< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الخمس

1401/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روایت اول زراره در استصحاب

 

بحث در روایت اول زراره بود.

بررسی سند روایت

اولین منبع این روایت که به دست ما رسیده است تهذیب است و در آنجا روایت مضمره است. اما در خلاف و نهایة و منتهی این روایت از امام باقر علیه السلام و در تذکره از امام صادق علیه السلام نقل شده است. احتمال دارد علامه بر اساس اجتهاد این طور نقل کرده باشد و احتمال دارد به منبع دیگری دست پیدا کرده‌ باشد. اینکه در یک کتاب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است ممکن است به خاطر کثرت تبیین فروعات در زمان امام صادق علیه السلام تصور کرده باشد که این روایت هم از امام صادق علیه السلام نقل شده است و اینکه در یک کتاب از امام باقر علیه السلام نقل کرده است ممکن است از این جهت بوده که چون مساله مبتلا به بوده طبیعتا تا زمان امام باقر علیه السلام مورد سوال قرار می‌گرفته است لذا آن را به امام باقر علیه السلام نسبت داده است و احتمال هم دارد بر اساس روایت ابی بصیر از امام صادق علیه السلام (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى‌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي‌ بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَدِيثُ أَسْمَعُهُ مِنْكَ أَرْوِيهِ عَنْ أَبِيكَ أَوْ أَسْمَعُهُ مِنْ أَبِيكَ أَرْوِيهِ عَنْكَ قَالَ سَوَاءٌ إِلَّا أَنَّكَ تَرْوِيهِ عَنْ أَبِي أَحَبُ‌ إِلَيَ‌ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِجَمِيلٍ مَا سَمِعْتَ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ أَبِي.)

در یک جا روایت را به امام باقر و در یک جا به امام صادق علیه السلام نسبت داده باشد.

و احتمال هم دارد علامه به جهت کثرت اشتغالاتی که داشته اشتباه کرده باشد. هر چند اعتماد به نقل خلاف و نهایة بعید نیست و چه بسا از آنجا که شیخ در دوران جوانی تهذیب را نوشته هنوز نسخه‌ای که در آن اسم امام ذکر شده باشد را ندیده بوده و بعد به چنین نسخه‌ای دست یافته است.

 

سوال: اینکه مرحوم شیخ روایت را در خلاف به امام نسبت داده است و امر بین حس و حدس دائر است آیا با اصالة الحس نمی‌توان اثبات کرد که بر اساس حس است؟

استاد: احتمال این هست که نسخه‌ای پیدا کرده باشد که در آن عن ابی جعفر علیه السلام آمده باشد و در زمان تهذیب به این نسخه برخورد نکرده بود و احتمال اقوی این است که این نسبت بر اساس اجتهاد نیست بلکه بر اساس دیدن نسخه‌ای بوده است. این خیلی طبیعی است که اشخاص همه نسخ را یکباره نمی‌بینند.

 

در هر صورت اگر روایت هم مضمره باشد به همان بیانی که مرحوم آخوند فرمودند اضمار به اعتبار آن ضرری نمی‌زند. اینکه زراره با آن اهتمام در مورد مساله‌ای استفتاء کند و آن را هم در کتاب حدیثی خودش ذکر کند، احتمال اینکه از غیر امام باشد غیر عادی است.

در هر حال روایت از نظر سندی معتبر است.

فقه الحدیث

قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَنَامُ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ أَ تُوجِبُ الْخَفْقَةُ وَ الْخَفْقَتَانِ عَلَيْهِ الْوُضُوءَ

ظاهر این سوال این است که فرد در حالی که وضو داشته به خواب معمولی رفته بوده است و سوال از این است که وضو در چه زمانی باطل می‌شود آیا همان ابتدای خواب باطل می‌شود؟ ظاهر عبارت این است که شخص خواب معمولی داشته است اما سوال از این است که وضو در چه زمانی باطل می‌شود؟ آیا همان ابتداء باطل می‌شود؟

 

سوال: ینام در مقابل ایستاده و نشسته و ... نیست؟ یعنی مراد دراز کشیدن به قصد خواب باشد؟

استاد: نه. این تعبیر مثل همان است که گفته می‌شود که با وضو خوابیده است. اشخاص وضو می‌گیرند و می‌خوابند. لذا ظاهر از سوال همان است که گفتیم.

 

البته ما اول احتمال می‌دادیم که منظور از سوال شبهه مفهومیه باشد به این معنا که خفقه و خفقتان خواب است یا نه؟ ولی به نظر می‌رسد اینکه راوی از امام سوال کند که آیا از نظر عرف این خواب است یا نه بعید است و این شأن امام نیست و از امام در مورد حکم مساله سوال می‌کنند. بله اگر در مفهوم شرعی شک شده باشد سوال آن از امام جا دارد اما در مورد خواب مفهوم شرعی وجود ندارد و سوال از مفهوم عرفی از امام بعید است.

 

سوال: آیا احتمال دارد منظور این باشد که شخص در شرف خواب است نه اینکه خوابیده است. یعنی کسی که در شرف خواب است و چرت هم زده آیا وضو باطل می‌شود یا نه؟

استاد: یک بحث مطرح است که چطور می‌شود بین خواب و وضو جمع کرد؟ چون خواب مبطل وضو است. نکته‌ای که می‌توان در این مورد ذکر کرد این است که در جایی که رابطه علت و معلول باشد یعنی یک چیزی باعث می‌شود که یک چیز دیگر معدوم شود یا موجود شود بر این اساس صحیح است کنار هم ذکر شوند یعنی جایی که علت منشأ برای نبود آن است عرف آن را موجود حساب می‌کنند و معدوم به وسیله این علت و اینجا هم چون خواب باعث شده است که وضو معدوم شود این طور تعبیر شده است یعنی انگار وضو بوده است و خواب آن را از بین برده است. اما در جایی که دو چیز جدا از هم باشند این تعبیر به کار نمی‌رود. یک زمانی شبیه این مساله را در جای دیگر از یکی از آقایان شنیدم.

 

سوال: آیا منظور از تعبیر «يَنَامُ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ» با توجه به اینکه فعل مضارع به کار برده است این نیست که شخص عادت همیشگی‌اش این است که با وضو می‌خوابد و حالا چرت زده است آیا وضویش باطل می‌شود؟

استاد: بله این احتمال، احتمال خوب است و اینکه منظور این باشد که شخص عادتش این است که با وضو می‌خوابد.

 

در هر حال از نظر عرف چرت زدن از مراتب خواب است اما از مراتب ضعیف خواب است. لذا اگر شخص چرت باشد و کار غیر متعارفی انجام بدهد می‌گوید من خواب بودم.

 

سوال: آیا صحت سلب ندارد؟ یعنی فرد می‌گوید من چرت زدم خواب نبودم.

استاد: نه. در حال چرت است یعنی بیدار نیست.

 

سوال: در آیت الکرسی نوم در مقابل چرت قرار داده شده است و این نشانه این است که چرت از مراتب خواب نیست و چیز دیگری است.

ش: عند الاطلاق با عند الاضافة فرق دارد. اگر مطلق بیاید چرت را شامل می‌شود ولی وقتی در مقابل آن ذکر می‌کند معنایش متفاوت است.

استاد: چرت خواب است و عرف آن را خواب حساب می‌کند اما چون خواب ضعیفی است ذکر آن در تقابل با خواب صحیح است.

 

سوال: در آیت الکرسی سوال دیگری وجود دارد که ابتداء چرت گفته شده و بعد خواب و کسی که چرت نزند به طریق اولی خوابش نمی‌برد چرا باید خواب ذکر شود و تقابل ذکر شود؟

استاد: منظور این است که نه تنها چرت او را از اداره امور کنار نمی‌زند که حتی خواب هم که سنگین‌تر است مانع او نمی‌شود و بر او فائق نمی‌شود.

فَقَالَ يَا زُرَارَةُ قَدْ تَنَامُ الْعَيْنُ وَ لَا يَنَامُ الْقَلْبُ وَ الْأُذُنُ فَإِذَا نَامَتِ الْعَيْنُ وَ الْأُذُنُ وَ الْقَلْبُ فَقَدْ وَجَبَ الْوُضُوءُ

شیخ در اینجا قلب را ذکر نکرده است و از قلم شیخ افتاده است و در کتب دیگر «و القلب» ذکر شده و جمله قلب هم قرینه است که امام می‌خواهند بفرمایند باید گوش و قلب بخوابد تا وضو باطل شود.

قُلْتُ فَإِنْ حُرِّكَ إِلَى جَنْبِهِ شَيْ‌ءٌ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِهِ قَالَ لَا حَتَّى يَسْتَيْقِنَ‌ أَنَّهُ‌ قَدْ نَامَ‌ حَتَّى يَجِي‌ءَ مِنْ ذَلِكَ أَمْرٌ بَيِّنٌ

اینکه امام بعد از اینکه گفته‌اند باید یقین کند، فرموده‌اند «حَتَّى يَجِي‌ءَ مِنْ ذَلِكَ أَمْرٌ بَيِّنٌ» ممکن است تقیید قبل باشد به این معنا که قطع تنها کافی نیست بلکه باید امر بیّنی هم بیاید تا وضو باطل بشود یعنی یقین از اموری باشد که برای متعارف قطع آور باشد.

سوال: شاید «بیّن» در اینجا مثل «بینه» در روایت مسعده باشد یعنی امام می‌خواهند امارات را هم در کنار قطع اضافه کنند که چه قطع داشته باشد و چه اماره‌ای بر آن قائم بشود.

استاد: نه. این جمله یعنی باید ثابت بشود و استیقان تنها کافی نیست.

 

احتمال هم دارد تقیید نباشد بلکه تاکید باشد به این بیان که اگر چه قطع اعم از مصیب به واقع و مخطئ است در مقابل علم که قطع مصیب به واقع است اما یقین هم بعید نیست با علم مترادف باشد و به هر قطعی یقین گفته نمی‌شود. از موت به یقین تعبیر می‌کنند چون یقین چیزی است که واقعیت داشته باشد و ثابت باشد، لذا یقین یعنی آنچه مطابق با واقع است در نتیجه جمله بعد، تاکید همین است.

 

سوال: به خدا متیقن گفته نمی‌شود اما عالم گفته می‌شود. پس این دو به یک معنا نیستند و در یقین باید حالت عدمی وجود داشته باشد.

استاد: اینکه به خدا متیقن گفته نمی‌شود حرف دیگری است. کلمه قطع را برای خدا ذکر نمی‌کنند چون بیان آن برای خدا در حقیقت نوعی بیان این مطلب است که زمینه اشتباه هم برای خدا فراهم است. اما یقین به مثل مرگ گفته می‌شود و به جهل مرکب یقین گفته نمی‌شود. بنابراین به نظر می‌رسد این جمله تاکید باشد نه تقیید.

 

سوال: تاکید باید یا مساوی باشد یا بالاتر باشد.

استاد: می‌خواهد بگوید همان چیزی که قبل گفتیم که باید قلب هم آن را قبول کرده باشد لذا تاکید درست است.

 

سوال: با این بیانی که کردید باید آیه ﴿أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ﴾که خطاب کفار به مومنین است بر استهزاء حمل شود. چون تعبیر علم را آورده‌اند و آنها کافر بودند و نمی‌خواهند بگویند حرف شما درست است.

استاد: کفار می‌خواهند نفی‌ کنند که حتما علم مطابق واقع ندارید و جهل مرکب است.

 

سوال: یعنی نمی‌شود آن را بر استهزاء حمل کرد؟ که مومنین را مسخره می‌کنند.

استاد: نه.

اصل دلالت روایت بر استصحاب در فقره «وَ إِلَّا فَإِنَّهُ عَلَى يَقِينٍ مِنْ وُضُوئِهِ وَ لَا يَنْقُضُ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ وَ لَكِنْ يَنْقُضُهُ بِيَقِينٍ آخَرَ» است که در احتمالات مختلفی بیان شده است و ان شاء الله در جلسه بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo