهته فی سجوده علی معبود ابناء الدنیا. عرف از این استفاده می‌کند که شما می‌خواهی عبادت خدا بکنی چی چی این نانی که روی سجده می‌خواهی بکنی الناس عبید الدنیا، روی این سجده نکن این ظاهرش این است احداث هم نکن سجود را بر این. انصافا من از عمدش این را می‌فهمم. اما سهوش چطور؟ واقعا از این روایات بینکم و بین الله آن‌هایی که عبید الله هستند همه‌تان هستید انشاءالله و بینکم و بین وجدانکم که همه دیگر الحمدلله وجدان دارند از این روایات می‌فهمید که اگر سهوا پیشانی‌اش را بگذارد روی فرش باید سر بردارد دومرتبه سرش را بگذارد روی سنگ، راه علاجش این است؟ این را می‌فهمیم؟ السجود علی الارض او ما انبتته الارض واجبٌ اما حالا اشتباه کرد پیشانی‌اش را گذاشت روی این فرش جر کند یا رفع کند واقعا این را بدهد دست عرف آیا عرف می‌فهمد که باید رفع کند؟ نمی‌فهمد عرف، ‌زور که نیست. آقای خوئی! عرف این را نمی‌فهمد، ‌عرف نسبت به وضع سهوی بر ما لایصح السجود علیه توقف می‌کند در استظهار، آن وقت عام فوقانی هم که اسجد فرض این است که در مقام بیان اگر نباشد باید رجوع کنیم به اصل عملی، اصل عملی هم که معلوم شد که اصالةالبراءة‌ از شرطیت احداث بر ما یصح السجود علیه تعارض می‌کند با اصل برائت از مانعیت رفع الرأس و عملا باید احتیاط کرد.

این محصل عرض ما است علی القاعده.

[سؤال: ... جواب:] صحیحه هشام، برو شب همین‌جوری بنشین رویش فکر کن مدام این روایت را بخوان می‌فهمی که وقتی سرت را سهوا روی این فرش گذاشتی وظیفه‌ات رفع الرأس است؟ کی عرف این را می‌فهمد؟ سهوا گذاشت عمدا نگذار، قبول او را از این روایت می‌فهمیم بعید نیست، اما سهوا هم گذاشتی رفع الرأس بکن جر الرأس نکنی، آن وقت مشهور فقها هم نفهمیدند، قبل از شما آقای خوئی فهمید بعد شما، خود این هم منبه این است که چیزی که مشهور نمی‌فهمند بعد مدام می‌گویی ظهور دارد، عین آن مثال که گفت فقط حلال‌زاده این را می‌بیند هیچکس جرأت نداشت بگوید من نمی‌بینم، مشهور می‌گویند ما نمی‌فهمیم، شما بگو شما مشکل فهم دارید، ‌این‌که نمی‌شود. ... انصافا فهم ظهور احداث از این روایات فی غایة الصعوبة، ‌این روایت می‌گوید سجده باید بر ما یصح السجود علیه باشد، قبول، اما حالا اشتباه کردید سرت را روی فرش گذاشتی چکار باید بکنی؟ این اشتباه را چطور علاج کنی؟ با رفع الرأس که آقای خوئی می‌گوید یا با جر الرأس که مشهور می‌گویند، بیننا و بین الله بیننا و بین وجداننا به حضرت ابوالفضل العباس ما نمی‌فهمیم، می‌ماند اطلاق اسجد، اگر اطلاق داشت به او رجوع می‌کنیم برای نفی شرطیت احداث، می‌شویم مثل مشهور ولی چون اطلاق او محل تامل است و لذا ما در مسأله احتیاط می‌کنیم می‌گویم به این نماز اکتفا نشود.

در سعه وقت این احتیاط ممکن است، فردا این را فکر کنید اگر ضیق وقت است، نمازش را قطع کند یک رکعت هم در وقت درک نمی‌کند، این‌جا باید چکار کرد بروید فکر کنید تا فردا ببینیم راه حل پیدا می‌کنیم برای ضیق وقت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo