< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1402/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسأله چهارم

مقتضای روایت خاصه

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يُصَلِّيَ كَذَا وَ كَذَا هَلْ يُجْزِيهِ أَنْ يُصَلِّيَ ذَلِكَ عَلَى دَابَّتِهِ وَ هُوَ مُسَافِرٌ قَالَ نَعَمْ.

این روایت را صاحب وسایل از مرحوم شیخ به اسنادش از ابن محبوب نقل می کند.

امام علیه السلام در اینجا فرموده اند شخص می تواند نماز نافله منذوره را در حال رکوب بخواند. باتوجه به اینکه نماز بر دابه معرض انحراف از قبله است معنایش این است، استقبال و استقراری که در فریضه لازم است در نافله در حال رکوب لازم نیست.

هر چند مورد روایت نذر است اما احتمال اختصاص حکم به نذر در مقابل شرط و یمین و... وجود ندارد لذا می توان حکم را به هر نماز واجب بالعرضی سرایت داد.

بررسی سندی:

مشکل سندی در محمد بن احمد علوی است که توثیق خاص ندارد.

شش وجه برای تصحیح این سند گفته اند. پنج وجه به تصحیح همین سند مرحوم شیخ و توثیق محمد بن احمد علوی برمی گردد. وجه ششم نیز جایگزینی این سند با سند دیگر مرحوم شیخ به کتاب علی بن جعفر است که مشتمل بر محمد بن احمد علوی نیست.

غالب این وجوه در کلام وحید بهبهانی در حاشیه مدارک [1] و در کتاب مصابیح[2] ایشان که شرح مفاتیح مرحوم فیض است بیان شده است.

وجه اول؛ نقل اجلاء

مرحوم وحید بهبانی فرموده اند اجلا از محمد بن احمد علوی نقل روایت کرده اند وبه این دلیل حکم به توثیق این شخص می شود.

اشکال؛ آقای خویی

از نظر کبروی نقل اجلا دلیل بر وثاقت شخص نیست. زیرا اجلا در مقام نقل حدیث فقط از ثقات نقل روایت نمی کرده اند بلکه گاهی ولو شخصی ثقه نبوده روایت او را نقل می کردند چرا که امکان داشته است بتوان با ضم قرائن صدور روایت را از امام علیه السلام ثابت کرد.

استاد:

نقل اجلا فی حد نفسه دلیل بر وثاقت شخص نیست. اما در بعضی از موارد ممکن است نقل اجلاء سبب شود تا به طرق دیگری وثاقت راوی را ثابت کرد. توضیح آنکه:

اگر شخصی مرجع اخذ حدیث برای اجلاء از محدثین باشد نشان دهنده معروفیت این شخص است. اگر شخص از معاریف باشد و در مورد او ذمی وجود نداشته باشد-ولو به طریق ضعیف- نشان دهنده وثاقت شخص است. در نتیجه از نقل اجلا می توان به معروفیت شخص رسید و با قاعده توثیق معاریف وثاقت شخص را ثابت کرد.

اما آیا در مورد محمد بن احمد علوی نقل اجلا صغرویا محقق است؟

محمد بن علی بن محبوب، محمد بن احمد بن یحیی (صاحب نوادر الحکمه)، احمد بن ادریس و سعد بن عبدالله از محمد بن احمد علوی نقل روایت کرده اند. لذا ممکن است به اعتبار نقل افراد جلیل القدر متعدد از ایشان حکم به اعتبار روایت کنیم. مرحوم نجاشی نیز در ترجمه عمرکی فرموده اند:

حدثنا احمد بن محمد بن یحیی قال حدثنا احمد بن ادریس قال حدثنا محمد بن اسماعیل علوی عن العمرکی

در نتیجه در سند بعضی از کتب رجالی و در بعضی کتب حدیث، محمد بن احمد علوی در سلسله روات حدیث قرار گرفته است و این نشان می دهد که او شخص گمنامی نبوده است و مرجع اخذ حدیث بوده است.

در نتیجه وجه اول از این باب که کاشف از معروفیت محمد بن احمد علوی است براساس قاعده توثیق معاریف تمام است.

وجه دوم؛ تصحیح العلامه

مرحوم علامه در مختلف و منتهی حکم به صحت روایتی کرده است که در سند آن محمد بن احمد علوی وجود دارد و این نشان می دهد این فرد نزد مرحوم علامه توثیق دارد.

اشکال؛ آقای خویی

علامه از متاخرین است و توثیقات متاخرین حجیت ندارد. زیرا توثیقات قدما بر اساس منابع حسی بوده است و حداقل، احتمال استناد به این منابع وجود دارد. به عبارت دیگر رویه ی قدما این بوده است که به کتب رجال متقدمین مراجعه می کردند و براساس آنها توثیق می کردند. حال اگر جایی نیز احتمال حدس و اجتهاد باشد باز به خبر اینها اخذ می شود زیرا این خبر محتمل الحس و الحدس است و چنین خبری نزد عقلا حجت است. اما در توثیقات متاخرین نمی توان این قاعده را پیاده کرد زیرا در میان متاخرین منابع حسی رجالی برای توثیق و تعضیف افراد بیش از چیزی که در دست ما است وجود ندارد. در نتیجه اگر توثیقی از سوی متاخرین صورت گرفت و آن را در کتاب قدما نیافتیم، مشخص می شود که این توثیق از روی حدس و اجتهاد است و این اخبار حدسی برای ما حجت نیست.

اشکال دوم

حتی اگر علامه را مثل متقدمین لحاظ کنیم و بگوییم بر اساس منابع حسی حکم به وثاقت شخص کرده است اما با توجه به اینکه مرحوم علامه قائل به اصالة العداله است و صرف اینکه تضعیف نبیند حکم به توثیق می کند در نتیجه توثیقات مرحوم علامه اعتبار ندارد زیرا مبتنی بر اصالة العداله است.

استاد:

این اشکال تمام نیست. زیرا این طور نیست که همه محدثین و رجالین متقدم یا متاخر قائل به اصالة العداله باشند و در مورد علامه نمی توان گفت که ایشان قائل به اصالة العداله باشد.

وجه سوم

همزمان با حيات احمد بن محمد، يکي از دانشمندان نقّاد شيعه، محمد بن حسن وليد (استاد شيخ صدوق) مي‌زيست. او که غالباً راويان و روايات مشکل‌دار را مورد نقد قرار مي‌داد، بر محمد بن احمد بن يحيي(صاحب نوادر الحکمه) نقدي وارد نکرده و تنها مواردي از رواياتش را از گروهي از راويان(30 نفر) نقد و ردّ نموده است. یکی از رواتی که در سلسله سند نوادر الحکمه وجود دارد، محمد بن احمد علوی است. اما ابن ولید او را استثنا نکرده است و این نشان می دهد که محمد بن احمد نزد قمیین ثقه بوده است.

اشکال؛ آقای خویی

صرف عدم استثنا دلیل بر توثیق شخص نیست. هر چند قمیین گفته اند به روایات این کتاب عمل می کنیم الا غیر این 30 مورد اما این عبارت نشان دهنده وثاقت روات نیست. ممکن است حکم به صحت روایت کنند اما از این باب که روایات در غیر این 30 مورد محفوف به قرینه است. در واقع وثوق به صدور روایت داشته اند. عنوان صحت مذکور در کلمات متقدمین با صحت در کلمات متاخرین فرق دارد. صحت در کلمات متاخرین به این معناست که تمام راوت روایت عدل امامی باشند. اما در کلمات متقدمین مقصود از صحت این است که روایت قابل اخذ است.

وجه چهارم؛

مرحوم نجاشی در ترجمه عمرکی فرموده است:

العمركي بن علي أبو محمد البوفكي و بوفك قرية من قرى نيشابور. شيخ من أصحابنا، ثقة، روى عنه شيوخ أصحابنا، منهم عبد الله بن جعفر الحميري. له كتاب الملاحم، أخبرنا أبو عبد الله القزويني قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدثنا أحمد بن إدريس قال: حدثنا محمد بن أحمد بن إسماعيل العلوي عن العمركي. [3]

ایشان فرموده است شیوخ اصحابنا از عمرکی نقل روایت کرده اند. یکی از آنها را به عنوان نمونه ذکر کرده است که عبدالله بن جعفر حمیری باشد. سپس یکی از کتابهای عمرکی را نقل کرده است که در سند ایشان به عمرکی، محمد بن احمد علوی است و این نشان می دهد که محمد بن احمد هم در نظر نجاشی جز شیوخ اصحاب است.

تعبیر به شیوخ اصحابنا نشان دهنده وجاهت شخص است و الا اگر شخص معتبری در مقام نقل حدیث نبود چنین تعبیری در مورد او به کار نمی بردند.

مرحوم آقای خویی هرچند در مقام به این وجه اشاره نفرموده اند اما در معجم این بحث را مطرح نموده و فرموده اند:

و كيف كان، لم يثبت وثاقة الرجل بهذه الأمور، و لكنه حسن لما يظهر من كلام النجاشي أنه من شيوخ أصحابنا[4]

ودر بعضی از مباحث فقهی هم به اين وجه استدلال کرده اند . [5]

اشکال؛ آقای شبیری

برداشت آقای خویی از این عبارت تمام نیست. ولو مرحوم نجاشی در ترجمه عمرکی فرموده است روی عنه شیوخ اصحابنا اما معنای این عبارت این نیست که غیر از شیوخ اصحابنا از او نقل روایت نکرده است لذا ممکن است شخصی از شیوخ اصحاب نباشد ولی از عمرکی نقل روایت کرده باشد.

استاد:

هر چند این عبارت فی حد نفسه نشان دهنده این نیست که غیر شیوخ اصحابنا از عمرکی نقل روایت نکرده اند. اما در جایی که خود نجاشی این عبارت را به کار ببرد و بلافاصله در سلسه کتابها نام احمد بن محمد علوی را می آورد نشان می دهد که ایشان از شیوخ اصحاب است.

وجه پنجم؛ آقای حکیم

این وجه در کلام مرحوم وحید بهبهانی نیامده است.

آقای حکیم به عنوان یکی از وجوه توثیق محمد بن احمد علوی فرموده است:

وصف الصدوق له - فيما عن إكمال الدين - بالدين و الصدق[6]

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین در مورد محمد بن احمد علوی فرموده است:

حَدَّثَنَا شَرِيفُ الدِّينِ الصَّدُوقُ‌ أَبُو عَلِيٍ‌ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زِئَارَةَ[7] بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام....[8]

تعبیر به الشریف الدین یا در بعضی از نسخ تعبیر به شریف الدین یا تعبیر صدوق، نشان دهنده وثاقت شخص است.

اشکال؛ آقای خویی

اگر این تعابیر در مورد شخصی به کار برده شود نشان می دهد در مراتب بالای از عدالت است اما اشکال این است که این محمد بن احمد علوی که مورد تعبیر مرحوم صدوق است با شخصی که محل بحث ما است متفاوت است. زیرا مرحوم صدوق در مورد شخصی این را می گوید که مروی عنه بلاواسطه مرحوم صدوق است. اما محمد بن احمد علوی در محل بحث ما چند نسل با مرحوم صدوق فاصله دارد .

فانّ الكليني يروي عن أحمد بن محمد بن يحيى، و هو يروي عن محمد بن علي بن محبوب، و هو يروي عن محمد بن أحمد العلوي، فطبقة الرجل متقدمة على الكليني بثلاث مراتب، فإنّه شيخ شيخ شيخ الكليني، فكيف يمكن أن يروي عنه الصدوق بلا واسطة كما هو ظاهر قوله حدثنا [9]

وجه ششم؛

این وجه نیز در کلام مرحوم بهبهانی ذکر شده است.

در اینجا می توان سند دیگری جایگزین کرد که معتبر است. این روایت در کتاب علی بن جعفر ذکر شده است و سند مرحوم مرحوم شیخ به علی بن جعفر تام است. لذا از راه سند عام مرحوم شیخ به کتاب علی بن جعفر مشکل حل می شود.

 


[1] الحاشیة علی مدارک الأحکام، جلد: ۲، صفحه: ۳۵۲.
[2] مصابیح الظلام في شرح مفاتیح الشرائع، جلد: ۶، صفحه: ۹۰.
[3] رجال النجاشي، ص303.
[4] معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة. ج16، ص60.
[5] موسوعة الامام الخوئي جلد22 صفحه248.
[6] مستمسک العروة الوثقی، جلد: ۵، صفحه: ۲۲۴.
[7] في بعض النسخ« زيادة» و هو تصحيف و لعلّ الصواب« زبارة و بنو زبارة جماعة من اهل نيشابور.
[8] كمال الدين و تمام النعمة، ج‌1، ص: 240.
[9] موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌12، ص: 33.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo