< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1402/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/ماّدة الأمر /الجهة الرابعة: المُنشأ بلفظ الأمر وصيغته - إكمال - 1. تقسيم صفاته إلى ذاتية وفعلية - 2. هل التكلّم من صفات الفعل أو من صفات الذات

 

در جلسات ی گذشته در بحث مادّه ی «أمْر»، در فصل نخست، سه جهت از جهات سه گانه ی این فصل را بيان نمودیم. در این جلسه به آخرین جهت این فصل، یعنی جهت چهارم خواهیم پرداخت.

 

جهت چهارم: «ما هو المُنْشاء بلفظ الأمْر أو صيغة»؟

مرحوم آخوند خراسانی (ره) در این بحث دو مطلب را آورده اند:

مطلب نخست: با لفظِ «أَمَرَ» یا صیغه ی «إفْعَل» چه چیزی را إنْشاء می کنیم؟

نکته: اين مطلب اصولی است.

چکیده ی بحث‌ کفایة:

مُنْشَاء در لفظِ «أَمْر» یا صیغه ی أمْر، «طَلَب إنْشايي» می باشد نه «طَلَب حقیقی»؛ زیرا طلب حقیقی از قبیل تکوین است و تکوین قابل إنشاء نیست آن چیزی كه قابل إنشاء است، اعتبار است؛ در عالم اعتبار این طلب حقیقی را إنشاء می‌کنیم كه گاهی طلب حقیقی در دل، قابل إنشاء نیست اما گاهی در خارج است و إنشاء می‌کنیم. لذا نمی‌شود طلب حقیقی را إنشاء کرد. در واقع اعتبار، نسخه بَدَل حقيقی می باشد. حقیقی در دل است، ولی نسخه بَدَل او (اعتبار) در خارج (مثلاً إضْرِب)، عُنْصُر است.

اين مطلب درست است.

مطلب دوم: «وحْدَة الطَّلَب والإرادة في المراحل الثّلاثة»:

الف) مفهوماً

ب) إنْشاءً

ج) خارجاً

نکته: این مطلب، بحث اصولی نیست بلکه یک بحث کلامی است. ایشان نمی‌گویند چرا من این بحث را آورده‌ام! حق این بود که بفرمایند که این بحث کلامی است. ولی ایشان این بحث را به صورت ناقص آورده‌اند و در آخر هم می‌فرمایند «قَلَم اینجا رسید و سر بشکست»!

ایشان در این مطلب می‌فرمایند طلب و اراده یکی است.

اشکال به این مطلب ایشان: این مطلب درست نیست. چه در عالَم مفهوم چه در عالَم إنشاء و چه در عالَم خارج و حقیقی.

در عالَم مفهوم: اگر در لُغَت عرب مراجعه و مطالعه شود، جایی که کلمه طَلَب هست، به کار بردن اراده صحیح نیست؛ در روايت آمده: «طلبُ العلم فریضة علی مُسْلِمٍ». بنابراین مفهوم طلب و اراده دو مفهوم جداگانه است؛ زیرا جایگاه این دو با هم فرق دارد. طلب، از امور جوارحی می باشد. امّا اراده از قبیل جوانحی است یعنی مربوط به قلب انسان است. لذا در درون انسان قرار دارد. پس هنگامی که تصوّر می‌کند، تصدیق به فایده می‌کند بعد از رفع موانع، یک مرتبه «حَمْلَة النَفْس» شروع می شود و بعد آن کار را انجام می دهد.

در إنْشاء: در مرحله إنشاء هم، طلب و اراده با هم یکی نیست؛ زیرا احتمال إنشاء در طلب وجود دارد. چون در خارج که هست، نسخه بدل می‌سازیم؛ لذا یک طرف طلب حقيقی داریم که با اعضای جوارح مُیَسّر می شود و یک طلب إنشایی داریم که طرف را وادار می‌کنیم به کار کردن. لذا ما طلب إنشایی داریم اما اراده إنشایی نداریم. مثلاً زوجیّت را از خارج می‌گیرند منجر به ازدواج می‌شود.

در خارج: در اینجا برعکس است. یعنی اراده حقیقی داریم اما طلب حقیقی (علاوه بر این جوانح که در دل هم چیزی باشد به نام طلب)، نداریم.

مسأله ی کلامی:

مرحوم آخوند خراسانی (ره): کسانی که می‌گویند طلب و إنشاء از هم جدا هستند، در واقع نزاع آنها، يک نزاع لفظی است؛زیرا یکی مثلاً طلب إنشایی را گرفته و دیگری اراده مفهومی را گرفته. وگرنه اگر هر دوتا را با هم می‌گرفتند، نمی‌گفتند که این دو از هم جدا هستند!

اشکال به مرحوم آخوند خراسانی (ره): این مسأله ای است که هزار سال است در آن بحث می‌شود. لذا نمی‌توانیم بگوییم که این همه عُلماء و عُقلاء اسلام، همه ی بحثشان، بحث لفظی بوده. این در شأن علماء نيست.

قائلين به تعدّد دو دلیل آورده اند:

الف) إخْتِبار:

ماجرای حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در قرآن: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[1]

در اینجا طلب بوده، امّا اراده نبوده؛ زیرا اگر «إرادة الله» باشد، هیچ گاه از «مراد» جدا نمی شود.

اشکال به این دلیل: از همان نخست، طلب و اراده از مقدّمات بوده و هر دو در مقدّمات موجود بوده. لذا اصلاً ذي المقدّمة «مأمورٌ به» نبوده؛ زیرا همین که جناب حضرت ابراهیم (علیه السّلام) فرزندش حضرت اسماعیل (علیه السّلام) را خواباند و خواست در راه خدا قربانی کند، از طرف خداوند متعال نداء آمد:

﴿یا ابراهیم قد صَدَّقْتَ الرُّؤياء﴾[2]

اگر «ذِبْح» مأمورٌ به بود، نبايد این نداء از جانب خداوند منّان می آمد. بلکه نداء می آمد «صَدَّقْتَ بعض الرُّؤياء». پس طلب و اراده در اینجا از هم جدا نیست.

ب) إعْتِذار:

گاهی وقت ها مولی وقتی می خواهد عبد خود را گوشمالی بدهد، تکلیف سنگینی به او می دهد تا عبد نتواند آن را انجام بدهد و مولی او را گوشمالی بدهد! در اینجا هم طلب هست ولی إرادة نیست.

اشکال به این دلیل: در اینجا هم واضح است که این طرف قطعاً اراده نداشته. اگر طلب داشته، همان طلب مفهومی و اراده ی مفهومی بوده؛ زیرا چون مولی می دانسته عبد، آن تکلیف سنگینی که به او مُحَوّل شده، انجام نخواهد داد‌. پس طلب و اراده از هم جدا نیست.

برای اینکه بگوییم این بحث حقیقی است، ما این بحث را به صورت ریشه‌ای مورد بررّسی قرار می‌دهیم؛ هرچند که این بحث کلامی می‌باشد نه اصولی.

مقدّمات بحث:

مقدّمه ی نخست: «صفات الله تبارک و تعالی تَنْقَسِمُ إلى ذاتيّةٍ و فِعْليّة».

سؤال: میزان در صفات ذاتي و فعلي خداوند متعال چیست؟

جواب: صفات ذاتي خداوند سبحانه (مثل علم یا حیات یا قدرت خداوند)، «أُحاديُّ التَعَلُّق» است. یعنی یک تَعَلُّق بر می دارد. نفي و إثْبات بر نمی دارد.

صفات فِعْلي خداوند متعال (مثل یُحْيي و يُميت)، «ثُناييُّ التَّعَلُّق» است و لذا نفي و إثْبات، هر دو را بر می دارد.

مقدّمه ی دوم: «هل التَّکَلّم مِن صفات الفِعْل أو مِن صفات الذّات».

مٌعْتَزلة و اماميّة: تَكَلّم، از صفات فِعْل خداوند متعال است.

دلیل: نفي و إثبات بر می دارد. مثلاً: «یُکَلّم موسی (علیه السّلام) و لایُكَلّم زيد بن عَمْرو».

شاهد قرآنی:

﴿وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا﴾ [3] لذا در مورد کسی دیگری نداریم که حق تعالی مستقیماً با او صحبت کرده باشد.

انواع کلام حق تعالی:

۱. همه ی عالَم از اوّل تا آخر کلام خداوند متعال است‌.

سؤال: چرا صحبت کردن را می گویند کلام؟

جواب: زیرا کلام هر کسی مُشْعِر باطن و مُظْهِر ذهن اوست.

بنابراین همه ی عالَم مُظْهِر خداوند متعال است.

۲. کلام به معنای «وَحْي» است.

شاهد قرآنی:

﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[4]

نکته: معتزلة فقط این مورد را قبول دارند.‌ امّا امامیّة مورد نخست را نیز قبول دارند.

أشاعرة و أهل حديث: تَكَلّم، از صفات ذات خداوند سبحانه می باشد.

در اینجاست که اختلاف تشدید می شود!

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo