< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسأله 15 ـ احتمالات و اقوال ملاک درک رکعت

مسألة 15

إذا ارتفع العذر المانع من التكليف في آخر الوقت ، فان وسع للصلاتين وجبتا، و إن وسع لصلاة واحدة أتى بها، و إن لم يبق إلا مقدار ركعة وجبت الثانية فقط، و إن زاد على الثانية بمقدار ركعة وجبتا معاً، كما إذا بقي إلى الغروب في الحضر مقدار خمس ركعات و في السفر مقدار ثلاث ركعات أو إلى نصف الليل مقدار خمس ركعات في الحضر و أربع ركعات في السفر، و منتهى الركعة تمام الذكر الواجب من السجدة الثانية ، و إذا كان ذات الوقت واحدة كما في الفجر يكفي بقاء مقدار ركعة.

بحث به اینجا رسید که مقصود از رکعت که در بعضی از صور در مساله ی 15 موضوع حکم قرار گرفته است ( مثلا اگر مکلف در دو نماز علاوه ی بر رکعات نماز دوم یک رکعت اضافه وقت داشته باشد یا در جایی که نماز واحد واجب است مثل نماز صبح ، اگر به اندازه ی یک رکعت وقت داشته باشد بر او واجب است نماز را انجام بدهد) چیست؟

در مجموع 5 احتمال در مقام وجود داشت:

احتمال اول

اینست که ملاک درک رکعت ، درک رکوع باشد.

احتمال دوم

اینست که ملاک درک رکعت درک مسمای سجده ی ثانیه است ولو اینکه ذکر را نگوید.

احتمال سوم

اینست که ملاک درک رکعت به تمام شدن ذکر واجب سجده ی ثانیه است.

احتمال چهارم

اینست که ملاک درک رکعت به تمام شدن مطلق الذکر در سجده ی ثانیه است نه خصوص ذکر واجب ( به نحوی که ولو ذکر واجب را گفته باشد اما اگر ذکر او ادامه دار باشد ، رکعت درک نشده است )

احتمال پنجم

اینست که ملاک درک رکعت به رفع الراس از سجده ی ثانیه است.

مختار سید هم در مساله 15 و هم در مساله 32 از کتاب الحیض اینست که تمامیت رکعت به تمامیت ذکر از سجده ی ثانیه است و مراد ذکر واجب از سجده ثانیه میباشد نه رفع الراس از آن سجده.

دلیل مختار صاحب عروه و بررسی احتمال اول

اینست که عنوان رکعت حیثُ ما یطلق ، ظاهر در معنای معروف (که تمام اجزاء رکعت اول از قرائت تا سجده انجام بشود ) است نه خصوص رکوع هرچند در بعضی از موارد کلمه ی رکعت به معنای رکوع هم بکار رفته است و هرچند بعضی گفته اند رکعه بر وزن فعله است و دلالت بر مره دارد اما در عین حال برزگانی مانند مرحوم حکیم فرموده اند که رکعت ظاهر در مجموع اجزاء از رکوع و غیر رکوع است و اراده ی خصوص رکوع از رکعت نیاز به قرینه ی خاصه دارد بله در بعضی موارد این مضمون مورد اراده واقع شده است اما اگر این کلمه به طور مطلق وارد شود ظاهر در مجموع اجزاست.

عبارت مرحوم حکیم ( مستمسک ج 5 ص 169 )

لأن الظاهر من الركعة في لسان الشارع مجموع الأفعال حتى السجدتين، لا واحدة الركوع، كما قد يتوهم من الهيئة.

بررسی احتمال دوم

عده ای قائل شده اند به اینکه ملاک در تمامیت رکعت به تمامیت مسمای سجده ی ثانیه است ولو اینکه ذکر را نگوید شاهدی که برای این احتمال ذکر میکنند اینست که درست است که رکعت به معنای اشتمال بر اجزاء است ولی جزء اخیرِ رکعت ، سجده است و به همین مقدار که شخص سر را به مهر گذاشته است سجده محقق میشود و درست است که ذکر در سجده واجب است اما مقوم سجده نیست لذا اگر سر به سجده گذاشته است و بدون ذکر قهرا سرش از سجده جدا شده است دیگر لازم نیست دوباره سجده کند چرا که قوام سجده بر گذاشتن پیشانی بر ما یصح السجود است . حال چون جزء اخیر رکعت سجده است و سجده با مسمای سجده محقق میشود لذا ظاهر در رکعت هم این میباشد.

اشکال

مرحوم حکیم به این وجه اشکال کرده اند و فرموده اند که درست است که ذکر مقوم سجده نیست و از عنوان سجده خارج است اما ظاهر عنوان رکعت ، مجموع اجزایی است که در آن رکعت لازم الاتیان هستند میباشد بله درست است که ذکر جزء سجده نیست اما از رکعت خارج نیست و جزء رکعت است .

عبارت مرحوم حکیم ( مستمسک ج 5 ص 169 )

لا ما ينتهي بمسمى السجود، لأن الذكر و إن كان خارجاً عن السجود غير خارج عن الركعة.

بررسی احتمال چهارم

احتمال چهارم این بود که ملاک درک رکعت به اینست که ذکر سجده ثانیه را هم بگوید نه فقط ذکر واجب یعنی اگر بناء او بر اینست که سه بار تسبیح کبری را میگوید باید سه بار تمام شود تا رکعت محقق بشود.

اشکال

مرحوم حکیم فرموده اند که این قول هم قابل التزام نیست چرا که:

اولا

در مثل سجده که ذکر واجب است جایی که شخص سه بار تسبیحه ی کبری را میگوید ، آن چیزی که مصداق واجب است خصوص دفعه اول است و تمامیت رکعت به اینست که ما یجب اتیانه تحقق پیدا کرده باشد حال تحقق ما یجب اتیانه با همان ذکر اول است چرا که تخییر بین اقل و اکثر معنا ندارد و باتوجه به اینکه تخییر بین اقل و اکثر معنا ندارد کسی که در سجده سه بار ذکر را میگوید مصداق ذکر واجبش ذکر اولی است به عبارت دیگر آن ذکری که متمم رکعت است ذکر واجب است و در جایی که شخص سه بار ذکر میگوید مصداق ذکر واجب خصوص ذکر اولی است و با گفتن آن رکعت محقق میشود.

ثانیا

حتی اگر تخییر بین اقل و اکثر را قائل بشویم در این صورت ولو در مواردی که شخص سه ذکر را بگوید هر سه ذکر مصداق واجب باشد اما در عین حال بعد از انجام ذکر اول عنوان درک رکعت صدق میکند چرا که سه ذکر گفتن واجب معین نیست یعنی حتی اگر مصداق واجب تخییری باشد ولی عنوان درک رکعت بواسطه ی همان درک و گفتن ذکر اول محقق میشود .

عبارت مرحوم حکیم ( مستمسک ج 5 ص 169 )

لا تتوقف على إتمام السجود و إن قلنا بالوجوب التخييري بين السجود القصير و الطويل لأن الظاهر من إدراك الوقت بإدراك الركعة إدراك أقل الواجب منها لا غير. و قد تعرضنا في الخلل لتحديد الركعة فراجعه فان له نفعاً في المقام.

بررسی احتمال پنجم

احتمال پنجم این بود که ملاک درک رکعت به اینست که باید رفع الراس تحقق پیدا بکند تا رکعت محقق بشود. حال ولو بعضی از محشین از عروه ملاک درک رکعت را همین احتمال پنجم دانسته اند مانند مرحوم فیروز آبادی اما مرحوم حکیم و سید فرموده اند که رفع الراس ملاک در درک رکعت نیست چرا که رفع الراس از سجده جزء رکعت نیست بلکه مقدمه عقلیه برای تحقق اجزاء دیگر است لذا تمامیت رکعت به تمامیت تمام اجزاء نماز در قسمت اول است و تمامیت اجزاء هم با ذکر واجب تحقق پیدا میکند نه اینکه منتظر بماند که آیا وقت برای رفع راس هست یا نیست.

عبارت مرحوم حکیم ( مستمسک ج 5 ص 169 )

و لا يدخل فيها رفع الرأس من السجود، لكونه من المقدمات العقلية لما بعده من الأفعال، لا من الواجبات الصلاتية.

بیان مرحوم فیروز آبادی ( العروه الوثقی عده من الفقها جامعه المدرسین )

بل رفع الرأس و إن كان اعتبار التمام هنا موافقاً للاحتياط. (الفيروزآبادي).

استاد

به نظر میرسد که ملاک در تمامیت رکعت همان بیان مرحوم سید در متن عروه میباشد. ( احتمال سوم )

بیان بحث جدید

بعد از اصل بحث در اینکه منتهای رکعت به چه چیزی است دو مطلب دیگر جای بحث دارد:

مطلب اول

اگر ما به حسب استظهار از ادله نتوانستیم استفاده بکنیم که مقصود از رکعت چه چیزی است سوال اینست که در فرض اجمال و دوران آن بین این امور مقتضای صناعت چیست؟

مطلب دوم

اینست که ولو مقتضای صناعت در مرحله ی دلیل اجتهادی و اصل عملی معلوم بشود ولی اگر کسی بخواهد احتیاط بکند مقتضای احتياط در مسأله چیست؟

بیان مطلب اول

مقتضای دلیل اجتهادی

جواب این سوال اینست که مقضای قاعده با توجه به ادله شرطیت وقت و با قطع نظر از دلیل مَن ادرک اینست که : در جایی که مکلف وقت برای 8 رکعت ظهر و عصر ندارد ، هردو نماز لازم نیست و در اینجا باید نماز دوم را بخواند و نماز دوم لازم الاتیان است چرا که مقتضای دلیلی که میگوید اذا زالت الشمس وجب الظهر و العصر اینست که تمام رکعات ظهر و عصر باید در وقت واقع بشود لذا مقتضای صناعت اینست که هر 4 رکعت ظهر و عصر باید در وقت واقع بشود ( در صورتی هر دو نماز واجب است که شخص به اندازه ی 8 رکعت وقت داشته باشد )

دلیل من ادرک به منزله ی حاکم در ادله ی شرطیت وقت تصرف کرده است و فرموده است که کسی که به اندازه ی یک رکعت از نماز را فرصت داشته باشد مانند اینست که تمام رکعاتش را در وقت ایجاد کرده است و این دلیل بر ادله ی شرطیت وقت حاکم است و وقت را بالتعبد توسعه میدهد. حال به مقداری که دلیل مخصص و دلیل حاکم دلالت دارد در آن مقدار از ادله ی اولیه رفع ید میشود و در مقدار زائد که محل تردیدِ شمول دلیل مخصص است، مرجع عموم عام است مانند موارد دیگر که در جایی که دلیل مخصص منفصل مجمل باشد و مردد بین اقل و اکثر باشد در مقدار متیقن که اقل باشد تخصیص میخورد اما در زائد به مقدار متیقن مراجعه به اطلاقات میکنیم.

در اینجا فرض اینست که عنوان رکعت مردد بین رکعت تا رکوع يا مسمای سجود یا رکعت تا رفع راس است حال آن مقداری که من ادرک تخصیص میزند اینست که اگر شخص به اندازه ی یک رکعت تا رفع الراس وقت داشته باشد ( فرد طویل ) ، متیقن است اما کمتر از آن مانند مسمای سجود یا رکوع تنها یا ذکر واجب در دایره ی شک قرار دارند حال آن مقدار متیقن از تخصیص جایی است که رفع راس را درک بکند اما بقیه مشکوک است و کسی به اندازه ی رکوع یک رکعت فرصت دارد معلوم نیست که مشمول من ادرک باشد و چون معلوم نیست مشمول او باشد به ادله ی شرطیت وقت رجوع میکنیم.

لذا در مرحله ی دلیل اجتهادی در فرض اجمال عنوان رکعت در خطاب من ادرک مقتضای دلیل اجتهادی اینست که تخصیص در مقداری که متیقن و طولانی تر هست ثابت است و در بقیه تخصیص ثابت نیست و مرجع ادله ی شرطیت وقت میشود.

مقتضای اصل عملی

اما اگر در همین مورد اجمال پیدا شد و نوبت به اصل عملی رسید یعنی تمسک به عام در شبهه مفهومیه ی مخصص ( دوران بین اقل و اکثر ) را قبول نکردیم یا اینکه تمسک به عام را قبول کردیم اما گفتیم دلیل شرطيت وقت اطلاق ندارد و دليل من ادرک لفظی نیست بلکه تسالم است در اينصورت که اطلاقی وجود ندارد باید مقتضای اصل عملی را مورد بحث قرار دهیم.

بررسی اصل در صورت سوم

در این مورد اگر شک بکنیم که مقدار رکعت به چه چیزی تحقق پیدا میکند در این صورت اگر رکعت به درک مسمای سجود تحقق پیدا بکند در اینجا بر زنی که در آخر وقت عذرش بر طرف شده است مدرِک رکعت است و اتیان عصر بر او نماز عصر واجب میشود اما اگر درک رکعت به درک رفع الراس باشد چیزی بر او واجب نیست ؛

پس مقتضای اصل عملی عدم وجوب نماز دوم است.

بررسی اصل عملی در صورت چهارم

اما در صورت چهارم ( شخص علاوه بر اینکه وقت برای نماز دوم دارد ، یک دقیقه وقت اضافه برای نماز اول دارد ) اگر درک رکعت به درک مسمای سجود باشد در اینصورت مکلف به اندازه 5 رکعت وقت دارد اما اگر ملاک درک رکعت به رفع راس باشد این مکلف تنها برای 4 رکعت وقت دارد اگر تنها برای 4 رکعت وقت داشت خصوص ثانیه واجب بود اما اگر 5 رکعت وقت داشت هردو نماز واجب بود در اینجا مکلف شک دارد که وقت برای نماز دیگر دارد یا ندارد : شک در اینکه به اندازه یک رکعت اضافه فرصت دارد یا ندارد به این بر میگردد که آیا علاوه بر نماز دوم ، نماز اول هم واجب است یا تنها نماز دوم واجب است؟ در اینجا علم به وجوب نماز ثانیه در این زمان دارد وشک دارد که آیا نماز اول بر او واجب است یا نیست ، اصل عدم وجوب نماز اول است ( برائت ) .

بررسی اصل عملی در صورت پنجم

در صورت پنجم که تنها یک نماز در وقت واجب است در این صورت مقتضای شک درملاک درک رکعت، شک در اصل تکلیف به نماز است. اگر تحقق رکعت به مسمای سجود باشد نماز بر مکلف واجب است و اگر تحقق رکعت به رفع الراس باشد نماز بر او واجب نیست. مقتضای اصل عملی در اینجا برائت است زیرا مکلف شک در اصل تکلیف دارد.

بررسی مطلب دوم

مقتضای احتیاط در مساله چیست؟ آیا احتیاط به همان نحوی است که در تعلیقه مرحوم فیروز آبادی آمده است یا اینکه مقتضای احتیاط فرق دارد و خود احتیاط کیفیت خاصی دارد.

مقتضای احتیاط در صورت پنجم

در این صورت که صلاه واحده بر شخص واجب است ولی وقت برای هردو رکعت ندارد بلکه تنها وقت برای یک رکعت دارد به نحوی که اگر ملاک در رکعت مسمای سجده باشد وقت برای اتیان صلاه هست اما اگر ملاک رفع الراس از سجده باشد وقت ندارد مقتضای احتیاط در اینجا اینست که:

باید اقل را ملاک قرار بدهد نه آن چیزی را که اکثر باشد پس در این صورت پنجم مقتضای احتیاط اعتبار اقل است.

بنابراین بیان فیروز آبادی به ملاحظه ی صورت پنجم صحیح است چرا که اعتبار تمام در مقابل رفع الراس اقل از آن است لذا در این صورت پنجم احتیاط در رعایت وقت اقل است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo