< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1402/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقام دوم : شرطیت استقبال در نافله حال المشی

0.0.0.0.1- مقام دوم؛ شرطیت استقبال در نافله در حال مشی و رکوب

مرحوم سید فرموده اند در حالت مشی و رکوب رعایت استقبال لازم نیست. در این بخش نوع اعلام با مرحوم سید موافقتند. اما محقق عراقی نسبت به رعایت استقبال در حال مشی فرموده اند:

فيه إشكال، لضعف المدرك بعد عموم «لا صلاة إلا إلى القبلة»[1]

یعنی دلیل عام شامل نافله در حال مشی می شود و دلیل معتبری بر نفی شرطیت استقبال نداریم. برخلاف رکوب که دلیل معتبر داریم.

حالات مختلف نماز در غیر حال استقرار:

با توجه به اینکه مشی و رکوب ممکن است در سفر یا حضر باشد، برای نماز نافله در غیر حال استقرار چهار حالت پیدا می شود:

نافله در سفر در حال الرکوب

نافله در سفر حال المشی

نافله در حضر حال الرکوب

نافله در حضر حال المشی

لذا بحث در مقام دوم در چهار مسأله مطرح می شود

از نظر قولی در دو حالت اول یعنی سفر در حال مشی و رکوب ادعای اجماع و تسالم شده است. در مورد نماز نافله در حال مشی و رکوب در حضر نیز مشهور قائل به عدم شرطیت شده اند. اما برخی نیز مانند ابن عقیل قائل شده اند که استقبال در حضر شرطیت دارد.

0.0.0.0.1.1- بررسی مساله اول؛ نافله در سفر در حال رکوب

آقای حکیم:

بلا خلاف فيه ظاهر في السفر، بل عن المعتبر و المنتهى: الإجماع عليه في الثاني، و عن الثاني: نفي الخلاف في الأول.[2]

 

نسبت به این حالت ادعای اجماع و تسالم شده است. علاوه بر اجماع نصوص متواتری دال بر این حکم وجود دارد. آقای خویی نیز فرموده اند روایات در این باب متواتر است. در بین این روایات روایات صحیحه نیز وجود دارد. این روایات در باب 15 از ابواب قبله آمده است:

روایت اول؛ صحیحه محمد بن مسلم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع‌ صَلِّ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ الْوَتْرَ وَ الرَّكْعَتَيْنِ‌ فِي‌ الْمَحْمِلِ‌.

این روایت بیان می دارد که در سفر در حال رکوب استقبال قبله معتبر نیست.

ان قلت:

این روایت نهایتا می رساند که در محمل می توان نماز مستحبی خواند و دلالتی بر عدم لزوم رعایت استقبال در این حال ندارد.

قلت (آقای حکيم) :

و إن كان أكثرها غير ظاهر في وروده لتشريع عدم الاستقبال في النافلة، بل في مجرد عدم مانعية المشي و الركوب فراجعها. لكن قد يستفاد ذلك من غلبة كون طرق المسير على غير القبلة، بل الغالب انحراف ما يكون منها على القبلة عنها يميناً و شمالا و لو في الأثناء، بل تمكن دعوى عدم وجود ما يكون منها على القبلة مستقيماً من أوله الى آخره، فيكون عدم التعرض لذكر الاستقبال فيها دليلا على عدم اعتباره.[3]

هر چند در روایت عدم لزوم رعایت استقبال در حال رکوب نفی نشده است اما با توجه به اینکه عادتا این طور نیست که محمل جهتش ثابت بماند و همیشه به طرف قبله باشد لذا در صورتی که رعایت استقبال شرط بود باید بیان می شد. در نتیجه این روایت بواسطه اطلاق مقامی دال بر این است که استقبال القبله در حال رکوب معتبر نیست.

روایت دوم؛ صحیحه حلبی

وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِيعا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِ‌ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ صَلَاةِ النَّافِلَةِ عَلَى الْبَعِيرِ وَ الدَّابَّةِ فَقَالَ نَعَمْ حَيْثُ كَانَ مُتَوَجِّهاً وَ كَذَلِكَ فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه وآله.

وَ

رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ‌ مِثْلَهُ وَ زَادَ قُلْتُ عَلَى الْبَعِيرِ وَ الدَّابَّةِ قَالَ نَعَمْ حَيْثُ مَا كُنْتَ مُتَوَجِّهاً قُلْتُ أَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ إِذَا أَرَدْتُ التَّكْبِيرَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ تُكَبِّرُ حَيْثُمَا كُنْتَ مُتَوَجِّهاً وَ كَذَلِكَ فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه وآله‌[4]

در این روایت بیان شده است که مکلف می تواند به همان جهتی که دابه حرکت می کند نماز بخواند. در کافی مقدار اضافه ای در روایت وجود دارد که بیان می کند حتی در حال تکبیرة الاحرام نیز نیاز نیست رعایت قبله شود.

سند روایت به نقل کافی مشتمل بر محمد بن سنان است و مشکل دارد. اما سند اول هر چند مشتمل بر ابن سنان است ولی با توجه به اینکه از ابن نعمان نیز روایت نقل شده است می توان به آن تمسک کرد زیرا سند شیخ به علی بن نعمان تمام است.

روایت سوم؛موثقه سماعه

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ‌ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفَرِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لْيَتَطَوَّعْ بِاللَّيْلِ مَا شَاءَ إِنْ كَانَ نَازِلًا وَ إِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيُصَلِّ عَلَى دَابَّتِهِ وَ هُوَ رَاكِبٌ وَ لْتَكُنْ صَلَاتُهُ إِيمَاءً وَ لْيَكُنْ رَأْسُهُ حَيْثُ يُرِيدُ السُّجُودَ أَخْفَضَ مِنْ رُكُوعِهِ.

در این روایت نیز فرموده است در حال رکوب می تواند بر دابه نماز بخواند. عدم شرطیت قبله نیز به همان بیانی که در روایت اول آمد تقریب می شود.

روایت چهارم؛ صحیحه یعقوب بن شعیب

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ‌[5] بْنِ سَعِيدٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفَرِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لْيَتَطَوَّعْ بِاللَّيْلِ مَا شَاءَ إِنْ كَانَ نَازِلًا وَ إِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيُصَلِّ عَلَى دَابَّتِهِ وَ هُوَ رَاكِبٌ وَ لْتَكُنْ صَلَاتُهُ إِيمَاءً وَ لْيَكُنْ رَأْسُهُ حَيْثُ يُرِيدُ السُّجُودَ أَخْفَضَ مِنْ رُكُوعِهِ.

روایت پنجم؛ معتبره ابراهیم بن کرخی

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ أَنَّهُ قَالَ لَهُ إِنِّي أَقْدِرُ أَنْ أَتَوَجَّهَ نَحْوَ الْقِبْلَةِ فِي الْمَحْمِلِ فَقَالَ هَذَا الضِّيقُ أَ مَا لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله أُسْوَةٌ.

در این روایت امام علیه السلام تصریح کرده اند لازم نیست در چنین نمازی قبله رعایت شود.

در مورد ابراهیم کرخی توثیقی وارد نشده است. صاحب وسایل این روایت را به سند شیخ نیز نقل می کند:

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِ‌ مِثْلَهُ‌[6]

هر چند در مورد ابراهیم کرخی توثیقی وجود ندارد اما با تمسک به قاعده توثیق مشایخ ثلاث می توان وی را توثیق کرد زیرا ابن ابی عمیر از وی نقل روایت کرده است. در چند مورد نیز صفوان از او روایت نقل کرده است. البته صفوان در آن روایات به نحو مطلق ذکر شده است و ممکن است کسی بگوید نمی توان احراز کرد که مراد از صفوان همان صفوان بن یحیی باشد.

روایت ششم؛ صحيحه حماد بن عيسی

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ وَ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ كُلِّهِمْ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ‌ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه وآله إِلَى تَبُوكَ- فَكَانَ يُصَلِّي عَلَى رَاحِلَتِهِ صَلَاةَ اللَّيْلِ حَيْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ وَ يُومِئُ إِيمَاءً.

نتیجه اینکه اصل این مطلب که در نماز نافله در سفر در حال رکوب استقبال قبله معتبر نیست قابل اثبات است. اما در اینجا دو مطلب ذيل مسأله اول قابل بحث است

مطلب اول؛ آیا استقبال قبله در تمام حالات نماز در حال رکوب لازم نیست ولو در حال تکبیرة الاحرام؟

مطلب دوم؛ آیا در این نماز لازم است شخص به همان سمتی که مرکب حرکت می کند بنشیند یا به هر طرفی که بنشیند و نماز بخواند صحیح است؟

بررسی مطلب اول؛

آیا استقبال قبله در تمام حالات نماز در حال رکوب لازم نیست ولو در حال تکبیرة الاحرام؟

نوع روایات وارد در این باب مطلق است و شرط نکرده اند که در حال تکبیرة الاحرام لازم است شخص رو به قبله باشد. اما از بعضی روایات استفاده می شود که شخص در حال تکبیرة الاحرام باید رو به قبله باشد.

حدیث 13 باب 15؛ صحیحه ابن ابی نجران

وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّ حْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ بِاللَّيْلِ فِي السَّفَرِ فِي الْمَحْمِلِ قَالَ إِذَا كُنْتَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ ثُمَّ كَبِّرْ وَ صَلِّ حَيْثُ ذَهَبَ بِكَ بَعِيرُكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَقَالَ إِذَا خِفْتَ الْفَوْتَ فِي آخِرِهِ.

در این روایت فرموده است تکبیرة الاحرام را باید رو به قبله گفت.

مقتضای اطلاق و تقیید این است که مطلقات حمل بر مقید شود. لذا مقتضای جمع عرفی این است که گفته شود رعایت استقبال در حال تکبیرة الاحرام لازم است. اما اصحاب به این جمع ملتزم نشده اند و فرموده اند در حال تکبیرة الاحرام نیز رعایت استقبال لازم نیست. سه وجه برای عدم حمل مطلق بر مقید در اینجا بیان شده است:

الف. وجه اول؛

ولو در صحیحه عبدالرحمن بن ابی نجران امر شده است به رعایت استقبال در تکبیرة الاحرام ولی در بعضی روایات سابق شرطیت استقبال در این حال نیز نفی شده است. مانند ح 7 باب 15 به حسب نقل مرحوم کلینی:

قُلْتُ عَلَى الْبَعِيرِ وَ الدَّابَّةِ قَالَ نَعَمْ حَيْثُ مَا كُنْتَ مُتَوَجِّهاً قُلْتُ أَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ إِذَا أَرَدْتُ التَّكْبِيرَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ تُكَبِّرُ حَيْثُمَا كُنْتَ مُتَوَجِّهاً

مقتضای جمع بین این دو روایت این است که رعایت استقبال در حال تکبیر حمل بر افضلیت شود.

استاد:

این ذیل در کافی است و سند کافی به حلبی سند معتبری نیست زیرا مشتمل بر محمد بن سنان است و با روایت ضعیف نمی توان روایت معتبر را کنار گذاشت.

ب. وجه دوم؛ استناد به روايت ابراهيم کرخی

در روایت ابراهیم کرخی بیان شده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ أَنَّهُ قَالَ لَهُ إِنِّي أَقْدِرُ أَنْ أَتَوَجَّهَ نَحْوَ الْقِبْلَةِ فِي الْمَحْمِلِ فَقَالَ هَذَا الضِّيقُ أَ مَا لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله أُسْوَةٌ.

حضرت علیه السلام فرموده اند اینکه شخص بخواهد در محمل رو به قبله باشد ضیق است و این عبارت رعایت استقبال را حتی در حال تکبیرة الاحرام نفی می کند. بر اساس این روایت رعایت استقبال در حال تکبیره ضیق است و در مقام عمل نیز خلاف چیزی است که از رسول الله صلوات الله علیه و آله صادر شده است.

البته آقای حکیم این استدلال را برای مطلب دوم آورده است اما ممکن است کسی بگوید در اینجا نیز می توان به آن استناد کرد.

ج. وجه سوم؛ آقای خویی و حکیم

حمل مطلق بر مقید مربوط به واجبات است. اما در مستحبات اگر دلیل مطلق و مقیدی داشته باشیم جمع عرفی این نیست که حمل مطلق بر مقید کنیم. جمع عرفی در اینجا حمل مقید بر افضلیت است. امر به نافله در حال رکوع مطلق است. در صحیحه ابن ابی نجران امر به انجام نافله در حال رکوب به صورت مقید شده است و باید آن را حمل بر افضلیت کرد.

آقای حکیم:

إذ يجب - بقرينة ما ذكر - حملهما على الاستحباب مضافاً الى كون المورد من المندوبات التي اشتهر فيها عدم وجوب حمل المطلق على المقيد. فتأمل.[7]

آقای خويی :

و ثانياً: أنّ قانون حمل المطلق على المقيد مختص بالواجبات و لا يشمل المستحبات كما تقرر في الأُصول . و لعله لهذا كانت المسألة متسالماً عليها، و لم يقل أحد باعتبار الاستقبال حال التكبير.[8]

اشکال؛ استاد

در باب مستحبات حمل بر افضل الافراد فی الجمله صحیح است. اما خود آقای خویی در محاضرات فرموده اند این طور نیست که در همه موارد اطلاق و تقیید درمستحبات ، مقید را حمل بر افضلیت کنیم. بلکه در بعضی از اقسام، مطلق را با مقید تقیید می زنیم. مثلا در جایی که در دلیل مقید نفی ماهیت شده باشد مثل « لا اقامه فی غیر حال القیام» یا در جایی که در دلیل مقید امر به نفس التقید شده باشد، در این موارد مطلق بر مقید حمل می شود. اما در جایی که امر به مطلق شده باشد و در خطاب ديگر امر به مقید شده باشد در این صورت حمل مقید بر افضل الافراد جا دارد

 


[1] تعلیقة استدلالیة علی العروة الوثقی (آقا ضیاء)، صفحه: ۸۸.
[2] مستمسک العروة الوثقی، جلد: ۵، صفحه: ۲۱۹.
[3] همان، جلد: ۵، صفحه: ۲۲۰.
[4] ( 1)- الكافي 3- 440- 5.
[5] ( 5)- و في نسخة- الحسين- هامش المخطوط- و كذلك في الكافي.
[6] ( 2)- التهذيب3- 229- 586.
[7] حکیم، محسن. نويسنده محمد کاظم بن عبد العظیم یزدی.، 1374 ه.ش.، مستمسک العروة الوثقی، قم - ایران، دار التفسير، جلد: ۵، صفحه: ۲۲۲.
[8] موسوعة الامام الخوئي ج12ص25.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo