< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیّت اجماع

گفتیم نظم در مسائل ایجاب می کند که ابتدا حجیّت خبر واحد را بحث کنیم و بعد به سراغ اجماع محصَّل رویم و سپس به سراغ اجماع محصَّلی که با خبر واحد[1] نقل می شود. ولی از آنجا که بحث از خبر واحد به طول می انجامد، لا اقل ابتدا اجماع محصَّل را بحث می کنیم و بعد به سراغ اجماع منقول می رویم.

علماء اهل سنت[2] اجماع را حجت می دانند ولی در کتاب های اصولی ما، ادله ی آنها ذکر نشده است. از چند کتاب ایشان می توان ادله ی آنها را به دست آورد. یکی از آنها نوشته های رازی در تفسیر است. اخیرا یکی از علماء سوریه به نام وهبة الزحیلی[3] نیز در کتاب علم اصول خود ادله ی حجیّت اجماع را ذکر کرده است.

با بررسی کتب اهل سنت مشخص می شود که آنها اجماع را در منطقة الفراغ حجت می دانند. منطقة الفراغ در جایی است که از قرآن و سنت دلیلی وجود ندارد و الا اگر دلیلی در کار باشد، اجماع صرفا مؤید است.

همچنین می گویند که اجماع در جایی حجت است که علماء یک مدرکی مانند قیاس، استحسان، خبر واحد و مانند آن داشته باشد و الا اگر مدرکی نباشد نمی توان ادعای اجماع کرد. همچنین قائل هستند که مادامی که اجماع حاصل نشده باشد حکم، ظنی است زیرا مدرک آن قیاس و مانند آن است ولی وقتی اجماع حاصل شد، حکم از رتبه ی ظنی به قطعی ارتقاء می یابد و خداوند آن را به عنوان یک حکم قطعی قلمداد می کند.

آنها برای حجیّت اجماع گاه به آیات قرآن استناد می کنند و گاه به روایات.

در میان آیات به سه آیه استناد می کنند:

آیه ی اول: ﴿وَ مَنْ‌ يُشاقِقِ‌ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى‌ وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيرا[4]

یعنی هر کسی با رسول خدا (ص) عناد داشته باشد بعد از آنکه واقعیات بر او روشن شده است و هر کسی که غیر سبیل مسلمین را تبعیت کند ما او را می چرخانیم به سمت همان بتی که آن را قبلا عبادت می کرد و از آن اعراض کرده بود یعنی بر می گردد و مشرک می شود و بعد او را وارد دوزخ می کنیم و چه سرنوشت بدی است.

در آیه ی فوق دو شرط و یک جزاء وجود دارد. بنا بر این اگر کسی غیر راه مؤمنین را اتخاذ کند جزای او دخول در آتش است. [5] [6] اما کسانی که از سبیل مؤمنین تبعیت کنند باید وارد بهشت شوند.

مراد از سبیل المؤمنین این است که از نظر قلبی به خدا و رسالت و قیامت معتقد باشند و از نظر عمل هم از طهارت تا دیات تمامی احکام را عمل کند. از این رو اگر مؤمنین بر مسأله ای اتفاق پیدا کنند همه باید از آن تبعیت کنند.

در کتب اهل سنت آمده است که شافعی[7] ‌(متولد 150 و متوفای 204)‌ می گوید: من دنبال دلیل بودم که چرا اجماع مسلمین حجت است و به همین نیّت قرآن را خواندم و به آیه ی فوق رسیدم (از این رو اولین کسی که به این آیه بر حجیّت اجماع استناد کرده است شافعی می باشد.) راه مؤمنین هم از نظر عقائد برای ما حجت است و هم از نظر احکام. بنا بر این اگر مؤمنین سجده بر فرش را جایز بدانند باید از آنها تبعیت کرد.

یلاحظ علیه: [8] مستدل از یک نکته غفلت کرده و آن اول آیه است که می فرماید: کسی که با رسول مُشاقه و معاندت کند. زمخشری در کشاف می گوید که من در خواب بودم و کسی از من معنای ﴿يُشاقِقِ﴾ را سؤال کرد و من گفتم که از «شقّ» مشتق است همان گونه که اگر پارچه ای را نصف کنند یک طرف پارچه به سمتی و طرف دیگر به سمت دیگر می رود در مورد رسول خدا (ص) نیز کسانی که با ایشان مشاقّه دارند یعنی خودشان در یک طرف و رسول خدا (ص) در طرف دیگر قرار بگیرد. این قرینه است بر اینکه مراد از «سبیل مؤمنین» عقائد اصولی و احکام عملی نیست بلکه باید چیزی باشد که با ﴿يُشاقِقِ﴾ همخوانی داشته باشد و آن این است که فرد قلبا پیغمبر اکرم (ص) را دشمن بدارد و حال آنکه مؤمنین او را دوست دارند و اینکه عملا با رسول خدا (ص) در جنگ باشد و حال آنکه سبیل مؤمنین این است که او را کمک و یاری کنند. بنا بر این «سبیل مؤمنین» یعنی همین دوست داشتن رسول خدا (ص) و یاری او.

پاسخ دوم[9] اینکه فرض کنیم که مراد از «سبیل المؤمنین» همین اعتقاد قلبی و انجام اعمال عملی باشد. در این فرض می گوییم: اگر این «سبیل مؤمنین» حجت است به سبب این است که رسول خدا (ص) در میان آنها است و حال آنکه بحث ما در جایی است که مردم به رسول خدا (ص) و سایر معصومین دسترسی ندارند.

 

آیه ی دوم: [10] ﴿وَ كَذلِكَ‌ جَعَلْناكُمْ‌ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا[11]

مفسرین در تفسیر ﴿كَذلِكَ به مشکل برخورد کرده اند. این کلمه مرکب از کاف تشبیه و «ذلک» می باشد و به معنای «مانند این» می باشد و مفسرین درصدد هستند که مشبه به و مشبه را پیدا کنند.

به هر حال، «وسط» در لغت به معنای خیار الناس است. به همین دلیل ﴿قالَ أَوْسَطُهُمْ‌﴾[12] یعنی «قال اعقلهم و اخیرهم». معنای آیه چنین است و ما شما مسلمانان را امتی که سر تا پا خیر است قرار دادیم تا بر یهود و نصاری شاهد باشید. بنا بر این اگر امت اسلامی شهداء هستند مشهود علیه نمی توانند خود آنها باشند از این رو مراد از ﴿النَّاسِ﴾ یهود و نصاری هستند و رسول خدا (ص) نیز شاهد بر ماست.

وهبة الزحیلی در کتاب خود می گوید که این آیه دلالت بر خیر بودن امت اسلامی است یعنی امت اسلامی سر تا پا خیر هستند. فخر رازی[13] [14] هم قائل است که این آیه دلالت بر عدالت امت اسلامی می کند یعنی تمامی افراد عادل می باشند. از این رو اتفاق آنها باید اتفاق بر حق باشد و الا اگر متفَق علیه باطل باشد دیگر امت اسلامی نمی تواند خیر و یا عادل باشد.

یلاحظ علیه: ظاهر آیه همین است که آنها می گویند ولی آیا تمامی امت اسلامی با وجود شمر و یزیدهایی که در میان آنهاست می تواند خیر و عادل باشد؟

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه بیانی دارد و آن اینکه چگونه تمامی امت اسلامی خیر هستند و حال آنکه در میان این امت کسانی هستند که شهادت آنها بر یک من گندم یا کاهو از لحاظ فقهی پذیرفته نمی شود.

همچنین اضافه می کنیم که امت اسلامی اگر خیر باشد چه ارتباطی به اتفاق مجتهدین دارد؟ گاه حکم مربوط به برخی است ولی مجازا به همه نسبت می دهیم. همان گونه که خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ إِذْ قالَ مُوسى‌ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ‌ مُلُوكاً[15] واضح است که تمامی بنی اسرائیل پادشاه نبودند بلکه فقط تعدادی از آنها مانند سلیمان و داود پادشاه بودند.

بنا بر این در آیه ی محل بحث، در میان امت اسلامی کسانی هستند که بر اعمال دیگران شهادت خواهند می دهند آنها کسانی هستند که چشم برزخی دارند و از اعمال دیگران با خبر هستند که همان اهل بیت می باشند.

پاسخ دیگر این است که یهودی ها مادی گرا هستند و مسیحی ها (البته مسیحی های سابق نه آنها که الآن مسیحی جغرافیایی هستند) تارک دنیا می باشند. ولی امت اسلامی نه صد در صد دنیوی است و نه تارک آن بلکه حد وسط را گرفته مانند: ﴿رَبَّنا آتِنا فِي‌ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً[16]

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به آیه ی سوم[17] خواهیم پرداخت.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo