< فهرست دروس

درس رجال استاد سیدجواد شبیری

جلسه56

بسم الله الرحمن الرحیم

0.1- تفسیر علی بن ابراهیم

گفته‌شده است از مقدمه این کتاب استفاده می‌شود که همه رجال موجود در اسناد این کتاب از ثقات هستند. لکن در مورد این مسئله چند بحث را باید مطرح کنیم:

1. آیا تفسیر موجود از علی بن ابراهیم هست یا خیر؟

یعنی آیا هر چه در این کتاب است مربوط به خود علی بن ابراهیم است یا از دیگران هم مطلب در این کتاب واردشده است؟

اگر همه مطالب مربوط به خود علی بن ابراهیم است، آیا همه مطالب تفسیر علی بن ابراهیم در این کتاب نقل شده است؟

2. یعنی آیا رابطه‌این کتاب تفسیر واقعی علی بن ابراهیم آیا تساوی است یا عموم و خصوص مطلق یا عموم و خصوص من وجه؟

3. اگر این تفسیر نوشته علی بن ابراهیم نیست، نوشته کیست؟ و چگونه به علی بن ابراهیم نسبت داده‌شده است؟

4. مواردی که در این کتاب احراز می‌شود سند از علی بن ابراهیم است، تا چه حد این موارد قابل‌اعتماد هستند؟

5. به فرض که از همه این موارد گذشتیم و گفتیم برخی روایات این کتاب قطعاً مال علی بن ابراهیم است. آیا توثیق عامی که بزرگان مدعی شده‌اند آیا صحیح است یا خیر؟ مضمون توثیق چیست و گوینده توثیق کیست؟ آیا می‌توان به این توثیق اعتماد کرد؟

0.1.1- مقدمه

علی بن ابراهیم بن هاشم از مشایخ کلینی است که بیش از همه از پدرش و محمد بن عیسی بن عبید و برخی دیگر نقل می‌کند. ولادت و وفاتش معلوم نیست. در سال 307 برخی شاگردان از او روایت شنیده اند. علی بن ابراهیم در اواسط عمرش نابینا شده است. از بزرگان شیعه محسوب می‌شود و روایات زیادی از ایشان در کتب اربعه حدیثی واردشده است. در رجال نجاشی و فهرست شیخ تفسیر به او نسبت داده‌شده است و در مصادر اولیه از این کتاب مطالبی هم نقل شده است. لذا ایشان قطعاً کتاب تفسیری ای داشته است. این تفسیر قاعدتاً به کلینی رسیده است. لکن کافی نقل نمی‌کند که از چه کتابی مطلب را اخذ کرده است. لذا مواردی تفسیر علی بن ابراهیم را در کافی نمی‌توان مشخص کرد. مضافاً به اینکه ممکن است مواردی که علی بن ابراهیم در اول سند واقع‌شده است از کتاب او اخذ نشده باشد. مثلاً روایت هایی از کتاب ابن ابی عمیر اخذ شده باشد و علی بن ابراهیم عن ابیه طریق به آن کتاب باشد. لذا ضرورت ندارد این روایت در کتب علی بن ابراهیم نقل شده باشد. بله برخی مواردی که در تفسیر موجود روشن است از علی بن ابراهیم است را می‌توان با کافی مقایسه کرد تا اعتبار این روایات مشخص شود. یعنی همان بحث چهارمی که گفتیم ازاین‌روش می‌توان استفاده کرد.

چاپ‌های موجود از این کتاب نوعاً ضعیف هستند و تحقیق کافی حول آنها نشده است.

در کتب شیخ صدوق نیز همین مشکل را داریم که معلوم نیست از کدام کتاب این روایت اخذ شده است. لذا نمی‌توان روایات تفسیر علی بن ابراهیم را با این روش مخص کنیم. لذا کتاب کافی و کتب شیخ طوسی کاربرد چندانی برای ما در این بحث ندارند.

اما کتب شیخ طوسی بخصوص تهذیب. شیخ در مقدمه گفته است هر کس را اول سند گذاشتم، روایت را از کتاب ایشان گرفته ام. البته در مورد غیر از جلد 1 و 2. در مورد جلد 1 و 2 اسناد مثل کافی و صدوق است. اما در سایر موارد مشخص نیست از کدام کتاب علی بن ابراهیم اخذ شده است. زیرا علی بن ابراهیم بیش از یک کتاب داشته است و فقط شیخ مشخص کرده است که از کتاب علی بن ابراهیم گرفته است و معلوم نیست از کدام کتاب اخذ کرده است. اشکال مهم‌تر اینکه ما سابقاً استظهار کردیم که مواردی که علی بن ابراهیم در اول سند واقع است، در اکثر موارد از کافی نقل شده است نه از کتاب خود علی بن ابراهیم. لذا معنای کلام شیخ طوسی این است که کسی که اول سند است صاحب کتاب است و این روایت در کتاب او موجود است. اما مستقیم از این کتاب نقل می کنم یا بتوسط کتاب دیگر از این کتاب نقل می کنم، این را مشخص نکرده است و ظاهراً هر دو مورد را انجام داده است. در خصوص علی بن ابراهیم استظهار ما این بود که فقط یک روایت را از کافی نگرفته است و تصریح می‌کند از کتاب تفسیر علی بن ابراهیم اخذ شده است.

129- 3- وَ ذَكَرَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ فِي كِتَابِ التَّفْسِيرِ تَفْصِيلَ هَذِهِ الثَّمَانِيَةِ الْأَصْنَافِ فَقَالَ فَسَّرَهُمُ الْعَالِمُ ع فَقَالَ:

اگر این روایت را با تفسیر علی بن ابراهیم موجود مقایسه کنیم، در بحث دوم نتایج خوبی به دست خواهیم آورد. همچنین روایاتی که در تفسیر تبیان و مجمع البیان و مناقب ابن شهر آشوب و کتب ابن طاووس (علی بن طاووس و خاندان او) و کتاب تاویل الآیات الظاهره، کتاب رجعت (مختصر بصائر الدرجات)، کتاب محتضر و... از تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده است هم مقایسه باید بکنیم و نتیجه را مشخص کنیم. مهم‌ترین منبع خود تفسیر موجود است.

در تفسیر موجود تا اواسط سوره آل عمران اسناد همه شبیه اسناد علی بن ابراهیم است. در اواسط این سوره در آیه «وَ رَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿49﴾» روایتی از ابی الجارود واردشده است. که سبک و سیاق کتاب عوض می‌شود.

شروع کتاب بعد از مقدمه طولانی در مورد علوم قرآنی این‌گونه است:

أقول تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

حَدَّثَنِي‌ أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حُرَيْثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمَّادٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ وَ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ وَ احمد بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ عَنْ كُلْثُومِ بْنِ العدم [الْهِدْمِ‌]» عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سنان وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ وَ عَنْ‌ صَفْوَانَ وَ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ وَ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَنَانٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ وَ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ الْعَامِرِيِّ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) تَفْسِيرُ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌) قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِيمَ الرَّاشِدِيِّ وَ صَالِحِ بْنِ سَعِيدٍ وَ يَحْيَى بْنِ أَبِي عُمَيْرِ بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنِ فرار [مَرَّارٍ] وَ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ‌ سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِيرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌ فَقَالَ الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ- وَ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّهِ وَ اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ الرَّحْمَنُ بِجَمِيعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّة

مرحوم آقابزرگ تهرانی معتقد است این کتاب مربوط به خود علی بن ابراهیم است ولی راوی کتاب یعنی أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع که راوی کتاب است روایات ابوالجارود و عده ای از مشایخ دیگر را در کتاب وارد کرده است و این کتاب ممزوج است از تفسیر علی بن ابراهیم و غیر آن. سپس مواردی که مربوط به تفسیر نیست و از مشایخ دیگر اضافه شده است را آدرس می‌دهد که سودمند است.

ما ابتدا باید ببینیم از همین عبارت که در بالا نقل کردیم چه می فهمیم. احتمال دارد عبارت حَدَّثَنِي‌ أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عبارت مؤلف کتاب باشد. لذا مؤلف شاگرد ایشان خواهد بود و ابوالفضل عباس بن محمد بن قاسم استاد مؤلف کتاب خواهد بود. احتمال هم دارد که راوی کتاب باشد. مرسوم است در اول یا حتی احیاناً راویان کتاب به صاحب کتاب را ذکر کند. یعنی اسم راوی کتاب در اول کتاب آورده می‌شود. لذا عباس بن محمد شاگر علی بن ابراهیم باید باشد.

در کتاب تفسیر موجود مواردی است که استفاده می‌شود این کتاب همه اش مال خود علی بن ابراهیم نیست. مثلاً آمده است:

و رجع إلى تفسير علي بن إبراهيم.

یا اینکه در جای دیگر آمده است:

فِيهِ زِيَادَةُ أَحْرُفٍ لَمْ تَكُنْ فِي رِوَايَةِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ

آقا بزرگ این آدرس ها را داده است.

رجع إلى تفسير علي بن إبراهيم قوله «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً» قال نزلت في الزبير و طلحة لما حاربا أمير المؤمنين ع و ظلموه

یا در جای دیگرآمده است:

رجع إلى رواية علي بن إبراهيم

از این شواهد معلوم می‌شود حداقل همه تفسیر موجود مربوط به علی بن ابراهیم نیست. به کتاب الذریعه مراجعه شود.

آنطور که ما مقایسه کردیم حدود 25 یا 26 نفر در این کتاب با تعبیر حدثنا و اخبرنا روایاتی از ایشان نقل شده است. این افراد یا معاصر و یا متاخر از علی بن ابراهیم است.

احمد بن ادریس و حمید بن زیاد معاصر علی بن ابراهیم هستند. ابن عقده وفاتش بعد از وفات علی بن ابراهیم است. این افراد از مشایخ علی بن ابراهیم نیستند. ما در موارد دیگر روایت علی بن حاتم قزوینی را از این افراد دیده‌ایم. برخی از این افراد راویشان منحصراً علی بن حاتم قزوینی است. برخی دیگر راوی مهمشان علی بن حاتم قزوینی است. 15 نفر از این افراد راوی آن‌ها علی بن حاتم قزوینی است. بخصوص اینکه کتب علی بن حاتم در دست ما نیست و روایات موجود منقول از او بسیار کم است. شاید حدود 200 روایت از روایات او در دست ما است و در بین همین 200 روایت، مشایخ او با مشایخ روایات موجود در این کتاب تفسیری تشابه زیاد دارد. بخصوص اینکه برخی از این مشایخ افراد گم نام و غیر معروفی هستند. احمد بن ادریس معروف است و بعید نیست هم علی بن حاتم از او نقل کند و هم کلینی و هم دیگران. ولی حبیب بن حسن بن الابان الآجری غیر معروف است و اگر ببینیم هم علی بن حاتم قزوینی از او نقل می‌کند و هم در این کتاب از او روایت نقل می‌شود احتمال اینکه مؤلف این کتاب علی بن حاتم باشد بیشتر تقویت می‌شود. برخی موارد راوی منحصر آنها علی بن حاتم قزوینی است و هیچ‌کس دیگر از ایشان روایت نقل نکرده است و در این کتاب از آن‌ها روایت نقل شده است. برخی موارد دیگر راوی مهمشان علی بن حاتم قزوینی است.

ابوالفضل عباس بن محمد بن قاسم معروف نیست و نامش فقط در این سند و اسناد بسیار قلیلی واردشده است. بعید است ایشان مؤلف این کتاب باشد. مخصوصاً اینکه نام ایشان نه فقط در اول کتاب بلکه در وسط کتاب هم برده شده است. مرسوم است نام مؤلف فقط اول کتاب بیاید و اضافه شدن نام یک شخص در وسط کتاب با تعبیر حدثنا نشانه این است که این شخص مؤلف کتاب نیست بلکه راوی کتاب است. مضافاً به اینکه این مشایخی که در این تفسیر از آن‌ها روایت نقل شده است در هیچ جا نگفته‌اند از مشایخ عباس بن محمد هستند. بله آقا بزرگ تهرانی این افراد ازجمله مشایخ عباس بن محمد ذکر کرده است ولی به اعتبار اینکه ایشان این تفسیر را مال عباس بن محمد می‌داند. در حالی که این مشایخ در خود طبقه عباس بن محمد هستند. یعنی همه در طبقه راویان علی بن ابراهیم هستند یا معاصر علی بن ابراهیم هستند. لذا شاهد قوی بر اینکه تفسیر عباس بن محمد باشد در دست نیست.

اولین کسی که در مورد تفسیر قمی تحقیقات خوبی کرده است و گفته است همه تفسیر مال علی بن ابراهیم نیست آقا بزرگ تهرانی است. بعد از او دیگر کسی تحقیق جامعی نکرده است مگر حاج آقای ما! که موارد آقا بزرگ را تکمیل کردند.

سید احمد موسوی در مجله کیهان اندیشه شماره 32 به نام پژوهشی در تفسیر علی بن ابراهیم بحث کرده است. بحث سودمندی است ولی بسیاری از جهات بحث هنوز باقی است. حرف آقابزرگ را توضیح داده است ولی گفته تفسیر مال عباس بن محمد نیست و احتمالاً مال علی بن حاتم قزوینی است. فکر می کنم این مطلب را از خود حاج آقای ما شنیده است. البته خیلی هم مانور نداده است.

تفسیر چند چاپ دارد. چاپ اول رحلی است. یک چاپ سنگی کوچک هم دارد که چاپ دوم است احتمالاً. جدیداً هم چاپ دوجلدی شده است و آدرس ها هم در این مقاله کیهان اندیشه به همین چاپ دو جلدی است. تفاوت‌های مختصری بین چاپ ها هم وجود دارد

این مشایخ عبارتند از:

    1. احمد بن ادریس. در موارد زیادی از او مطلب نقل شده است. علی بن حاتم قزوینی در تهذیب جلد 3 حدیث 212 از احمد ابن ادریس روایت نقل کرده است و در رجال نجاشی در رقم 72 و 370 و 1073 از احمد بن ادریس نقل روایت کرده است.

    2. احمد بن علی. علی بن حاتم در تهذیب جلد 3 حدیث 217 و 254 و 255 و استبصار جلد 1 حدیث 1801 روایت نقل کرده است. احمد بن علی الفائدی ابو عمرو القزوینی است که شیخ در فهرست و نجاشی او را ترجمه کرده‌اند و هر دو گفته‌اند علی بن حاتم قزوینی از او روایت نقل می‌کند. نجاشی در رقم 86 و 1912 از او نقل کرده است.

    3. احمد بن محمد بن سویه یا بویه. در تفسیر سوره صافات این‌گونه آمده است:

حَدَّثَنَا احمد بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ احمد بْنِ بُويَهْ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا احمد بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ التَّفْلِيسِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ ع يَقُولُ‌

البته در برخی چاپ‌های دیگر حدثنا احمد بن محمد بن بویه دارد و شیبانی در کار نیست و پیدا نکردیم که علی بن حاتم قزوینی از ابن بویه نقل روایت کند

    4. احمد بن محمد بن موسی. علی بن حاتم در تهذیب جلد 3 حدیث 301 از او روایت نقل می‌کند.

    5. احمد بن محمد الشیبانی. ایشان در 2 مورد نقل کرده است. یکی همین موردی است که در برخی نسخه ها با احمد بن محمد بن بویه قاتى شده است.

    6. احمد بن محمد الهمدانی است که ظاهراً ابن عقده معروف است. 3 مورد. علی بن حاتم از ایشان در امالی صفحه 75 و علل الشرایع صفحه 111 از او نقل کرده است.

    7. جعفر بن احمد. ایشان برای ما مجهول است. در برخی موارد به جعفر بن محمد تصحیف شده است. ایشان تنها راوی پر روایت این کتاب است که ما پیدا نکردیم علی بن حاتم از او روایت نقل کند.

    8. حبیب بن حصین ابن ابان الآجری است. علی بن حاتم از ایشان هم نقل روایت نکرده است ظاهراً. احتمالاً ایشان همان حبیب بن حسینی است که از مشایخ کلینی است.

    9. حسن بن علی بن مهزیار که احیاناً به حسن بن علی تعبیر شده است. علی بن حاتم در علل الشرایع صفحه 53 نقل روایت کرده است. تهذیب ج 3 حدیث 220 و استبصار جلد 1 حدیث 1800. تهذیب ج 3 حدیث 299 و استبصار جلد 1 حدیث 1717.

    10. حسین بن محمد بن عامر که با حسین بن محمد یکی است. علی بن حاتم هم با عنوان حسین بن محمد از او روایت نقل کرده است. علل ص 176.

    11. حمید بن زیاد. علی بن حاتم در تهذیب ج 3 حدیث 204. علل صفحه 141 دو مورد. صفحه 147 و 164 و کمال الدین صفحه 375 دو مورد. در رجال نجاشی در ترجمه حمید بن زیاد می‌نویسد:

و قال أبو الحسن علي بن حاتم: لقيته سنة ست و ثلاثمائة و سمعت منه كتابه (كتاب) الرجال قراءة و أجاز لنا كتبه.

    12. سعید بن محمد. ندیدیم علی بن محمد از او نقل روایت کند.

    13. ابوالفضل عباس بن محمد بن قاسم. علی بن حاتم در علل صفحه 110 روایت نقل کرده است.

    14. عبدالرحمن بن محمد الحسنی الحسینی.

    15. علی بن جعفر.

    16. علی بن الحسین. آقابزرگ ایشان را با علی بن الحسین سعد آبادی متحد دانسته است. ولی معلوم نیست این دو متحد باشند. علی بن حاتم موارد زیادی از ایشان روایت نقل می‌کند. در تهذیب جلد 3 حدیثی 232 و 243 و 247. اگر علی بن حسین نحوی باشد به احتمال زیاد همان سعد آبادی باشد. علی بن حسین به مودِب معروف است که به معنای ادیب و نحوی است. در امالی صفحه 174 و علل صفحه 148 روایت نقل می‌کند.

    17. محمد بن احمد بن ثابت. ایشان در کتاب تفسیر با عنوان محمد بن احمد یاد شده است. آقا بزرگ ایشان را با محمد بن احمد بن یحیی بن عمران یکی دانسته است که ظاهراً اشتباه است و مراد ابن ثابت است نه ابن یحیی. در تهذیب جلد 3 حدیث 242 و 258. علل 45 و 164. نجاشی ارقام 73 و 84 و 246 و 367 و 977 و 1164 علی بن حاتم از او روایت نقل کرده است. این شخص غیر معروف است.

    18. محمد بن جعفر رزاز. احیانا با عنوان ابی العباس یا محمد بن جعفر از او یاد می‌شود. علی بن حاتم در علل ص 173 و تهذیب و نجاشی به کثرت روایت نقل می‌کند.

    19. محمد بن عبدالله الحمیری که با عنوان محمد بن عبدالله تعبیر شده است. این دو یکی هستند. رجال نجاشی رقم 949 روایت علی بن حاتم از او را نقل کرده است.

    20. محمد بن ابی‌عبدالله. که همان محمد بن ابی‌عبدالله الاسدی است. یا محمد بن جعفر اسدی است. در کامل الزیارات در صفحه 250 روایت نقل کرده است.

    21. محمد بن عمرو. در تهذیب علی بن حاتم از او نقل روایت کرده است. این شخص غیر معروف است.

    22. محمد بن قاسم بن عبیدالله. علی بن حاتم در تهذیب جلد 3 حدیث 211 روایت نقل کرده است

    23. محمد بن حمام؟؟

    24. ابوالحسن. معلوم نیست کیست.

    25. ابوالقاسم الحسنی یا حسینی. معلوم نیست کیست.

پس موارد زیادی است که علی بن حاتم از آنها روایت نقل می‌کند. مشخص شد که غیر از تفسیر علی بن ابراهیم هم در این کتاب وجود دارد. بحث دیگر که بعداً مطرح خواهد شد این است که آیا همه تفسیر علی بن ابراهیم در این کتاب آمده است؟ خواهیم گفت خیر. با این پاسخ مشخص می‌شود آقا بزرگ که بر این باور بود همه تفسیر علی بن ابراهیم در این کتاب آمده است و ابوالفضل عباس بن محمد نویسنده آن است رد خواهد شد.

به‌هرحال، چگونه است که اگر این تفسیر نوشته علی بن حاتم قزوینی است به علی بن ابراهیم نسبت داده‌شده است؟

     شاید به این دلیل باشد که از تفسیر علی بن ابراهیم مطلب زیاد نقل می‌کند. مثل آنجا که کتابی به نام مختصر بصائر الدرجات چاپ‌شده است. تألیف حسن بن سلیمان الحلی. وقتی به اسناد این کتاب مراجعه می‌کنیم می‌بینیم اسناد بصائر الدرجات نیست. کتابی است در موضوع رجعت که بیش از همه از مختصر بصائر الدرجات سعد بن عبدالله روایت نقل می‌کند. سعد بن عبدالله یک بصائر الدرجات داشته است و یک مختصر بصائر الدرجات. همین نقل زیاد باعث شده است عمده مطالب این کتاب با مختصر بصائر الدرجات یکی باشد و این کتاب به مختصر بصائر الدرجات معروف شود. این تفسیر موجود نیز عمده مطالب را از تفسیر علی بن ابراهیم نقل می‌کند و همین باعث شده است به تفسیر علی بن ابراهیم مشهور شود.

     علی بن حاتم ممکن است اسمش به علی بن ابراهیم تصحیف شده باشد. علی بن حاتم به علی بن ابی سهل معروف بوده است. ابوالحسن علی بن ابی سهل. و ابوالحسن علی بن ابی سهل به ابوالحسن علی بن ابراهیم شبیه است. ابراهیم را در نوشتن ابرهیم می نوشتند. «ابرهیم» و «ابی سهل» در نوشتن شبیه هم هستند. مخصوصاً با برخی رسم الخط های قدیمی که حروف شبیه هم نوشته می‌شده‌اند و نقطه هم نمی گذاشتند. مثلاً در نسخه‌های خطی «عمر و عثمان» باهم خیلی شبیه هستند و تصحیف بین این دو زیاد اتفاق می افتد.

جمع بندی: تفسیر موجود با توجه به موارد زیادی که تعبیر به‌گونه‌ایست که مناسب نیست نوشته خود علی بن ابراهیم باشد، نتیجه گرفته شد همه کتاب موجود مال علی بن ابراهیم نیست. مشایخ زیادی در این کتاب وجود دارد که به علی بن ابراهیم نمی‌خورد. 26 نفر یا شاید 24 نفر (با توجه به اختلاف نسخه ها و احتمال اتحاد دو عنوان آخر با سایر عناوین احتمالاً بین 22 تا 24 نفر هستند). از این 24 نفر علی بن حاتم از 15 نفرشان روایت نقل می‌کند. برخی راویشان منحصر در علی بن حاتم است و برخی دیگر راوی معروفشان علی بن حاتم است. لذا به احتمال قوی این تفسیر از علی بن حاتم قزوینی است که موارد زیادی از علی بن ابراهیم قمی نقل کرده است.

بحث بعدی: آیا همه تفسیر علی بن ابراهیم در این کتاب آمده است؟

باید ببینیم در کتب معتبر دیگر آیا مواردی را پیدا می‌کنیم که به تفسیر علی بن ابراهیم نسبت داده‌شده است و قرائن هم دال بر صحت این نسبت باشند ولی در کتاب موجود این مطلب نیامده باشد؟ اگر چنین مواردی پیدا کردیم نتیجه خواهیم گرفت همه تفسیر علی بن ابراهیم در این کتاب موجود نیامده است. در تفسیر تبیان و منافب ابن شهر آشوب را تحقیق نکردیم.

اما کتاب تأویل الآیات است که نوشته سيد شرف الدين على الحسينى استرآبادى الغروی از شاگردان محقق کرکی (م 940) است. این شخص از تفاسیری روایات در مورد تاویل آیات قرآن‌که مربوط به فضائل اهل‌بیت است را جمع‌آوری کرده است. کتاب بسیار مهمی است. بخصوص با توجه به اینکه از کتبی مطلب نقل می‌کند که الآن در دست ما نیست. من جمله تفسیر علی بن ابراهیم. مطالبی که در این کتاب از علی بن ابراهیم نقل می‌کند با مطالبی که دیگران نقل می‌کنند فرق دارد. موارد زیادی در اینجا به علی بن ابراهیم نسبت می‌دهد که در کتاب معروف به تفسیر قمی وجود ندارد. اسناد هم اسناد معروف علی بن ابراهیم است. مواردی که هم در این کتاب هست و هم در تفسیر قمی، در اکثر موارد اختلاف متنی و سندی دارند. بطوری که مشکل است که به این کتاب موجود در موارد مشترک هم بتوان اعتماد کرد. این بحث را بعداً توضیح بیشتر خواهیم داد.

در آثار حسن بن سلیمان حلی از تفسیر علی بن ابراهیم که نقل می‌کند از همین کتاب موجود نقل می‌کند. قدیمی‌ترین کتابی که از تفسیر علی بن ابراهیم با عنوان تفسیر علی بن ابراهیم نقل می‌کند و متن و سند با کتاب موجود تطابق دارد کتب حسن بن سلیمان حلی است. ایشان در قرن 8 یا 9 بوده است. نسخه خطی قدیمی از این تفسیر موجود نیست. شیخ حر عاملی که از تفسیر علی بن ابراهیم نقل می‌کند از همین تفسیر موجود نقل می‌کند. مرحوم علامه مجلسی هم همین‌گونه است. ابن طاووس وقتی از تفسیر علی بن ابراهیم نقل روایت می‌کند از این کتاب نیست. منقولات ابن طاووس با کتاب موجود تفاوت‌هایی دارد. مواردی که ابن طاووس نقل کرده است در کتاب موجود، وجود دارد ولی تفاوت‌هایی دارند.

نسخه‌ای که در دست حسن بن سلیمان حلی بوده است یا به دست سید شرف الدین نرسیده است یا اگر رسیده است ایشان استظهار کرده است که نسخه دیگر معتبر تر است و از این نسخه نقل نکرده است. ظاهراً نسخه‌ای که سیدشرف الدین از آن نقل می‌کند معتبر تر و اصیل تر است. نتیجه اینکه یک نسخه بوده است که به علی بن ابراهیم نسبت داده‌شده است ولی حقیقتاً مال علی بن حاتم بوده است و با تفسیر قمی اصیل تفاوت‌هایی داشته است.

کتب معروف ما مشکل صحت انتساب به مؤلف ندارند. ولی کتب غیر معروف بعضاً چنین مشکلی را دارند. مثلاً:

     کتاب اختصاص که به شیخ مفید نسبت داده‌شده است. علامه مجلسی اولین بار این کتاب را معرفی کرده است و در آثار قبل از او نامی از این کتاب نیست. خود علامه مجلسی هم در صحت انتساب این کتاب به شیخ مفید تردید کرده است. تا به الآن هم همین تردید پابرجاست. با تحقیقاتی که کردیم مشخص شد به هیچ عنوان این کتاب مال شیخ مفید نیست.

     کتاب نوادر منسوب به احمد بن محمد بن عیسی ظاهراً مال حسین بن سعید است که به اشتباه به احمد بن محمد بن عیسی الاشعری نسبت داده می‌شود.

     اثبات الوصیه که به علی بن حسین مسعودی صاحب مروج الذهب نسبت داده‌شده است. نجاشی این کتاب را به مسعودی مورخ که صاحب مروج الذهب است نسبت داده است که ظاهراً اشتباه است. شاید علی بن حسین دیگری در همان عصر بوده است که چنین کتابی را نوشته است ولی همان مسعودی معروف نیست. زیرا مسعودی سنی است که آخرین کتابش التنبیه و الاشراف است که در سال 345 نوشته است که در همان سال یا سال بعد از دنیا رفته است. این کتاب مشخص است که یک سنی منصف آن را نوشته است. مروج الذهب در مذمت خلفا مخصوصاً عثمان مطلب زیاد دارد که مشخص است یک شیعی (من یقدم علیاً فی الفضل علی عثمان) این کتاب را نوشته است. لکن خیلی از سنی ها می‌گویند در فضیلت به همین ترتیب که خلفا خلیفه شدند ترتیب دارند. یعنی اول ابوبکر و آخر علی علیه‌السلام. لکن عده ای از اهل سنت می‌گویند علی بر عثمان مقدم است و به این گروه شیعی می گفتند. برخی می گفتند فضل مال علی است و سپس خلفا ثلاثه. از آن بالاتر زیدیه بودند که می‌گویند امامت مال علی بوده است ولی امامت منسبی قابل تفویض است و علی امامت را تفویض کرده است به آن سه نفر. ابوحنیفه هم ظاهراً همین عقیده را داشته است. لکن کتاب اثبات الوصیه در رد خلفا و اثبات وصایت امیرالمومنین است.

البته مجهول المولف بودن ضرر قطعی به اعتبار کتاب نمی‌زند. بلکه با مقایسه مطالب کتاب با کتب معتبر می‌توان اعتبار نسبی برای کتاب قائل شد. همین کتاب علی بن ابراهیم را خواهیم گفت اگر مطلبی منفرداً داشته باشد که مخالف کتب معتبر نباشد برای ما قابل‌قبول است هرچند در مؤلف آن شک داریم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo