< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

99/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /ترتب ثواب بر امر غيري

 

در تنبيه اوّل درباره ثواب بر امر غيري بحث مي کنيم آنهم بر ترتب ثواب بر مطلق واجبات اعم از نفسي و غيري که در آن چند مکتب بود؛ مکتب اخير اين بود که از قبيل استحقاق است که گفتيم شخص طبق اين مبنا با انجام واجب يا مستحب مستحق پاداش مي شود بدون اينکه فرقي بين واجب غيري و بين واجب نفسي باشد؛ گفتيم اين مبنا درست نيست و بر فرض که اين مبنا صحيح باشد از امر غيري طبق اين مبنا، بحث مي کنيم؛ بنابر اين مبنا در اينکه امر غيري ثواب دارد يا خير چهار قول است:

    1. آخوند و مرحوم امام(رحمهما الله): شخص مستحق ثواب نيست

    2. ثواب دارد اگر خطاب مستقل داشته باشد

    3. اگر امر غيري را به خاطر امر نفسي امتثال کند ثواب دارد و الا فلا

    4. اگر امرغيري را به خاطر امر نفسي امتثال کند و امر نفسي را نيز اتيان نمايد ثواب خواهد داشت و الا فلا

ادلّه قائلين به هر کدام از اين اقوال[1] :

     ادلّه اقامه شده بر قول اوّل:

    1. قياس اطاعت به عصيان: اگر کسي امري را عصيان کرد دو عقاب ندارد يکي به خاطر نفسي و يکي به خاطر غيري پس در اطاعت نيز همين است يعني اگر مطيع شد دو ثواب ندارد يکي براي نفسي و يکي براي غيري.

يلاحظ عليه: اين قياس، مع الفارق است زيرا در معصيت يک ملاک وجود دارد و آن "تمرّد بر مولي" است؛کسي که نماز نمي خواند عرف مي گويد يک تمرّد کرده نمي گويند دو تمرّد کرده يکي نماز نخوانده و يکي وضو نگرفته است؛ امّا در اطاعت دو اطاعت وجود دارد اطاعت امر نفسي و اطاعت امر غيري.

    2. دليل ديگر از حضرت امام رحمه الله[2] : اطاعت، فرع بر باعثيت و محرّکيت است و امر غيري باعثيّت ندارد بنابراين اطاعت صدق نمي کند و از طرفي، ثواب نيز متفرّع بر اطاعت است پس ثوابي بر امر غيري مترتّب نمي شود.

يلاحظ عليه: مراد شما از باعثيّت چيست؟

    1. اگر انشاء طلب باشد: در هر دو وجود دارد.

    2. اگر باعثيّت تکويني باشد از قبيل هُل دادن که ظاهرا همين مرادتان است: در هيچ کدام وجود ندارد.

پس هر دو در باعثيت انشائي مشترکند زيرا نوع مردم که اطاعت مي کنند يا طمع بهشت دارند يا خوف از آتش دارند و اين باعثيت انشائي است نه تکويني.

     دليل بر قول دوّم(قول ميرزاي قمّي) ما دليلي بر اين قول نيافتيم.

     دليل بر قول سوّم(اگر اصل مبنا را بپذيريم اين بهترين قول است): کسي که بلند شود و سحري بخورد براي اينکه روزه بگيرد عقلا استحقاق ثواب دارد زيرا کأنّ از الان دارد خدا را اطاعت مي کند.

     دليل بر قول چهارم: اين قول موجّه نيست و لزوم مالم يلزم است زيرا کسي که بلند شود و غسل کند و وضوء بگيرد که نماز بخواند امّا مرگش رسيد و نتوانست نماز بخواند اين شخص با کسي که نماز خوانده است يکسان است زيرا بالاخره او در مسير اطاعت قرار گرفته و قضاء و قدر مانع شده است بنابراين او عقلا استحقاق ثواب دارد.

بقيت هنا نکتة: کلامي از صاحب کفايه: ايشان که مبناي استحقاق را پذيرفت از آنجا که استحقاق تنها در امر نفسي است نه در امر غيري، اين، لازمه اش ثواب نداشتن هيچکدام از واجبات غيري است امّا از طرفي ايشان ديده که در شريعت برخي از اوامر غيريه ثواب دارد مانند آيه اي که جلسه قبل خوانديم: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لاَ يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَطَؤُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلاَ يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلاَّ كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ﴾[3] لذا در صدد حلّ اين مشکل و نقض بر آمده است و از دو راه توجيه مي کند:

    1. اين مقدّمات جنبه تعليليّة دارند نه تقييديّه: چون اين مقدّمه باعث مي شود که ذي المقدّمه سنگين شود و ثواب بيشتري نصيب عبد گردد پس جنبه تعليليّ براي ثواب بيشتر است نه اينکه حيثيت تقييديه باشد تا بخشي از ثواب مربوط به مقدمه باشد.

يلاحظ عليه: ظاهر آيه[4] اين است که ثواب مال خود مقدّمه است.

    2. کأنّ شخص با شروع مقدّمه، شروع در ذي المقدّمه کرده است.

يلاحظ عليه: بله اگر مقدّمه، مقدّمه داخليه باشد حرف شما صحيح است امّا اگر مقدّمه، مقدّمه خارجيه باشد به هيچ عنوان شروع مقدّمه، شروع در ذي المقدّمه به حساب نمي آيد.

تمّ الکلام في التنبيه الاوّل المنحصر لبيان الثواب للامر الغيريّ

التنبيه الثاني: مشکلة الطهارات الثلاث ثوابا و عبادة[5]

ارتکاز مشترّعه بر اين است که وضوء و تيمم و غسل عبادتند و با عنوان عبادت، مقدّمه نماز و مأمور به به امر غيري قرار گرفته اند؛ حال سؤال اين است که ملاک عبادت بودن اينها نيست.

مرحوم آخوند رحمه الله در کفايه، اين مسأله را به صورت سه اشکال مطرح نموده است:

    1. امر به اين سه، از اوامر غيريه است و اوامر غيريه از اوامر توصّليه است و در اوامر توصّليه قصد قربت شرط نيست.

    2. امر به اين سه از اوامر توصّليه است و اوامر توصّلي ضدّ امر تعبّدي است و عبادت ساز نيست.

    3. مستلزم دور است: امر رفته است بر روي وضوء با قيد عبادت در حالي که عباديت اينها متوقّف بر امر استت.

در اينجا چهار جواب است براي اينکه عبادت بودن اين سه را درست کنند:

    1. جواب مرحوم امام رحمه الله: ملاک عباديّت، امر نيست نه امر نفسي و نه امر غيريّ و اصلا امر، عبادت ساز نيست بلکه آنچه عبادت ساز است "قابليّت شيء" است يعني خود شيء قابليت عبادت را داشته باشد و يک نوع محبويّت ذاتي داشته باشد؛ مثلا دو برابر غذا خوردن محبويت ذاتي ندارد امّا برخي امور، محبوبيت ذاتيّ دارند و عبادت درون ذاتشان است مانند وضوء و غسل و تيمم.

با اين جواب هر سه اشکال مرحوم آخوند برطرف مي شود زيرا در هر سه اشکال، مدار اشکال بر "امر" بود و طبق اين جواب، ملاک، عوض شد؛ اين جواب، جواب بدي نيست و نياز به مطالعه و تحقيق بيشتر دارد.

    2. جواب مرحوم آخوند خراساني اعلي الله مقامه[6] : ملاک عباديت، امر نفسي است و اين سه علاوه بر امر غيري، استحباب نفسيّ دارند، اين جواب هم جواب خوبي است اگر ما اين سه را مستحب نفسي بدانيم فلذا برخي تيمم را نه تنها مبيح صلاة بلکه رافع حدث مي دانند و قائلند که با تيمم مي توان دست به قرآن زد.

محقق نائيني به محقق خراساني سه اشکال وارد کرده است[7] :

اوّلا اين کلام شما در تيمم صحيح نيست و استحباب ذاتي ندارد فلذا تيمم را مبيح صلاة مي دانيم نه رافع حدث.

ثانيا هنگامي که وجوب غيري آمد استحباب نفسي را از بين مي رود و استحباب نفسي در وجوب غيري ادغام مي شود؛ بله اگر وجوب غيري نمي بود استحباب نفسي خودش را مي تواند نشان دهد.

ثالثا اين استحباب نفسي مورد غفلت مردم است و هيچ کس به خاطر استحباب نفسي وضوء نمي گيرد بلکه به خاطر امر غيري وضوء مي گيرد.

يلاحظ عليه: دو اشکال ايشان وارد نيست:

     در اوّلي به ايشان مي گوييم شما قائليد تيمم صرفا مبيح است امّا برخي عقيده دارند تيمم هم مبيح صلاة و هم رافع حدث است(إن يَفُتْک الماء لم يفتک التراب؛ التراب يکفيک عشر سنين).

     در اشکال دوّمتان گفتيد استحباب نفسي با آمدن غيري نابود مي شود امّا اين کلام صحيح نيست زيرا موضوعشان دوتاست:استحباب نفسي رفته روي ذات وضوء امّا وجوب غيري رفته روي وضوء مستحب؛ در صورتي استحباب نفسي و وجوب غيري با هم جمع نمي شوند که متعلقشان يکي باشد امّا متعلّق ايندو دوتاست.

     امّا اشکال سوّم ايشان را مي پذيريم يعني مردم غافل از اين مستحب نفسي هستند.

جواب سوّم و چهارم مربوط به محقق نائيني و محقق بروجردي است و ما نيز جواب پنجمي داريم که ان شاء الله در جلسه بعد به آن خواهيم پرداخت.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo