< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حکومت سیره بر روایت مسعده

مناقشه چهارم ؛حکومت سیره بر روایت مسعده:1

مناقشه پنجم؛ آقای تبریزی1

 

1- مناقشه چهارم ؛حکومت سیره بر روایت مسعده:

اشکال دوم شهيد صدر برمناقشه چهارم :

حکومت در جایی است که در نفس دلیل محکوم تعرضی به این نباشد که فقط فرد وجدانی اثر دارد و غیر از آن اثر ندارد والا جایی که خود دلیل محکوم بگوید فقط فرد وجدانی اثر دارد دراین صورت دلیل دیگر نمی تواند بر این حکومت داشته باشد. در روایت مسعده مقابله بین بینه و علم میرساند که خصوص علم وجدانی شرط است. پس توسعه به حکومت و ایجاد فرد تعبدی با ظاهر روایت سازگاری ندارد.

استاد

هر چند در ذیل روایت علم در کنار بینه قرار گرفته است و مراد از آن خصوص علم وجدانی است ولی این مقدار کافی نیست برای اینکه بتواند جلوی حکومت را بگیرد زیرا در همه موارد حکومت مستفاد از دلیل محکوم این است که فرد وجدانی آن، موضوع حکم است برخلاف موارد ورود که خود دلیل مورود موضوعش اعم از فرد تعبدی و وجدانی است. اما در موارد حکومت در خود دلیل محکوم موضوعی که ذکر شده است مراد فرد وجدانی آن است اما در عین حال دلیل حاکم می آید و موضوع را توسعه می دهد.

مجرد اینکه در دلیل محکوم مراد از علم، فرد وجدانی آن است مانع از حکومت نمی شود. بله اگر دلیل محکوم مفهوم داشته باشد و دلالت بر عدم ثبوت حکم نسبت به فرد تعبدی کند در این حالت با حکومت نمی سازد. اما در روایت مسعده نهایت چیزی که بیان شده است این است که هر جا علم وجدانی به حرمت اشیا پیدا کردید یا بینه قائم شد بر حرمت شیء، در اینجا باید از آن شیء اجتناب کنید اما مفهوم ندارد در اینکه چيزی نمی تواند فرد تعبدی علم قرار گيرد . نهایت چیزی که روایت مسعده بر آن دلالت دارد این است که فرد وجدانیِ علم موضوع حکم است مثل سایر موارد حکومت که در دليل محکوم حکم روی موضوع مفروض الوجود می رود و این مانع از حکومت نمی شود.

2- مناقشه پنجم؛ آقای تبریزی

روایت مسعده اختصاص دارد به موارد دوران امر بین حلیت و حرمت اشیا. مثالهایی هم که در روایت هست در همین باب است. ذیل روایت نیز ناظر به همین مساله است.

این روایت شامل جایی -مانند مانحن فیه- که اثبات موضوع برای غیر حرام است نمی شود. محل بحث ما از مصادیق شک در تحقق موضوع برای واجب است زیرا شک در این داریم که آیا خبر عدل واحد در اثبات دخول وقت کافی است یا خیر.

این روایت نهایتا می رساند که خبر ثقه در اثبات حرمت اشیا یا چیزی مانند اثبات نجاست که به نحوی به حرام برمیگردد حجیت ندارد. در نتیجه روایت موردا با محل بحث مختلف است و شامل محل بحث ما نمی شود زیرا به تبع حجیت خبر ثقه در دخول وقت، الزامی به مکلف بار نمی شود در نتیجه از طرفی موضوع روایت اختصاص به غیر محل بحث دارد و از طرف وجدانا هم احتمال خصوصیت می دهیم که شارع در اثبات حرمت اشیا تسهیل بیشتری قرار داده است. یعنی دایره طرق اثبات حرمت اشیا را ضیق قرار داده است تا تسهیلی بر مکلفین باشد. در نتیجه نمی توانیم الغا خصوصیت کنیم و بگوییم در همه موضوعات خبر ثقه حجت نیست.

از تمام بحث های گذشته ثابت شده که با تمسک به دلیل سیره عقلا می توانیم حجیت خبر ثقه در موضوعات را ثابت کنیم پس خبر ثقه واحد نیز در دخول وقت حجت است.

2.0.0.0.1- وجه دوم در حجیت خبر ثقه در دخول وقت

روایاتی که دال بر حجیت اذان موذن بود دال بر حجیت خبر ثقه نیز می باشد. توضیح آنکه:

اذان موذن خبر فعلی موذن به دخول وقت است. روایات اگر دلالت بر حجیت خبر فعلی کند از همان روایات حجیت خبر قولی نیز ثابت می شود زیرا خبر قولی اضعف از خبر فعلی نیست بلکه اولی به حجیت است. زیرا خبر قولی اصرح از خبر فعلی است.

آقای حکیم:

ما در شرح تبصره این دلیل را قبول کردیم اما به نظر می رسد این دلیل اشکال دارد.در اذان خصوصیتی وجود دارد که در اخبار قولی وجود ندارد لذا نمی توان از حکم اذان که اخبار فعلی است حکم اخبار قولی را ثابت کنیم.

اذان عبادتی است که مبتنی بر اعلان است. موذن در مقام انجام این عبادت مواظبت دارد یعنی استظهار دارد نسبت به اینکه وقت داخل شده باشد. در واقع مومن در مقام انجام عبادت سعیش بر این است که آن را با شرایطش انجام دهد و احتمال می دهیم که شارع به خاطر همین خصوصیت اذان موذن را حجت قرار داده است. اما در خبر قولی شخص با خبر دادنش عبادت نمی کند و مواظباتی که در اذان گفتن وجود دارد در اینجا وجود ندارد

استاد

به نظر می رسد این اشکال تمام نیست زیرا مراد از مناقشه آقای حکیم یکی ازمورد زیر است:

الف. با قطع نظر از تعبیرات روایت، وقتی خصوصیات واقعیه موجود در اذان موذن را در نظر می گیریم می بینیم که با اخبار قولی فرق دارد. ظاهر کلام آقای حکیم همین است یعنی ایشان به تعبیرات وارد در روایات استدلال نمی کنند بلکه از خصوصیات واقعی خود اذان استفاده می کنند.

جواب از این استدلال این است که هر چند اذان واقعی خصوصیاتی که ایشان فرمودند را دارد اما فرض این است که ما با روایاتی برخورد کردیم که آن روایات می گوید اذان موذن حجت است و آنچه که در ادله آمده است اعتماد به اذان است و متفاهم عرفی از اینکه به اذان موذن اعتماد کن این است که اذان وی از باب اینکه اخبار فعلی ثقه است حجيت دارد نه به خاطر خصوصیاتی که در اذان است.

یعنی اذان موذن بما انه خبرٌ و اخبارٌ حجیت دارد نه اینکه بخاطر خصوصیات خاص آن حجت شده است.

ب. وجه اعتماد به اذان موذن نکته ای است که در صحیحه ذریح بیان شده بود. در این روایت فرموده بودند به روایات عامه اعتماد کنید زیرا آنها اشد مواظبة علی الوقت هستند. یعنی چون رعایت شرایط می کنند به اذان آنها اعتماد کن. از این عبارت فهمیده می شود که اذان خصوصیت دارد. یعنی چون در اذان موذن مواظبت بر وقت دارد می توان به خبر فعلی وی اعتماد کرد.(البته ظاهر استدلال اقای حکیم این نیست)

پاسخ به این استدلال این است که در روایت ذریح حضرت علیه السلام در مقام ترجیح اذان موذنین عامه بر موذنین شیعه نیست. بلکه حضرت علیه السلام میخواهند بیان کنند که عامه بودن و انحراف آنها در مذهب مانع از اعتماد به قول آنها نمی شود. یعنی ولو نسبت به اصول دین گمراه هستند اما در بعضی امور دیگر وثاقت دارند. پس نهایت دلالت روایت ذریح این است که اگر شخص وثاقت داشته باشد می توان به اذان وی اعتماد کرد.

در نتیجه این دلیل دوم هم برای اثبات مدعا صحیح است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo