< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: /لبس السواد /استدلال به قاعده تعظیم الشعائر

1- مقام سوم: حکم لبس سواد در عزای اهل بیت علیهم السلام

1.1- دلیل چهارم؛ ادله مطلوبيت تعظیم شعائر

ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى‌ الْقُلُوبِ‌ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيق‌...

از حیث کبروی شکی در مطلوبیت تعظیم شعائر نیست برخی نیز حکم به وجوب آن کرده اند.

از حیث صغروی گفته اند لبس سواد یکی از مصادیق تعظیم شعائر است.

در رساله ارشاد العباد الی لبس السواد(ص 55) به این وجه استدلال کرده اند. در قسمت استحباب لبس سواد در عزای سائر اهل بیت علیهم السلام غیر از سید الشهدا ع فرموده اند می توانیم حکم به استحباب لبس سواد کنیم زیرا از مصادیق تعظیم شعائر است.

این دلیل کبرایی دارد و صغرایی:

کبری مطلوبیت تعظیم شعائر است و مفادش این است که هر چیزی شعار دینی حساب بشود (یعنی هر چیزی که علامت بر امر دینی حساب شود) تعظیم آن از امور مطلوب در شریعت است.

مستند این کبری آیه شریفه سوره حج است که می فرماید

ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى‌ الْقُلُوبِ‌ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيق‌...

کسی که تقوای قلبی داشته باشد شعائر الهی را تعظیم می کند. یعنی اگر کسی تعظیم نسبت به شعائر نداشته باشد نشان دهنده نقص در تقوای او است. مثل تعبیری که میگوید المومنون عند شروطهم یعنی ایمان مومن اقتضا می کند که به شرطی که می کند پایبند باشد.

در برخی دیگر فروع فقهی نیز به این کبری تمسک کرده اند مثل حرمت بيع مصحف به کافر ،حرمت تنجیس تربت سید الشهدا علیه السلام و امثال آن

آیا از این آیه شریفه می توان وجوب تعظیم شعائر نسبت به هر چیزی که علامت و نماد دینی باشد استنباط کرد؟ آیا تعظیم نسبت به هر شعیره ای لازم است؟ آیا می توان ثابت کرد که عدم احترام جایز نیست؟

البته آنچه که مربوط به بحث ما است وجوب لبس سواد نیست. ما صرفا دنبال اثبات اصل مطلوبیت هستیم.

مرحوم نراقی در عوائد عائده 2 بحث قاعده لزوم تعظیم شعائر را مطرح کرده است. صاحب عناونین نیز این بحث را مطرح کرده است.

مرحوم نراقی هرچند به این قاعده در کتب فقهی استناد کرده اند اما در کتاب عوائد فرموده اند از این آیه شریفه وجوب تعظیم فهمیده نمی شود. سه اشکال به استدلال به آيه شريفه کرده اند :

اشکال اول:

استدلال به این آیه متوقف بر این است که مقصود از شعائر الله که در این آیه شریفه بیان شده است هر چیزی باشد که حالت شعیره بودن نسبت به امر دینی باشد و حال آنکه در این کلمه شعائر الله چهار احتمال است و یکی از احتمالات این است که مقصود از شعیره مطلق شعائر باشد.

احتمال اول: مقصود مطلق معالم و علامت دینی باشد.

احتمال دوم: مقصود از شعائر الله خصوص قربانی باشد که در مراسم حج انجام می شود.

در بعضی از روایات آمده است که تعظیم شعائر الله در مورد بدنه و قربانی این است که قربانی مناسب و فربه ای را انتخاب کند.

احتمال سوم: مقصود از شعیره خصوص مناسک حج باشد. یعنی چیزهایی که در حج به عنوان علامت و معالم حج است. اعم از مکان هایی مانند صفا و مروه. ان الصفا و المروه من شعائر الله ، مشعر و عرفات یا کارهایی که در آنجا انجام می شود مثل قربانی کردن.

احتمال چهارم؛ مقصود از شعائر مواضع حج باشد. یعنی خصوص امکنه ای که حالت شعار و نماد طاعت خداوند قرار گرفته است. مثل مشعر، صفا و امثالهم.

با توجه به وجود این احتمالات نمی توان گفت که مراد از شعائر در آیه شریفه مطلق است.

در ذیل آیه شریفه نیز مسائلی که آمده است مربوط به قربانی و بدنه ای است که در حج انجام می شود.

وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى‌ الْقُلُوبِ‌ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيق‌

لکم فیها منافع و ثم محلها الی البیت العتیق اشاره به قربانی دارد و قرینه ذیل سبب می شود که صدر نیز مضیق در همین شود

استاد

منظور از شعیره هر چیزی است که حالت علامیت داشته باشد.

قاموس:

أَشْعَرَهُ الأَمْرَ، و أَشْعَرَهُ بهِ: أَعْلَمَه إِيّاه، و أشْعَرَها: جَعَلَ‌ لها شَعيرةً.

- و شِعارُ الحَج: مَناسِكُهُ و عَلَاماتُه.

- و الشَّعِيرَةُ و الشَّعارَةُ و المَشْعَرُ: مُعْظَمُها،

- أو شَعائِرهُ‌: مَعالِمُه التي نَدَبَ اللّهُ إِليها، و أمَرَ بالقيامِ بِها.

صحاح:

و الشَّعائِرُ: أعمالُ الحجِّ. و كلُّ ما جُعل‌ عَلَماً لطاعة اللَّه تعالى. قال الأصمعى: الواحدة شَعِيرةٌ. قال: و قال بعضهم: شِعَارَةٌ.

ولو در بعضی از کتب تفسیر ذیل آیه شریفه، شعائر را به خصوص بدنه معنا کرده اند اما تفسیر آنها برای ما حجیت ندارد. بله شعائر شامل قربانی و بدنه می شود اما اختصاص به آن ندارد.

ذیل آیه هم که فرموده است لکم فیها منافع قابل تعمیم به سائر مصادیق شعائر وجود دارد و قرینیتی ندارد بر خصوص قربانی. بر فرض که ذیل فقط ناظر به قربانی باشد این مانع از تمسک به عموم کلمه شعائر نمی شود.

اشکال دوم:

بر فرض که بپذیریم شعائر مطلق است اما آیه دلالت بر وجوب ندارد. آیه می گوید این کار ناشی از تقوای قلب است و این دلالت بر وجوب ندارد. نهایت چیزی که از آیه شریفه فهمیده می شود رجحان است.

برای تأييد اشکال دوم گفته می شود که در آیه شریفه فرموده است تقوی القلوب نه مطلق تقوی و این نشان دهنده مرتبه ی بالای از تقوی است. لذا وجوب از آن فهمیده نمی شود

صاحب عناوین

این آیه دلالت می کند تعظيم شعائر مقتضای تقوا و لازمه آن است و اين مقدار اگر چه دلالت بر وجوب ندارد ولی با توجه به آیات دیگری که امر به تقوا می کند و آن را امر لازم و واجبی قرار می دهد مثل « واتقوا الله ان کنتم مؤمنين» [1] و صغری قراردادن مفاد آيه تعظيم شعائر برای آن آيات نتیجه ای که گرفته می شود این است که تعظیم شعائر امر واجب و لازمی است.

علاوه بر اینکه نفس آیه شریفه هم بدون ضمیمه کردن آیات دیگر دلالت بر وجوب دارد. چون در آیه شریفه فرموده است تعظیم شعائر لازمه تقوی است واین خودش به نفسه دال بروجوب است. زیرا در معنای تقوا آمده است حذر کردن از امری که مورد خوف باشد. یعنی تعظیم شعائر کاری است که ترک آن مورد خوف و حذر کردن است وخوف نسبت به مخالفت با تکليف الزامی معنی دارد . و لذا در فرق بين تقوی و ورع گفته می شود : تقوی اجتناب از حرام معلوم است و ورع اجتناب از حرام مشتبه است.

اشکال سوم:

بر فرض که این آیه دلالت کند بر وجوب تعظیم هر شعیره ای اما از این آیه شریفه استفاده نمی شود که جمیع افراد تعظيم واجب باشد. از آیه فقط وجوب مطلق التعظیم ثابت می شود. یعنی ناظر به افراد تعظیم نیست. لذا نمی توانیم از آیه برای اثبات وجوب همه مصاديق تعظيم استفاده کرد.

پاسخ:

از آیه استفاده می شود که تعظیم شعائر به عنوان نفسی خودش مقتضای تقوی است. یعنی هر جایی که تعظیم مصداقی داشته باشد رعایت آن مقتضای تقوا است لذا هر چیزی که عنوان شعیره بر آن بار می شود لازم الاحترام است.

استاد:

بر فرض که آیه دلیل بر لزوم تعظیم شعائر باشد اما شکی در این نیست که هتک شعائر حرام است. دلیل براین نیز علاوه بر آیه شریفه عقل و نقل است. این از مواردی است که عقل حکم می کند و از مستقلات عقلیه است و حکم عقل بر اساس قاعده ملازمه کاشف از حکم شرعی می باشد ، عقل هم حکم می کند به حرمت هتک شعائر هم حکم به مطلوبیت تعظیم شعائر، نسبت به حرمت هتک شعائر بخاطر اينکه مفسده ملزمه را در آن درک می کند و نسبت به تعظيم شعائر زیرا تعظيم شعائر و احترام آن سبب ترویج دین است و شکی در این نیست که عقل به حسن و مطلوبيت آن حکم می کند.


[1] - مائده آيه57.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo