< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/06/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی روایات ناهی از پوشیدن لباس سیاه

بررسی روایات ناهی از پوشیدن لباس سیاه

در جلسه قبل دلیلی که آقای خویی برای تصحیح سند روایت اربعمأه ذکر کرده بودند بیان شد. ایشان برای توثیق قاسم بن یحیی و جدش به کلام مرحوم صدوق تمسک کرده بودند. مرحوم صدوق در کتاب فقیه(ج‌2 ؛ ص598) ذیل روایات مربوط به زیارت امام حسین علیه السلام فرموده است:

وَ قَدْ أَخْرَجْتُ فِي كِتَابِ الزِّيَارَاتِ وَ فِي كِتَابِ مَقْتَلِ الْحُسَيْنِ ع أَنْوَاعاً مِنَ الزِّيَارَاتِ وَ اخْتَرْتُ هَذِهِ لِهَذَا الْكِتَابِ لِأَنَّهَا أَصَحُ‌ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ[1]

سند زیارتی که مرحوم صدوق قبول کرده است مشتمل بر همین دو نفر است و نشان می ددهد که این دو نفر ثقه هستند.

اشکال اول

هر چند مرحوم صدوق تعبیر به اصح زیارات کرده است ولی صحت روایت در کلمات قدمای اصحاب با معنای اصطلاحی زمان ما متفاوت است. صحت روایت در کلمات قدما به این معنا است که نسبت به صدور روایت حجت دارند. اما اطمینان به صدور روایت متوقف بر این نیست که تمام روات واقع در سند ثقه باشند بلکه ممکن است فقیه از قرائن دیگری اطمینان به صدور روایت کند. صحت در اصطلاح متاخرین منظور روایتی است که افراد واقع در سند ثقه بلکه امامی عدل هستند.

استاد

مرحوم صدوق فرموده است:

وَ اخْتَرْتُ هَذِهِ لِهَذَا الْكِتَابِ لِأَنَّهَا أَصَحُ‌ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ. قید «من طریق الروایة» نشان می دهد که این زیارت به اعتبار ثقه بودن رواتش اصح زیارات است. اگر قید من طریق الروایة نبود احتمال داشت بگوییم کلام صدوق دال بر ثقه بودن افراد واقع در سند نیست اما وجود این قید سبب می شود بگوییم مراد ایشان از صحت روايت ثقه بودن افراد واقع در سند است.

اشکال دوم

در کتاب القضا فی الفقه الاسلامی آمده : اينکه مرحوم آقای خویی این عبارت صدوق را به عنوان تایید بیان کرده اند نشان می دهد که ایشان ابهام و ایرادی نسبت به این دلالت عبارت مرحوم صدوق داشته اند. ايراد اين است که هر چند این عبارت بیانگر این است که صدوق می خواهد افراد واقع در سند را توثیق کند اما مجرد توثیق صدوق کافی نیست برای اینکه وثاقت شخص ثابت بشود زیرا مرحوم صدوق مثل بعضی از قدمای دیگر ممکن است مبنایش اصالة العدالة باشد. با توجه به این احتمال توثيق مرحوم صدوق حجيت ندارد چون خبر حدسی می شود.

استاد

مرحوم صدوق از قدمای اصحاب است و در میان قدمای اصحاب منابع حسی زیادی برای توثیق و تضعیف روات در دسترس بوده است لذا وقتی کسی مثل ایشان نسبت به شخصی تضعیف یا توثیق می کند خبرش محتمل الحس و الحدس است و عقلا نسبت به چنین خبری اصالة الحس جاری می کنند و اين خبر را مثل خبر معلوم الحس حجت می دانند .

بله اگر فقيهی اصل حجیت روایت را بیان کند و نسبت به سندش بیانی نداشته باشد در این صورت نمی توان گفت سند روایت صحیح است زیرا چنین خبری در مظان حدس و اجتهاد است.

در نتیجه ما سند حدیث اربعمأه را می پذیریم همان طور که مرحوم مجلسی در مورد اعتبار و قوت روایت فرموده اند:

ثم اعلم أن أصل هذا الخبر في غاية الوثاقة و الاعتبار على طريقة القدماء و إن لم يكن صحيحا بزعم‌ المتأخرين و اعتمد عليه الكليني رحمه الله و ذكر أكثر أجزائه متفرّقة في أبواب الكافي و كذا غيره من أكابر المحدّثين و شرح أجزاء الخبر مذكور في المواضع المناسبة لها فلا نعيدها هاهنا مخافة التكرار.[2]

گر چه با توضيحات قبلی معلوم شد که حديث اربعمأه بر اساس مبانی متأخرين هم معتبر است .

بررسی دلالی:

در این روایت نهی از پوشیدن لباس سیاه معلل شده است به اینکه این لباس، لباس فرعون است. این تعلیل در روایات دیگر نیز به وجوه دیگری بیان شده است مثل اینکه لباس دشمنان دین یا لباس بنی عباس است. این تعلیل نشان دهنده این است که در پوشیدن لباس سیاه یک حالت تشبه و نماد وجود دارد.

در نتیجه بنا براینکه منظور از فرعون همان فرعون معروف باشد معنای روایت این است که پوشیدن لباس سیاه تشبه به فرعون است نه اینکه لباس سیاه فی حد نفسه مشکل داشته باشد. وقتی مورد نهی مربوط به استفاده از لباس سیاه به عنوان علامت و نماد خاص باشد، این نهی مشروط می شود به همین قید. یعنی تاوقتی که این حالت تشبه وجود داشته باشد به نحوی که عرف بگوید مروج شخص خاص(مثلا فرعون) است آن نهی وجود دارد و الا وقتی حالت نمادیت از بین رفت دیگر در مورد چنین تلبسی نهی وجود ندارد.

احتمال دیگر این است که منظور از فرعون، فرعون نوعی باشد. یعنی پوشیدن این لباس جوری است که از آن حالت تفرعن و تبختر پیدا می شود. در اینجا نیز نهی از پوشیدن لباس سیاه تابع ازمنه و امکنه خاص است. ممکن است در زمان خاصی این طور بوده است که مردم برای تکبر از لباس سیاه استفاده می کرده اند. در اینجا نیز در صورتی نهی باقی است که این خصوصیت وجود داشته باشد. اما اگر لباس سیاه دیگر نمادی برای تبختر نباشد نهی نیز طبیعتا منتفی می شود.

مرحوم مجلسی در لوامع صاحب قرانی ج3 ص 342: و از جملۀ چهار صد كلمه حضرت صلوات اللّه عليه كه در يك مجلس تعليم اصحاب خود فرمودند كه سياه مپوشيد كه لباس فرعون است ممكن است كه شعار فرعون بوده باشد يا فراعنه زمان آن حضرت مراد باشد و ظاهرا مبالغات حضرات ائمه هدى صلوات اللّه عليهم از اين جهت بوده است كه ايشان حديثى وضع كرده بودند در استحباب سياه پوشى و اين شعار را سنت مى‌دانستند لازم بود كه اين مبالغات واقع شود.

در نتیجه با توجه به اینکه روایت معلل است نمی توان حکم پوشیدن لباس سیاه به نحو مطلق را از آن استنباط کرد.

روایت دوم؛ مرفوعه محمد بن معاویه(حديث6 از باب19 از ابواب لباس مصلی)

6- قَالَ وَ رُوِيَ‌ أَنَّ جَبْرَئِيلَ ع هَبَطَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي قَبَاءٍ أَسْوَدَ وَ مِنْطَقَةٍ فِيهَا خَنْجَرٌ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذَا فَقَالَ زِيُّ وُلْدِ عَمِّكَ الْعَبَّاسِ يَا مُحَمَّدُ- وَيْلٌ لِوُلْدِكَ مِنْ وُلْدِ عَمِّكَ الْعَبَّاسِ الْحَدِيثَ.

وَ رَوَاهُ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَه

بر اساس این روایت لباس سیاه نماد بنی عباس بوده است لذا تا وقتی این حالت نماد بودن وجود داشته باشد این نهی وجود دارد.

روایت سوم؛ روایت حذیفه(حديث7 ازباب19 از ابواب لباس مصلی)

وَ بِإِسْنَادِهِ (مرحوم صدوق در فقیه) عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِيرَةِ- فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِي الْعَبَّاسِ الْخَلِيفَةِ يَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ (لباسی که از پشم است و در باران پوشیده می شود) أَحَدُ وَجْهَيْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْيَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ [3] .

وَ رَوَاهُ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَان‌

سند مرحوم صدوق به حذیفه نوعا از اجلا هستند اما مشتمل بر محمد بن سنان است. لذا بخاطر وجود محمد بن سنان این سند مشکل پیدا می کند. البته این روایت از علل نیز نقل شده است. سند علل نيزمشتمل بر ابن سنان و حسن لولویی است.حسن بن حسین لولوی ولو با توثیق نجاشی تصحیحش کنیم اما مشکل محمد بن سنان در سند این روایت وجود دارد.

بررسی دلالی:

تعبیر به لباس اهل النار دلالت براختصاص نهی از پوشیدن این لباس به فرض تشبه و نماد قرار گرفتن دارد. اما همان طور که گفته شد اولا این روایت مشکل سندی دارد ثانیا از حیث دلالت نیز مانند روایت پیشین در مورد تشبه به بنی عباس است.

روایت داود رقی (حديث9 ازباب19 از ابواب لباس مصلی) نیز شبیه به همین روايت است:

وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: كَانَتِ الشِّيعَةُ تَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لُبْسِ السَّوَادِ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ قَاعِداً عَلَيْهِ جُبَّةٌ سَوْدَاءُ وَ قَلَنْسُوَةٌ سَوْدَاءُ وَ خُفٌّ أَسْوَدُ مُبَطَّنٌ بِسَوَادٍ ثُمَّ فَتَقَ نَاحِيَةً مِنْهُ وَ قَالَ أَمَا إِنَّ قُطْنَهُ أَسْوَدُ وَ أَخْرَجَ مِنْهُ قُطْناً أَسْوَدَ ثُمَّ قَالَ بَيِّضْ قَلْبَكَ وَ الْبَسْ مَا شِئْتَ.

مرحوم صدوق در ذیل روایت فرموده است:

قَالَ الصَّدُوقُ فَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ تَقِيَّةً لِأَنَّهُ كَانَ مُتَّهَماً عِنْدَ الْأَعْدَاءِ بِأَنَّهُ لَا يَرَى لُبْسَ السَّوَادِ فَأَحَبَّ أَنْ يَتَّقِيَ بِأَجْهَدِ مَا يُمْكِنُهُ فَصَبَغَ الْقُطْنَ بِالسَّوَاد

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo