< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

99/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/ مقدمة الواجب / تنبيهان

 

مرحوم آخوند خراساني در اينجا دو بحث دارند به عنوان: «تذنيبان[1] »

الاوّل: ترتّب الثواب علي امتثال الواجب الغيري[2]

در تذنيب اوّلشان بحث مي کنند که آيا امتثال امر غيري ثواب دارد يا خير؟ به عبارت ديگر آيا تمام ثواب مربوط به اوامر نفسيه است يا اينکه اوامر غيريه را نيز شامل مي شود؟

دو امر مسلّم داريم:

    1. امتثال اوامر نفسيه موجب ثواب است .

    2. ترک امتثال امر غيري که منجرّ به ترک امتثال امر نفسي باشد، موجب عقاب است.

انّما الکلام در اينکه آيا امر غيري بما هو هو متعلّق ثواب هست يا خير؟

براي پاسخ به اين سؤال بايد در مطلق اوامر بحث کنيم که ملاک ثواب و عقاب چيست؟

در اينجا سه مکتب و منهج است:

    1. المنهج الاوّل: ثواب و عقاب از قبيل تجسّم اعمال است، عمل هر انساني-چه حسن و چه قبيح- در روز قيامت مجسّم مي شود؛ قائلين به تجسّم اعمال سه روش دارند:

    1. تجسّم اعمال در روز قيامت به صورت "تمثّل" است و تمثّلش به لباس اخروي است زيرا عمل هم در دنيا تمثّل دارد که همان عين عمل است و در آخرت تمثّلش به صورت عذاب و عقاب است.

کساني که قائل به اين وجه(تمثّل اعمال) شده اند به چند آيه تمسّک مي کنند:

الف) ﴿يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ﴾[3] : تمثّل دنيوي اين سکه ها عين اين سکه ها در دنياست و تمثل آنها در آخرت داغ نهادن آنها در پشت و پهلوهاست.

ب) ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾[4] : در دنيا از مال يتيم مي خوردند و در روز قيامت همان مال به صورت آتش تمثّل پيدا مي کند.

2. تجسّم از قبيل برداشت آنچه که در دنيا کاشتيم مي باشد بنابراين ثواب و عقاب از قبيل نتيجه فعل است و مؤيد آن روايت: «وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ»[5] مي باشد.

3. ثواب و عقاب مخلوق نفس ماست؛ انسان با انجام اعمال در دنيا داراي ملکاتي مي شود، اگر ملکات حسنه داشته باشيم توليد ثواب در آخرت مي کند و اگر ملکات سيئه داشته باشد عقاب در آخرت توليد مي کند.

2. المنهج الثاني: ثواب و عقاب از قبيبل تجسّم نيست بلکه از قبيل جعل و قرارداد است و از مجعولات شرعيه است و به عبارت ديگر از قبيل تفضّل است؛ شارع تفضّلا آمده با بنده اش قرارداد بسته است که : ﴿مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ﴾[6]

نظر ما نيز همين منهج است يعني ثواب و عقاب از قبيل مجعولات شرعيه و به عبارت ديگر از مقوله تفضّل است.

نکته: درست است که تفضّل و قرارداد است امّا عمل نکردن حکيم به وعده اش قبيح است يعني بايد به وعده به ثواب عمل کند امّا عمل به وعيد واجب نيست يعني عمل کردن به تهديدش واجب نيست زيرا عذاب نکردن خود يک نوع تفضّل است؛ معتزله عمل کردن خدا به وعيدش را نيز واجب مي دانند امّا به نظر ما فقط عمل به وعده واجب است نه وعيد و شاعر نيز در اين باره اينگونه سروده است: و انّي اذا اوعدته أو وعدته لمُخْلِف ايعادي و منجز موعدي: يعني هر زمان که من وعده يا وعيدي مي دهم از وعيدم مي گذرم ولي به وعده ام عمل مي کنم.

3.قول خواجه طوسي: ثواب و عقاب از قبيل استحقاق است يعني همان طور که کارگر مستحق اجرت بعد از کار مي شود بنده نيز بعد از عمل مستحق مي شود مرحوم خواجه در کشف المراد اين قول را قائل شده است.

قائلين به استحقاق دو دليل آورده اند[7] :

    1. إنّ التکليف طاعة و کلّ طاعة مشتقّة و کلّ مشقّة بلا عوض ظلم و تعالي شأنه من الظلم

يلاحظ عليه: طاعت هست و مشقت هم هست ولي بلا عوض بودنش ظلم نيست زيرا سعادت شخص در گرو انجام اين مشقت هاست و همين سعادت دنيوي و اخروي کافي است و نيازي به استحقاق اجرت ندارد.

    2. در آيات قرآن کلمه "اجر" آمده که لازمه اش استحقاق است: ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﴾[8] : معلوم مي شود که عبد از قبيل کارگر است و استحقاق اجرت دارد؛ در آيه ديگر مي فرمايد: ﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[9]

يلاحظ عليه: تعبير به اجرت به جهت ترغيب و تحريک عواطف بندگان آمده است نه اينکه مراد، اجرت مرسوم باشد همانطور که تعبير به استقراض در قرآن: «من ذالذي يقرض الله» جهت ترغيب است و مراد قرض مرسوم نيست.

نکته: محقق عراقي(ره) مي فرمايد[10] : استحقاق در کلام قائلين به استحقاق دو احتمال دارد :

    1. ثبوت حق براي مکلف بر عليه خداوند متعال

    2. لياقت پيدا کردن شخص براي مورد تفضّل و اجر الهي واقع شدن

احتمال اوّل صحيح نيست زيرا عبد مستحق عوض نيست تا حقي پيدا کند بنابراين احتمال دوّم متعيّن است.

تمّ الکلام في المسألة الکلاميّة(ملاک الثواب و العقاب)

حال دوباره به سؤال مذکور را بر مي گرديم: «هل امتثال الامر الغيري موجب للثواب أم لا؟» بايد وجوب غيري را به هر کدام از سه مکتب ومنهج مذکور عرضه کنيم:

    1. مبناي تجسّم: اگر قائل به تجسّم(به هر سه روشش) شويم ما نمي دانيم که واجب غيري تجسم اخروي دارد تا برايش ثواب، تصوّر گردد يا خير؟

    2. مبناي تفضّل: اگر قائل به جعل و قرارداد شويم که مبناي ما هم همين است بايد به قرآن و روايات رجوع کنيم که آيا ثواب براي واجب غيري جعل شده است يا خير و وقتي به قرآن مراجعه مي کنيم مي بينيم خداوند نسبت به امر غيري وعده ثواب داده است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلاَّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[11] بنابراين واجب غيري داراي ثواب است.

    3. مبناي استحقاق: اگر قائل به استحقاق شويم چهار قول وجود دارد:

    1. محقق خراساني و حضرت امام(رحمهما الله): ثواب ندارد.

    2. ميرزاي قمي: اگر واجب غيري خطاب مستقل داشته باشد(مانند آيه وضوء) ثواب دارد.

    3. اگر مبناي استحقاق را بپذيريم اين قول اقرب به صواب است: اگر غيري را به نيت امتثال امر نفسي بياورد يعني وضو بگيرد به نيت اينکه نماز بخواند ثواب دارد.

    4. اگر به نيت امتثال امر نفسي انجام دهد و به امتثال ذي المقدمه يعني امر نفسي نيز برسد، داراي ثواب خواهد بود.

جلسه بعد ان شاء الله اين چهار قول را بررسي خواهيم کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo