< فهرست دروس

درس رجال استاد سیدجواد شبیری

جلسه81

بسم الله الرحمن الرحیم

شناخت مصادر شیخ در تهذیب

کسانی که اول سند تهذیب هستند الزاماً از کتاب ایشان اخذ نشده است و از کتبی اخذشده است که در سند ذکر نشده‌اند. هر چه به اواخر تهذیب نزدیک می‌شویم این اخذ به‌توسط بیشتر می‌شود.

ایشان صاحب کتابی که روایت را از کتاب ایشان اخذ کرده است را با یک عنوان مبهم ذکر نمی‌کند. مثلاً اگر از کتاب احمد بن محمد بن عیسی اخذ روایت کند تعبیر احمد یا احمد بن محمد نمی‌کند مگر به اتکا سند قبل.

اما جلد اول تهذیب کمی تفاوت دارد. آنجا که سند ناقص است مثل سایر موارد است. اما جایی که سند کامل است چکار کنیم که بفهمیم از کدام کتاب اخذشده است؟

با مراجعه به مشیخه و متن کتاب مصادر عمده تهذیب را می‌توانیم متوجه شویم. مصادر عمده تهذیب عبارت اند از:

کتاب احمد بن محمد بن عیسی و کافی و سعد بن عبدالله و احمد بن محمد بن یحیی و حسن بن علی بن الفضال و حسین بن سعید و حسن بن محبوب و محمد بن علی بن محبوب.

اگر در سند یکی از این افراد باشد باید بگوییم از کتاب ایشان اخذشده است. البته به این نکته باید توجه کنیم که اگر عنوان احمد بن محمد یا محمد بن علی بود از کتاب او اخذ نشده است. بلکه تعبیر صاحب کتاب کامل باید باشد. اگر در سند محمد بن یعقوب الکلینی در سند باشد طبیعتا از کافی اخذ روایت شده است.

اما همیشه با این روش مشکل حل نمی‌شود زیرا ممکن است چند نفر از این اسامی در سند باشند. مثلاً سعد بن عبدالله و احمد بن محمد بن عیسی و حسن بن محبوب در یک سند هستند. در این صورت کار سخت تر می‌شود. یک روش برای تشخیص صاحب کتاب این است که شیخ معمولاً روایات یک کتاب را پشت سر هم ذکر می‌کند. با تعبیراتی مثل بهذا الاسناد و... می‌توان فهمید از کدام کتاب اخذشده است. مثلاً:

5- مَا أَخْبَرَنِي بِهِ جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ‌ احمد بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ وَ أَخْبَرَنِي أَيْضاً احمد بْنُ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَمِثَتْ فِي رَمَضَانَ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ قَالَ تُفْطِرُ.

434- 6- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ احمد بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي امْرَأَةٍ حَاضَتْ فِي رَمَضَانَ حَتَّى إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الطُّهْرَ قَالَ تُفْطِرُ ذَلِكَ الْيَوْمَ كُلَّهُ تَأْكُلُ وَ تَشْرَبُ ثُمَّ تَقْضِيهِ وَ عَنِ امْرَأَةٍ أَصْبَحَتْ فِي رَمَضَانَ طَاهِراً حَتَّى إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الْحَيْضَ قَالَ تُفْطِرُ ذَلِكَ الْيَوْمَ كُلَّهُ.[1]

435- 7- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ احمد بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ فِي الْمَرْأَةِ تَطْهُرُ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ فِي رَمَضَانَ أَ تُفْطِرُ أَوْ تَصُومُ قَالَ تُفْطِرُ وَ فِي الْمَرْأَةِ تَرَى الدَّمَ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَ تُفْطِرُ أَمْ تَصُومُ قَالَ تُفْطِرُ إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّمِ.[2]

احمد بن الحسن که در سند قبل هم واقع‌شده بود برادر علی بن الحسن الفضال است.

قَوْلُهُ ع إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّمِ يَدُلُّ عَلَى أَنَّهَا لَوْ لَمْ تُفْطِرْ بِالطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ فَإِنَّهَا تَكُونُ بِحُكْمِ الْمُفْطِرَةِ ثُمَّ قَالَ وَ يَحْرُمُ عَلَى زَوْجِهَا وَطْؤُهَا حَتَّى تَخْرُجَ مِنَ الْحَيْضِ. يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى- وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ‌ فَحَظَرَ بِهَذَا اللَّفْظِ قُرْبَهُنَّ وَ أَوْجَبَ اعْتِزَالَهُنَّ إِلَى أَنْ يَطْهُرْنَ وَ هَذَا ظَاهِرٌ وَ يَدُلُّ عَلَيْهِ أَيْضاً.

8- مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدٍ وَ احمد ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أصحابنا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا حَاضَتِ الْمَرْأَةُ فَلْيَأْتِهَا زَوْجُهَا حَيْثُ شَاءَ مَا اتَّقَى مَوْضِعَ الدَّمِ.

9- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ بُزُرْجَ‌ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَّا لِصَاحِبِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ مِنْهَا قَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مَا عَدَا الْقُبُلَ بِعَيْنِهِ.

10- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَأْتِي الْمَرْأَةَ فِيمَا دُونَ الْفَرْجِ وَ هِيَ حَائِضٌ قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا اجْتَنَبَ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ.

فَأَمَّا مَا رَوَاهُ- عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عبیدالله الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْحَائِضِ مَا يَحِلُّ لِزَوْجِهَا مِنْهَا قَالَ تَتَّزِرُ بِإِزَارٍ إِلَى الرُّكْبَتَيْنِ وَ تُخْرِجُ سُرَّتَهَا ثُمَّ لَهُ مَا فَوْقَ الْإِزَارِ.

12- عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ الْأَحْمَرِ عَنْ‌ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْحَائِضِ مَا يَحِلُّ لِزَوْجِهَا مِنْهَا قَالَ تَتَّزِرُ بِإِزَارٍ إِلَى الرُّكْبَتَيْنِ وَ تُخْرِجُ سَاقَهَا وَ لَهُ مَا فَوْقَ الْإِزَارِ.

13- عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حَجَّاجٍ الْخَشَّابِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَائِضِ وَ النُّفَسَاءِ مَا يَحِلُّ لِزَوْجِهَا مِنْهَا فَقَالَ تَلْبَسُ دِرْعاً ثُمَّ تَضْطَجِعُ مَعَهُ.

این دو عبارت «عنه» هم به همان علی بن الحسن الفضال بر می گردد. شیخ ابتدا دو طریق به علی بن الحسن الفضال نقل می‌کند و بعد 8 روایت دیگر در ادامه باهمین اسناد نقل میکند. طبیعی است که وقتی به یک کتاب مراجعه کنیم که دسته ای از روایات مرتبط به بحث را دارد، همه این روایات را پشت سر هم ذکر کنیم. صفحه 166 هم همین‌گونه است. اول دو طریق به علی بن الحسن الفضال نقل می‌کند و چندین روایت باهمان اسناد متقدم نقل می‌کند.

به عبارت دیگر: تهذیب معمولاً از یک مصدر اخذ می‌کند. اگر یک سند تحویلی وجود داشته باشد در نهایت به یک نفر ختم می شوند. یعنی دو طریق به یک کتاب هستند نه دو طریق به دو کتاب. مثل همین مثالی که ذکر شد. اولین سند حیلوله ای است:

5- مَا أَخْبَرَنِي بِهِ جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ‌ احمد بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ وَ أَخْبَرَنِي أَيْضاً احمد بْنُ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ

حیلوله های در تهذیب به دو شکل است: نوع اول حیلوله هایی است که در طریق به کتاب وجود دارد که در جلد اول تهذیب وجود دارد. نوع دوم حیلوله هایی است که از کتاب مصدر به کتاب شیخ سرایت کرده است.

اما نوع سوم حیلوله ها که در کافی وجود دارد ولی در تهذیب وجود ندارد این است که شیخ از دو مصدر یک روایت را اخذ کرده باشد و اسناد این دو کتاب را باهم تلفیق کند و حیلوله ایجاد کرده باشد. این در تهذیب بسیار نادر است. شاید کمتر از 10 مورد گیر بیاید. مجلد اول را اگر تورق کنید طرق شیخ به افراد مشخص می‌شود. مثلاً روایاتی که از محمد بن علی بن محبوب اخذشده‌اند معمولاً همه طرق یکسانی دارند. طریق به کتاب معمولاً متکرر است ولی طرق موجود در کتاب متفاوت هستند. یکی دیگر از روش ها این است که سند های پرتکرار را پیدا کنیم. این اسناد اسناد به کتب هستند و با این روش می‌توانیم کتاب مصدر را پیدا کنیم. مثلاً معمولاً وقتی از کتاب کلینی روایت را گرفته است از ابن قولویه از کلینی روایت را نقل می‌کند. این سند نشانه این است که روایت را از کافی اخذ کرده است. به‌هرحال این نکته را باید بگوییم برای شناخت آن قسمت از سند که طریق به کتاب است از آن قسمت که سند در کتاب است باید اسناد پرتکرار را بشناسیم. این روش مربوط به اسناد کامل است که در جلد اول دیده می‌شود.

یکی از راه های دیگر مقایسه با مشیخه است. مثلاً روایت 80 جلد اول تهذیب این است:

19- وَ أَخْبَرَنِي احمد بْنُ عُبْدُونٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْأَوْدِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌

این طریقی که تا حسن بن محبوب وجود دارد طریقی است که شیخ در مشیخه به روایات حسن بن محبوب که از کتب و مصنفاتش اخذ کرده است می‌باشد. در فهرست هم همین طریق را برای کتب و مصنفات حسن بن محبوب نوشته است.

در مشیخه این‌گونه نوشته‌شده است:

و ما ذكرته عن الحسن بن محبوب ما اخذته من كتبه و مصنفاته، فقد اخبرني بها احمد بن عبدون عن علي بن محمد بن الزبير القرشي عن احمد بن الحسين ابن عبد الملك الأزدي عن الحسن بن محبوب، و اخبرنى به أيضا الشيخ ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان و الحسين بن عبیدالله و احمد بن عبدون عن ابى الحسن احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن ابيه محمد بن الحسن بن الوليد و اخبرنى به أيضا ابو الحسين بن ابى جيد عن محمد بن الحسن ابن الوليد عن محمد بن الحسن الصفار عن احمد بن محمد و معاوية بن حكيم و الهيثم بن ابى مسروق عن الحسن بن محبوب.

اولین طریقی که به کتاب حسین بن محبوب نقل می‌کند همین طریق است.

خلاصه روش‌های شناخت مصادر تهذیب در جلد اول:

1. در مواردی که چند سند پشت سر هم مشترک هستند و بعد تفاوت پیدا می‌کنند.

2. شناخت مصادر اصلی شیخ

3. مقایسه طریق سند با مشیخه یا فهرست

4. مواردی که در تهذیب مصدر را ذکر نکرده است و در استبصار اصلاح کرده است و صاحب کتاب را مشخص کرده است.

این نکته که تحویلات شیخ برای این‌که دو مصدر دارد نیست هم کمک می‌کند.

بحث دیگر:

ما مصادر شیخ را شناختیم. یعنی نام مؤلفین را شناختیم ولی شیخ نام کتاب را تصریح نمی‌کند مگر نادرا. ما از کجا بفهمیم از کدام کتاب اخذشده است؟

ما باید ببینیم که در چه مجلدات و ابوابی نام این شخص زیاد تکرار شده است. اگر یک کتاب در دست شیخ باشد باید در بابی که این کتاب روایت دارد زیاد از آن نقل کند نه فقط یکی دو روایت. شیخ معمولاً در هر باب مصادر محدودی را مشخص می‌کند و از همین مصادر عمده مطالب را نقل می‌کند. مثلاً موسی بن قاسم البجلی. در جلد حج حدود 300 بار اول سند است ولی در سایر مجلدات تقریبا اول سند نیست مگر روایتش ربط مختصری به حج داشته باشد. موسی بن قاسم کتاب الحج مهمی داشته است که در دست شیخ بوده است.

یک مشکل در تهذیب است که کسانی که اول سند هستند معلوم نیست از کتب ایشان اخذشده باشد. این مشکل البته در مورد کلینی و موسی بن قاسم کمتر این مشکل بوجود می‌آید. زیرا معمولاً از کتب ایشان استفاده می‌شود. مشکل اساسی بیشتر در مورد افرادی مثل حسین بن سعید و حسن بن محبوب بوجود یا احمد بن محمد بن عیسی می‌آید. زیرا نقل به‌توسط از ایشان زیاد است. این موارد را چگونه تشخیص دهیم؟ یک روش این است که اگر دیدیم در یک باب نام یک راوی زیاد تکرار شده است. مثلاً یک حسین بن سعید است با 20 تا عنه بدنبال آن، قاعدتا از کتاب حسین بن سعید است. زیرا بعید است از کتاب دیگری باشد که این روایات را پشت سر هم آورده باشد.[3] مضمرات پشت سر هم یک نشانه بر صاحب کتاب است. مثلاً برخی منابع مثل حسین بن سعید و حسن بن محبوب بوجود و احمد بن محمد بن عیسی و علی بن مهزیار و ابن ابی عمیر مشکل است تشخیص دهیم مستقیم است یا باواسطه. ایشان در اکثر ابواب فقهی روایت داردند. اگر نام ایشان پشت سر هم زیاد تکرار شود احتمالا از کتاب ایشان اخذ کرده است و در سایر موارد نمی‌توان گفت از کتاب ایشان است یا از کتاب دیگری.

اما افرادی مثل علی بن الحسن الطاطری که در ابواب خاصی روایت دارند مثل باب قبله و نماز و وقت نماز و نکاح است. در این ابواب اول سند هستند. در فهرست هم تصریح شده است که کتبی به این عناوین داشته است.

391 - علي بن الحسن الطاطري

الكوفي كان واقفيا شديد العناد في مذهبه صعب العصبية على من خالفه من الإمامية. و له كتب كثيرة في نصرة مذهبه و له كتب في الفقه رواها عن الرجال الموثوق بهم و برواياتهم فلأجل ذلك ذكرناها. منها: كتاب الحيض كتاب المواقيت كتاب القبلة كتاب فضائل أمير المؤمنين علیه‌السلام كتاب الصداق كتاب النكاح كتاب الولاية كتاب المعرفة كتاب الفطرة كتاب حجج الطلاق و قيل إنها أكثر من ثلاثين كتابا.

در ابوابی که نام ایشان زیاد در اول سند است و در ترجمه اش هم تصریح شده است که کتابی در این موضوع داشته است این خود نشانه این است که از این کتاب در این باب استفاده شده است.

راوی دیگر علی بن الحسن بن الفضال است. از مصادر معروف است. در ابواب وضو حیض و طلاق و ... اول سند زیاد است و در همین موضوعات هم کتاب دارد ولی در باب صلاه یا حج نادرا در اول سند می‌آیند. لذا ظاهراً در این ابواب، کتب ایشان دست شیخ نبوده است و یا شیخ به‌عنوان مصدر آن را انتخاب نکرده است. این شخص در باب صدقه و هبه و وقف هم نامش زیاد اول سند است. این سه باب را معمولاً باهم نقل می‌کنند. ظاهراً علی بن الحسن بن الفضال کتابی در این موضوع داشته است. هر چند در فهارس کتابی به این نام به ایشان نسبت داده نشده است.

در مورد برخی راویان دیگر هم همین استظهارات هست. دلیل هم این است که شیخ و نجاشی فهرست را از کتاب خانه خود تهیه نکرده‌اند بلکه از روی کتب فهرست قدیمی نوشته‌شده‌اند.

محمد بن علی بن محبوب روایات زیادی در باب معاملات دارد. یک کتاب دارد به نام الضیاء و النور که گفته‌شده است کتاب احکام است. احکام یعنی حکم که ظاهراً کتاب قضاوت است ولی ممکن است به معنای معاملات باشد. در مقابل عبادات. اگر مراد کتاب قضا باشد این روایات معاملات را نمی‌توان به این کتاب نسبت داد. بنابراین ایشان کتاب دیگری هم داشته است در مورد معاملات که دست شیخ بوده است ولی در فهرست نامی از این کتاب نیست. این اسامی کتب مختلف خیلی از اوقات نام ابواب مختلف یک کتاب واحد است. ایشان ابواب مختلف معاملات را هم روایت دارد و باید کتابی در این موضوع داشته باشد که در فهارست ذکر نشده است.

نجاشی در مورد ایشان می‌نویسد:

940 - محمد بن علي بن محبوب الأشعري القمي

ابوجعفر شيخ القميين في زمانه ثقة عين فقيه صحيح المذهب. له كتب [منها] كتاب النوادر كتاب الصلاة كتاب الجنائز كتاب الزكاة كتاب الصوم كتاب الحج كتاب النكاح كتاب الرضاع كتاب الطلاق كتاب الحدود كتاب الديات كتاب الثواب كتاب الضياء و النور في الحكومات كتاب الزمردة كتاب الزبرجدة كتاب التولد كبير.

شیخ در مورد ایشان در فهرست می‌نویسد:

محمد بن علي بن محبوب

الأشعري القمي. له كتب و روايات منها: كتاب الجامع و هو يشتمل على عدة كتب منها: كتاب الوضوء كتاب الصلاة كتاب الزكاة كتاب الصوم كتاب الحج كتاب الضياء و النور و هو يشتمل على كتاب الأحكام كتاب النكاح كتاب الطلاق كتاب الرضاع (كتاب الحدود و كتاب الديات) كتاب الثواب كتاب الزمرد.

سعد بن عبدالله در ابواب مختلف طهارت صلاه زکاه صیام و حج در اول اسناد است. ایشان کتابی دارد به نام کتاب الرحمه که این پنج باب را داشته است. در این ابواب هم نام ایشان در اول سند زیاد است. برخی موارد دیگر هم هست که ایشان در اول سند هستند. مثلاً در کتاب مزار ایشان در اول چند سند قرار گرفته اند. استظهار کرده‌ایم که این روایات از کامل الزیارات ابن قولویه است. در کتاب قضاء و مهر هم در اول چند سند واقع‌شده است. در فهارست کتابی در این موضوعات به ایشان نسبت داده نشده است ولی ابن قولویه کتابی دارد که در به این موضوعات مرتبط است. نجاشی در مورد او می‌نویسد:

318 - جعفر بن محمد بن جعفر

بن موسى بن قولويه أبو القاسم و كان أبوه يلقب مسلمة من خيار أصحاب سعد و كان أبو القاسم من ثقات أصحابنا و أجلائهم في الحديث و الفقه روى عن أبيه و أخيه عن سعد و قال: ما سمعت من سعد إلا أربعة أحاديث و عليه قرأ شيخنا أبو عبد الله الفقه و منه حمل و كل ما يوصف به الناس من جميل و ثقة و فقه فهو فوقه [و] له كتب: حسان كتاب مداواة الجسد كتاب الصلاة كتاب الجمعة و الجماعة كتاب قيام الليل كتاب الرضاع كتاب الصداق كتاب الأضاحي كتاب الصرف كتاب الوطء بملك اليمين كتاب بيان حل الحيوان من محرمه كتاب قسمة الزكاة كتاب العدد كتاب العدد في شهر رمضان كتاب الرد على ابن داود في عدد شهر رمضان كتاب الزيارات كتاب الحج كتاب يوم و ليلة كتاب القضاء و آداب الحكام كتاب الشهادات كتاب العقيقة كتاب تاريخ الشهور و الحوادث فيها كتاب النوادر كتاب النساء و لم يتمه. قرأت أكثر هذه الكتب على شيخنا أبي عبد الله رحمه الله و على الحسين بن عبیدالله رحمه الله.

ظاهراً این روایات از این دو کتاب اخذشده است. در این دو باب هم نام ابن قولویه در اول سند زیاد است. اکثر روایات ابن قولویه عن ابیه عن سعد بن عبدالله است. ایشان نام ابن قولویه عن ابیه را حذف کرده است و سعد را اول سند گذاشته است.

برخی موارد ابن عقده در اول سند قرار دارد. در یک جا تصریح کرده است که از کتاب رجال او مطلب را اخذ کرده است ولی در سایر موارد اشاره به نام کتاب نکرده است. ظاهراً سایر موارد هم از کتاب رجال او بوده است. شاهد این است که این کتاب در رواه اصحاب الصادق است. گفته‌اند ایشان برای اینکه نشان دهد این راوی روایت از امام صادق دارد یکی دو روایت از او از امام صادق نقل می‌کند. مواردی که ابن عقده در اول سند است و تعبیر ابن عقده است. (زیرا گاهی اوقات به نام احمد بن محمد بن سعید یا احمد بن محمد بن سعید همدانی یا احمد بن محمد بن سعید بن عقده است) آن موردی که احمد بن محمد بن سعید همدانی است در جلد 6 صفحه 180 است که ظاهراً از کتاب عیون اخذ روایت شده است. آن‌که احمد بن محمد بن سعید از کافی است و در جلد 6 صفحه 123 است. ولی درجایی که احمد بن محمد بن سعید بن عقده است همه موارد به امام صادق ختم می‌شود. همه این اسناد چند ویژگی مشترک دارند: 1. نام راویان عجیب و غریب هستند. 2. نام ها کامل است (با اسم و کنیه و لقب است.) این ویژگی با کتاب رجال ابن عقده هماهنگ است. مثلاً:

166- 15 فَأَمَّا مَا رَوَاهُ- ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ فَضْلِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُكَّاشَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُمَارَةَ أَبِي عُمَارَةَ الْحَارِثِيِ‌ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع أَمْسَحُ رَأْسِي بِبَلَلِ يَدِي قَالَ خُذْ لِرَأْسِكَ مَاءً جَدِيداً.

1519- 164 احمد بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مَحْمُودِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُوَيْدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ كِلَابٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ‌ يُغْشَى قَبْرُ الْمَرْأَةِ بِالثَّوْبِ وَ لَا يُغْشَى قَبْرُ الرَّجُلِ وَ قَدْ مُدَّ عَلَى قَبْرِ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ ثَوْبٌ وَ النَّبِيُّ ص شَاهِدٌ وَ لَمْ يُنْكِرْ ذَلِكَ.

140- 8- أَبُو الْعَبَّاسِ ابْنُ عُقْدَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَغْلِبُ بْنُ الضَّحَّاكِ قَالَ حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ جَعْفَرٍ الْجُعْفِيُّ أَبُو الْوَلِيدِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ‌ الْبَيْتُ قِبْلَةٌ لِأَهْلِ الْمَسْجِدِ وَ الْمَسْجِدُ قِبْلَةٌ لِأَهْلِ الْحَرَمِ وَ الْحَرَمُ قِبْلَةٌ لِلنَّاسِ جَمِيعاً.

862- 70- وَ رَوَى احمد بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ احمد بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَمِيلِ بْنِ عَيَّاشٍ أَبِي عَلِيٍّ الْبَزَّازِ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الثَّوْبِ يَعْمَلُهُ أَهْلُ الْكِتَابِ أُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ قَالَ لَا بَأْسَ وَ أَنْ يُغْسَلَ أَحَبُّ إِلَيَّ.

120- 32- رَوَى احمد بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي احمد بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَازِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ الْمُرَافِقِيُّ وَ أَبُو احمد عَمْرُو بْنُ الرَّبِيعِ النَّصْرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‌ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقِرَاءَةِ خَلْفَ الْإِمَام‌...

19 وَ- رَوَى احمد بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ قَالَ حَدَّثَنِي احمد بْنُ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَى بَنِي الصَّيْدَاءِ أَنَّهُ صَلَّى خَلْفَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع عَلَى جِنَازَةٍ فَرَآهُ يَرْفَعُ يَدَيْهِ فِي كُلِّ تَكْبِيرَةٍ.

تعبیر مولی تعبیری است که در کتب رجالی متعارف است.

21- رَوَى احمد بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْجُعْفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَبَلَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ إِلْيَاسَ قَالَ: حَجَّ بِي أَبِي وَ أَنَا صَرُورَةٌ وَ مَاتَتْ أُمِّي وَ هِيَ صَرُورَةٌ فَقُلْتُ لِأَبِي إِنِّي أَجْعَلُ حَجَّتِي عَنْ أُمِّي قَالَ كَيْفَ يَكُونُ هَذَا وَ أَنْتَ صَرُورَةٌ وَ أُمُّكَ صَرُورَةٌ قَالَ فَدَخَلَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا مَعَهُ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّي حَجَجْتُ بِابْنِي هَذَا وَ هُوَ صَرُورَةٌ وَ مَاتَتْ أُمُّهُ وَ هِيَ صَرُورَةٌ فَزَعَمَ أَنَّهُ يَجْعَلُ حَجَّتَهُ عَنْ أُمِّهِ فَقَالَ أَحْسَنَ هِيَ عَنْ أُمِّهِ فَضْلٌ وَ هِيَ لَهُ حَجَّةٌ.

این افراد نوعا نام غریب دارند و از امام صادق نقل کرده‌اند و نام هم کامل بوده است. مشخص است از رجال ابن عقده نقل کرده است. معمولاً این روایات را هم به‌عنوان روایات متعارض نقل کرده است و این روایات را قبول نمی‌کند.

شیخ رجال ابن عقده را یک بار از اول تا آخر تورق کرده است و یک جا هم گفته است از کتاب رجال او روایت را گرفته است و شواهد دیگر هم حاکی از این است که از این کتاب اخذشده‌اند. لذا اطمینان حاصل می‌شود که این روایات را از کتاب رجال ابن عقده گرفته است.

ابوطالب الانباری همه روایاتی که از ایشان نقل کرده است همه بار کلامی و مناظره ای دارد. ابوطالب الانباری یک متکلم بوده است. کتب ایشان نوعا کلامی هستند. روایات او نوعا در مسائلی است که اختلاف بین شیعه و سنی زیاد است.

ثمره این‌که بفهمیم که این روایت از کدام کتاب اخذشده است این است که کسانی که طریق به کتب را معتبر می‌دانند و طرق به کتب مختلف یک راوی متفاوت باشد این مهم است که بفهمیم از کدام کتب گرفته‌شده است که کدام سند را اول سند روایت اضافه کنیم.

نکته: ترتیب مشیخه تهذیب این است که اول برخی طرقی را ذکر می‌کند به کسانی که کتبشان مادر و مصدر است. 9 کتاب را این‌گونه ذکر می‌کند. سه کتاب اولی که ذکر می‌کند کتبی هستند که ایشان درس گرفته است. بعد 6 کتاب که درس نگرفته است ولی از مصادر اصلی شیخ هستند. خصوصا 4 نفر اول که بسیار مهم تر هستند. از سعد بن عبدالله به بعد به ترتیب متن کتاب مرتبط شده‌اند.

سعد بن عبدالله و احمد بن محمد بن عیسی که دو نفر آخر این لیست 9 نفره هستند در اوایل جلد اول زیاد تکرار شده‌اند. بعد محمد بن حسن بن ولید و علی بن؟؟ بابویه در اواخر جلد یک نامش آمده است. حسن بن محمد بن سماعه در اوایل جلد دو نامش آمده است. علی بن حسن الطاطری در جلد 2. ابن عقده در جلد 2. احمد بن داود قمی در اول سند تهذیب نیست. در اول سند محمد بن احمد بن داود در جلد 2 است. ابن قولویه در جلد 3. ابن ابی عمیر در جلد 3. ایشان در جلد یک هم اول سند است. یا آن مورد اخذ بتوسط است و یا اینکه سریع ورق زده است و نامش را ندیده است. زیرا ایشان مثل فقیه همه افراد اول سند را در مشیخه ذکر نکرده است. به‌هرحال از اول تا آخر یک خط سیر کلی است دارد که موارد خلاف این خط سیر کلی قابل توجیه هستند. نفر بعدی ابراهيم بن اسحاق الاحمري در جلد 3 کتاب الصیام

علي بن حاتم القزويني در جلد 4 در عمل شهر رمضان

موسى بن القاسم بن معاوية بن وهب در جلد 5. البته جلد 3 و 4 هم هست ولی کم است. بیشتر در جلد 5 نام‌برده شده است.

يونس بن عبد الرحمن‌ در جلد 6 بکار رفته است

علي بن مهزيار

احمد بن ابى عبد اللّه البرقى‌ در جلد 7 است

علي بن جعفر

الفضل بن شاذان‌

ابي عبد اللّه الحسين بن سفيان البزوفرى‌ در جلد 7 و 9 هست. در مورد احکام العبید است.

ابي طالب الانبارى‌ در جلد 9 بکار رفته است.

یک سری موارد دیگر هم در اول سند هستند که معلوم نیست اخذ بتوسط باشد یا مستقیم. برخی موارد دیگر هم هست که ما استظهار می‌کنیم که اخذ مستقیم بوده است ولی در مشیخه نیست. مثل علی بن اسماعیل میثمی. ایشان درکتاب نکاح و طلاق زیاد بکار رفته است. در رجال نجاشی به ایشان نسبت داده‌شده است که کتابی در نکاح و طلاق دارد.

661 - علي بن إسماعيل بن شعيب

بن ميثم بن يحيى التمار أبو الحسن مولى بني أسد كوفي سكن البصرة و كان من وجوه المتكلمين من أصحابنا كلم أبا الهذيل و النظام. له مجالس و كتب منها: كتاب الإمامة كتاب الطلاق كتاب النكاح كتاب مجالس هشام بن الحكم كتاب المتعة.

البته ظاهراً این کتب مال ایشان نبوده است. بلکه کتاب مال علی بن اسماعیل دیگری است. ایشان از مشایخ حسین بن سعید و ابن ابی عمیر و آن طبقه است. این علی بن اسماعیلی که در این کتاب از او نقل می‌شود از معاصرین حسین بن سعید است که از مشایخ حسین بن سعید مثل فضاله روایت نقل می‌کند. لذا ایشان (ابن عیسی اشعری) متاخر از آن علی بن اسماعیل میثمی است. در طبقه بعدی یک علی بن اسماعیل دیگری وجود دارد که علی بن اسماعیل بن عیسی اشعری است که به او سندی هم می‌گویند و پسر عموی احمد بن محمد بن عیسی الاشعری است. این کتاب باید مال ایشان باشد. علی بن اسماعیل میثمی غیر از تهذیب هر جا واقع‌شده است در طبقه مشایخ ابن ابی عمیر است. در این طبقه معاصر حسین بن سعید در کتب دیگر فقط یک علی بن اسماعیل واقع است که آن اشعری است. و با عنوان علی بن اسماعیل بن عیسی از او یاد می‌شود. در تمییز مشترکات این یک اشتباه می‌تواند منشا اشتباهات دیگر شود.

مثلاً می‌گوییم علی بن ابراهیم همیشه از طریق پدرش از ابن ابی عمیر نقل می‌کند.؟؟؟

تفکیک بین سند اصلی و سند به کتب باعث می‌شود خیلی از مباحث رجالی تأثیر گذاشته شود.

احمد بن محمد بن عیسی معمولاً از قاسم بن یحیی مستقیم روایت نقل می‌کند. ما 50 روایت پیدا کردیم که احمد بن محمد بن عیسی مستقیماً از قاسم بن یحیی روایت نقل می‌کند. لکن چند سند پیدا کردیم که محمد بن خالد بین ابن دو نفر واسطه می‌شود. با دقت مشخص شد همه آن 50 روایت در واقع یک روایت طولانی هستند که به روایت اربعمائه مشهور است. این روایت را کلینی تقطیع کرده است و در ابواب مختلف آورده است. لذا قضیه برعکس شد. یک مورد بدون واسطه است و باقی موارد باواسطه است.

برخی موارد دیگری در اول اسناد تهذیب واقع است که ظاهراً از کتب ایشان اخذشده است. مثل هارون بن موسی و حسین بن حسن الحسینی.

آیت‌الله سیستانی یکی از استدلالاتی که محمد بن یحیی در اول سند است از کتاب محمد بن یحیی اخذ نشده است این است که این شخص در فهرست ترجمه نشده است لذا ایشان به کتاب او طریق ندارد و کتابش در اختیار او نبوده است. لذا باید از کتب دیگران اخذشده باشد.

مناقشه ما این است که فهرست شیخ از کتب موجود اخذ نشده است بلکه از فهارس قبلی نوشته‌شده است. لذا موارد زیادی است که در اول اسناد است و نام ایشان در کتاب فهرست نوشته نشده است. این مطلب هم از مقدمه فهرست و هم با مراجعه به خود کتاب مشخص می‌شود.

0.1- منابع کافی و فقیه

یک مطلبی در مورد شناخت منابع کافی و فقیه وجود دارد. روشی در میان قدما مرسوم بوده است که ما اسمش را می گذاریم روش حذف و تعویض. تا این روش را بدرستی نشناسیم نمی‌توانیم منابع این دو کتاب را بخوبی بشناسیم.

روش حذف و تعویض چیست؟ این روش این است که آقایان روایت را از یک کتابی می دیدند و اول سند را حذف می‌کردند و جایش سند دیگری را می گذاشتند. یعنی در سند روایت یک صاحب کتاب را پیدا می‌کردند که استظهار می‌کردند روایت از کتاب او اخذشده است، اول سند تا او را حذف می‌کردند و طریق خود تا آن شخص را می گذاشتند. یعنی یک قسمت را حذف می‌کردند و به جای آن چیزی را می گذاشتند. در تهذیب حذف می‌کند ولی تعویضی در کار نیست. تعویضش در مشیخه است. در خود سند نیست. لکن در کافی این‌گونه نیست. مثلاً:

بابی در ثواب الاعمال است در ثواب زیارت قبر امام حسین که 52 روایت دارد که همه اش در کامل الزیارات در ابواب مختلف واردشده است. روایت اول این باب در باب 59 کامل الزیارات حدیث دوم است و روایت دوم این باب در کامل الزیارات حدیث سوم است و به همین ترتیب ادامه دارد. ثواب الاعمال این روایات را به ترتیب از کامل الزیارات گرفته است ولی حذف و تعویض کرده است. مثلاً سند در کامل الزیارات این است:

حَدَّثَنِي أَبِي وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ

شیخ صدوق سند این روایت را این‌گونه ذکر می‌کند:

حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ

یعنی بجای اینکه بگوید ابن قولویه عن علی بن الحسین و جماعه مشایخه عن علی بن ابراهیم گفته است حمزه بن محمد العلوی عن علی بن ابراهیم. اول سند را حذف کرده است و طریق خود به علی بن ابراهیم را گذاشته است.[4]

علی بن ابراهیم همه روایاتش را به حمزه بن محمد العلوی اجازه داده است. ابن قولویه و شیخ صدوق معاصر هستند. شیخ صدوق از شاگردان ابن قولویه هم هست و از او با عنوان جعفر بن محمد المسرور یاد می‌کند. اگر می خواست از کامل الزیارات نام ببرد طریقش به این روایت یک واسطه بیشتر می‌خورد. او چون اجازه عامه به همه روایات علی بن ابراهیم دارد طریق خود را بجای آن می آورد.

علی بن الحسین پدر شیخ صدوق است. به ابن قولویه احتمالا اجازه عامه داده است ولی به شیخ صدوق نداده باشد. زیرا شیخ صدوق جوان بود که پدرش فوت می‌کند.

شیخ صدوق زیاد در این باب حذف و تعویض کرده است. افرادی مثل صفار و سعد بن عبدالله و علی بن ابراهیم را نگه می داشته است و افراد قبل را با طریق خود تعویض می‌کند. شیخ صدوق در کتب مختلف خود زیاد این کار را کرده است و این هم مؤید نظریه ای است که ما گفته ایم که سند و طریق به کتب اصلا مهم نیستند و قابل حذف و تعویض بوده‌اند. یعنی افراد اول سند ارزش سندی ندارند. صدوق این کار را زیاد می‌کرده است. آیا کلینی هم همین کار را می‌کرده است؟ ما می خواهیم بگوییم ایشان هم بسیار این کار را می‌کرده است.

 


[3] به نظر می رسد همانطور که بعید نیست شیخ طوسی این کار را کرده باشد بعید نیست یک کتاب دیگر هم همین کار را کرده باشد و شیخ از این کتاب دیگر این روایات را اخذ کرده باشد. (مقرر عفی عنه).
[4] استاد همینگونه بیان کردند ولی ما در این دو کتاب روایتی را پیدا نکردیم که در کامل الزیارات این سند را داشته باشد و همین روایت را شیخ صدوق در ثواب الاعمال به این شکل تغییر داده باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo