< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی رادعیت روایت مسعده از سیره عقلا در حجیت خبر ثقه در موضوعات

مناقشه سوم ؛ آقای خویی:1

مناقشه چهارم ؛ حکومت دليل حجيت خبرثقه بر روايت مسعده2

 

1- بررسی رادعیت روایت مسعده از سیره عقلا در حجیت خبر ثقه در موضوعات

1.1- مناقشه سوم؛ آقای خویی:

رادعیت روایت مسعده از سیره متوقف بر این است که مراد از بینه در روایت، شهادت العدلین باشد. اما همان طور که قبلا گفتیم کلمه بینه در این روایت به معنای لغوی آن است. یعنی ما یبتین به الشیء (مطلق الدلیل علی الشیء)

اگر بینه به معنای مطلق الدلیل باشد در این صورت خود سیره به عنوان یک دلیل حساب می شود. در واقع این روایت می گوید مطلق الدلیل حجت است اما نمی گوید چه چیزی دلیل است.

نتیجه اینکه با مراجعه به لغت و استعمال کلمه بینه در آیات و روایات در می یابیم که منظور از «بینه» مطلق الدلیل است.

لذا در این روایت هم می گوییم مراد از بینه، مطلق الدلیل است و حمل آن بر شهادت عدلين ، حمل بر غیر معنای عرفی و لغوی است.

در این روایت دو راه برای کشف واقع بیان شده است. یکی استبانه و دیگری بینه

استنابه مربوط به جایی است که شخص بعد از فحص علم پیدا کند. تقوم بها البینه یعنی حرمت اشیا بواسطه دلیل خارجی ثابت شود بدون تفحص و استکشاف.

در این صورت این روایت رادع سیره نیست و شامل موارد دیگری غیر از شهادت العدلین نیز می شود.

شهید صدر و آقای تبریزی

ولو به حسب معنای لغوی معنای بینه همان است که آقای خویی بیان کردند. اما این عنوان بینه در عصر امام صادق و امام باقر علیهما السلام در خصوص شهادت عدلین حقیقت شده است.

این روایت مسعده هم به لحاظ همان زمان باید نگاه شود لذا ظاهر در همین معنای اصطلاحی است نه معنای لغوی.

شهید صدر در تایید این مطلب فرموده است:

نفس تقابل ذیل روایت مسعده بین استبانه و قیام بینه شاهد برمدعی است. این تقابل نشان می دهد که مراد از بینه، اصطلاح خاصی است و الا اگر به معنای لغوی باشد با استبانه فرقی ندارد و استبانه هم یکی از مصادیق بینه می شود.

البته این را در حد شاهد ذکر کرده اند و خودشان به آن نقد کرده و فرموده اند:

استبانه مربوط به جایی است که شی فی حد نفسه ظاهر باشد و تقوم بها البینه مربوط به جایی است که دلیل بر آن اقامه شده باشد.

آقای تبریزی:

متبادر از کلمه بینه در روایات وارده از امامین صادقین علیهما السلام خصوص شهادت العدلین است. شاهد بر مدعا:

حضرت علیه السلام در روایاتی که در مورد تعارض بینتین است حکم به تعارض کرده اند و از راوی نسبت به اینکه بینه اش چه چیزی است استفسار نکرده اند. یعنی نپرسیده اند بینه ی تو شهادت العدلین است یا چیز دیگری. عدم استفسار نشان می دهد که مراد از بینه واضح بوده است که شهادت العدلین است.

1.2- مناقشه چهارم ؛ حکومت دليل حجيت خبرثقه بر روايت مسعده

طبق تفسیر مدرسه مرحوم نائینی از معنای حجیت امارات، رابطه بین روایت مسعده و دلیل حجيت خبر واحد در موضوعات (سیره عقلا) حکومت است. توضیح آنکه:

در روایت مسعده بیان شده است که دلیل مثبت موضوعات علم است و بینه. وقتی در دلیلی علم شرط شود ظاهر اولیه آن علم وجدانی است.

دلیل حجیت خبر ثقه که سیره عقلا باشد، خبر ثقه را حجت قرار داده شده است. معنای حجت بودن اماره این است که این اماره علم تعبدی نسبت به واقع است. به عبارت ديگر دلیل حجیت اخبار الثقه همان طور که در احکام علم اعتباری درست می کند در موضوعات نیز علم اعتباری درست می کند.

وقتی سیره عقلا، خبر ثقه در موضوعاات را به عنوان علم اعتباری قرار داده است، این دلیل حاکم بر روایت مسعده می شود و موضوع روایت مسعده را نسبت به علم تعبدی توسعه می دهد.

همان طور که در مورد خبر ثقه در احکام نیز گفته شده است:

ادله ی ناهی از ظن می گوید به غیر علم اعتماد نکن و دلیل حجیت خبر ثقه می گوید خبر ثقه علم است لذا حاکم بر آیات ناهی از ظن می شود.

شهید صدر

اولا از راه حکومت نمی توان مشکل را حل کرد. همان طور که در بحث حجیت خبر ثقه و آیات ناهی از ظن نمی توان از راه حکومت وارد شد. چرا که این دو دلیل در عرض هم هستند و بین آنها رابطه حکومت برقرار نیست.

زیرا آیه ناهی از عمل به ظن ارشاد به عدم حجیت ظن است. وقتی حجیت به معنای اعتبار علم است در واقع این آیه می گوید ظن علم نیست. از طرف دیگر سیره عقلا می گوید خبر ثقه علم است.

در نتیجه این دو در عرض هم هستند و حکومت بین آنها معنا ندارد. همین اشکال در مانحن فیه نیز می آید. روایت مسعده می گوید مثبت اشیا فقط علم و بینه است و معنایش این است که غیر علم و بینه حجیت ندارد یعنی غیر از این دو چیزی علم نیست. این مفاد که نفی العلمیه است با مفاد دلیل سیره در عرض واحد هستند.

ثانیا حکومت در جایی است که در نفس دلیل محکوم تعرضی به این نباشد که فقط فرد وجدانی اثر دارد و غیر از آن اثر ندارد والا جایی که خود دلیل محکوم بگوید فقط فرد وجدانی اثر دارد دراین صورت دلیل دیگر نمی تواند بر این حکومت داشته باشد. در روایت مسعده مقابله بین بینه و علم میرساند که خصوص علم وجدانی شرط است. پس توسعه به حکومت و ایجاد فرد تعبدی با ظاهر روایت سازگاری ندارد.

استاد

به نظر می رسد هیچ کدام از دو کلام شهید صدر تمام نیست.

پاسخ به اشکال اول:

حکومت متقوم به مقام اثبات است. تعبیر و صیاغت دخالت در حکومت دارد و الا به لحاظ مقام ثبوت فرقی بین حکومت و تخصیص نیست. اگر در مورد زید که وجدانا عالم است در دلیل گفته شود که اکرام او واجب نيست اين دليل مخصص اکرم کل عالم می شود، ولی اگر گفته شود که این زید عالم نیست با اینکه وجدانا او عالم است اين می شود از موارد حکومت ، هم در حکومت هم در تخصیص آنچه که اتفاق می افتد نفی الحکم از موضوع موجود است و فقط فرق در این است که در یکی نفی الحکم بواسطه نفی الموضوع است ولی در تخصیص نفی الحکم مستقیم است نه به واسطه نفی الموضوع.

با توجه به این مطلب وقتی آیات ناهی از عمل به ظن را با دلیل حجیت خبر ثقه ملاحظه کنیم می بینیم اینها در یک مرتبه نیستند.

مدلول آیه ناهی از عمل به ظن این است که به ظن عمل نکن. هر جا علم بود عمل به آن جایز است و هر جا علم نبود عمل به آن جایز نیست. آیه تعرضی نسبت به این ندارد که علم چیست . اما دلیل خبر ثقه اثبات موضوع می کند و از این لحاظ ناظر به دلیل دیگر می شود .

در محل بحث هم همین مطلب بعینه پیاده می شود. روایت مسعده نهایتا می گوید غیر از علم مفید نیست اما نمی گوید علم در کجا تحقق دارد. دلیل حجیت خبر ثقه در موضوعات می گوید خبر ثقه علم است لذا سبب توسعه در موضوع روایت مسعده می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo