< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1402/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسأله 14

0.0.0.0.1- دلیل سوم؛ آقای حکیم

و إن لم تحرز أهمية إحدى الصلاتين من الأخرى، إلا أن الظهر لما كانت شرطاً في صحة العصر فوجوب العصر يدعو الى فعلها كما يدعو الى فعل العصر، ففعل الظهر امتثال لأمرها و لأمر العصر معاً، فكيف مع ذلك يجوّز العقل فعل العصر و ترك الظهر و ليس في فعلها إلا امتثال وجوبها لا غير؟! فهذه الجهة كافية في ترجح فعل الظهر على فعل العصر في نظر العقل.[1]

ولو قائل به اهمیت نماز ظهر به سبب تقدم رتبی نشویم یا تقدم رتبی را مربوط به مقام امتثال بدانیم، اما با توجه به اینکه نماز ظهر از دو جهت متعلق تکلیف است، باید بر نماز عصر مقدم شود. نماز ظهر هم وجوب نفسی دارد هم وجوب غیری نسبت به نماز عصر. تعلق دو وجوب،موجب ترجیح نماز ظهر بر عصر می شود.

اشکال اول:مرحوم آقای خويی

مدفوع أوّلاً: بعدم اتصاف المقدمة بالوجوب الغيري كما حقق في الأُصول[2] ، فلم يتعلق بالظهر إلا أمر واحد كالعصر.[3]

بنابر نظر صحیح در مقدمه واجب، مقدمه واجب اتصاف به وجوب غیری شرعی ندارد. در نتیجه هر کدام از نماز ظهر و عصر یک امر بیشتر ندارند.

اشکال دوم: مرحوم آقای خویی

و ثانياً: لو سلم فالتحقيق أنّ‌ الواجب إنما هي المقدمة الموصلة دون غيرها، و لا علم بالإيصال في المقام، بل قد تكون المقدمة مفوّتة لذيها لا موصلة إليها، كما لو استكمل جهات الظهر الأربع و صلى العصر بعد ذلك إلى جهات ثلاث و كانت القبلة واقعاً في الجهة الرابعة التي لم يصل إليها العصر، فإن الإتيان بالظهر في هذه الجهة مفوّت لإتيان العصر إليها، إذ المفروض عدم سعة الوقت لأكثر من سبع صلوات، فالإتيان بالمقدمة ربما يؤدي إلى انهدام ذي المقدمة و تفويته رأساً فضلاً عن أن توصل إليه.[4]

بر فرض که مقدمه، وجوب غیری شرعی داشته باشد، آنچه که متعلق وجوب غیری است مقدمه موصله است نه ذات مقدمه.[5] با توجه به این مطلب اگر نماز ظهر مقدمه برای نماز عصر باشد اما درجایی وجوب غیری دارد که موصل به نماز عصر بشود. این خصوصیت در محل بحث وجود ندارد. زیرا انجام نماز ظهر موجب تفویب نماز عصر می شود فضلا از اینکه بخواهد موصل بشود. در نتیجه محرز نیست که نماز ظهر در اینجا وجوب غیری داشته باشد.

استاد:

ممکن است کلام مرحوم آقای حکیم این طور تقریب شود که صرف اینکه نماز ظهر دو حیثیت برای وجوب دارد کافی است برای احراز اهمیت. به عبارت دیگر تاکد در تکلیف سبب کشف اهمیت می شود. در نتیجه از باب ترجیح به اهمیت باید نماز ظهر مقدم شود.

لذا لازم نیست قائل به وجوب غیری شرعی بشویم. زیرا آنچه که موجب تاکد می شود صرف تعلق امر به فعل نیست. همین مقدار که نماز ظهراز يک طرف امر مستقل دارد و از طرفی امر به نماز عصر داعویت دارد نسبت به اتیان نماز ظهر، کافی است برای تاکد نماز ظهر و کشف اهمیت آن. نتیجه اینکه نماز ظهر یک حکم شرعی دارد و یک حکم عقلی من باب مقدمیت و همین برای تاکید تکلیف و اهمیت آن کافی است هر چند قائل به وجوب شرعی مقدمه نشويم .

اشکالی که نسبت به وجه سوم وارد است همان اشکالی است که به وجه دوم وارد شد. ولو در تزاحم در مقام امتثال، اهمیت یا احتمال اهمیت یک تکلیف مرجح است اما مرجحیت آن در مقام احراز امتثال ثابت نیست.

نتیجه اینکه در وجوه ثلاثه ای که برای قول اول بیان شد، وجه دوم و سوم قابل التزام است ولی به دلایلی که بیان شد قابلیت تطبیق در مقام ندارد. اما دلیل اول که تقدم رتبی نماز ظهر بر عصر است، این ترجیح از باب این است که زمان امتثال یک تکلیف مقدم بر زمان امتثال تکلیف دیگر است. در محل بحث علاوه بر سبق زمانی، توقف و تقید نیز در بین است و عصر متوقف بر ظهر است.

اما آیا وجه اول اختصاص به اصل امتثال دارد یا شامل احراز امتثال نیز می شود؟ به نظر ما این وجه شامل تزاحم در احراز امتثال نیز می شود. اما با توجه به اینکه مبنا و منشا آن شرطیت ترتیب است، در جایی که ترتیب شرطیت دارد این وجه می آید اما اگر در موردی ترتیب شرطیت نداشته باشد این وجه نمی آید.

با توجه به این نکته سه فرضِ صورت اول را بررسی می کنیم:

الف. شخص برای 7 نماز وقت دارد

ب. وقت برای 6 نماز دارد

ج. وقت برای 5 نماز دارد

آیا وجه اول، تقدیم موافقت قطعیه نماز ظهر در همه فروض فوق را اقتضا می کند؟

با توجه به اینکه چهار رکعتِ آخر وقت مختص به نماز عصر است می توان گفت در هیچ کدام از فروض فوق، دلیل اول نمی تواند مبرر تقدیم موافقت قطعیه ظهر باشد.

زیرا اگر شخص به اندازه 7 نماز وقت داشته باشد و سه نماز ظهر بخواند، سپس سه نماز عصر بخواند و در انتها به اندازه یک نماز وقت داشته باشد در این صورت اگر نماز عصر در این 4 دقیقه بخواند خللی به ترتیب وارد نشده است زیرا در این زمان، نماز ظهر امر ندارد.

نتیجه اینکه وجه اول اقتضا ندارد که شخص ابتدا نماز ظهر را موافقت قطعیه کند. لذا این وجه هم با کیفیت اول (موافقت قطعیه نماز ظهر) سازگاری دارد هم کیفیت دوم(موافقت قطعیه نماز عصر).

در جایی که شخص به اندازه 5 یا 6 نماز وقت داشته باشد نیز همین بیان می آید و این دلیل نمی تواند ثابت کند که مکلف نماز ظهر را موافقت قطعیه کند.

0.0.0.0.2- دلیل چهارم

اصل این دلیل در کلام آقای خویی آمده است. صورت اولی که مرحوم سید بیان کرده اند دو قسم می شود.

قسم اول: جایی است که تمکن از موافقت قطعیه احدی الصلاتین و موافقت احتماليه صلات ديگر دارد. یعنی هم می تواند ظهر را موافقت قطعیه کند با موافقت احتماليه عصر و هم می تواند عصر را موافقت قطعيه کند با موافقت احتماليه ظهر . جایی که مکلف وقت برای 7 نماز داشته باشد. در اینجا تمکن از موافقت قطعیه نسبت به هر یک از دو نماز دارد. یعنی می تواند ظهر را موافقت قطعیه کند یا عصر را.

قسم دوم: جایی است که شخص فقط تمکن از موافقت قطعیه نماز ظهر دارد با موافقت احتماليه عصر و آن جایی است که به اندازه 5 یا 6 نماز وقت داشته باشد.

در قسم اول قائل به تخییر می شویم زیرا ترجیحی در موافقت قطعیه هر کدام از نماز ظهر یا عصر نسبت به ديگری نیست. اما در قسم دوم قائل به تقدیم موافقت قطعیه نماز ظهر می شویم. زیرا در این قسم مکلف یا باید هر دو نماز را به نحو موافقت احتمالیه انجام دهد یا باید نماز ظهر را موافقت قطعیه کند و نماز عصر را موافقت احتمالیه. در دوران بین این دو عقل حکم می کند که یکی را موافقت قطعیه کند که با موافقت احتماليه ديگری همراه است و به موافقت احتمالیه هر دو بسنده نکند.

 


[1] مستمسک العروة الوثقی، جلد: ۵، صفحه: ۲۱۰.
[2] محاضرات في أُصول الفقه ٤٣٦:٢.
[3] موسوعة الإمام الخوئي، جلد: ۱۱، صفحه: ۴۷۷.
[4] همان.
[5] مختار صاحب فصول و آقای خویی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo