< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی شرطیت عدالت در مؤذن

1- بررسی مطلب دوم؛ شرطیت عدالت در موذن

مرحوم سید فرموده است اعتماد به اذان عدل جایز است.

در تعلیقه برخی محشین فرموده اند عدالت خصوصیت ندارد و ثقه بودن کافی است.

برخی گفته اند اذان عارف ثقه کافی است و برخی نیز مطلقا گفته اند اذان ثقه حجت است.

آقای حکیم:

لم يظهر وجه لاعتبار العدالة لإطلاق النصوص المتقدمة، بل ظاهر صحيح المحاربي العدم، لأن الظاهر أن المراد من «هؤلاء» المخالفون.[1]

قید عدالت وجهی ندارد زیرا دلیلی بر اعتبار این قید وجود ندارد. روایاتی که بیان شد همه اطلاق دارند و اعم از ثقه و عادل هستند بلکه در برخی روایات مثل صحیحه ذریح محاربی موضوع روایت موذن غیر عادل است. در این روایت گفته بود می توان به روایت مخالفین اعتماد کرد با اینکه آنها عادل نیستند.

سپس به نقل از صاحب جواهر فرموده اند:

مرحوم محقق و صاحب ذخیره نیز فرموده اند اذان ثقه حجت است و منظور از ثقه همان معنای لغوی آن است یعنی مورد اعتماد باشد نه اینکه عادل باشد.

شاهد دیگری که صاحب جواهر ذکر می کند:

إن المصنف (ره) و صاحب الذخيرة يريدان من الثقة الموثوق به لا العدل الشرعي لعدم نصبه للأذان في تلك الأزمان غالبا[2]

افرادی که در زمان ائمه علیهم السلام برای گفتن اذان نصب شده بودند شیعه نبودند و ائمه علیهم السلام در این فضا فرموده اند به اذان اکتفا کنید

در بعضی از روایات بیان شده است که اذان غیر مومن مجزی نیست مثل موثقه عمار

باب 26 از ابواب اذان ح1:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنِ‌ الْأَذَانِ‌ هَلْ‌ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ مِنْ غَيْرِ عَارِفٍ قَالَ لَا يَسْتَقِيمُ الْأَذَانُ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يُؤَذِّنَ بِهِ إِلَّا رَجُلٌ مُسْلِمٌ عَارِفٌ فَإِنْ عَلِمَ الْأَذَانَ فَأَذَّنَ بِهِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَارِفاً لَمْ يُجْزِ أَذَانُهُ وَ لَا إِقَامَتُهُ وَ لَا يُقْتَدَى بِهِ وَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ لِيُصَلِّيَ وَحْدَهُ فَيَجِي‌ءُ رَجُلٌ آخَرُ فَيَقُولُ لَهُ نُصَلِّي جَمَاعَةً فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَا بِذَلِكَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ.

در این روایت بیان شده است که در حجیت اذان شرط است که شخص عارف باشد.

آقای حکیم در اشکال به این روایت فرموده اند:

اولا در این روایت آنچه که شرط شده است، «ایمان» است نه عدالت زیرا منظور از عارف این است که شخص شیعه باشد.

مرحوم فیض در وافی فرموده است منظور از عارف یعنی مومن یعنی عارف به امامت ائمه علیهم السلام:

المراد بالعارف‌ العارف‌ بإمامة الأئمة كما مر مرارا فإنه بهذا المعنى في عرفهم ع و لعمري أن من لم يعرف هذا الأمر لم يعرف شيئا كما في الحديث النبوي ص‌لوات الله علیه و آله من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية و من عرفه كفاه به معرفة إذا عرفه حق معرفته‌. الوافی ج 7 ص591

صاحب وسائل نیز عنوان این باب را که فقط همین روایت را دارد اینگونه بیان کرده است: بَابُ اشْتِرَاطِ عَقْلِ الْمُؤَذِّنِ وَ إِسْلَامِهِ وَ إِيمَانِه‌

ثانیا اگر مقصود از عارف خصوص مومن عادل باشد اما در هر صورت این روایت دلالت بر مدعا ندارد. زیرا اجزایی که در این روایت ذکر شده است ناظر به محل بحث که حجیت اذان در دخول وقت باشد نیست ، بلکه ناظر به سقوط اذان است .

یکی از مباحثی که در استحباب گفتن اذان و اقامه بیان می شود این است که آیا اذانِ غیر، موجب سقوط استحباب یا استحباب موکد اذان و اقامه برای شخص می شود یا خیر؟

به نظر می رسد این روایت ناظر به همین بحث سقوط عند السماع است. شاهدش هم این است که موضوع روایت خصوص اذان نیست بلکه در مورد اقامه هم حکم به عدم اجزا شده است و این نشان می دهد که منظور از اجزا، اجزا در همان موضوع استحباب اذان و اقامه است. لذا اصلا ربطی به محل بحث ندارد.

لكن الظاهر من العارف المؤمن لا خصوص العادل.

و لو سلم فمن المحتمل أن يكون المراد بعدم إجزاء أذانه عدم الاكتفاء به في سقوط الأذان، لا عدم الاعتماد عليه. مستمسک العروة الوثقی، قم - ایران، دار التفسير، جلد: ۵، صفحه: ۱۵۳

نتیجه اینکه طبق نظر آقای حکیم عدالت شرط نیست.

استاد

در اثبات اصل حجیت اذان موذن در دخول الوقت اختلاف بود که کدام روایت دال بر مدعا است.

آقای حکیم و خویی و برخی اعلام دیگر، صحیحه ذریح محاربی را دال بر مدعا می دانستند. غیر از این صحیحه به دسته دیگری از روایات نیز تمسک کرده بودند که همان روایات اذان بلال بود.

دسته دیگراز روایات نیز مطلقاتی بودند که به نحو مطلق دال بر مدعا بود(الموذن موتمن) اما اشکال سندی داشتند.

در نتیجه دلیل معتبر در مطلب اول روایت ذریح محاربی بود و روایات بلال. روایت ذریح محاربی را بعضی قبول داشتند اما برخی مثل آقای تبریزی قبول نداشتند و دلیل را منحصر در روایات بلال می دانستند.

با توجه به این مساله باید ببینیم دلالت این دو روایت فی حد نفسه از حیث شرایط موذن چیست؟ بعد تنافی بین این دو و روایت عمارساباطی را حل کنیم.

اگر مستند صحیحه ذریح محاربی باشد فرمایش آقای حکیم تمام است و ایمان و عدالت شرط نیست.

اما اگر کسی مدرک حجیت اذان موذن را منحصر در روایات بلال دانست(مثل آقای تبریزی)، ایشان فرموده اند نهایت دلالت این روایت این است که شخص بلال موضوعیت ندارد اما چون بلال مومن عادل بوده و نسبت به این دو صفت احتمال خصوصیت می دهیم لذا نهایت مقداری که می توان از این روایات تعدی کرد این است که اذان هر عارف عادلی حجیت دارد.

استاد

اگر روایات بلال به همین مقدار وارد شده بود که به اذان بلال اکتفا کنید کلام ایشان صحیح بود. اما در این روایات آمده بود که به اذان بلال اکتفا کنید چرا که ابن ام مکتوم در شب اذان می گوید ولی بلال مواظبت دارد و در وقت صبح اذان می گوید. ذکر این خصوصیت به منزله ی تعلیل است یعنی به اذان به بلال می توانید اکتفا کنید چرا که وی مواظبت بر دخول وقت دارد.

در نتیجه می توان تعمیم داد و گفت به اذان هر ثقه ای می توان اکتفا کرد.

پس سه تقریب در مقام وجود دارد:

با توجه به روایت ذریح محاربی اذانِ مطلق ثقه حجت است. (آقای حکیم و خویی)

nبا توجه به روایات بلال طبق تقریب آقای تبریزی اذان عدل عارف حجت است.

با توجه به روایات بلال طبق تقریب اذان مطلق ثقه حجت است.(طبق تقریب استاد)

طبق هر کدام از تقریب های فوق نسبت روایت عمار با ادله دال بر حجیت اذان موذن را می سنجیم.

نسبت بین روایت عمار و تقریبی که آقای تبریزی بیان کردند:

طبق تقریب ایشان، از روایت بلال حجیت اذان عارف عدل ثابت شد.

موثقه عمار می گوید اذان غیر عارف مجزی نیست و در این قسمت تنافی با روایات بلال ندارد. یکی می گوید اذان عدل عارف کافی است و دیگری می گوید اذان غیر عارف مجزی نیست.

اما مفاد روایت عمار منحصر در این مطلب نیست بلکه صدر روایت یا مفهوم روایت دلالت دارد بر اینکه اذان مسلم عارف حجت است چه عادل باشد چه نباشد.

در نتیجه این روایت مفادش توسعه ی بیشتری دارد نسبت به روایت بلال زیرا شامل عارف غیر عادل نیز می شود.

البته این در صورتی است که بپذیریم اجزا در روایت عمار ناظر به بحث حجیت اذان است و الا اگر اشکال آقای حکیم را پذیرفتیم این دو روایت ربطی به هم ندارند و هر کدام ناظر به مساله ای خاص است.

اگر گفتیم مدرک در بحث اذان صحیحه ذریح محاربی است در این صورت نسبت بین موثقه عمار و روایت ذریح تباین است. یکی می گوید اذان مخالف ثقه حجت است و دیگری می گوید اذان مخالفین حجیت ندارد.

در این صورت در مورد اجتماع یعنی اذان موذن سنی با هم تعارض می کنند. اگر تعارض مستقرباشد در مورد تعارض تساقط می کنند و نوبت می رسد به ادله ی دیگر که همان روایات بلال باشد و مفاد آن حجیت اذان عدل است.

 


[1] مستمسک العروة الوثقی، جلد: ۵، صفحه: ۱۵۳.
[2] همان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo