< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

94/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در این اشکال بود که روایت علی بن ابی حمزه بطائنی مرحوم آقای خوئی فرمودند که این روایت مضمونی دارد که هیچکس ملتزم نشده. و آن این هست که فرموده است علی الصرورة ان یحلق انما التقصیر علی من حج حجة الاسلام. تفسیر کرده صروره را به کسی که حجة الاسلام بجا نیاورده در مقابل غیر الصروره که کسی است که حجة الاسلام را بجا آورده. و این خلاف قول لغویین و فقهاء هست.

ما عرض کردیم اما قول فقهاء که برخی از کلمات‌شان ابهام دارد ولی شیخ مفید در احکام النساء، شیخ صدوق در مقنع، ‌شیخ طوسی در کتبش ظاهرشان این است که صروره در مقابل من حج حجة الاسلام است.

شیخ مفید در کتاب احکام النساء می‌گوید الصرورة من الرجال هو الذی ابتدأ فی الحج لم یکن سلف له حج من قبل یجب علیه حلق رأسه و من حج حجة الاسلام ثم عاد بعد ذلک الی الحج فلیس بصرورة. مرحوم صدوق هم در مقنع در مقابل من حج حجة الاسلام گذاشت صروره را. شیخ طوسی هم که قبلا مطالبش را نقل کردیم، مکرر در نهایة، در مبسوط، در استبصار، ‌تکرار می‌کند همین مطلب را. در استبصار دو حدیث ذکر می‌کند می‌گوید ینبغی ان نخصهما بامرأة کانت حجّت حجة الاسلام. راجع به زنی است که نائب می‌شود از زن دیگر در حج که فرمود مانعی ندارد. مرحوم شیخ طوسی فرمود این مختص به زنی است که قبلا حجة‌الاسلام بجا آورده، او می‌تواند نائب بشود. لانها لو کانت صرورة لم یجز لها ان تحج عن الرجل. آن دو روایت مضمون‌شان این است که لابأس للمرأة ان تحج عن الرجل. ایشان می‌فرماید این در مورد مرأة‌ای است که لیست بصرورة. بعد توضیح می‌دهد می‌گوید مرأة‌ای که حجت حجة الاسلام اگر صروره باشد یعنی اگر کسی باشد که لم تحج حجة الاسلام جایز نیست نائب از مرد بشود در حج.

پس خلاف کلمات فقهاء نیست این مضمون روایت علی بن ابی حمزة.

و خلاف روایات هم نیست. ما روایاتی مطرح کردیم که مفادش این هست که صروره کسی است که لم تحج حجة الاسلام.

اما یک نکته‌ای عرض کنم:

از روایات استفاده می‌شود و همین‌طور از کلمات فقهاء که ‌من لم تحج حجة الاسلام صروره است چه مستطیع باشد چه نباشد. صروره کسی است که حجة الاسلام بجا نیاورده است و لو مستطیع نیست. حج نرفت، چون مستطیع نبود، به این هم صروره می‌گویند. صروره منحصر نیست به کسی که حجة الاسلام بر او واجب شده باشد ولی هنوز بجا نیاورده یا کامل نکرده، ‌نخیر، صروره کسی است که حجة الاسلام بجا نیاورده، ‌چه واجب شده بر او با استطاعت چه واجب نشده.

در صحیحه سعد بن ابی خلف و صحیحه سعید بن عبدالله اعرج می‌گوید الصرورة یحج عن المیت؟ قال نعم اذا لم یجد الصرورة ما یحج به عن نفسه. صروره می‌تواند نائب بشود از میت در حج به شرط این‌که مستطیع نباشد. صحیحه معاویة بن عمار هم تعبیر کرده یحج عنه صرورة لامال له. و همین‌طور صحیحه حلبی می‌گوید یحج عنه من ماله صرورة لامال له. پس می‌شود صروره من لم یحج حجة الاسلام سواء کان له مال و استطاعة‌ ام لا. در برخی از این روایات قرینه بود که مثلا زن اگر صروره هست بدون اذن شوهرش می‌تواند حج برود، قرینه داریم یعنی صروره‌ای است که صارت مستطیعة. چون فرض این است که می‌خواهد حج برود، پس عادتا پول حج را هم دارد. پس صروره می‌شود من لم یحج حجة الاسلام نه من لم یحج. ظاهر لایأذن لها فی الحج یعنی مشکلی برای حج ندارد غیر از اذن زوج، یعنی استطاعت دارد. و لذا گفت ان کان علیها حجة الاسلام یعنی اگر قبلا حجة الاسلام بجا نیاورده اذن زوج معتبر نیست.

آقای خوئی فرمود صروره در مقابل من حج قبل ذلک است و لذا اگر شما حج اول‌تان را به نیابت از یک شخصی رفتید چون مستطیع نبودید، آقای خوئی می‌گوید شما دیگه صروره نیستید، سال بعد که برای خودتان حج بجا می‌آوردید شما حج صروره بجا نمی‌آورید چون سال اول حج بجا آوردید و لو حج نیابی. اما حرف ما این است که نه، بعد از این حج نیابی هم باز شما صروره‌اید چون لم تحج حجة الاسلام. چندین روایت بود صرورة لامال له.

این روایاتی که بطور مطلق می‌گفت صروره در مقابل من حج است، روایاتی می‌گفت ان کان صرورة فعل کذا و ان کان قد حج قبل ذلک فعل کذا. روایات متعددی بود: صحیحه عبدالرحمن بن الحجاج بود: مُر من کان منهنّ صرورة ان تحل بالحج فاما اللواتی قد حججن فان شئن ففی خمس من الشهر و ان شئن فیوم الترویة. یا صحیحه صفوان: ان کنت صرورة فاذا مضی من ذی الحجة یوم و ان کنت قد حججت قبل ذلک فاذا مضی من الشهر خمس. یا صحیحه معاویة بن عمار در همین بحث حلق: ینبغی للصرورة ان یحلق و ان کان قد حج فان شاء قصر و ان شاء حلق. یا روایت عمار: ان کان قد حج قبلها فلیجزّ شعره و ان کان لم یحج فلابد له من الحلق. صروره را در مقابل من حج قبل ذلک گرفتند. به نظر ما جمع عرفی این است:‌ بگوییم این من حج قبل ذلک از باب این است که غالبا حج اول حجة الاسلام مکلف است. این مقتضای جمع عرفی بین این روایات هست.

و اگر هم شک بکنیم (دقت کنید!) بگوییم ما که نفهمیدیم، یک دسته از روایات ظاهرش این است که صروره من لم یحج حجة الاسلام است که در جلسه قبل خواندیم. برخی از این‌ها هم قرینه داشت که واجب شده است بر او حج و قبلا حجة الاسلام بجا نیاورده، بعضی‌هایش هم که می‌گفت قبلا حجة الاسلام بجا نیاورده حالا الان مستطیع شده یا نشده کاری به او نداریم، صرورة لامال له، که اصلا فرض می‌کرد صروره ممکن است مستطیع نباشد. شما می‌گویید یک دسته از روایات این‌جور می‌گوید، یک دسته از روایات هم صروره را مقابل من حج قبل ذلک گرفتند. کلمات لغویین هم ممکن است شما بگویید آن هم که می‌گفت صروره کسی است که من لم یحج، نگفت من لم یحج حجة الاسلام. حالا برخی از کلمات فقهاء بود صروره را در مقابل من حج حجة الاسلام می‌گرفت. ما متحیر می‌شویم.

می‌گوییم بسیار خوب متحیر می‌شوید دیگه اشکال نکنید به روایت علی بن ابی حمزه. چون احتمال صدق می‌دهید در این روایت. علی الصرورة ان یحلق انما التقصیر علی من حج حجة الاسلام، ‌این‌که دیگه اجمال ندارد. شما تا حالا می‌گفتید مضمونش قطعی البطلان است، ‌ما حداقل اثبات کردیم و لو با تکافئ ادله که مضمونش قطعی البطلان نیست و صروره در این روایت هم در مقابل من حج حجة الاسلام گذاشته شده. حالا معنای عرفی صروره هر چی می‌خواهد باشد، ‌در این روایت قرینه داریم به قرینه تقابل که در مقابل انما التقصیر علی من حج حجة الاسلام گذاشته شده. چرا عمل نکنیم به این روایت؟ یک وقت در سند ایراد می‌گیرید بگویید سند را قبول نداریم و السلام. یک وقت می‌خواهید بگویید متنش قطعی البطلان است، چرا قطعی البطلان است؟ نخیر، هیچ قطعی البطلان هم نیست.

کسانی که حج اولی هستند ولی مستطیع نیستند، اطلاق صحیحه معاویة‌ بن عمار می‌گوید مخیرند بین حلق و تقصیر. کسانی که سال اول حج‌شان است، اطلاق دلیل در صحیحه معاویة بن عمار می‌گوید مخیرند بین حلق و تقصیر. در صحیحه معاویة بن عمار می‌گوید: ان احرمت فعقصتَ شعر رأسک او لبّدته فقد وجب علیک الحلق و ان انت لم تفعل (یعنی لم تلبد و لم تعقص) فمخیر لک التقصیر و الحلق. شامل حج سال اول می‌شود. روایت علی بن ابی حمزة آمد گفت کسی که صروره است باید حلق کند، اما کسی که قبلا حجة الاسلام بجا آورده الان می‌رود حج او دیگه لازم نیست حلق کند. مضمونش همانی می‌شود که شیخ مفید در احکام النساء و مقنعه فتوی داد. شیخ صدوق در مقنع فتوی داد. شیخ طوسی در کتبش فتوی داد. و مقتضای صناعت این است که ما هم به همین نظر برسیم.

[سؤال: ... جواب:] تعارضی ندارد چون بقیه روایات اولا سندا یا دلالتا اشکال داشت که می‌گفت حج اول. صحیحه معاویة بن عمار (ینبغی للصرورة ان یحلق فان کان قد حج فان شاء حلق و ان شاء قصّر) دلالتش ایراد داشت؛ ظهور در وجوب نداشت. روایت عمار سندا ایراد داشت که می‌گفت: ان لم یحج قبله فعلیه الحلق و ان حج قبله فان شاء حلق و ان شاء قصّر. علاوه بر این‌که اگر سند و دلالت این روایات هم تمام بشود، روایت علی بن ابی حمزة قید می‌زند به این‌ها، می‌گوید مراد ما از صروره در بحث حلق و تقصیر آنی است که مقابل من حج حجة الاسلام است.

اگر بگویید: ما مردد شدیم حتی نسبت به روایت علی بن ابی حمزة که به نظر ما موثقه است، مرددیم، ‌یک آقایی بود هر جا در معالم می‌رسید حُجة المتوقفین، شنیدم می‌گفت و انا من المتوقفین، بعضی‌ها اینجورند در هر بحثی توقف می‌کنند، می‌گویند ما متوقفیم مترددیم، اگر متردد بشوید آن وقت بحث علم اجمالی پیش می‌آید. ما متردد نیستیم، ما استظهارمان این است، طبق روایت علی بن ابی حمزة صروره کسی است که لم یحج حجة الاسلام و قرینه داریم در روایت علی بن ابی حمزة که این آقا آمده حج و قبلا حجة الاسلام بجا نیاورده یعنی امسال حجش حجة الاسلام است. کسی که قبلا حجة الاسلام بجا نیاورده و ظاهر روایت علی بن ابی حمزة این است که امسال می‌خواهد حجة الاسلام بجا بیاورد، این، علیه ان یحلق انما التقصیر علی من حج حجة الاسلام.

[سؤال: ... جواب:] آن را که گفتم محتمل نیست فقهیا: بیست سفر رفت حج ولی مستطیع نبود، سفر بیست و یکم مستطیع شد، حج رفت، ‌بیست و یک بار بر او حلق واجب است. آخه کدام متفقهی به این ملتزم شده که ما ملتزم بشویم. امر دائر است بین این‌که حج سال اول مراد باشد یا حج واجب، حجة الاسلام. در این دو احتمال ما استظهارمان احتمال دوم است از روایت علی بن ابی حمزة علی الاقل اگر نگوییم استظهار کلی‌مان از صروره این است.

حالا اگر شما بگویید ما مرددیم، بسم الله، باید بروید درس محقق عراقی، شروع کند برایت علم اجمالی درست کند و علم اجمالی را منجز کند. اگر شما امسال حج سال اولت است مستطیع هستی، که قدر مشترک است، ‌هم حج اول است و هم حجة‌ الاسلام. این‌که بحث ندارد. اما اگر مستطیع نیستی، علم نداری که بعدا مستطیع خواهی شد، برائت جاری می‌شود از وجوب حلق بر شمای حج سال اولی. شما حج سال اول‌تان را رفتید، اگر مستطیع هستید که هم می‌شود حجة الاسلام و هم می‌شود حج سال اول، که مجمع القولین است. قدرمتیقن از صروره همین است. اگر حج سال اول‌تان است ولی مستطیع نیستید، نائب شدید از شخصی، آقای خوئی می‌گویند اگر حلق بر صروره واجب باشد، شما امسال باید حلق کنید. که معمولا هم الان همین را می‌گویند، ‌آقای سیستانی احتیاط واجب می‌کنند می‌گویند حج سال اول احتیاط واجب این است که حلق کند، ‌امام هم که احتیاط واجب می‌کردند همین حج سال اول را می‌گفتند. ولی شما فرض این است که مردد شدید، نه نظر این بزرگان را برای‌تان واضح شد قبول کنید نه نظری که ما عرض کردیم، ‌آقای زنجانی هم فرمودند که حجة الاسلام واجب است در او حلق. شما متحیر شدید نوبت به اصل عملی می‌رسد.

اصل عملی این است: اگر علم نداری در آینده مستطیع خواهی شد، شبهه بدویه است؛ اما شبهه بدویه دوران الامر بین التعیین و التخییر. به نظر مشهور باید احتیاط بکنید، ‌به نظر صحیح برائت از تعیین جاری است. برائت از تعین حلق جاری می‌کنی، مخیر می‌شوی بین حلق و تقصیر.

مگر اشکال مرتقی را مطرح کنید که با این تقصیر که مشکوک الصحة هست احراز نمی‌کنیم که از احرام خارج شدیم، استصحاب می‌گوید ما هنوز محرمیم، هنوز محرمات احرام بر ما حرام است. که این را ما در بحث‌های اصول سعی کردیم جواب بدهیم. و لذا برائت از تعین حلق به نظر ما جاری می‌شود.

اما اگر شما می‌دانستید بالاخره امسال با این پول نیابت مستطیع شدی ولی باید بروی امسال حج نیابی را بجا بیاوری، سال دیگه این پول نیابت را نگه می‌داری، ان‌شاءالله برای خودت حج بجا می‌آوری. انشاءالله از باب تیمن و تبرک گفتم یعنی علم اجمالی پیدا می‌کنی (که امسال حجت نیابی است، ‌سال آینده یا یک سال دیگه حجة الاسلام بجا می‌آوری) یا امسال حلق واجب است بر تو اگر صروره یعنی حج اولی، یا سال آینده حلق بر تو واجب است اگر صروره یعنی حجة الاسلام. علم اجمالی منجز است.

اگر الان علم اجمالی نداری، می‌گویی چه می‌دانم، ‌با این وضعی که هست اصلا حالا پول هم داشته باشیم ‌از کجا معلوم بتوانیم حج برویم. امسال برائت جاری کردی، در حج سال اولت که رفتی برائت جاری کردی گفتی حلق بر من ان‌شاءالله متعین نیست، حج سال اولم هست ولی من مستطیع نیستم، ‌برائت جاری کردی. گذشت، با ان‌شاءالله حل مشکلات [کردی]، ‌گفتند سفر حج شروع شد، بسم الله، ‌بفرمایید بروید حج. تا گفتند بسم الله بروید حج، یک وقت یاد علم اجمالی افتادی، همان زمان علم اجمالی تشکیل می‌شود که یا من در آن سفر سال گذشته‌ام بر من حلق واجب بود ولی تقصیر کردم پس الان باید از عهده آن وظیفه حلق خارج بشوم. بر خلاف وظیفه واقعیه‌ام تقصیر کردم طبق علم اجمالی. طبق این علم اجمالی احرام باقی می‌ماند. یا تا حالا علم اجمالی نداشتم ولی از این به بعد یا واجب بود بر من حلق سال گذشته یا امسال که شرائط جور شد حجة الاسلامم هست واجب است بر من حلق. سریع باید بروی آرایشگاه یک تیغ مفصلی بزنی، بعد هم ان‌شاءالله در سفر حج آنجا هم در عید قربان حلق کنی طبق این علم اجمالی. این مقتضای منجزیت علم اجمالی است.

اگر شما نمی‌دانید صروره یعنی حج سال اول یا حجة الاسلام، ‌فرض این است ادله لفظیه مبتلا به اشکال می‌شود، چون دلیل که می‌گفت مخیری بین حلق و تقصیر تخصیص خورد، الا الصرورة، صروره هم نمی‌دانی حج سال اولی هست یا حجة الاسلام. و لو شما علم به ابتلاء به واقعه ثانیه که حجة الاسلام است نداری اما در امارات علم اجمالی موجب تعارض امارات است؛ ‌لازم نیست همه اطراف داخل در محل ابتلاء باشد.

این را توضیح بدهم:

اطلاق صحیحه معاویة بن عمار به ما می‌گفت مخیری بین حلق و تقصیر چون ملبد و معقوص نیستید، مطلق بود، چه حج سال اول چه حجة الاسلام، یک مخصص مجملی (طبق فرض) گفت صروره مخیر نیست بین حلق و تقصیر‌، ما هم مرددیم که حج سال اول صروره است یا حجة الاسلام. علم اجمالی به تخصیص پیدا می‌کنیم نسبت به این خطاب عام. امارات به صرف علم اجمالی به کذب تساقط می‌کنند؛ دیگه این حرف‌ها نیست که بگوییم یک طرف خارج از محل ابتلاء است. می‌دانید چرا؟ چون مدلول التزامی امارات حجت است. شما خطاب صحیحه معاویة بن عمار را منحل می‌کنید به دو تا ظهور، چون عموم است، یک ظهور می‌گوید در حج اول هم مخیریم بین حلق و تقصیر، ‌طبق عموم مخیرٌ، یک ظهور می‌گوید در حجة الاسلام مخیریم بین حلق و تقصیر. چون خطاب عام منحل می‌شود به تعداد افراد. ما به قرینه روایت علی بن ابی حمزة بطائنی علم اجمالی پیدا کردیم یکی از این دو ظهور کذب است و مدلول التزامی هرکدام از این دو ظهور می‌گوید من صادقم کاذب دیگری است. تعارض‌شان می‌شود به تناقض.

یک مثال عرفی بزنم:

شما علم اجمالی پیدا کردید یا این خبری که می‌گوید این آب که نجس بود پاک شده یا آن خبری که می‌گوید آن آبی که در آمریکا است و نجس بود پاک شده، یکی از این دو خبر دروغ است. ‌یا خبر زید که گفت این آب در منزل شما تطهیر شده، ‌این دروغ است، یا آن خبر عمروی که می‌گفت آبی که در آمریکا است تطهیر شده، او دروغ است. نمی‌شود بگوییم آب در آمریکا به من چه ربطی دارد، ‌خارج از محل ابتلاء است. شما وقتی علم داری یکی از این دو خبر کاذب است‌، یا آن خبر زید که می‌گوید این آبی که نجس بود در منزل شما تطهیر شد، یا آن خبر عمروی که می‌گوید آب در آمریکا که نجس بود تطهیر شد، یکی از این دو خبر فهمیدی کاذب است، مدلول التزامی آن خبر عمرو که می‌گوید آب در آمریکا تطهیر شد این است که آب در منزل شما تطهیر نشد. علم اجمالی همین است دیگه. چون می‌دانی اگر آب در آمریکا تطهیر شده پس آب در منزل شما تطهیر نشده. تعارض می‌کند با خبر زید که می‌گوید آب منزل شما تطهیر شده؛ تعارضش هم به تناقض بر می‌گردد. و لو یک طرف خارج از محل ابتلاء است.

بگذارید مطلب را تکرار کنم:

ما در مانحن‌فیه چرا رفتیم سراغ اصل عملی؟ چرا؟ گفتیم اگر شبهه بدویه است، علم نداری بعدا مستطیع می‌شوی، دوران امر بین تعیین و تخییر است نسبت به حلق در حج سال اول. حالا مشهور می‌گویند اشتغال و احتیاط، ما می‌گوییم برائت. چرا به اصل عملی رجوع کردیم؟ یکی ممکن است بگوید به اطلاق دلیل رجوع کن. بگو صحیحه معاویة‌ بن عمار می‌گوید انت مخیر بین الحلق و التقصیر، حجة الاسلام که محل ابتلاء من نیست فعلا، من تمسک می‌کنم به عموم انت مخیر بین الحلق و التقصیر نسبت به این حج سال اول، اصالة‌ العموم در حج سال اول من جاری می‌شود بلامعارض. چون من علم ندارم به ابتلاء‌ در آینده به حجة الاسلام تا بگویم علم اجمالی دارم که یا امسال حلق بر من واجب است یا سال‌های بعد که حجة الاسلام بجا می‌آورم. چرا ما این حرف را نزدیم، ‌چرا رجوع نکردیم به اصالة العموم؟

نکته‌اش این است که در بحث اصالة‌ العموم که حجیت امارات است، خروج از محل ابتلاء یا عدم خروج از محل ابتلاء هیچ تاثیر ندارد. اگر دو اماره بود، علم اجمالی پیدا کردیم به کذب یکی از این دو اماره، تعارض و تساقط می‌کنند و لو یک اماره از محل ابتلاء خارج باشد. اماره‌ای گفت این آب منزل شما که نجس بود پاک شده، یک اماره دیگری گفت آبی که در آمریکا نجس بود پاک شده، و من می‌دانم یکی از این دو اماره دروغ است، نگویید آقا!‌ به من چه؟ آب در آمریکا در محل ابتلاء من نیست. نباشد، مدلول التزامی آن اماره در محل ابتلاء من است. اثر وقتی بر مدلول التزامی بار شد دلیل حجیت می‌گیرد او را. اماره‌ای که می‌گوید آن آبی که در آمریکا نجس بود تطهیر شد، ضمیمه می‌شود به علم اجمالی من که یکی از این دو تطهیر نشده قطعا. حالا که آن اماره که خبر عمرو است می‌گوید آب در آمریکا تطهیر شده لازمه‌اش این است که پس آن آبی که تطهیر نشده کدام است؟ آبی که در منزل ما است. با مدلول مطابقی آن اماره اول که می‌گوید آب در منزل تو تطهیر شده تعارض‌شان به تناقض است؛ یعنی یکی می‌گوید تطهیر شده یکی می‌گوید نشده.

اینجا هم همین است. انت مخیر بین الحلق و التقصیر در صحیحه معاویة بن عمار منحل می‌شود به دو تا ظهور: یک ظهور می‌گوید حج سال اولی مخیر بین حلق و تقصیر است، یک ظهور می‌گوید حجة الاسلام مخیر بین حلق و تقصیر است. روایت علی بن ابی حمزة اثرش این بود که من علم پیدا کردم یکی از این دو ظهور خلاف واقع است، یا حج سال اولی باید حلق کند یا حجة الاسلامی. علم اجمالی به کذب احد الظهورین می‌شود در خطاب انت مخیر بین الحلق و التقصیر. و لو نسبت به حجة‌ الاسلام محل ابتلاء نیست اما ظهور این خطاب که می‌گوید در حجة‌ الاسلامت مخیری بین حلق و تقصیر (حجة الاسلامی که در سال‌های بعد انجام می‌دهی، حج دومت هست که آقای خوئی گفته حجة‌ الاسلام اگر حج سال دومت است مخیری بین حلق و تقصیر طبق ظهور همین روایت معاویة‌ بن عمار) ‌مدلول التزامیش این است که پس آنی که حلق بر تو واجب است کدام است؟ حج سال اول. تعارض می‌کند با آن ظهور دیگر صحیحه معاویة بن عمار که حج سال اول را می‌گرفت می‌گفت حلق بر تو واجب نیست مخیری بین حلق و تقصیر.

و لذا به اماره نمی‌توانیم رجوع کنیم، ‌باید به اصل عملی رجوع کنیم. اصل عملی همان بحث دوران امر بین تعیین و تخییر می‌شود که مشهور می‌گویند اصالة‌ الاحتیاط. ‌در مرتقی هم فرمودند اینجا مشکل حاد است، ‌برائتی هم بشویم اینجا بدرد نمی‌خورد چون استصحاب بقاء احرام بعد از این تقصیر جاری می‌شود و دیگه نمی‌توانی به برائت از حلق رجوع کنی و اکتفاء به تقصیر کنی.

و لکن الذی یسهل الخطب این است که ما تردید نداریم. ما استظهارمان در این روایت علی بن ابی حمزه این است که صروره ‌کسی است که حجش حجة الاسلام است.

ان‌شاءالله بقیه روایات را و استظهار آقای خوئی را از آیه محلقین رئوسکم و مقصرین فردا بیان می‌کنیم و وارد مسأله بعدی می‌شویم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo