< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

94/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخبار توقف و جمع بین این اخبار و اخبار تخیر
بحث در قاعده ی ثانویه در خبرین متعارضین است.
گفتیم سه گروه روایت در این مورد وارد شده است. گروه اول روایات تخییر بود که در جلسه ی قبل بررسی کردیم و گفتیم نمی توان در مورد خبرین متعارضین به تخییر فتوا داد و کسی نیز به آنها عمل نکرده است:

الطائفة الثانیة: روایاتی که دستور به توقف می دهد.
این روایات می گوید که اگر به دو خبر متعارض برخورد کردید توقف کنید تا زمانی که به امام معصوم دست یابید و از ایشان حکم واقعی را دریافت کنید. در این مورد چهار روایت است که دو تای آن از سُماعه از امام صادق علیه السلام نقل شده است که در واقع یک روایت است ولی یکی در کافی و دیگری در احتجاج طبرسی آمده است. علت اینکه آن را دو روایت در نظر گرفته ایم این است که روایت احتجاج اضافه ای دارد که در روایت کلینی نیست.

عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ جَمِيعاً عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اخْتَلَفَ‌ عَلَيْهِ‌ رَجُلَانِ‌ مِنْ أَهْلِ دِينِهِ (دو نفر از مردمان هم کیش او یعنی امامی شیعه بر او وارد شده و با او رفت و آمد دارند.) فِي أَمْرٍ كِلَاهُمَا يَرْوِيهِ أَحَدُهُمَا يَأْمُرُ بِأَخْذِهِ (واجب است.) وَ الْآخَرُ يَنْهَاهُ عَنْهُ (حرام است.) كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يُرْجِئُهُ (ای یؤخرّه به طائفه ی مرجئه نیز مرجعه می گویند چون آنها ایمان را جلو و عمل را عقب انداختند.) حَتَّى يَلْقَى مَنْ يُخْبِرُهُ فَهُوَ فِي سَعَةٍ حَتَّى يَلْقَاهُ. [1]
این روایت موثقه است زیرا سماعه واقفی می باشد.

عین همین روایت در احتجاج با اضافه ای آمده است:
وَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ قُلْتُ يَرِدُ عَلَيْنَا حَدِيثَانِ وَاحِدٌ يَأْمُرُنَا بِالْأَخْذِ بِهِ وَ الْآخَرُ يَنْهَانَا عَنْهُ قَالَ لَا تَعْمَلْ بِوَاحِدٍ مِنْهُمَا حَتَّى تَلْقَى صَاحِبَكَ فَتَسْأَلَهُ قُلْتُ لَا بُدَّ أَنْ نَعْمَلَ (بِوَاحِدٍ مِنْهُمَا) قَالَ خُذْ بِمَا فِيهِ خِلَافُ الْعَامَّةِ.[2]

عمرو بن حنظله مورد توثیق است و روایت مفصلی دارد که بعدا به آن اشاره می کنیم در بخشی از آن روایت آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ... ِ قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُكَّامُهُمْ الْخَبَرَيْنِ جَمِيعا قال إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَأَرْجِئْهُ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَكَ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَاتِ[3]
امام علیه السلام در این روایت ابتدا مرجحات قضاء و بعد مرجحات روایت را متذکر می شود و بعد که عمرو بن حنظله اصرار دارد که اگر دو روایت در همه ی جهات با هم مساوی باشند چه باید کرد و امام علیه السلام می فرماید: که باید توقف کرد تا امام معصوم علیه السلام را ملاقات کرد.
این روایات دلیل بر توقف نیست زیرا امام علیه السلام در ابتدا به مرجحات اشاره می کند و سرآخر حکم به توقف می کند بنا بر این این روایت ارتباطی به این طائفه از روایات ندارد زیرا در این طائفه در صدد بیان روایاتی هستیم که از ابتدا حکم به توقف می کنند.

مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَاب‌ مَسَائِلِ الرِّجَالِ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‌ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى كَتَبَ إِلَيْهِ يَسْأَلُهُ (امام هادی علیه السلام) عَنِ الْعِلْمِ الْمَنْقُولِ إِلَيْنَا عَنْ آبَائِكَ وَ أَجْدَادِكَ ع قَدِ اخْتُلِفَ عَلَيْنَا فِيهِ فَكَيْفَ الْعَمَلُ بِهِ عَلَى اخْتِلَافِهِ أَوِ الرَّدُّ إِلَيْكَ فِيمَا اخْتُلِفَ فِيهِ فَكَتَبَ ع مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ قَوْلُنَا فَالْزَمُوهُ وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَرُدُّوهُ إِلَيْنَا.[4]
علی بن محمد بن عیسی رئیس قمی ها است و کتابی دارد به نام مسائل الرجال و روایاتی را که از امام هادی علیه السلام شنیده است در آن جمع کرده است.

علماء بین طائفه ی اول که قائل به تخییر و طائفه ی دوم که قائل به توقف شده بود جمع کرده اند به این گونه که طائفه ی اولی مربوط به جایی است که انسان به امام علیه السلام دسترسی نداشته باشد ولی طائفه ی دوم در جایی است که دسترسی به امام علیه السلام وجود دارد.
امام قدس سره به این جمع اشکال کرده می فرماید: اگر مراد به دسترسی به امام علیه السلام، دسترسی فعلی است این با روایت سماعه سازگار نیست زیرا سماعه به امام علیه السلام عرض می کند که نمی تواند صبر کند و در نتیجه امام علیه السلام دستور به عمل به آنی که مخالف عامه است می دهد.
اگر مراد دسترسی عقلی است یعنی فرد بعد از مثلا یک سال به امام علیه السلام دسترسی دارد این نیز صحیح نیست زیرا در این صورت اخبار تخییر را باید بر فرد نادر حمل کنیم یعنی به موردی که فرد نه فعلا و نه عقلا به امام علیه السلام دسترسی ندارد. مخصوصا با توجه به اینکه روایات تخییر مخصوص زمان غیبت نیست بلکه ناظر به زمان حضور است در نتیجه بسیار بعید است که فرد در زمان حضور باشد و هیچ دسترسی به امام علیه السلام نداشته باشد.
نقول: ما قید فعلی را به عرفی تغییر می دهیم یعنی روایات توقف مربوط به جایی است که امکان عرفی درک محضر امام علیه السلام وجود دارد مثلا فرد امروز و یا تا یکی دو هفته ی بعد می تواند به محضر امام علیه السلام مشرف شود ولی روایات تخییر مربوط به جایی است که عرفا امکان درک امام علیه السلام نیست ولی عقلا چنین امکانی وجود دارد. مثلا راوی به امام علیه السلام می نویسد: شُقتی بعیده یعنی فاصله ی مکانی من با شما دور است و نمی تواند به خدمت شما شرفیاب شوم که امام علیه السلام او را به زکریا بن آدم ارجاع می دهد:
عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُسَيَّبِ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع شُقَّتِي بَعِيدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي قَالَ مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ- الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْمُسَيَّبِ- فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْنَا عَلَى زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ- فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ إِلَيْهِ.[5]

به هر حال ما گفتیم که روایات تخییر حجّت نیستند ولی شیخ انصاری و محقق خراسانی بر اساس روایات تخییر سه مسأله را مطرح کرده اند:
اگر اخبار تخییر حجّت باشد جنبه ی رخصت دارد یا عزیمت؟
نقول اگر اخبار تخییر حجّت باشد تخییر عزیمت است یعنی امام علیه السلام در مقام افاضه ی حجیّت بر خبرین متعارضین است. واضح است که چیزی که حجّت باشد اخذ به آن نمی تواند رخصت باشد زیرا معنا ندارد اخذ به حجّت مباح باشد.
ان قلت: چگونه اخذ به احدهما واجب است و حال آنکه امام علیه السلام می فرماید: (فموسع علیک) و این علامت مباح بودن اخذ به آن است.
قلت: مستشکل جای روایت را گم کرده است. توسعه در اخذ به احدهما است و حال آنکه اصل اخذ واجب است. به عبارت دیگر باید یکی را انتخاب کند و نمی تواند هر دو را ترک کند ولی در اینکه کدام یک را انتخاب کند در وسعت است.

بحث اخلاقی:
عن امیر مؤمنان علی علیه السلام: مَا أَخَذَ اللَّهُ‌ عَلَى‌ أَهْلِ‌ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا[6]
یعنی هرچند خداوند بر اهل جهل فرض کرده است که به دنبال یادگیری باشند ولی قبل از آن بر عالم، تعلیم و یاد دادن را واجب کرده است. بنا بر این تعلیم قبل از تعلّم می باشد. ما نباید تصور کنیم که افراد غیر وارد باید دین را یاد بگیرند بلکه وجوب یاد دادن دین بر کسانی که اهل علم هستند بیشتر است. بنا بر این مسئولیت عالم بیش از جاهل می باشد. بنا بر این وظیفه ی عالمان دینی است که افراد را بر مفاسد عقائد وهابی ها و داعش آشنا کنند.
در ایام ماه رمضان هم باید منابرهایی برقرار کرد که معرفتی باشد و افرادی که پای منبر می نشینند حالتی تقوایی و علمی جدیدی برایشان حاصل شده باشد.
انسان باید مشغله های خودش را کم کند و الا اگر واردات ذهنی افراد زیاد شود جای کافی برای مطالعات علمی در آن باقی نمی ماند. از شیخ الرئیس نقل شده است که به همین سبب به دنبال داستان های تخیلی نمی رفت تا ذهن او به سبب کارهای غیر ضروری اشغال نشود.






[6] نهج البلاغه، کلمات قصار، 476.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo