< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

99/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /ادلة القائلین بالجواز(تقریب مرحوم نائینی قدس سرّه)

 

گفتیم قائلان به اجتماع امر و نهی از دو راه وارد شده اند، راه اوّل این بود که متعلَّق اوامر و نواهی طبایع است و طبیعت ها متعددند و اجتماعی پیش نخواهد آمد امّا برخی از قائلین به جواز اجتماع، قائل شده اند که متعلَّق امر و نهی خارج است و خارج نیز متعدّد است در واقع هر دو گروه قائل به جواز اجتماعند امّا برخی از راه طبایع و برخی از راه خارج وارد می شوند و مرحوم خراسانی (قدّس سرّه) نیز قائل به تعلّق امر و نهی به خارج است امّا قائل به انفرادِ خارج شده و امتناع را نتیجه گرفته است و مرحوم نائینی (قدّس سرّه) قائل به تعدّدِ خارج شده است و جواز اجتماع را نتیجه گرفته است.

تقریب الثانی للجواز (تقریب المحقق النائینی (قدّس سرّه) )

ایشان مطلب فلسفی ئی را اینجا مطرح می کنند که در واقع جایش اینجا نیست، بحثی در فلسفه است که آیا ترکیب جنس و فصل ترکیب انضمامی است یا اتحادی؟ در مادّه و صورت همین اختلاف وجود دارد (مانند نفس و بدن) حال ما در اینجا بحث جنس و فصل را مطرح می کنیم: برخی قائلند که ترکیب خارج ترکیب اتحادی است که مرحوم سبزواری (قدّس سرّه) آن را به شیخ سناد نسبت می دهد امّا بعد می گوید مشهور قائنلد که ترکیب آندو انضمامی است، بحث در جنس و فصل نیز همین است زیرا حیوانی که در مسیر تکامل و تبدیل به نوع است یک معنی مبهمی دارد و الا اگر ابهام نداشته باشد نوع می شود و آنچه جنس را از ابهام در می آورد فصل است و فصل ضمیمه می شود و جنس را متحصّل می کند یعنی مثلا ناطق به حیوان ضمیمه می شود و انسان می شود و انسان متحصّل است و ابهامی ندارد ، حاجی در منطق همین مطلب را دارد: ابهامَ جنسٍ حسبَ الکون خُذا اذ کونه الدار بین ذا و ذا ؛ حیوان که معنای جنسی است ابهام دارد (زیرا دائر ببین انسان و حمار و بقر است) و توسّط فصل ابهامش از بین می رود و بنابراین ترکیبش ترکیب اتحادی است امّا مرحوم حاجی (قدّس سرّه) آنچه در منطق گفته در فلسفه فراموش کرده و در منظومه قائل به انضمامی بودن جنس و فصل شده است.

استدلال مرحوم آقای نائینی (قدّس سرّه) بر جواز اجتماع مبتنی بر پذیرش سه اصل به عنوان مقدّمه است:

    1. ترکیب جنس و فصل، انضمامی است و ترکیب صلاة و غصب ترکیب انضمامی است.

    2. صلاة از مقوله وضع است زیرا صلاة عبارت است از رکوع و سجود و قیام و تشهد است که همه اینها از مقوله وضع است، توضیح ذلک: آقایان می دانند که ده مقوله داریم که جوهر را که کنار بگذاریم بقیه اعراضند و کم و کیف را که از آنها کنار بگذاریم به بقیه اعراض سبعه نسبیّه می گویند و تعریف وضع عبارت است از: «نسبة بعض اجزاء الشیء الی البعض و المجموع الی الخارج»: من الان سرم رو به بالا است و پاهایم رو به پایین است و پشت به قبله هستم و رو به شمال هستم، این می شود وضع من، و امّا الهُویّ یعنی از قیام به رکوع رفتن و از رکوع به سجود رفتن اگر جزء نماز نباشد که هیچ و اگر جزء نماز باشد اینها اوضاع متتالیه هستند که سانت به سانت در حال خم شدن هستم بنابراین صلاة از مقوله وضع است امّا غصب از مقوله أین است توجه داشته باشید که أین از مقوله مکان نیست، زیرا مکان از مقوله کمّ متصل است که در هندسه به کار می رود، بلکه أین عبارت است از هیئت حاصله از: «وقوع المکین فی المکان یا از احاطه مکان بالمکین»

    3. و این مقولات عشرة اجناس متباینات بالذات هستند و بالاتر از آنها چیزی نیست و هیچ گاه با هم مخلوط نمی شوند.

اذا علمت هذه المقدّمات الثلاث این شخص دارای دو حرکت است حرکت صلاتیه که از مقوله وضع است و حرکت غصبیه که از مقوله أین است و این دو متباینند و هیچ گاه با هم مخلوط نمی شود این مطلب را از دو تقریر ایشان جمع کردیم: تقریر آقای خوئی (قدّس سرّه) و آقای کاظمی (قدّس سرّه)

تقریب مرحوم نائینی (قدّس سرّه) را در چهار جمله خلاصه می کنیم:

     حرکت صلاتیه از مقوله وضع است.

     حرکت غصبیه از مقوله أین است.

     این دو مقوله متباین بالذات است.

     حرکت صلاتیه مرکَب امر است و حرکت غصب مرکَب نهی است و ترکیبشان انضمامی است.

یلاحظ علیه:

اوّلا ترکیب جنس و فصل ترکیب اتحادی است نه انضمامی، حیوانی که در راه تکامل است و با فصل متحصّل می شود چگونه می شود که ترکیبش با فصل انضمامی باشد.

ثانیا سلّمنا که ترکیبشان انضمامی باشد این ترکیب انضمامی و اتحادی مربوط به امور کونی و حقیقیه و متأصّل است، امّا صلاة امر انتزاعی است و متأصّل نیست یعنی صلاة یک معجونی از دو چیز است یک مقدار از صلاة کیف است -و آن جهر و اخفات است- و یک مقدارش وضع است و هُویّ نیز حرکت در اوضاع است بنابراین الصلاة مفهوم انتزاعیٌّ من امور ثلاثة: الکیف و الاوضاع و الحرکة الوضعیّة المتتالیّة (حرکت در این و وضع و... داریم وهویّ حرکت در وضع است)

و هکذا غصب از امور انتزاعی است غصب دو جور است گاهی تصرّفی است که در زمین دیگری وارد می شود و گاهی غصب تمانعی است یعنی مالک را مانع از ورود در زمینش می شویم، امور انتزاعی مانند فوقیت و تحتیت و صلاة که جای قاعده ترکیب انضمامی و اتحادی نیست بلکه جای این قاعده امور واقعی و کونی و متأصّل است.

تا اینجا دو اشکال گفته شد.

ثالثا مسائل فقهی و عرفی را در مسائل فلسفی آوردن صحیح نیست زیرا هر کدام باب جداگانه ای دارند و نباید با هم مخلوط شود و نباید یک مسأله فقهی از مسائل فلسفی استنتاج شود.

رابعا آنچه محسوس است این است که ما یک حرکت را می بینیم و دو حرکت نداریم.

 

تمّ الکلام در تقریب مرحوم نائینی (قدّس سرّه)

تقریب های دیگری نیز برای قائلین به جواز است و ما به همین دو تقریب اکتفاء می کنیم.

خلاصه بحث اخلاقی: خدا فراموشی خود فراموشی است، اینطور نیست که خداگرایی خود فراموشی باشد که غرب قائل به آن است زیرا ما ممکن الوجودیم: سیه رویی زممکن در دو عالم جدا هرگز نشد والله اعلم. من ابصر بها بصّرته و من ابصر فیها عمّته: اگر به دنیا و تن به دیده وسیله نگاه شود موجب بصیرت است و اگر به دیده اصالت بنگرد موجب عمی و کوری می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo