< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسأله 14

1- مساله 14؛

مسألة إذا مضى من أول الوقت مقدار أداء الصلاة بحسب حاله في ذلك الوقت من السفر و الحضر و التيمم و الوضوء و المرض و الصحة و نحو ذلك ثمَّ‌ حصل أحد الأعذار المانعة من التكليف بالصلاة كالجنون و الحيض و الإغماء وجب عليه القضاء و إلا لم يجب و إن علم بحدوث العذر قبله و كان له هذا المقدار وجبت المبادرة إلى الصلاة و على ما ذكرنا فإن كان تمام المقدمات حاصلة في أول الوقت يكفي مضي مقدار أربع ركعات للظهر و ثمانية للظهرين و في السفر يكفي مضي مقدار ركعتين للظهر و أربعة للظهرين و هكذا بالنسبة إلى المغرب و العشاء و إن لم تكن المقدمات أو بعضها حاصلة لا بد من مضي مقدار الصلاة و تحصيل تلك المقدمات و ذهب بعضهم إلى كفاية مضي مقدار الطهارة و الصلاة في الوجوب و إن لم يكن سائر المقدمات حاصلة و الأقوى الأول و إن كان هذا القول أحوط

در مساله 14 بحث در مورد این است که به لحاظ اول وقت ملاک تمکن از صلاة که موضوع وجوب قضا است چیست؟

1.0.1- مقام دوم؛ مقتضای ادله ی اعذار

شنبه 12 آذر جلسه 32

1.0.1.1- روایت عبدالرحمن بن حجاج:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَطْمَثُ بَعْدَ مَا تَزُولُ الشَّمْسُ وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ هَلْ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ.

موضوع روایت در مورد زنی است که داخل در وقت نماز شده است ولی لم تصل الظهر. تعبیر لم تصل الظهر ظاهرش این است که اگر شخص در حال تمکن، نماز با شرایط اختیاری اش را انجام نداد موجب وجوب قضا می شود. تعبیر لم تصل الظهر در جایی صادق است که شخص فرصت برای انجام نماز همراه با شرایط داشته باشد و آن را اتیان نکند.

 

در جایی که شخص بعد از زوال شمس نماز را ترک کرد حکم به وجوب قضا شده است. لم تصل الظهر مفادش این است که در عین اینکه تمکن داشت از نماز ظهر، نماز را ترک کرد. این تعبیر شامل جایی که شخص فرصت برای انجام نماز نداشت نمی شود. افعالی که به افراد اسناد داده می شود ظهور در اختیاریت دارد. حمل لم تصل الظهر بر جایی که شخص بخاطر نداشتن فرصت نماز را ترک کرده است خلاف ظاهر است.

در نتیجه مفروض در روایت این است که شخص تمکن از اتیان ظهر داشته باشد و تمکن به این است که شخص هم فرصت بر ذات رکعات داشته باشد هم فرصت برای تهیه مقدمات. اما اگر فرصت نداشته باشد در این صورت دیگر ترک اختیاری نیست در حالیکه ظاهر روایت ترک اختیاری است.

بررسی سندی:

در سند روایت شاذان بن خلیل است که توثیق ندارد. وی پدر فضل بن شاذان است. برای توثیق وی وجوهی بیان شده است

وجه اول:

شاذان توثیق خاص دارد زیرا در رجال نجاشی در ترجمه فضل بن شاذان عبارتی دارد که هم توثیق پدر استفاده می شود هم پسر.

الفضل بن شاذان بن الخليل أبو محمد الأزدي النيشابوري (النيسابوري)

كان أبوه من أصحاب يونس، و روى عن أبي جعفر الثاني، و قيل‌ [عن‌] الرضا أيضا عليهما السلام و كان ثقة، أحد أصحابنا الفقهاء و المتكلمين. و له جلالة في هذه الطائفة، و هو في قدره أشهر من أن نصفه. رجال النجاشي، ص: 307

عبارت کان ثقة مربوط به پدر هست نه فضل بن شاذان. این عبارت دنباله ی مطالبی است که در مورد پدر گفته شده است. از احد اصحابنا به بعد توصیف پسر است و قبل از آن توصیف پدر است.

ان قلت:

کان ثقه مربوط به خود فضل بن شاذان است.

قلت:

اگر این عبارت برای توثیق فضل بود عبارت نباید و کان ثقة باشد. بعد از اینکه جملاتی معترضه در مورد پدر گفته شد باید می گفت کان ثقة و احد اصحابنا... که احد عطف به قبل شود در حالی که و کان ثقه عطف به توصیف پدر شده است.

ضمن اینکه عبارات بعدی نشان می دهد که نجاشی نمی خواهد در مورد فضل بن شاذان کلمه ثقه را استفاده کند. از عبارت له جلالة في هذه الطائفة، و هو في قدره أشهر من أن نصفه استفاده می شود که مرحوم نجاشی نمی خواهد در عبارت کان ثقه فضل را توثیق کند بلکه می خواهد بگوید شان فضل اجل از این است که ما بخواهیم توثیقش کنیم.

وجه دوم:

از عبارت کشی استفاده می شود که شاذان بن خلیل از ثقات است. در ترجمه محمد بن سنان گفته شده است افراد زیادی از ابن سنان روایت کرده اند که منهم فضل و پدرش است و غیر اینها من العدول و الثقات من اهل العلم.

یکی از کسانی که کشی فرموده است از ثقات و اهل علم است شاذان بن خلیل است.

بررسی دلالی:

اشکالی که به روایت قبل شد در اینجا نیز می آید. در این روایت عبدالرحمن بن حجاج می گوید سوال کردم در مورد زنی که این خصوصیت در او وجود دارد. هر چند قبول داریم عبارت کلمه لم تصل الظهر، ظاهر در ترک اختیاری است اما این قید در کلام سائل وارد شده است نه در کلام امام علیه السلام. از این روایت حکم موردی که مکلف تمکن از انجام نماز داشت و با وجود تمکن نماز را ترک کرد استفاده می شود اما اینکه این ملاک در وجوب قضا است به نحوی که مفهوم داشته باشد و بیان کند ملاک در وجوب قضا تمکن و عدم تمکن است از روایت استفاده نمی شود.

در روایت قبلی احتمال این داده میشد که قید داخل در کلام سائل باشد نه در کلام امام علیه السلام ، اما ظاهر این روایت این است که قید در کلام سائل است.

برخی بر اساس این روایت قائل شده اند که در وجوب قضا صرف دخول در وقت کافی است ولو فقط تمکن از یک رکعت داشته باشد. زیرا لم تصل الظهر هم شامل جایی می شود که شخص 20 دقیقه وقت داشته است هم در جایی که یک دقیقه وقت داشته باشد.

بر همین اساس در مساله 31 از فصل حیض برخی قائل شده اند برای وجوب قضا تمکن از درک رکعات کافی است بلکه تمکن از درک رکعات لازم هم نیست. همین که زمان مختصری از زوال شمس بگذرد کافی است برای وجوب قضا. مدرک این بحث همین روایت ابن حجاج است.

بل الأحوط قضاء الصلاة إذا حاضت بعد الوقت مطلقا و إن لم تدرك شيئا من الصلاة.[1]

1.0.1.2- روایت حلبی

وَ عَنْهُ(شیخ طوسی به اسنادش از علی بن حسن فضال) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ‌الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ فِي الْمَرْأَةِ تَقُومُ فِي وَقْتِ الصَّلَاةِ- فَلَا تَقْضِي ظُهْرَهَا حَتَّى تَفُوتَهَا الصَّلَاةُ وَ يَخْرُجَ الْوَقْتُ أَ تَقْضِي الصَّلَاةَ الَّتِي فَاتَتْهَا قَالَ إِنْ كَانَتْ تَوَانَتْ قَضَتْهَا وَ إِنْ كَانَتْ دَائِبَةً فِي غُسْلِهَا فَلَا تَقْضِي.

این روایت هر چند در باب 49 وارد شده است که در مورد تمکن در آخر وقت است اما مرحوم آقای داماد فرموده است ازا ین روایت ملاک در وجوب قضا به نحو عام استفاده می شود.

طبق این روایت حضرت علیه السلام فرموده اند اگر زن توانی کرده است و در پی تحصیل طهارت نرفته است تا وقت خارج شده است در این صورت باید قضا کند اما اگر توانی نکرده است و به دنبال تحصیل طهارت رفته است ولی وقت اجازه به وی نداد و قبل از غسل وقت خارج شد در این صورت قضا ندارد.

بررسی سندی:

محمد بن عبدالله بن زراره توثیق دارد يا خير ؟ به لفظ صریحِ ثقه، توثیقی در مورد وی وارد نشده است اما با بعضی از وجوه توثیقش ثابت شده است.

محمد بن عبد الله بن زراره در سند کامل الزیارة وارد شده است و طبق مبنای کسانی که رجال کامل الزیارة را ثقه می دانند قابل توثیق است.

آقای تبریزی نیز از قاعده توثیق معاریف وی را توثیق می کند. وجه دیگر این است که نجاشی از علی بن ريان نقل می کند: و كان و الله محمد بن عبد الله أصدق عندي لهجة من أحمد بن الحسن فإنه رجل‌ فاضل‌ دين‌. این تعابیر نشان دهنده وثاقت بلکه بالاتر از آن است.

بررسی دلالی:

اولا این روایت با مورد بحث تباین دارد. مورد این روایت آخر وقت است و محل بحث ما ملاک وجوب قضا به لحاظ اول وقت است.

پاسخ:

هر چند مورد روایت آخر وقت است اما ملاکی که از آن استفاده می شود عام است. موضوع برای وجوب قضا ترک عن توانٍ است.

ظاهر عبارت آقای داماد این است که مساله دو صورت دارد. یک صورت این است که شخص فرصت نداشته برای نماز همراه با شرایط و یک تقدیر این است که فرصت داشته است. این روایت دلالت می کند بر عدم وجوب قضا در جایی که شخص فرصت ندارد. اما نسبت به جایی که فرصت داشت و انجام نداد از این روایت استفاده می شود وجوب قضا.

البته آنچه در تقریرات آقای داماد آمده است نیاز به تصحیح دارد. در تقریرات ایشان بیان شده است:

و أمّا من أدركت من الوقت هذا المقدار: فلو سلّم صدق «المتوانية» عليها فالإطلاق المستفاد من هذه الرواية مقيّدة بما مرّ من موثّقة «يونس» و رواية «عبد الرحمن». کتاب الصلاة (محقق داماد)، جلد: ۱، صفحه: ۲۳۳

عبارت ایشان می گوید در جایی که زن وقت برای نماز با شرایط داشت ولی نماز را نخواند تا حائض شد اولا توانی صادق نیست ثانیا اگر توانی صادق باشد از راه دیگری حکم به وجوب قضا می کنیم.

این عبارت به این بیان محل اشکال است و باید کلام ایشان را اینگونه توضیح داد:

روایت حلبی دلالت می کند بر وجوب قضا در جایی که شخص وقت داشته ولی نماز را نخوانده است چون عنوان توانی در اين صورت صدق می کند ولو سلم که توانی صادق نباشد و اين صورت مشمول ذيل روايت باشد (زیرا ممکن است بگوییم در توانی تعمد وتقصير اخذ شده است و در مقام بحث تعمدی از طرف زن وجود ندارد) اما در این صورت حکم به وجوب قضا می کنیم زیرا در این فرض به منطوق روایت عبدالرحمن و یونس احتجاج می کنیم. در واقع با منطوق این دوروایت اطلاق ذیل روایت حلبی مقید میشود و حمل می شود بر جایی که شخص قدرت خارجی بر اتیان نماز با شرایط نداشته باشد. اما کسی که قدرت داشت ولی نماز را بخاطر سعه وقت به تاخیر انداخت هر چند عنوان توانی بر وی صادق نباشد اما تحت عنوان منطوق روایت عبدالرحمن و یونس در می آید و قضا بر وی واجب است.

 


[1] العروة الوثقی و التعلیقات علیها، جلد: ۴، صفحه: ۳۷۷.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo