< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: /مسأله 16 /اذا ارتفع العذر فی أثناء الوقت المشترک

(مسألة 16): إذا ارتفع العذر في أثناء الوقت المشترك بمقدار صلاة واحدة. ثمَّ‌ حدث ثانياً - كما في الإغماء و الجنون الأدواري - فهل يجب الإتيان بالأولى، أو الثانية، أو يتخير وجوه.

بحث در رابطه با این بود که در مواردی که شخص در اثناء وقت قدرت بر انجام یک نماز از دو نماز را دارد و زمان برای هردو نماز سعه ندارد ( مانند اینکه بین زوال شمس و غروب به اندازه ی 10 دقیقه فرصت دارد ولی این ظرف برای یک نماز گنجایش دارد )سوال اینست که آیا در اینجا تنها نماز ظهر تعین دارد یا نماز عصر یا بین این دو نماز مخیر است؟ سه احتمال در مساله مطرح بود.

وجه قول تخییر

مبنای این قول این بود که موضوع وجوب برای هردو نماز فعلی شده است حال با توجه به اینکه هیچ یک از دو طرف بر طرف دیگر ترجیح ندارد ، حکم این مورد تخییر است .

در بررسی اینکه آیا این قول صحیح است یا خیر مطلب به اینجا منتهی شد که وجوب در حق هردو صلاه فعلی شده باشد. به این بیان اشکال شد به این صورت در این ظرف موضوع برای وجوب ظهر فعلی شده است اما برای وجوب عصر فعلی نشده است چرا که عصر مشروط به ترتیب است و مکلف در این ظرف نمیتواند نماز عصر را با رعایت ترتیب انجام بدهد بنابر اين وجه صحیح اینست که تنها وجوب نماز ظهر فعلی است.

اما اگر کسی قائل شد به اینکه موضوع برای نماز عصر هم فعلی میشود ( چرا که محذور و اشکال در شرطیت ترتیب بود حال اگر ما شرطیت ترتیب را در این ظرف الغاء بکنیم و بگوییم در این ظرف ترتیب شرط نیست ، موضوع برای صلاه العصر هم فعلی میشود ) با توجه به دو وجهی که در کلام مرحوم حکیم ذکر شده بود میتوانیم بگوییم که موضوع برای نماز عصر فعلی شد. ما بر این دو وجه اشکال کردیم.

منتهی اگر کسی قائل شد که با این دو وجه شرطیت ترتیب کنار گذاشته میشود و موضوع هردو نماز فعلی میشود اگر موضوع فعلی بشود ، مقدمه اول برای قول به تخییر درست شده است چرا که قول به تخییر مبتنی بر دو مقدمه بود :

مقدمه اول

موضوع هردو نماز فعلی شده باشد.

مقدمه دوم

هیچکدام بر دیگری ترجیحی نداشته باشد.

حال در مقام مقدمه ی اول درست شده است منتهی به مقدمه ی دوم اشکال میشود چرا که در ناحیه نماز ظهر یا قطعا اهمیت وجود دارد یا اینکه احتمال اهمیت وجود دارد و احتمال اهمیت در نماز ظهر ، باعث میشود که نماز ظهر مقدم بشود.

شروع بحث جدید

اشکال

اشکال اینست که اگر قبول کردید که محل بحث از موارد تزاحم است و مقدمه ی اولِ قول به تخییر تمام شد ( موضوع وجوب ظهر و عصر فعلی میشود ) اما اینجا نمیتوانیم از راه ترجیح احد المتزاحمین قائل به وجوب ظهر شویم ؛ بخاطر اینکه همانطور که در ناحیه ی ظهر احتمال اهمیت وجود دارد ، در ناحیه ی عصر هم احتمال اهمیت وجود دارد و احتمال اهمیت در صورتی موجب ترجیح میشود که مختص به احد الطرفین باشد و الا اگر احتمال اهمیت در هردو طرف باشد مانند متساویین میشود و نتیجه تخییر است نه تعین احد الطرفین.

حال در اینجا ما احتمال اهمیت عصر را میدهیم چرا که بعضی از روایاتی که در باب 9 از ابواب مواقیت آمده است اهمیت خاصی برای صلاه العصر بیان کرده اند . صاحب وسائل در آنجا فرموده اند کسی که صلاه عصر را تضییع بکند ، الموتور اهله و ماله میشود و موتور از حیث اهل ومال یعنی در بهشت نه دارای اهل است نه مال بلکه مهمان دیگران است یعنی خودش جایگاهی ندارد.

روایات اهمیت دار بودن صلاه العصر

اما متن روایت اینست که: مُحَمَّدُ بْنُ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْحُسَيْنِ‌ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: مَا خَدَعُوكَ‌ فِيهِ‌ مِنْ‌ شَيْ‌ءٍ‌ فَلاَ يَخْدَعُونَكَ‌ فِي الْعَصْرِ صَلِّهَا وَ الشَّمْسُ‌ بَيْضَاءُ‌ نَقِيَّةٌ‌ فَإِنَّ‌ رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ قَالَ‌ الْمَوْتُورُ أَهْلَهُ‌ وَ مَالَهُ‌ مَنْ‌ ضَيَّعَ‌ صَلاَةَ‌ الْعَصْرِ قِيلَ‌ وَ مَا الْمَوْتُورُ أَهْلَهُ‌ وَ مَالَهُ‌ قَالَ‌ لاَ يَكُونُ‌ لَهُ‌ أَهْلٌ‌ وَ لاَ مَالٌ‌ فِي اَلْجَنَّةِ‌ قَالَ‌ وَ مَا تَضْيِيعُهَا قَالَ‌ يَدَعُهَا وَ اللَّهِ‌ حَتَّى تَصْفَرَّ أَوْ تَغِيبَ‌ الشَّمْسُ‌ .

بررسی سندی

این روایت از حیث سند صحیح نیست چرا که این روایت را مرحوم صدوق از ابی بصیر نقل میکند و سند مرحوم صدوق به ابی بصیر مشتمل بر محمد بن علی ماجیلویه عن عمه ( محمد بن ابی القاسم ) هست که در این قسمت اشکال سندی وجود دارد و علی بن ابی حمزه هم دارای اشکال است.

در همان باب روایات دیگری هم وجود دارد مانند : عَنْهُ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي الْقَاسِمِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَلِيٍّ‌ الْكُوفِيِّ‌ عَنْ‌ حَنَانِ‌ بْنِ‌ سَدِيرٍ عَنْ‌ أَبِي سَلاَّمٍ‌ الْعَبْدِيِّ‌ قَالَ‌: دَخَلْتُ‌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فَقُلْتُ‌ لَهُ‌ مَا تَقُولُ‌ فِي رَجُلٍ‌ يُؤَخِّرُ الْعَصْرَ مُتَعَمِّداً قَالَ‌ يَأْتِي يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ‌ مَوْتُوراً أَهْلَهُ‌ وَ مَالَهُ‌ قَالَ‌ قُلْتُ‌: جُعِلْتُ‌ فِدَاكَ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ اَلْجَنَّةِ‌ قَالَ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ اَلْجَنَّةِ‌ قَالَ‌ قُلْتُ‌: فَمَا مَنْزِلُهُ‌ فِي اَلْجَنَّةِ‌ قَالَ‌ مَوْتُورٌ أَهْلَهُ‌ وَ مَالَهُ‌ يَتَضَيَّفُ‌ أَهْلَهَا لَيْسَ‌ لَهُ‌ فِيهَا مَنْزِلٌ‌ .

بررسی سندی

این روایت هم از حیث سند بخاطر محمد بن ابی القاسم دارای اشکال است.

اما روایت دیگری که از حیث سند معتبر است وجود دارد:فِي اَلْعِلَلِ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ‌ عُثْمَانَ‌ عَنْ‌ عُبَيْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ عَلِيٍّ‌ الْحَلَبِيِّ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌ إِنَّ‌ رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ قَالَ‌: الْمَوْتُورُ أَهْلَهُ‌ وَ مَالَهُ‌ مَنْ‌ ضَيَّعَ‌ صَلاَةَ‌ الْعَصْرِ قُلْتُ‌ وَ مَا الْمَوْتُورُ أَهْلَهُ‌ وَ مَالَهُ‌ قَالَ‌ لاَ يَكُونُ‌ لَهُ‌ فِي اَلْجَنَّةِ‌ أَهْلٌ‌ وَ لاَ مَالٌ‌ يُضَيِّعُهَا فَيَدَعُهَا مُتَعَمِّداً حَتَّى تَصْفَرَّ الشَّمْسُ‌ وَ تَغِيبَ‌ .

بررسی سندی

این روایت از جهت سندی بلا اشکال است.

لذا در مورد نماز عصر این روایت وارد شده است که تضییع نماز عصر دارای این اثر است که این نشان دهنده ی اهمیت این نماز است و ترک آن دارای این محذور است و این مطلب در رابطه با ترک نماز ظهر وارد نشده است .

روایات اهمیت دار بودن صلاه العشاء

روایتی وجود دارد که اگر کسی خواب بماند و نماز عشاء را نخواند فردای آن روز باید روزه بگیرد و این روزه گرفتن به عنوان عقوبت برای او حساب میشود و این هم نشان دهنده ی اهمیت نماز عشاء میباشد.

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ الْمُغِيرَةِ‌ عَمَّنْ‌ حَدَّثَهُ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ : فِي رَجُلٍ‌ نَامَ‌ عَنِ‌ الْعَتَمَةِ‌ فَلَمْ‌ يَقُمْ‌ إِلَى انْتِصَافِ‌ اللَّيْلِ‌ قَالَ‌ يُصَلِّيهَا وَ يُصْبِحُ‌ صَائِماً .

بررسی سندی

اشکالی که در رابطه با روایات نماز عشاء وجود دارد اینست که سند این روایات صحیح نیست لذا فقهای متاخر به مقتضای این روایت فتوی نداده اند.

حال بعد از بیان روایات اهمیت داشتن نماز عصر اشکالی که وارد میشود اینست که در باب تزاحم بین نماز ظهر و عصر ، احتمال اهميت تنها در نماز ظهر وجود ندارد بلکه در نماز عصر هم وجود دارد لذا فتوای سید که عدم ترجیح احد الطرفین باشد درست میشود.

بررسی روایات صلاه العصر

نسبت به نماز ظهر در رابطه با آنچه که در آیه ی شریفه آمده است اگر ( حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی ) احراز الاهمیه شده باشد ( به حسب آیه ای که در کتاب ذکر شده است ) در اینجا آن روایاتی که در رابطه با اهمیت نماز عصر وارد شده اند نمیتوانند کاری بکنند چرا که وقتی اهمیت از جانب کتاب در رابطه با ظهر محرز شد ، روایاتی که در رابطه با نماز عصر وارد شده است ولو فی حد نفسه درست باشد اما در مقابل دلالت کتاب بر اهمیت ، اقتضایی ندارد و نمیتواند با آن معارضه بکند. لذا اگر اهمیت را از آیه شریفه احراز کرده باشیم این اشکال محل ندارد .

اما اگر گفتیم که ذکر الصلاه الوسطی در کنار حافظوا علی الصلوات ، معلوم نیست که فقط بخاطر اهمیت صلاه ظهر باشد بلکه ممکن است بخاطر نکته ی دیگری باشد در این صورت تقدم ظهر بخاطر احتمال اهمیت در ناحیه ی صلاه الظهر میرود و اگر احتمال اهمیت در ناحیه ی این صلاه الظهر وجود داشته باشد ، در مقابل ما حتی اگر روایت صحیح السند در رابطه با نماز عصر هم نداشته باشیم ، احتمال صدور روایات اهمیت صلاه العصر را میدهیم و اگر احتمال صدور داده شد این روایات ترجیحِ صلاه عصر قدرت ایجاد احتمال اهمیت را دارند. لذا همانطور که در ناحیه ی صلاه ظهر احتمال اهمیت وجود دارد در ناحیه صلاة العصر هم احتمال اهمیت وجود دارد و در صورت وجود احتمال اهمیت در هر دوطرف تزاحم ، مکلف مخیر است و اینطور نیست که ظهر ترجیح داده شود لذا بیان سید هم درست میشود. اما مشکلی که وجود دارد اینست که موضوع برای وجوب کلتا الصلاتین فعلی نشده است و مورد در باب تزاحم وارد نمیشود.

بررسی روایات صلاه العشاء

روایت وارده در این باب اشکال سندی داشت اما همانطور که در روایات باب عصر بیان کردیم در جایی که اشکال سندی در روایات وجود دارد ما قطع به کذب راوی و عدم صدور روایت نداریم و احتمال صدور روایت را میدهیم حال همین احتمال صدور موجب احتمال اهمیت در نماز عشاء میشود و این تعبیر قضی عند النوم عن الصلاه در مورد نماز عشاء وارد شده است اما در مورد نماز مغرب وارد نشده است و در این مورد اگر مقدمه ی اول ( فعلیت وجوب هردو نماز ) تمام بشود ، بر اساس این روایات نماز ثانیه ترجیح دارد چرا که احتمال اهمیت در رابطه با آن میباشد . ولی در رابطه با این روایات عشاء هم همان اشکال را مطرح میکنیم و میگوییم اصلا نوبت به تزاحم نمیرسد چرا که وجوب هردو فعلی نشده است ، فقط موضوع برای نماز مغرب فعلی شده است .

تا اینجا بحث در این بود که در مساله باید قائل به تخییر بشویم یا تعین نماز اول . قول به تخییر مبتنی بر دو مقدمه بود که مقدمه ی اول قطعا مورد اشکال بود حال با اشکال در مقدمه اول ، علت برای تعین نماز اولی معلوم شد چرا که موضوع نماز ظهر فعلی است اما موضوع نماز عصر فعلی نیست و دلیل وجوب نماز ظهر شامل مکلف میشود اما دلیل نماز عصر شامل این مکلف نمیشود .

وجه تعین نماز عصر

در دوران بین الصلاتین که مکلف تنها برای یک نماز قدرت دارد به چه بیانی باید نماز عصر را متعینا بخواند؟

مرحوم حکیم برای این احتمال دو وجه بیان کرده اند ( یک وجه را در ذیل مساله ی 16 بیان کرده اند و وجه دیگر را در مساله 3 از مواقیت بیان کرده اند ).

وجه اول

ممکن است از روایات وارد در حیض ( اگر زن در آخر وقت از حیض پاک بشود تنها باید نماز عصر را بخواند و اگر نماز عصر را نخواند تنها قضای عصر بر او واجب است و نماز ظهر قضاء ندارد ) استفاده کنیم که هرجا زمان ، گنجایش برای احدی الصلاتین داشته باشد نماز ثانی تعین دارد . حال از آن روایات حکم محل بحث را استفاده میکنیم چرا که در این 10 دقیقه ای که شخص فرصت دارد ، تنها میتواند یک نماز را بخواند و با توجه به آن روایات در اینجا هم باید همان نماز ثانی که عصر باشد را بخواند.

عبارت مرحوم حکیم ( مستمسک ج 5 ص 93 )

إلا أن يستفاد من النصوص الواردة في الحائض لو طهرت في آخر الوقت ، فيكون عليها أداء العصر، و قضاؤها على تقدير تركها، و ليس عليها قضاء الظهر.

وجه دوم

فرموده اند که وجه تعین عصر اینست که بگوییم ما بر اینکه آخر وقت مختص به نماز عصر است ، دلیل داریم حال از آن دلیلی که وقت اختصاصی عصر را مطرح میکند ، استفاده میشود که مقصود از وقت اختصاصی یعنی آخرین وقتی که شخص میتواند نماز دوم را انجام بدهد.

حال در ما نحن فیه که شخص تنها 10 دقیقه فرصت دارد ، این 10 دقیقه آخرین وقتی است که میتواند در آن عصر را بخواند لذا چون آخرین وقت است ، استفاده میشود که این وقت مختص به عصر است. لذا بر اساس این دلیل ما میتوانیم قول به تعین ثانی که صلاه العصر باشد را توجیه بکنیم.

عبارت مرحوم حکیم ( مستمسک ج 5 ص 170 )

قد تقدم في فصل الأوقات ترجيحه للأخير. كما تقدم أيضاً بيان وجهه و وجه الأول. و لم يتضح لي وجه الثاني إلا ما ربما يمكن أن يقال: بأن وقت الاختصاص بالعصر يراد به آخر وقت بعد الوقت الأول يمكن فيه فعل العصر، فيكون الوقت المذكور وقت اختصاص العصر يتعين فعلها فيه.

بررسی دو وجه بیان شده

بررسی وجه دوم

مرحوم خویی فرموده اند اشکال اینست که:

اولا

اگر شما به آن روایات وقت اختصاصی در مورد نماز عصر تمسک میکنید و معنای وقت اختصاصی عصر را آخرین زمانی که فعل عصر در آن ممکن است ، میدانید این فقره با فقره ای که وقت اختصاصی را برای ظهر بیان کرده است ، معارضه دارد ؛ چرا که آن فقره وقت اختصاصی ظهر را اول وقت میداند یعنی از ابتدای زوال شمس به مقدار 4 رکعت وقت اختصاصی ظهر است حال به همان نحوی که شما از روایات وقت اختصاصی نماز عصر ، این ده دقیقه را به نماز عصر اختصاص دادید ، ما بواسطه ی این فقره این ده دقیقه را به نماز ظهر اختصاص میدهیم چرا که این 10 دقیقه اولین وقتی است که مکلف میتواند در آن نماز را بخواند. به عبارت دیگر وقت اختصاصی ظهر اولین وقتی است که یمکن اتیان ظهر در آن وقت ، حال این اولین وقت 4 دقیقه ی بعد از نماز ظهر در نوع موارد است و در ما نحن فیه در این 10 دقیقه ای که فرصت باقی است تطبیق میشود.

ثانيا

آنچه که در مورد وقت اختصاصی برای نماز عصر بیان شده است مربوط به جایی است که در خود وقت ضیق حقیقی وجود دارد یعنی 4 دقیقه قبل از غروب شمس میباشد ولی در محل بحث اینطور نیست که این وقت مختص به نماز عصر باشد چرا که آن روایات 4 دقیقه ای که به غروب وصل میشود را وقت اختصاصی میداند و وجهی ندارد که ما از آن روایات استفاده بکنیم که این 4 دقیقه وسط زوال وغروب ، وقت اختصاصی عصر باشد .

عبارت مرحوم خویی ( موسوعه ج 11 ص 409 )

و يندفع مضافاً إلى إمكان معارضته بإلحاقه بوقت الاختصاص للظهر بعد تفسيره بأول وقت يمكن إيقاعها فيه و لا يمكن تقدمها عليه، بأن الوقت في حد ذاته صالح للعملين و مشترك بين الصلاتين و فاقد لأيّ‌ من الاختصاصين، و لا دليل على الإلحاق المزبور بوجه بعد أن كان المراد به حسبما يستفاد من الأدلة آخر الوقت الحقيقي كأوله أعني مقدار أربع ركعات ما قبل غروب الشمس أو ما بعد زوالها. و المتحصل: أن الواجب عليه صرف الوقت المزبور في صلاة الظهر خاصة، و إن فاتته وجب عليه قضاؤها لا قضاء العصر تعييناً و لا تخييراً.

بررسی وجه اول

اشکال دومی که نسبت به وجه دوم بیان شد نسبت به وجه اول نیز وارد است. اينکه در روایات حیض فرموده اند اگر زن در آخر وقت پاک بشود باید نماز دوم را اخذ بکند مورد این روایات آخر حقیقی وقت است نه آخرین زمانی که نماز در آن میتوان خواند و سرایت دادن حکم از آخر حقیقیِ وقت به جایی که آخر حقیقیِ وقت عصر نیست از موارد اسراء حکم از يک موضوع به موضوع ديگرمیشود که قياس است لذا قول به تعین عصر هم بلاوجه است.

آخرین مطلب در مساله 16

در کلام مرحوم سید در مساله 16 بیان شده است که عذر در وقت مشترک به مقدار یک نماز برطرف بشود مراد از وقت یک نماز ، درمثل نماز 4 رکعتی که 4 دقیقه است میباشد منتهی سوال اینست که آیا این 4 دقیقه خصوصیت دارد یعنی اگر شخص به اندازه ی 5 یا 6 یا 7 رکعت وقت داشته باشد آیا در این موارد هردو نماز واجب است یا اینکه کلتا الصلاتین در صورتی واجب میشود که وقت برای 8 رکعت باشد ؟

مرحوم خویی فرموده اند این اربع رکعاتی که در کلام سید آمده است از باب مثال است و الا مقصود اینست که مکلف به مقدار هردو صلاه زمان نداشته باشد اما اگر کمتر از مقدار هردو صلاه زمان داشته باشد معلوم است که هردو نماز بر او واجب نیست چرا که فرض اینست که شخص قبل آن مکلف نبوده است و معذور بوده است و این فاصله هم گنجایش برای همه ی رکعات دو صلاه ندارد .

همچنین اینجا جای جریان قاعده من ادرک نیست چراکه این قاعده در جایی جاری میشود که مکلف واجد شرایط باشد و مقداری از آن را در وقت بخواند و بقیه را بتواند در خارج وقت اتیان بکند با توجه به اینکه اینجا از من ادرک خارج است لذا مراد سید که فرموده اند ارتفع العذر بمقدار صلاه واحد یعنی در جایی که به مقدار هردو صلاه نباشد حال اینکه به مقدار هردو صلاه نباشد میخواهد به مقدار 4 یا 5 یا 6 يا7 رکعت باشد فرقی ندارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo