< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1402/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تخییر و عدم تخییر بین جهات در نماز عصر در اخر وقت

 

مطلب دوم:

چه در صورت اول چه در صورت دوم، مکلف نمازی را که در آخر وقت می خواند، باید به عنوان عصر باشد. این نماز عصر لازم نیست به جهتی انجام گیرد که نماز ظهر به آن جهت خوانده شد ، بلکه مکلف می تواند آن را به هر جهتی که خواست انجام دهد. آیا این مطلب تمام است؟

آقای خویی:

در جایی که مکلف برای 2 یا 3 یا 4 نماز فرصت دارد، می تواند آن نمازی که به عنوان عصر در آخر وقت می خواند به هر جهتی بخواند. زیرا این وقت اختصاص به نماز عصر دارد و در وقت اختصاصی عصر شرطیت ترتیب ساقط شده است.

اشکال مقرر:

وجهی ندارد که در وقت اختصاصی عصر قائل شویم ترتیب مطلقا ساقط است. بلکه باید تفصیل داد بین جایی که قبل از آن ظهر را به هیچ جهتی نخوانده باشد و بین جایی که قبل از وقت اختصاصی عصر، ظهر را به بعض جهات اتیان کرده باشد. در صورت اول می گوییم شرطیت ترتیب ساقط شده است اما وجهی ندارد در صورت دوم نیز قائل به سقوط شرطیت ترتیب بشویم. لذا بر مکلف لازم است که عصر را به نفس جهت ظهر بخواند تا شرطیت ترتیب را رعایت کند.

پاسخ:

برای تعیین لزوم رعایت ترتیب در فرض فوق باید به ادله شرطیت ترتیب رجوع شود. آن مقدار که دلیل شرطیت ترتیب - با لسان الا ان هذه قبل هذه- بر آن دلالت میکند، شرطیت ترتیب در وقت مشترک است. اول وقت که مال ظهر است و اخر هم که مال عصر است و بین این دو وقت مشترک است ، دلیل ترتیب میگوید عصر باید بعد از ظهر واقع شود و اگر عصر مسبوق به ظهر نباشد این عصر صحیح نیست اما در وقت مختص به عصر که چهار رکعت باقی تا آخر وقت باشد ، دلیل بر شرطیت ترتیب برای نماز عصر وجود ندارد . به عبارت دیگر لزوم رعایت ترتیب در وقت اختصاصی به خاطر این است که دلیل بر شرطیت نداریم نه اینکه دلیل بر شرطیت داریم و این دلیل در فرض مذکور ساقط شده باشد تا بفرماييد لم يظهر وجه لسقوط الترتيب . در نتیجه همين که نماز عصری بخواند که احتمال رعايت قبله در آن می رود کافی است.

اشکال دوم به کلام آقای خویی:

آقای خویی فرمودند مکلف می تواند 4 رکعت آخر را به هر جهتی بخواند و فرقی ندارد قبل از آن وقت برای 2 نماز باشد یا 3 یا 4 نماز.

در همه فروض فوق ولو عدم رعایت ترتیب موجب بطلان نماز نشود اما از جهت دیگری می توان حکم به بطلان و لزوم اعاده نماز کرد. توضیح آنکه:

در جایی که مکلف قادر بر اتیان دو نماز است، اگر نماز اول را به عنوان ظهر به طرف مغرب بخواند و نماز عصر را به غیر از جهت نماز اول به عنوان عصر بخواند در اینجا علم اجمالی به بطلان یکی از نمازها دارد. یعنی علم اجمالی دارد که قطعا در یکی از دو نماز شرطیت قبله رعایت نشد. برخلاف جایی که هر دو را به یک سمت می خواند که در این حالت چنین علم اجمالی ای پدید نمی آید. این اشکال در جایی که شخص به اندازه 3 یا 4 نماز هم وقت داشته باشد می آید. یعنی در این دو مورد نیز اگر نماز عصر را در غیر جهات نماز ظهر بخواند علم اجمالی به بطلان نماز ظهر یا عصر پیدا می شود.

پاسخ:

اولا با توجه به مطالبی که قبلا گفته شده در جایی که نماز عصر به طرف دیگری غیر از طرف نماز ظهر خوانده شود علم اجمالی به بطلان در همه موارد اختلاف جهت پیدا نمی شود. بلکه فقط در بعضی از موارد علم اجمالی به بطلان پیدا می شود با توجه به توضیحی که قبلا هم گفته شده. چون یا ما در قاعده ما بین المشرق و المغرب قبلةٌ قائل به این هستیم که این قاعده شامل جاهل متحیر هم می شود مثل شمولش نسبت به ساهی و ناسی یا قائل هستیم که شامل جاهل متحیر نمی شود. بنابر شمولش برای جاهل متحیر، مقدار معفو از انحراف از قبله 89 درجه است. با توجه به این که کمتر از 90 درجه معفو است حتی در موارد تحیر و جهل به تشخیص قبله، علم اجمالی به بطلان احدی الصلاتین فقط در فرضی پیدا می شود که نماز عصر در نقطه مقابل نماز ظهر خوانده شده باشد. اینجا علم اجمالی به بطلان پیدا می شود چون در این مورد نمیتوان نقطه ای را در محیط دائره پیدا کنیم که احتمال وجود قبله در آن نقطه باشد الا اینکه یکی از آن دو نماز به اندازه 90 درجه یا اکثر از آن فاصله دارد.

ولی اگر نماز عصر با فاصله کمتر از 180 درجه از ظهر خوانده شود علم و قطع به بطلان یکی از دو نماز پیدا نمی شود. چون اگر فرض کنیم مثلا در فاصله 170 درجه ای با ظهر، عصر را خوانده باشد احتمال می دهیم که قبله وسط این دو باشد یعنی دو نماز با اختلاف 85 درجه از قبله اتیان شده اند و صحیح هستند.

بنابر این که قبله بودن ما بین مشرق و مغرب شامل جاهل متحیر در تشخیص قبله شود، علم اجمالی به بطلان احدی الصلاتین فقط در یک تقدیر اتفاق می افتد و آن این است که نماز عصر را به فاصله 180 درجه از ظهر بخواند ولی اگر با فاصله کمتر از این بخواند علم اجمالی به بطلان پیدا نمی شود.

اما اگر ما بین مشرق و مغرب قبله است را شامل جاهل و متحیر در تشخیص قبله ندانستیم ، ولی از کفايت اتیان به اربع جهات احراز می کنیم که در موارد تحیر به قبله، فاصله معفو 45 درجه است. بر اين اساس در جایی که شخص نماز ظهر را مثلا به نقطه مغرب خوانده است اگر نماز عصر را به نقطه جنوب بخواند که 90 درجه از آن فاصله دارد علم به بطلان پیدا نمی شود چون احتمال دارد که قبله وسط این دو باشد یعنی 45 درجه از مغرب و 45 درجه از جنوب فاصله داشته باشد. بله اگر نماز عصر را با فاصله بیش از 90 درجه بخواند، مثلا با 95 یا 100 درجه فاصله بخواند اینجا علم اجمالی به بطلان پیدا می شود.

در نتیجه دراین صورت نیز علم اجمالی به بطلان در همه تقادیر پیدا نمی شود. در بعضی از تقادیر این علم اجمالی هست. پس نمی شود مطلقا به اقای خویی اشکال کرد که مکلف نمیتواند به جهت دیگر بخواند و حتما باید به نفس جهتی که ظهر را خوانده بخواند،

ثانیا حتی در فرضی که علم اجمالی به بطلان هم پیدا می شود اما اثر این علم اجمالی به بطلان این است که مکلف به این نماز عصر احتمالی نمی تواند اکتفا کند. این اثر در جایی پیدا می شود که مکلف بتواند بیش از یک نماز بخواند اما در جایی که بیش از یک نماز نمی تواند بخواند این علم اجمالی اثر ندارد. اثر این علم اجمالی این است که مکلف به این نماز عصراحتمالی نمیتواند اکتفا کند نه اینکه اثر علم اجمالی این باشد که این طرف کلا مردود است و باید حذف بشود.

چرا تأثير علم اجمالی در اين حدّ است که مکلف به اين نماز عصر احتمالی اکتفا نکند ؟ چون اين علم اجمالی در وسعت وقت برای 8 نماز هم وجود دارد در آن فرض هم اگر نماز ظهر به مغرب را با نماز عصر به طرف مشرق در نظر بگيريم علم اجمالی به بطلان يکی از دو نماز داريم ، در حاليکه در وسعت وقت برای 8 نماز هيچ کس نگفته و نمی تواند بگويد اگر نماز ظهر را به مغرب خواندی نماز عصر را به مشرق نخوان ، از اينجا معلوم می شود اثر علم اجمالی به بطلان در همين حدّ است که مکلف نتواند به آن اکتفا کند و محتملات ديگر را ترک کند . وقتی اثر علم اجمالی به بطلان عدم اکتفا به این احتمال است . در نتیجه اگر مکلف نماز اول را به طرف مغرب خواند و نماز عصر را در انتهای وقت به طرف مشرق خواند هر چند علم اجمالی به بطلان یکی از صلاتین دارد ولی مقداری که این علم اجمالی اقتضا میکند این است که به صلاة به طرف مشرق اکتفا نکند و محتملات دیگر را نیز اتیان کند. در نتیجه اگر قائل شدیم خارج از وقت باید مابقی محتملات را اتیان کند که بحثی در مساله نیست. اما اگر گفتیم اتیان در خارج از وقت لازم نیست دیگر مکلف تکلیفی ندارد. زیرا درجایی رعایت محتملات دیگر لازم است که وقت وسعت داشته باشد اما اگر وقت وسعت نداشته باشد مکلف به همین طرف هم نماز بخواند کافی است و بیش از این لازم نیست. پس یا در اینجا ملتزم می شویم به اینکه در خارج از وقت محتملات دیگر را اتیان کند یا اگر گفتیم اتیان به سایر محتملات در خارج از وقت لازم نیست می گوییم به همین نماز عصری که به طرف مشرق خوانده است اکتفا کند.

مطلب سوم؛ آقای داماد

موضوع مسئله 14 این است که وقت برای 8 نماز وسعت ندارد. نسبت به نماز ظهر و عصر که هر دو نماز 4 رکعتی هستند تعیین جایی که مکلف برای 8 نماز وقت ندارد و به اندازه 7 نماز وقت دارد مشخص است. مثلا اگروقت هر نماز را 4 دقیقه فرض کنیم برای 7 نماز 28 دقیقه وقت میخواهد و برای 8 نماز هم 32 دقیقه وقت می خواهد.

اما در مورد عشائین چطور؟ عشائین مجموع رکعات آن 7 رکعت می شود. در جایی که 28 دقیقه وقت دارد شخص می تواند هر 4 نماز را اتیان کند یا به عبارت دیگر برای 8 نماز وقت دارد. اما آیا وسعت وقت برای 8 نماز فقط درجایی است که به اندازه 28 دقیقه وقت داشته باشد؟ اگر مکلف برای 25 دقیقه وقت داشته باشد در اینجا وقت برای 7 نماز دارد یا 8 نماز؟

مرحوم داماد فرمودند این مورد مصداق برای عدم سعه وقت برای هشت نماز نیست. اگر 25 دقیقه تا نصف شب باقی باشد مکلف باید هم نماز مغرب هم عشا را هر دو را به چهار طرف بخواند اما کیفیت آن این است که مغرب را به چهار طرف میخواند و عشا را هم به دو طرف میخواند، چهار تا سه رکعت می شود 12 رکعت و دو نماز عشا هم خوانده که می شود 20 دقیقه. چقدر وقت باقی است؟ 5 دقیقه. این 5 دقیقه را به دو عشا اختصاص دهد. عشای اول در وقت واقع شده حقیقتا و عشای اخیر هم در وقت واقع شده حکما به برکت قاعده من ادرک. اگر کسی این گونه عمل کند در اینجا درک کرده کلتا الصلاتین را به جمیع محتملاتش لذا نمیتوان این مورد را مثال برای عدم سعه وقت الا لسبع صلوات حساب کنیم و باید این مورد را مثال برای سعه وقت لثمان رکعات حساب کنیم.

بر این اساس ، به تعلیقه ای که مرحوم شاهرودی بر عبارت عروه دارند اشکال میشود. ایشان فرموده است که در کیفیت خواندن نماز ها در همان سبع صلوات، ست صلوات و خمس صلوات، فرموده اند که کیفیت خواندن آن این است که مغرب را بخوانی (به یک جهت) و بعد عشا را بلافاصله بعد از آن بخوانی و هفت تا هفت تا بروی جلو. اگر این طور جلو برویم، سه تا مغرب خواندیم و سه تا عشا خواندیم، قبل ثالثة العشا، مغرب ها را تمام نکردیم بلکه بعد از هر مغربی عشا را خواندیم، سه تا هفت دقیقه می شود 21 دقیقه. 21 دقیقه که صرف شده، آن چهار دقیقه اخر فقط میتوان یک عشا را خواند، اقای شاهرودی فرموده کیفیت در این موارد این است که مغرب را بخوانید و عشا را بخوانید و چهار رکعت اخر را بگذارید برای عشا. اشکال اقای داماد این است که این مطلب تمام نیست چون اگر این جوری عمل کنی یک محتمل از محتملات مغرب از دست رفته است در حالی که مکلف می توانست همه محتملات مغرب را درک کند. اگر هفت دقیقه باقی بود هم مغرب را میخواند هم عشا را اما چون وقت فقط برای چهار رکعت است، فقط عشا را بخواند و یکی از محتملات مغرب از بین رفته است در حالی که مکلف میتوانست همه محتملات مغرب و عشا را معا درک کند. پس اینکه از جهت مصداقی مواردی که شخص برای 25 رکعت وقت دارد این را بخواهیم حساب کنیم این مصداق سعه الوقت لثمان صلوات است نه سعه الوقت لسبع صلوات.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo