< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1402/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اشکالات مرحوم اقای عراقی قدس سره

بررسی کلام محقق عراقی:

با توجه به نکاتی که در کلام محقق عراقی بیان شده است مشخص می شود قائلین به عدم شرطیت استقبال در حال مشی به ادله ای تمسک کرده اند که حکم استقبال در این حالت را بیان نموده اند. یعنی این گروه نیز اطلاقات را قبول دارند اما در خصوص نافله در حال مشی (یا نافله در حال مشی فی السفر) بخاطر دلیل خاص، دست از اطلاقات بر می دارند. در نتیجه نزاع بین طرفین این است که از ادله وارده در مورد نافله در حال مشی، سقوط شرطیت استقبال فهمیده می شود یا خیر؟ لذا باید به این ادله مراجعه شود و ببینیم آیا قول مشهور از این روایات فهمیده می شود، یا قول محقق عراقی یا قول سومی که تفصیل داده است بین تکبیر، رکوع وسجود با سایر اجزا صلاة؟

روایات دال بر سقوط شرطیت استقبال در نافله در حال مشی:

این روایات در باب 16 از ابواب قبله بیان شده است:

روایت اول؛ صحیحه یعقوب بن شیعیب:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفَرِ وَ أَنَا أَمْشِي قَالَ أَوْمِ إِيمَاءً وَ اجْعَلِ السُّجُودَ أَخْفَضَ مِنَ الرُّكُوعِ.

روایت دوم؛ صحیحه یعقوب بن شعیب به نقل کافی:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ يُصَلِّي وَ هُوَ يَمْشِي قَالَ نَعَمْ يُومِئُ إِيمَاءً وَ لْيَجْعَلِ السُّجُودَ أَخْفَضَ مِنَ الرُّكُوعِ.

این دو روایت از جهت سندی تمام هستند.

تقریب استدلال؛ آقای حکیم:

در این روایات امام علیه السلام فرموده اند می توان نافله را در حال مشی خواند. با توجه به اینکه به طور طبیعی نماز خواندن در حال مشی با عدم رعایت قبله ملازمه دارد، لذا وقتی در این روایات فرموده اند نماز بخوان و نفرموده اند با رعایت استقبال باشد، این سکوت دلالت می کند بر اینکه استقبال القبله معتبر نیست. به عبارت دیگر با تمسک به اطلاق مقامی، شرطیت استقبال در این حال را نفی می کنیم.

روایت سوم؛ معتبره حسین بن مختار

جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي وَ هُوَ يَمْشِي تَطَوُّعا قَالَ نَعَمْ.

بررسی سندی:

محقق در معتبر از کتاب بزنطی نقل می کند و با توجه به اینکه واسطه بین مرحوم محقق و بزنطی نقل نشده است برخی به این روایت اشکال سندی نموده اند. اما به نظر می رسد می توان سند این روایت را تصحیح کرد. زیرا مرحوم صاحب وسائل در فائده خامسه اسناد مختلفی را نقل می کند و یکی از این اسناد، سندهای ایشان به بزنطی است. در بعضی از این اسناد که تام نیز می باشند، مرحوم محقق وجود دارد در نتیجه هر جا صاحب وسائل روایات بزنطی را از مرحوم محقق نقل کند می توان به آن سند تمسک کرد.

تقریب استدلال به این روایت نیز مثل دو روایت قبل است.

ان قلت:

این روایات فقط در مورد اصل نماز در حال مشی است و در مقام بیان این نیست که رعایت قبله واجب است یا خیر. همان طور که در مقام بیان شرطیت طهارت نیست و عدم شرطیت طهارت از این روایات فهمیده نمی شود.

قلت :

فرق است بین طهارت و استقبال قبله. زیرا نماز در حال مشی و طهارت داشتن تنافی ای باهم ندارند و قابل جمع هستند اما رعایت قبله با نماز در حال مشی در اکثر موارد قابل جمع نیست لذا اگر رعایت استقبال شرط باشد باید امام علیه السلام بیان می کردند.

در کنار این سه روایت روایت چهارمی وجود دارد که تصریح دارد به عدم شرطیت استقبال بلحاط غیر از تکبیر و رکوع و سجود:

روایت چهارم؛ صحیحه معاویة بن عمار:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُصَلِّيَ الرَّجُلُ صَلَاةَ اللَّيْلِ فِي السَّفَرِ وَ هُوَ يَمْشِي وَ لَا بَأْسَ إِنْ فَاتَتْهُ صَلَاةُ اللَّيْلِ أَنْ يَقْضِيَهَا بِالنَّهَارِ وَ هُوَ يَمْشِي يَتَوَجَّهُ إِلَى الْقِبْلَةِ ثُمَّ يَمْشِي وَ يَقْرَأُ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَرْكَعَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى الْقِبْلَةِ وَ رَكَعَ وَ سَجَدَ ثُمَّ مَشَى.

با توجه به مجموع روایات مشخص می شود که فرمایش محقق عراقی تمام نیست. زیرا از این روایات استفاده می شود که شرطیت استقبال در نماز در حال مشی ولو فی الجمله ساقط است. لذا وجهی برای رجوع به عمومات نیست.

ان قلت:

اطلاق مقامی در روایت یعقوب بن شعیب یا حسین بن مختار تمام نیست. زیرا دلالت اطلاقی از سکوت متکلم فهمیده می شود و در جایی اطلاق مقامی محل پیدا می کند که دلیل لفظی دال بر حکم ولو به نحو عام و مطلق وجود نداشته باشد. اطلاق مقامی مربوط به جایی است که هیچ دلیل لفظی وجود نداشته باشد و در مقام اطلاقاتی وجود دارد که دال بر شرطیت استقبال در همه نمازها از جمله نافله در حال مشی است. درنتیجه با وجود این اطلاقات، اطلاق مقامی ای شکل نمی گیرد.

قلت:

هر چند فی حد نفسه اطلاق مقامی بر اطلاق یا عموم لفظی مقدم نمی شود[1] اما در بعضی موارد به سبب وجود قرینه،اطلاق مقامی مقدم بر اطلاق یا عموم لفظی می شود. محل بحث نیز از این قبیل است. زیرا نافله در حال مشی و عدم رعایت استقبال ملازمه ی عادیه دارد و به سبب این ملازمه عادیه، در صورتی که رعایت استقبال شرط باشد لازم است از جانب شارع بیان شود و به اطلاقات یا عمومات اکتفا نگردد و الا موجب القای مکلف در مخالفت واقع می شود . چنین قرینه ای سبب می شود، اطلاق مقامی در مقام مقدم بر عموم وضعی یا اطلاق لفظی شود. زیرا از این اطلاق مقامی کشف می شود که رعایت استقبال قطعا شرطیت ندارد.

نظیر این بحث در در استحاضه کثیره نیز نظیر وجود دارد. در استحاضه کثیره این مساله مطرح است که آیا برای هر نماز علاوه بر غسل، وضو نیز لازم است یا خیر؟ مقتضای اطلاق لفظی ادله دال بر شرطیت وضو در استحاضه این است که مستحاضه برای هر نماز وضو بگیرد. در مورد مستحاضه متوسطه نیز بیان شده است که برای هر روز یک غسل کند و برای هر نماز نیز وضو بگیرد.

اما دلیل وارد در مستحاضه کثیره صرفا فرموده است برای هر وعده نماز غسل کند. در اینجا نیز با تمسک به اطلاق مقامی گفته می شود، بر مستحاضه کثیره وضو لازم نیست هر چند اطلاق المستحاضه تتوضا لکل صلاة شامل مستحاضه کثیره نیز می شود. زیرا دلیلی که در مورد مستحاضه کثیره وارد شده است به اطلاق مقامی در مقام بیان خصوصیات بوده است و با توجه به اینکه مابقی خصوصیات را بیان کرده اند و وضو را ذکر نکرده اند فهمیده می شود که وضو لازم نیست. لذا قوت اطلاق مقامی در اینجا سبب می شود که از اطلاقات لفظی رفع ید کنیم.

تا اینجا مشخص شد در مقام دو دسته روایت داریم:

دسته اول روایاتی مثل یعقوب بن شعیب است که دلالت می کند بر نفی رعایت استقبال مطلقا.

دسته دوم نیز صحیحه معاویة بن عمار است که دلالت بر لزوم رعایت استقبال در حال تکبیره و رکوع و سجود دارد.

بسیاری از فقها در جمع بین این دو دسته فرموده اند:

روایت معاویة بن عمار که دلالت بر اعتبار قبله می کند باید حمل بر استحباب و افضلیت شود. محقق همدانی فرموده است عدم حمل مطلق بر مقيد در اینجا از این باب نیست که مورد از موارد مستحبات است و در آنها مطلق حمل بر مقید نمی شود. زیرا عدم حمل در جایی است که خطاب وارد در باب مستحبات، خطاب تکلیفی باشد اما این روایات ارشاد به امر وضعی است و در این موارد مقتضای قاعده حمل مطلق بر مقید است. بلکه دلیل عدم حمل در اینجا این است که در روایات دیگر تصریح به این است که رکوع ایمائی انجام بدهد ولی در روایت معاویة بن عمار فرموده اند خود را به طرف قبله بگردان و رکوع حقیقی انجام بده. با توجه به اینکه در یک روایت تصریح به ایما شده و در دیگری امر به رکوع حقیقی شده است جمعش این است که رکوع حقیقی لازم نیست ولی بهتر این است که رکوع انجام شود.

 


[1] مقرر: بهتر است گفته شود در این حالت اصلا اطلاق مقامی شکل نمی گیرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo