< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جمع دیگر در تعارض صحیحه ذریح و موثقه عمار

 

1- جمع دیگر در تعارض صحیحه ذریح محاربی و موثقه عمار

صحیحه ذریح باید کنار گذاشته شود و به روایت عمار اخذ شود زیرا مورد از موارد مخالف عامه است. هم چنین اگر ترجیح به شهرت هم بدهیم روایت عمار مقدم می شود.

اما همان طور که آقای حکیم فرموده اند:

کلام فوق در صورتی است که اجزا در موثقه عمار، ناظر به اعتماد به اذان موذن جهت دخول در نماز باشد اما اگر گفتیم این روایت ناظر به سقوط استحباب اذان عند سماع اذان است در این صورت اصلا تنافی ای بین روایت ذریح و روایت عمار وجود ندارد و به مفاد هر دو روایت اخذ می کنیم.

استاد

هر چند عنوان اجزا در مورد سقوط استحباب اذان عند سماع اذان به کار می رود و عطف اقامه به اذان در روایت نیز شاهد بر همین مدعا است اما این باعث نمی شود که عنوان اجزا را مختص به بحث سقوط استحباب اذان عند سماع اذان بدانیم بلکه عنوان اجزا اطلاق دارد. یعنی هم شامل اعتماد به اذان جهت دخول به نماز می شود هم شامل بحث سقوط استحباب اذان عند سماع اذان. لذا وقتی گفته شود که اذان مجزی نیست یعنی هم از حیث اعتماد به اذان مجزی نیست و هم از حیث استحباب اذان عند سماع اذان. شاهد اینکه عنوان اجزا در بحث اعتماد به دخول وقت نیز استعمال می شود دو روایت علی بن جعفر است. در صحیحه علی بن جعفر آنجا که شخص از اذان ظن به دخول وقت پیدا کرده بود حضرت علیه السلام فرموده بودند اذان مجزی نیست.

یا در روایت دیگر علی بن جعفر که در باب 3 از ابواب اذان ح 4 آمده است بیان شده است که:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى الْفَجْرَ فِي‌ يَوْمِ‌ غَيْمٍ‌ أَوْ فِي بَيْتٍ وَ أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ وَ قَعَدَ وَ أَطَالَ الْجُلُوسَ حَتَّى شَكَّ فَلَمْ يَدْرِ هَلْ طَلَعَ الْفَجْرُ أَمْ لَا فَظَنَّ أَنَّ الْمُؤَذِّنَ لَا يُؤَذِّنُ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ قَالَ أَجْزَأَهُ أَذَانُهُم‌

تعبیر اجزا در این روایت نیز ناظر به اعتماد اذان در دخول وقت است.

در نتیجه وقتی موثقه عمار می گوید اذان موذن مجزی نیست اطلاق دارد و شامل هر دو بحث می شود.

پس بین این روایت و روایت ذریح محاربی تنافی پیدا می شود.

بله این تنافی قابل حل است . برای حل تنافی می گوییم ولو هر دو روایت از جهت موضوعی واحد هستند و در مورد اذان مخالف وارد شده اند. اما از جهت حکمی این دو روایت مطلق و مقید هستند و صحیحه ذریح، موثقه عمار را قید می زند. موثقه عمار می گوید اذان موذن مجزی نیست هم در مورد اعتماد به اذان برای دخول به نماز هم در باب سقوط استحباب اذان عند سماع اذان اما صحیحه ذریح فقط در مورد اعتماد به اذان جهت دخول در وقت است لذا از این جهت اخص از موثقه عمار است.

نتیجه اینکه اذان عامه برای دخول به نماز حجت است اما نسبت به سقوط استحباب اذان عند سماع اذان خیر. این تفکیک نیز مساله ی عجیب و غیر قابل التزامی نیست. زیرا نکته سقوط این است که فعل غیر بجای فعل انسان حساب شود و مانعی ندارد که شارع بگوید سماع اذان شخص سنی بجای اذان شیعه حساب نمی شود. زیرا طبق نظر مشهور، اعمال عامه باطل است چرا که در روایت معتبره آمده است که:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‌ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ‌ لِأَعْمَالِهِ‌ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا...

وقتی عمل خود شخص فی حد نفسه باطل باشد و برای خودش مفید نباشد طبعا برای دیگری هم مفید نخواهد بود.

اما در محل بحث که اجزا به لحاظ دخول الوقت است اعتماد به عمل غیر از این باب نیست که عمل غیر به عنوان عمل انسان حساب شود بلکه در اینجا حیثیت کاشفیت از واقع و دخول وقت موضوعیت دارد. در اینجا حکم به حجیت موذن عامه مانعی ندارد.

2- فرض سوم در رابطه بین روایت اذان بلال، روایت عمار و روایت ذریح محاربی

این است که روایت بلال دلیل بر حجیت اذان موذن باشد(نه روایت ذریح) البته با فرض اینکه روایت بلال مطلق اذان ثقه را حجت کند نه خصوص عدل عارف که آقای تبریزی فرموده بودند.

در اینجا می گوییم:

روایت بلال دلالت بر حجیت اذان مطلق الثقه می کند چه مخالف باشد چه شیعه. اما روایت عمار می گوید اذان مخالف مجزی نیست.

اگر منظور از اجزا، اعتماد به اذان در دخول الوقت باشد در این صورت نسبت بین روایت بلال و موثقه عمار مطلق و مقید است و روایت عمار، روایت بلال را قید می زند.

اما اگر مراد از اجزا خصوص سقوط استحباب اذان عند سماع اذان باشد که در این صورت اصلا تنافی ای بین دو روایت نیست.

اگر منظور از اجزا مطلق باشد و هم شامل حجیت اذان در دخول وقت شود هم شامل سقوط استحباب اذان عند سماع اذان.

در این صورت به نظر اولی بین روایت بلال و موثقه عمار رابطه عموم من وجه می شود و در ماده اجتماع تعارض می کنند. ماده اجتماع، اجزا اذان مخالف از جهت حجیت در دخول وقت است. ماده افتراق روایت بلال، حجیت اذان شیعه در دخول وقت است و ماده افتراق موثقه عمار عدم حجیت اذان مخالف در سقوط استحباب اذان عند سماع اذان است.

به حسب نگاه اولی در ماده اجتماع تعارض می کنند و باید تساقط کنند. اما این مورد از مواردی است که یکی از دو دلیل از حیث موضوع عمومیت دارد و دیگری از حیث حکم اطلاق و عمومیت دارد.

رای مشهور در این موارد تساقط است. اما بر اساس آنچه که در کلام آقای خویی، تبریزی و صدر آمده است در این موارد جمع عرفی اقتضا می کند دلیلی که موضوعش خاص است مقید دلیلی که موضوعش مطلق است قرار گیرد.

یکی از مثال های این قاعده بحث خمس در اراضی خراجیه است. از یک طرف آیه شریفه می فرماید:

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ‌ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‌...

این آیه دلالت می کند بر وجوب خمس در مطلق غنیمت چه منقول چه غیر منقول. از طرف دیگر در روایات اراضی خراجیه بیان شده است که این اراضی ملک مسلمین است و ظاهرش این است که تمام این زمین ها ملک مسلمین است نه فقط چهار پنجم آن. در اینجا بین آیه شریفه و این روایات تنافی پیدا می شود و مورد تنافی هم خمس اراضی خراجیه است.

آیه شریفه از ناحیه موضوع اطلاق دارد و روایات اراضیه خراجیه از حیث موضوع خاص هستند. در اینجا هر چند روایات اراضیه خراجیه از حیث حکم اطلاق دارند و به حسب اطلاقی که در حکم دارد رابطه دو دلیل عموم من وجه می شود اما با توجه به اینکه از حیث موضوع خاص هستند این روایات مقدم بر آیه شریفه می شوند و نتیجه این می شود که اراضی خراجیه خمس ندارد.

حال در محل بحث نیز همین قاعده پیاده می شود. روایت بلال دلالت می کند بر حجیت اذان ثقه ولو کان من المخالفین.

رویات عمار دلالت می کند بر اینکه اذان مخالف مجزی نیست مطلقا.

با توجه به اینکه روایت عمار از حیث موضوع خاص است، روایت بلال را مقید می کند.

نتیجه جمع این است که اذان مخالف در دخول وقت حجیت ندارد.

البته این در صورتی است که روایت حجیت اذان منحصر در روایات بلال باشد و روایت ذریح دلالتی در این جهت نداشته باشد.

3- فرض چهارم: در رابطه بین روایت اذان بلال، روایت عمار و روایت ذریح محاربی

از یک طرف روایات بلال را داریم که حجیت اذان مطلق الثقه از آن ثابت می شود و در کنار آن روایت ذریح محاربی هم دال بر حجیت اذان است.

در مقابل موثقه عمار می گوید اذان مخالف مطلقا مجزی نیست نه در دخول الوقت نه در سقوط استحباب اذان عند سماع اذان غیر.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo