< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بررسی روایات ناهیه

بررسی روایات ناهی از پوشیدن لباس سیاه

روایت چهارم؛ موثقه سکونی ح۸ باب ۱۹ از ابواب لباس مصلی :

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّهُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ‌ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِي وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لَا تَسْلُكُوا مَسَالِكَ أَعْدَائِي فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا هُمْ أَعْدَائِي[1] .

وَ رَوَاهُ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِ‌ وَ رَوَاهُ فِي عُيُونِ الْأَخْبَار عَنْ تَمِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله‌ لَا تَلْبَسُوا وَ ذَكَرَ مِثْلَه‌

سند مرحوم صدوق به سکونی صحیح است.

مرحوم صدوق در فقیه این روایت را به عنوان يکی از روایات ناهی از لبس سواد مطرح می کند و در ذیل می فرماید این روایات مربوط به غیر حالت تقیه است و الا در حال تقیه پوشیدن لباس سیاه مشکلی ندارد.

البته در این روایت عنوان لباس سیاه ذکر نشده است اما باتوجه به اینکه روایت را ذیل روایات مربوط به لبس سواد آورده است می توان فهمید که ایشان از لباس اعدا همان لباس سیاه فهمیده است.

البته در عیون اخبار ذیل این روایت فرموده است:

قال مصنف هذا الكتاب رحمه الله لباس الأعداء هو السواد و مطاعم الأعداء النبيذ المسكر و الفقاع و الطين و الجري من السمك و المارماهي و الزمير و الطافي و كل ما لم يكن له فلوس من السمك و لحم الضب و الأرنب و الثعلب و ما لم يدف من الطير و ما استوى طرفاه من البيض و الدبى من الجراد و هو الذي لا يستقل بالطيران و الطحال و مسالك الأعداء مواضع التهمة و مجالس شرب الخمر و المجالس التي فيها الملاهي و مجالس الذين لا يقضون بالحق و المجالس التي يعاب فيها الأئمة ع و المؤمنون و مجالس أهل المعاصي و الظلم و الفساد و القمار و قد بلغني أن في أنواع الفقاع ما قد يسكر كثيره و ما أسكر كثيره فقليله و كثيره حرام .[2]

به نظر ما خود این روایت قرینه ای ندارد در اینکه منظور از لباس اعدا لباس سیاه است. لذا قابل تمسک نیست. فهم مرحوم صدوق نیز با توجه به اینکه اجتهادی است کمکی به ما نمی کند.

آقای تبریزی در رساله لبس السواد ذیل روایت سکونی فرموده است ثابت نشده است که پوشیدن لباس سیاه اختصاص به اعدا دین داشته باشد. لذا این روایت نمی تواند دال بر مدعا باشد. بله ممکن است بگوییم لباده مشکی با این کیفیت خاصی که دارد برای علمای یهود و نصاری ثابت شده است. اگر این مساله ثابت شده باشد در این صورت پوشیدن چنین لباسی تشبه به کفار می شود و حرمت آن ثابت می شود.

اما در غیر لباده مشکی لباس مشکی دیگری نداریم که لباس مختص به کفار باشد .

اگرلباس سواد ثابت بشود در موردی لباس اعدا دین است این نهی از لبس لباس اعدا دین مختص به جایی است که حالت تشبه و اظهار هواداری و تبعیت با اعدا دین از آن برداشت شود.

به عبارت دیگر می توان گفت:

نهی ای که به مطاعم خورده و نهی ای که به لباس اعدا دین خورده متفاوت هستند. در نهی از خوردنی های اعداء دین مساله تشبه مطرح نیست.اما در مورد لباس با توجه به اینکه لباس بطبعه زیّ انسان حساب می شود و خصوصيت تشبه در آن وجود دارد اگر نهی به پوشیدن لباس اعدا دین تعلق بگیرد معنایش این است که به عنوان هواداری و تبعیت و تشبه این کار را انجام ندهید نه اینکه این پوشیدن مطلقا اشکال داشته باشد ولو در خلوت.

در نتیجه فرق است بين نهی ای که به مطاعم تعلق گرفته است و نهی ای که به لباس تعلق گرفته است. متفاهم عرفی ازنهی ای که به لباس خاصی تعلق گرفته است این است که متعلق نهی همان تشبه و نمادیت است.

روایت پنجم؛ مرسله محسن بن احمد (ح1 باب20 از ابواب لباس مصلی)

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ أُصَلِّي فِي الْقَلَنْسُوَةِ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِيهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

ولو مورد این روایت پوشيدن قلنسوه در نماز است اما تعلیلی که در ذیل آمده عام است و شامل غیر صلات نیز می شود

ولی اين روايت ضعف سندی دارد ، واز نظر دلالت نيز همان اشکالی که در موثقه سکونی گفته شد در مورد اين روايت هم وجود دارد بخاطر اينکه متفاهم عرفی از نهی از لبس سواد در اين روايت هم نهی از تشبه به اعداء دين و خلفای بنی العباس می باشد .

مرحوم مجلس در روضه در ذیل این روایت فرموده اند:

رواه الكليني و الصدوق مرسلا عنه عليه السلام‌ و حمل على الكراهة، و الظاهر أن المراد بأهل النار خلفاء بني العباس و أتباعهم. و يمكن أن يقال بالحرمة إذا كان بقصد القربة كما كان الشائع في زمانهم و وضع أبو مسلم الخراساني حديثه للمصلحة الملكية، و نقل أن رجلا قال لعلماء زمانه كيف لا تنهونه عن هذا المنكر، فقالوا له لأنه لا ينتهي و يضرنا فقال الرجل أنا أقول له في وقت لا يمكنه الضرر، فقال له في أثناء الخطبة أيها الأمير هل للبس السوداء خبر عن النبي صلى الله عليه و آله أو أثر عن الصحابة فذكر الحديث المفتري ثمَّ ضرب عنقه فقال ذاك الخبر و هذا الأثر و شرع في بقية الخطبة أو لأن نار جهنم سوداء ليس لها ضياء و النار ملاصق لأهلها كما قال تعالى‌ ﴿قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ﴾[3] أو الأعم و هو أولى [4] .

در نتیجه این روایت هم نمی تواند دلالت بر کراهت لبس السواد به نحو مطلق باشد بلکه اگر در موردی پوشیدن لباس سیاه از مصادیق تشبه به دشمنان اهل بیت علیهم السلام باشد حرام است.

روایت ششم: مرسله ابوایوب خزاز ح2 باب117 از ابواب مقدمات النکاح و آدابه

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ ﴿وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ﴾[5] - قَالَ الْمَعْرُوفُ أَنْ لَا يَشْقُقْنَ جَيْباً وَ لَا يَلْطِمْنَ خَدّاً وَ لَا يَدْعُونَ‌ وَيْلًا وَ لَا يَتَخَلَّفْنَ عِنْدَ قَبْرٍ وَ لَا يُسَوِّدْنَ ثَوْباً وَ لَا يَنْشُرْنَ شَعْراً.

این روایت اشکال سندی دارد. از حیث دلالت نیز این روایت ناظر به عزا گرفتن زن ها در مرگ شوهر یا اقربا هست. اما بیان نمی کند که پوشیدن لباس سیاه به نحو مطلق مشکل دارد.

نتیجه اینکه اکثر این روایات از حیث سند اشکال دارند (چه روايات مشتمل بر استثناء سه مورد و چه روايات بدون استثناء). دو روایت از حیث سند مشکلی نداشتند اما از جهت دلالت دال بر مدعا نبود. یعنی هیچ کدام حکم لبس سواد به نحو مطلق را بیان نمی کرد. بله نهی از باب شعار و نماد بودن از آنها استفاده می شد .

تنبیهات

تنبیه اول:

اگر قبول کنیم طایفه اول، دال بر نهی به مطلق لبس سواد است چه وجهی دارد که این نهی حمل بر کراهت شود؟

ولو ظاهر این ادله حرمت است و نهی آن ترخیص در ترک ندارد اما با توجه به اینکه احتمال داده نمی شود لباس به رنگ خاص فی حد نفسه از محرمات شریعت باشد بخاطر قطع به عدم حرمت این نهی ها حمل بر کراهت می شود مثل نهی ای که در مواردی زیر وارد شده است:

ملعون من سافر وحده، من اکل وحده ، من نام وحده و امثالهم.

با اينکه لعن از السنه بيان حرمت است اما کسی در اینها قائل به حرمت نشده است زیرا این احتمال وجود ندارد که تنهایی غذا خوردن در شریعت حرام باشد.

یکی از شواهد دال بر عدم حرمت در لبس سواد قاعده لوکان لبان است به اين تقريب که : با توجه به اينکه مسأله مورد نظر از امور کثير الابتلاء است اگر در اين مورد حکم الزامی وجود داشت بايد واضح و برای همه مؤمنين معلوم می شد و از آنجا که حرمت لبس سواد به نحو مطلق واضح وآشکار نشد معلوم می شود چنين حکم الزامی در شريعت وجود ندارد .

تنبیه دوم:

بر فرض عدم تمامیت ادله آیا با تمسک به قاعده تسامح در ادله سنن و اخبار من بلغ می توان کراهت لبس السواد به نحو مطلق را اثبات کرد یاخیر؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo