< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ملاک محاذات عرفی با کعبه

يجب استقبال عينها لا المسجد أو الحرم و لو للبعيد (2) و لا يعتبر اتّصال الخط من موقف كل مصل بها، بل المحاذاة العرفيّة (1) كافية، غاية الأمر أنّ‌ المحاذاة تتّسع مع البعد، و كلّما ازداد بعداً ازدادت سعة المحاذاة، كما يعلم ذلك بملاحظة الأجرام البعيدة كالأنجم و نحوها، فلا يقدح زيادة عرض الصفّ‌ المستطيل عن الكعبة في صدق محاذاتها، كما نشاهد ذلك بالنسبة إلى الأجرام البعيدة، و القول بأنّ‌ القبلة للبعيد سمت الكعبة و جهتها راجع (2) في الحقيقة إلى ما ذكرنا، و إن كان مرادهم الجهة العرفيّة المسامحيّة فلا وجه له (1) و يعتبر العلم بالمحاذاة مع الإمكان، و مع عدمه يرجع إلى العلامات و الأمارات المفيدة للظنّ‌.

بحث در این بود که ملاک محاذات عرفی با کعبه چیست ؟ همانطور که در جلسه ی قبل هم عنوان شد ، مرحوم حکیم از بعضی از اساتیدشان ( ظاهرا مرحوم نائینی ) نقل میکنند که بعضی از مشایخنا در درس میفرمودند که قوس استقبال از دایره ی افق نسبت به کل دایره ی افق ، همان نسبتِ قوس جبهه و وجه به مجموعِ دایره ی راس انسان است .

از آنجایی که نسبت قوسِ وجه و جبهه به کل راس یک پنجم است یعنی کل دایره ی راس 360 درجه میباشد و یک پنجم آن 72 درجه میشود و از آنجایی که قوس جبهه بالاضافه الی دایره الراس یک پنجم است ، نتیجه این میشود که قوس استقبال در همان محدوده ی 72 درجه قرار میگیرد حال اگر شخص در این 72 درجه بایستد استقبال الی القبله اتفاق می افتد لذا اگر این 72 درجه را تقسیم به دو بکنیم هر قسمت آن 36 درجه میشود در این صورت اگر فرض کنیم درجه ی اصلی قبله 20 درجه است ( 20 درجه جنوب غربی ) حال قوسی که مشتمل بر 20 درجه است که 72 درجه ی از دایره حساب میشود ، استقبال قبله به این حاصل میشود که شما به قوس 72 درجه نگاه بکنید به این معنا که از هر یک از نقاط جبهه ی شما که 72 درجه است ، خطی رسم بشود که به یک نقطه ی از آن 72 درجه بخورد برای استقبال به قبله کافی است.

توضیح :

اینست که برای اینکه انسان به یک نقطه ای متوجه بشود و اتجاه شخص به آن سمت اتفاق بیفتد باید مقادیم بدن انسان که عمده و رکن اصلی اش وجه و جبهه ی انسان است به آن سمت باشد ولی برای مواجهه شدن با شی خاص در مقابل ما لازم نیست که طوری بایستم که از وسط جبهه ی من که بین العینین است ، خطی به آن شی خاص برسد.

همانطورکه اگرخطی از وسط جبهه به شی مقابل برسد ، اتجاه به شی مقابل صدق میکند ، همینطور هم اگر یک مقدار سرمان را به سمت راست بر گردانیم ، در صورتی که خطی از کنار بین العینین به آن شی مقابل برسد اتجاه صادق است.

حال همینطور اگر انحراف را ادامه بدهیم و از درجه ی دوم انحراف ، به آن شی مقابل برسیم بازهم اتجاه صادق است. عکس این مطلب هم صحیح است یعنی فرض میکنیم که انحراف مان تا الان به سمت راست بوده است اما از الان به سمت چپ منحرف میشویم در این صورت بازهم اتجاه به آن شی صادق است.( این بیانات در عبارات مرحوم خویی هم آمده است )

با توجه به اینکه مرحوم نائینی فرموده است قوس استقبال 72 درجه است در اینجا بیان کرده اند که چون جبهه ی شما در مقایسه ی با کل سر شما 72 درجه حساب میشود و یک پنجم دایره راس است در اینجا اگر شما به سمت چپ و راست منحرف بشوید ، اتجاه به قبله حساب میشود منتهی انحراف باید به نقطه ای تمام بشود که به خود 36 درجه نرسد لذا اگر انحراف کمتر از 36 درجه باشد ، اتجاه الی القبله اتفاق می افتد.

عبارت مرحوم نائینی ( کتاب الصلاه ج 1 ص 145 )

و الحاصل: أنّ‌ الدوائر المرتسمة بين موقف الشخص و بين محيط العالم على كثرتها يكون الشخص مواجها لقوس منها بقوس جبهته، و كلّما فرض بعد الدائرة عن دائرة الموقف يكون القوس المواجه إليه منها أوسع من القوس المواجه إليه من الدائرة التي دونها التي تكون أقرب إلى موقف الشخص منها. فالشخص يكون مواجها لمقدار شبر من الدائرة التي ترتسم بقرب منه، و يكون مواجها لمقدار شبرين من الدائرة التي ترسم فوق تلك الدائرة، و هكذا يزداد المحاذاة و المواجهة بمقدار بعد الدائرة إلى أن تصل إلى الدائرة المحيطة بالعالم، فتتّسع المحاذاة بمقدار اتّساع ما يحاذيه من قوس الدائرة، و عليه يكون الإنسان محاذيا و مواجها لكلّ‌ ما كان بينه و بين المحيط. فإذا توجّه الإنسان نحو القوس الذي تكون الكعبة فيه فلا محالة يكون مواجها للكعبة و لو لفضائها الممتدّ إلى السماء، و هذه المواجهة تزداد كلّما ازداد الإنسان بعدا عنها، فربّما يكون الشخص مواجها لجزء يسير من الكعبة إذا كان قريبا منها، و ربّما يكون مواجها لتمامها إذا بعد عنها، و هكذا يزداد المواجهة حتّى تصلى المواجهة إلى مرتبة يكون الشخص مواجها لتمام الحرم و ما زاد، حتّى أنّه لو فرض أنّ‌ الشخص وقف فيما يقرب القطب الجنوبي أو الشمالي يكون مواجها لثمن الدنيا بحسب نسبة الجبهة إلى دائرة الرأس، و قد عرفت أنّ‌ هذه المواجهة ليس مواجهة وهمية بل مواجهة واقعية حقيقية.

مقدار قوس جبهه

اینکه قوس جبهه چه مقدار است و چطور آن قوس استقبال مثل همین قوس جبهه است و برای اینکه مقدار مجاز انحراف از نقطه ی مواجهه بین العینین به طرف راست و چپ روشن بشود اینطور توضیح داده اند که : چون سر انسان شبیه کره است این قوس خود جبهه را اندازه بگیرید و بعد با کل دایره ی راس نسبت بگیرید حال این نسبت را که برای دایره ی خود سر فرض کردید در این صورت :

اگر در جایی که مصلی می ایستد سر او که به حالت دایره است قوس جبهه خمس آن دایره است در اینجا اگر غیر از دایره ای که دایره ی راس است ، دایره ای نزدیک همین رسم بشود که از محل مهرمصلی عبور میکند در اینجا آن دایره ی دوم را با اول بسنجید ، در این صورت اگر در دایره ی اول قوس جبهه ی شما 72 درجه باشد ، شما به سمت دایره ی دوم که اکبر از دایره ی اول است نگاه بکنید ، قوس استقبال در این دایره دوم هم 72 درجه میشود منتهی این قوس در پیشانی شما محدوده ی کمی دارد اما دایره ی بزرگتر 72 درجه ی آن را حساب بکنید وسيعتر است .

حال که این دایره ی دوم را رسم کردید ، اگر آن را متسع بکنید به طوری که کل افق را بگیرد و منطبق بر کل افق بشود که آن دایره ی دومی که منطبق بر دایره ی عظیمه است ، فرض میکنیم منطبق بر کعبه میشود و از سطح آن عبور میکند حال قوس استقبال از دایره ی افق 72 درجه است و آن 72 درجه ی از دایره ی افق معلوم است که از جهت عرض وسیع میشود حال برای اینکه استقبال الی القبله اتفاق بیفتد شمایی که رو به سمت کعبه میکنید ولو درجه کعبه را مشخص کرده باشید ، برای اینکه استقبال در حال صلاه اتفاق بیفتد ، فرد شاخصش اینست که از بین دو چشم شما خطی به قوس مقابل برسد اما چون قوس استقبال وسیع است اگر شما از درجه ی 20 مثلا به سمت راست تا اندازه ی 35 منحرف بشوید در این انحراف هم هنوز از وسط دو چشم شما تا آخر چشم چپ نقاطی وجود دارد در صورتی که به اندازه ی 35 منحرف بشوید از یکی از نقاط ابروی شما خطی به آن قوس میرسد و اینطور نیست که از آن قوس تجاوز بکند اما اگر انحراف بیش از 35 باشد ، این خطی که از موقف رسم میشود از آن تجاوز میکند و استقبال الی القبله حاصل نمیشود ، و همينطور در صورتي که از درجه ی20 به سمت چپ تا اندازه ی 35 منحرف شويد .

آن چیزی که در کلام مرحوم نائینی ضابطه ی اصلی میباشد اینست که در اتجاه به سمت شی خاص لازم نیست که از وسط عینین خطی رسم بشود بلکه با توجه به محدوده ی جبهه و نسبت آن به کل دایره ی راس ، رسم این قوس استقبال از طرف راست و چپ کافی است منتهی اینکه نسبت خود جبهه به دایره ی راس چقدر است در نقل مختار مرحوم نائينی اختلاف نظر است :

به حسب بیان مرحوم حکیم عرض جبهه بالاضافه به کل دایره ی سر یک پنجم است.

مرحوم خویی از مرحوم نائینی نقل میکند که فرموده اند به اندازه ی یک هفتم میباشد به این بیان که خود جبهه به اندازه ی 4 انگشت است و کل دایره ی راس به اندازه ی 28 انگشت است ، نسبت 4 به 28 یک هفتم میباشد پس قوس جبهه یک هفتم میباشد و اگر 360 را به 7 تقسیم بکنیم 52 درجه میشود.

بیانی که در تقریرات مرحوم کاظمینی آمده است اینست که مرحوم نائینی فرموده اند که قوس جبهه به اندازه ی 4 انگشت است اما اگر دایره ی راس را باز بکنید و انگشت بذارید قریب 30 انگشت است و 4 نسبت به 30 نزدیک یک هشتم است و مراد از ثمنی که در کتاب الصلاه آمده است ، این بیان میباشد.

مرحوم بروجردی که قائل به این شده اند عین الکعبه برای بعید قبله نیست بلکه جهت الکعبه قبله میباشد در توضیح این بیان فرموده اند ما اگر مقدار جبهه را با کل دایره ی راس در نظر بگیریم ، نسبت این دو باهم ربع است و این یک چهارم هم بخاطر اینست که مراد از جبهه عینین باشد و الا اگر مراد از وجه که در باب قبله موضوع است من الاذن الی الاذن باشد نصف دایره را میگیرد ولی چون متیقن از وجه عینین است ، نسبت عینین به کل دایره ی راس یک چهارم است و چون این نسبت یک چهارم است لذا در اتجاه قبله فرموده اند انحراف کمتر از 45 درجه از دو طرف مضر نیست ؛ چرا که بر اساس ضابطه ای که مرحوم نائینی فرمودند در مواجه به یک شی نیازی نیست که خطی از وسط چشم رسم بشود بلکه اگر از دو طرف چشم که مصداق وجه و جبهه میباشد رسم بشود کافی است.

عبارت مرحوم خویی ( موسوعه ج 11 ص 431 )

توضيحه: أنا إذا رسمنا دائرة صغيرة و رسمنا دائرة اخرى حولها أكبر منها بحيث يتحد مركز الدائرتين فلا محالة يكون كل جز من محيط الدائرة الصغرى محاذياً لما يسامتها من محيط الدائرة الكبرى بنسبة واحدة، فالنصف من الصغرى محاذٍ للنصف من الكبرى المحيط بها، و الثلث للثلث و الربع للربع، و كذا الخمس للخمس و هكذا، بحيث لو رسمنا خطوطاً كثيرة من ربع محيط الكبرى مثلاً فهي بأجمعها تنتهي إلى ربع محيط الصغرى في الجانب المحاذي لها، و كلما ازداد بعد الكبرى عن الصغرى كانت جهة المحاذاة أوسع و قوس الاستقبال أكثر. و عليه فاذا طبقنا هاتين الدائرتين على موقف المصلي و مسجد جبهته فرسمنا حول موقفه دائرة بمقدار قطر دائرة الرأس التي هي كرؤية بالطبع، و رسمنا دائرة اخرى حوله يمر محيطها بمسجد الجبهة عند السجود فجميع دائرة الرأس محاطة بجميع الدائرة الثانية كل جزء بجزء بنسبة واحدة كما عرفت، و بما أن نسبة قوس الجبهة التي هي المناط في تحقق الاستقبال و الاتجاه نحو الشيء عرفاً إلى مجموع دائرة الرأس هي السبع تقريباً، حيث إن عرض الجبهة المتعارفة أربع أصابع و مجموع دائرة الرأس المتعارف ثمان و عشرون إصبعاً تقريباً، فتكون النسبة هي السبع، فسبع دائرة الرأس مواجه لسبع الدائرة الثانية المارة بمسجد الجبهة بحيث لو رسمنا خطاً من أي جزء من أجزاء هذا السبع فهو يصل إلى ناحية من قوس الجبهة لا محالة، فلو فرضنا اتساع الدائرة الثانية إلى أن انتهت إلى دائرة الأُفق فالنسبة هي النسبة بعينها، أي أن قوس الاستقبال من دائرة الأُفق نسبته إليها هي السبع الذي كان نسبة قوس الجبهة إلى مجموع دائرة الرأس، غايته أن البعد اقتضى اتساع دائرة المحاذاة، و عليه فقوس الجبهة مواجه حقيقة لتمام سبع الدائرة من الأُفق. و من هنا لو اتجه المصلي نحو هذا السبع من الدائرة المتضمن للكعبة ففي أي جزء من أجزائه وقعت الكعبة كان متوجهاً إليها حقيقة و مستقبلاً لعينها تحقيقاً، من دون أية عناية و مسامحة، لما عرفت من مواجهة جميع أجزاء السبع مع الجبهة لدى المقابلة، غاية الأمر أن الكعبة لو كانت في وسط السبع كانت المواجهة مع وسط قوس الجبهة، و لو كانت في يمين السبع أو يساره كان الاتجاه مع يمين الجبهة أو يسارها حسب اختلاف الدرجات.

استاد

اینکه مرحوم خویی فرموده اند به اندازه ی 4 انگشت است ، فرمایش صحیحی نیست چرا که اگر کسی 4 انگشت را روی پیشانی بگذارد معلوم میشود که کل پیشانی را نگرفته است و اینطور نیست که مقدار وجه 4 انگشت باشد بلکه بیشتر از 4 انگشت است.

ولی اینکه میگوییم مقدار وجه بیشتر از 4 انگشت است بیشتر بودن هم به اندازه ای که مرحوم بروجردی فرمودند ب( ربع دایره ) نیست و عملا اگر بخواهیم عرفی حساب کنیم همان بیانی است که مرحوم حکیم از مرحوم نائینی نقل کرده اند صحیح است یعنی اگر شش انگشت را بگذاریم یک مقداری از خارج عینين هم گرفته میشود : به عبارت دیگر بین 5 و 6 انگشت را نسبت به 28 حساب بکنیم حدود خمس میشود حال چون مجموع دایره الراس 28 انگشت است و قوس جبهه هم نزدیک به 6 است لذا نسبت جبهه به کل دایره الراس خمس میشود که به حسب نقل مرحوم حکيم مرحوم نائینی هم همین بیان را فرموده بودند .

عبارت مرحوم حکیم ( موسوعه ج 5 ص 180 )

هذا و قد ذكر بعض مشايخنا - دام تأييده - في درسه: «إن قوس الاستقبال من دائرة الأفق نسبته إليها نسبة قوس الجبهة إلى مجموع دائرة الرأس، و لما كان الغالب أن قوس الجبهة خمس من دائرة الرأس تقريباً، فقوس الاستقبال من دائرة الأفق خمس تقريباً الذي يبلغ اثنتين و سبعين درجة و عليه فلا يضر الانحراف ثلاثين درجة تقريباً». و ما ذكره مما لا يشهد به عرف و لا لغة، و لا تساعده كلماتهم، فاستظهاره من الأدلة غير ظاهر الوجه.

بررسی ملاک مرحوم نائینی

بنابرین عمده ی بحث اینست که آیا ملاکی که مرحوم نائینی برای استقبال و اتجاه به قبله فرموده اند تمام است یا نیست ؟

مرحوم حکیم بعد از نقل اين مطلب فرموده اند که این بیان وجهی ندارد ( ما ذکره مما لایشهد به عرف و لا لغه ) یعنی ولو در ادله عنوان اتجاه آمده است ولی صدق عنوان اتجاه به بیان ایشان معلوم نیست و الاستظهار من الادله غیر ظاهره الوجه .

حاصل اشکال اینست که عنوانی که در ادله ذکر شده است تولیه الوجه و استقبال الی القبله است و در اتجاه به شی خاصی که مقابل انسان است مثلا اگر فرض کنيم شخصی در نقطه ی خاصی که معین و محرز است مقابل ما بایستد و در اتجاه به طرف او این مقدار انحراف محقق باشد اتجاه به این شخص ، صدق نمیکند . اگر کسی مقابل انسان بایستد و انسان وجهش را به اندازه ی 15 درجه برگرداند به طوری که خطی از وسط جبهه ی او به شخصِ مقابل متصل نباشد ، از نظر عرفی صدق نمیکند که به آن سمت روی برگردانده است و با این مقدار انحراف دیگر مواجه به سمت آن شخص صادق نیست.

آنچه که به حسب نظر عرفی ملاک برای صدق اتجاه میباشد اینست که باید طوری بایستد که تمام نقاط جبهه به طرف نقطه مقابل باشد یعنی عنوان وجه و اتجاه در جایی صادق است که تمام وجه به طرف شخص مقابل باشد ولی اگر انحراف او از شخص مقابل به نحوی باشد که بعضی از نقاط وجه سمت شخص مقابل است در آن صورت اتجاه صادق نیست ؛ چرا که در صدق عرفی اتجاه باید تمامی نقاط جبهه سمت شخص مقابل باشد.

لذا این ملاکی که مرحوم نائینی فرموده اند ملاک صحیحی در بيان محاذات عرفیه نیست و عملا ملاک در اتجاه همانی است که در کلام مرحوم محقق آمده است ، وآن اینست که انسان به سمتی بایستد که عرفا رو به قبله بودن صدق بکند به این معنا که اگر جهت قبله مشخص باشد مانند 20 درجه از انحراف جنوب به طرف غرب باید به همان طرف بایستد به نحوی که تمام نقاط جبهه ی او مواجه با درجه ی خاص باشد و خط از تمام نقاط آن به آن طرف رسم بشود منتهی این خطی که از جبهه ی شخص رسم میشود همانطور که مرحوم سید در متن عروه توضیح داده اند به ازدیاد بُعد اشخاص از کعبه مختلف است و کسی که نزدیک به شی خاص باشد از نظر عرفی مواجه شدن به تمام نقاط جبهه به یک شی محدوده ی کمی دارد اما هرچه از شی مقابل دور تر بشود ، این اتجاه عرفی که شخص با تمام نقاط وجه و جبهه اش به سمت او بايستد متسع میشود.

لذا در جهت سوم که مورد بحث این بود که آیا قبله عین الکعبه است مطلقا چه برای قریب و چه برای بعید یا عین الکعبه است للقریب و جهت الکعبه است برای بعید ، به نظر میرسد قول صحیح همان قول اول باشد که ملاک در قبله عین الکعبه است اما عین الکعبه بودن قبله با همان توضیحی است که مرحوم سید داده اند که محاذات عرفی باشد و تعیین محاذات عرفی هم به نحوی که مرحوم نائینی بیان کرده اند یا به نحوی که در کلام خویی یا بروجردی توضیح داده اند شاهدی ندارد بلکه صدق عرفی بر خلاف آن است.

جهت چهارم

اینست که مصلی در حال صلاه باید استقبال الی القبله ولو به محاذات عرفیه را احراز بکند و اگر امکان داشته باشد باید علم به محاذات پیدا بکند اما اگر به علم وجدانی قابل احراز نباشد در اینجا نوبت به امارات و علامات مفید ظن للقبله میرسد.

وجه قسمت اول عبارتِ مرحوم سید که فرموده اند علم به محاذات لازم است معلوم است ؛ بخاطر اینکه با توجه به اینکه مکلف احراز کرده است که نماز مشروط به قبله است آن هم به نحوی که در حدیث لاتعاد آمده است که شرط واقعی است نه شرط ذکری همانطور که باید احراز بکند که نمازش با وضو و طهارت است ، نسبت به استقبال الی القبله هم باید احراز این معنا را بکند و الا اگر احراز نکند و با حالت شک نماز بخواند نمیتواند به این نماز اکتفاء بکند بخاطر قاعده ی اشتغال یعنی علم به توجه تکلیف دارد اما شک دارد که با این نمازی که معلوم نیست که به طرف قبله باشد متعلق تکلیف امتثال شده است یا خیر در اینجا قاعده ی اشتغال میگوید نمیتوانی به این نماز اکتفاء بکنی.

اما اگر علم به محاذات امکان نداشته باشد مرحوم سید فرموده اند که به امارات مفید ظن رجوع میشود . مرحوم حکیم فرموده اند که در این بحث مرحوم صاحب جواهر در مورد اماراتی که برای تشخیص قبله ذکر شده است ، فرموده اند که میتوانیم به این امارات اعتماد کنیم حتی اگر علم به محاذات ممکن باشد فضلا از جایی که علم به محاذات ممکن نباشد ؛ چرا که آن ادله ای که در تعیین علامات قبله وارد شده است اطلاق دارد و اطلاق آن ادله جواز عمل به این امارات وعلامات را اقتضاء میکند سواء تَمَکن از تحصیل علم به محاذات یا لم یتمکن من العلم بالمحاذات.

و خود صاحب جواهر هم این مطلب را توجیه کرده است و فرموده است که ولو به مفنضای ادله باید احراز قبله شود اما دلیل حجیت اماره اقتضاء میکند که این امارات نازله منزله ی علم هستند و اصحاب هم آن علمی که در موضوع استقبال اخذ شده است را خصوص علم وجدانی نمیدانند بلکه علم اعم را موضوع ادله میدانند .

بر این اساس صاحب جواهر فرموده اند که امارات و علائم تشخیص قبله نه تنها در ظرف عجزِ از تحصیل علم قابل استناد است بلکه در ظرف علم هم قابل استناد است.

بررسی کلام صاحب جواهر

مرحوم حکيم در اشکال به صاحب جواهر فرموده اند اینکه شما گفتید میتوانیم به امارات شرعیه ولو مع التمکن من العلم عمل کرد ، مراد شما از امارات شرعیه چیست ؟ اگر مقصود از امارات شرعیه علائمی باشد که در روایات برای تشخیص قبله بیان شده است که در ادامه مرحوم سید آنها را مطرح میکنند مانند ستاره جدی و امثالهم: این ادله ناظر به مکلفی است که عاجز از تحصیل علم است و شامل مکلفی که میتواند قبله را از راه دیگری تشخیص بدهد نمیشود ؛ چرا که سوال سائل ازینست که قبله را چطور تشخیص بدهیم و معلوم است که راه برای تشخیص قبله نداشت و علم به قبله برای او ممکن نبود پس این ادله ناظر به فرض تمکن از علم به قبله نیستند تا شما بخواهید از آنها اطلاق بگیرید .

علاوه بر اینکه علائمی که ذکر شده است به عنوان قاعده ی کلی قابل استناد نیست بلکه مربوط به نقاط خاصی است و اینطور نیست که بر همه ی بلاد قابل تطبیق باشد لذا اگر مقصود از امارات شرعیه این معنا باشد قابل استناد نیست.

اما اگر مقصود از امارات ، محراب و قبله ی بلد یا قبور مسلمین باشد ، این حرف تمام نیست و اشکال اصلی اینست که این ادله ادله لفظی نيستند تا گفته شود نسبت به فرض تمکن از تحصیل علم اطلاق دارد بلکه اين ادله (اجماع وسيره) ادله لبيه هستند و متيقن از آنها فرضی است که مکلف راه علمی نداشته باشد .

لذا در هیچ فرضی این بیان ایشان قابل پذیرش نمیباشد.

عبارت مرحوم حکیم ( مسمتسک ج 5 ص 182 )

(2) استظهر في الجواهر جواز العمل بالأمارات الشرعية و لو مع التمكن من العلم، لإطلاق دليل العمل بها، و ظهور اتفاق الأصحاب على إرادتها من العلم المأمور به للقبلة. و فيه: أنه إن كان المراد من الأمارات الشرعية ما ورد به النص مثل وضع الجدي على المنكب أو بين الكتفين، ففيه: أن ظاهر السؤال في المرسل الآتي صورة العجز، و كذا ظاهر المسند. مع أن في جعل الجدي من الأمارات الشرعية - بناء على استفادته من النص - إشكالا، لأنه إذا كان علامة في صقع معين يمتنع أن يكون مخالفاً، لأنه يلزم من الأمر بالعمل به الأمر بمخالفة الواقع دائماً. مع أنه خلاف كونه علامة على القبلة، فيتعين كونه مصيباً لها دائماً و يكون من الامارات المفيدة للعلم. نعم لو بني على عدم استفادة كونه علامة من النص من جهة قصور دلالته، و أن ذلك مأخوذ من قول أهل الخبرة، خرج عن كونه من الأمارات الشرعية و يكون حاله حال غيره مما يفيد الظن. و إن كان المراد مثل قبله البلد و محاريب المسلمين و إخبار ذي اليد فالحكم بإطلاق أدلتها غير ظاهر، إذ هي مستفادة من السيرة و الإجماع. و دعوى شمولها لصورة التمكن من العلم محتاجة إلى تأمل. و سيأتي التعرض لذلك إن شاء اللّه.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo