< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1401/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: استدلال به ذیل آیه

بررسی استدلال به ذيل آیه لا تأکلوا اموالکم ...

0.0.1- تقریب استدلال به ذيل آيه شريفه ( الا ان تکون تجارة عن تراض منکم) :

از فقره استثنای آیه ، استفاده می شود ما هو سبب الحق در تملک اموال ، تجارت عن تراض است . یعنی معامله ای که از رضایت هر دو طرف ناشی شده باشد . شرط صحت معامله ، ناشی شدن از رضایت هر دو طرف معامله است که این خصوصیت در عقد اکراهی وجود ندارد . از آن جهت که احد الطرفین مکرَه است یعنی عقد با رضایت و طیب نفس او مورد انشاء قرار نگرفته است . لذا این عقد که مرکب از دو انشاء است ناشی از تراضی نخواهد بود . مرحوم شيخ دليل دوم بر بطلان عقد اکراهی را فقره استثنای آيه را ذکر کرده اند، مرحوم خوئی نیز به مانند شیخ این تقریب را قبول کرده اند .

اما نوع محققین بعد از مرحوم شیخ ، بر این تقریب بر مدعا اشکال کرده اند .

0.0.2- مناقشه در استدلال به ذيل آيه :

فرموده اند : قبول داریم که این فقره از آیه دلالت می کند بر اینکه شرط صحت عقد تراضی طرفین است ولی مقصود از تراضی در این فقره از آیه ، رضایت به معنای طیب نفس در مقابل اکراه نیست بلکه مقصود از تراضی یعنی توافق معاملی . به این معنا که دو طرف با اراده خودشان این عقد را انشاء کرده باشند نه اینکه رضایت در آیه شریفه به معنای طیب نفس باشد .

این مقدار از رضایت ، در مورد عقد اکراهی نیز مفروض است . در اینجا هم مفروض اين است که انشاء عقد ازفرد مکرَه ، ولو به سبب اکراه ، تحقق یافته است ، مکرَه با اراده وقصد ايجاب يا قبول را انشاء کرده است.

اما دلیل بر اینکه رضای در آیه شریفه باید به معنای رضای معاملی باشد و نه به معنای طیب نفس - که در کلام سید یزدی در حاشیه مکاسب و مرحوم اصفهانی و ایروانی و تبریزی نیز آمده است - آن است که اگر رضایت به معنای طیب نفس در صحت معامله معتبر باشد لازمه اش بطلان معامله در عقد اضطراری و نوع معاملاتی است که افراد از باب ضرورت زندگی انجام می دهند در حالیکه این لازم را کسی ملتزم نشده است . پس لا محاله باید مقصود از رضا در آیه شریفه ، همان رضای معاملی باشد . توضیح بیشتر عنوان رضا ، بر رضای معاملی صدق می کند و در صدق آن تردید نیست . چون اراده آن معنای طیب نفس لازم باطلی را دارد بر این اساس باید از حمل عنوان بر این مورد رفع ید کنیم .

مرحوم خوئی - بحسب آنچه درتقریرات مصباح الفقاهة و محاضرات آمده است - خواستند از این نقض جواب بدهند فرمودند : شخص عاقل مختار برای اینکه کاری را انجام بدهد نوعاً بخاطر ترتب فائده ، اختیار عملی را می کند . و آن فائده مترتب بر فعل اختیاری سه قسم دارد :

     فائده ای است که به حسب طبع بر این فعل مترتب می شود . مثلاً در جایی را که می خواهد تجارت کند ، سود حاصل از تجارت را مد نظر می گیرد .

     در بعض موارد فایده ای بر فعل مترتب است که موجب دفع ضرر خارجی می شود ، شخص برای دفع ضرر ، این کار را انجام می دهد . موارد اضطرار از همین قبیل است . شخص به خاطر بیماری فرزندش مضطر می شود که خانه اش را به خاطر کسب مال در جهت درمان بفروشد .

     برای دفع ضرر این عمل را انجام می دهد ولی ضرر از ناحیه شخص خاصی بر او وارد می شود .

افعالی که به خاطر قسم اول و دوم انجام می شود طیب نفس در مورد آنها وجود دارد .ولی در مورد قسم سوم ، طیب نفس وجود ندارد. روی این حساب در آیه شریفه اگر قائل به رضای به معنای طیب نفس قائل شویم نقض نمی شود این مطلب به این که لازمه اش بطلان معاملات اضطراری است . چون با این توضیح ، در معاملات اضطراری طیب نفس وجود دارد .[1]

به پاسخ مرحوم خوئی می توان مناقشه کرد :

درموارد اضطرارشخص به انجام دادن فعل، موارد طیب نفس نیست .بله به خاطر کسر و انکسار ومصلحت انديشی انجام گرفتن فعل اضطراری را اختيار می کند ولی اینطور نیست که طیب نفس به معنای ابتهاج نفس وارتياح نفس داشته باشد .

 

اما اينکه در مثل عقد اکراهی و یا اضطراری که طیب نفس به معنای ابتهاج نفس وجود ندارد آیا از موارد طیب نفس هست به معنای اعم است یا خیر ؟

در این قسمت از کلام مرحوم اصفهانی استفاده میشود که در این موارد هرچند طیب نفس به معنای ابتهاج نفس و ملائمت با قوای طبعیه وجود ندارد ، ولی در عین حال از موارد طیب نفس حساب می شود منتها طیب نفس به معنای ابتهاج نیست بلکه طيب نفس عقلی وجود دارد ،و آنچه که در آیه شریفه بیان شده است رضا به همان معنای طیب نفس است ولی طیب نفس شرط در صحت معامله ، طیب نفس به معنای موافقت با طبع نیست بلکه به معنای اعم است . در حاشیه مکاسب ایشان فرموده اند ، مواردی که شخص فعل اختیاری را انجام می دهد این فعل اختیاری ناشی از شوق فاعل به انجام عمل است . شوق هم به این است که آن فعل با قوه ای از قوای شخص ملائمت داشته باشد ولی اين ملائمت انجام عمل با قوای شخص بر دو قسم است :

الف) در بعض موارد ، فعلی که انجام می گیرد ملائمت دارد با قوای طبعیه شخص به مانند موافقت صورت حسنه با قوه باصره .

ب) طیب نفس عقلی . از ملائمت شی ء با قوه عاقله پیدا می شود .

در افعالی که از روی اراده انجام می شود گاهی آن فعل هم موافق با قوای طبعیه است و هم موافق با قوه عقلانی شخص است . بعض موارد یکی از دو ملائمت هست به غیر از دیگری . گاهی موافقت با قوه طبعیه است اما موافقت با قوه عقلیه نیست . به مانند خوردن سکنجبین که برای بیمار هر چند با قوه طبعیه او موافقت دارد ولی با قوه عقلیه وی در منافرت است . و همچنین عکس آن به مانند شرب دواء تلخ با طبع انسان ملائمت ندارد ولی با قوه عقلیه موافقت دارد .

آنچه که مربوط به استدلال آیه شریفه است آن رضا و طیب نفس شرطیت در معامله ، خصوص طیب نفس به معنای اول نیست بلکه رضای در آیه شریفه طیب نفس عقلی را هم شامل می شود . مناط اصل طیب نفس است . پس در عقد اکراهی نیز فاقد این شرط نیست و در عقد اکراهی و اضطراری طیب نفس به معنای موافقت قوه عقلیه را دارا هست و همین مقدار کافی برای صحت معامله است . [2]

در کلام مرحوم امام به فرمایش مرحوم اصفهانی اشکال شده است :

این مواردی که شما به عنوان طیب نفس عقلیه مطرح کرده اید کما تری است . شأن قوه عاقله ، درک و ادراک است .و اشتیاق شأن عقل نیست . شأن حیثیت عقلی منافات دارد با این که طیب برای او یافت شود . بله بنابر دیدگاه شما که حقیقت اراده به شوق مؤکد بر می گردد و در موارد اراده حتماً شوق وجود دارد لا محالة باید اینگونه تصویر شود که هیچ اراده ای بدون شوق نیست . ولی حقیقت اراده که ارتباطی به شوق ندارد . و لذا حمل طیب نفس بر معنای اعم وجهی ندارد . پس مقصود از طيب نفس همان ابتهاج نفس است ولی رضا در آيه شريفه به معنای طيب نفس نيست .[3]

 


[1] - مصباح الفقاهة ج3ص288-290.
[2] - حاشية المکاسب ج2ص39-40.
[3] - کتاب البيع ج2ص76.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo