< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

99/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /صورت سوّم در مسأله انائین مشتبهین

 

دراسة اقسام الوضوء بمائین مشتبهین[1]

سخن درباره‌ی سه مسأله بود که در کفایه مطرح است و باید روشن شود و ما دو صورت را جلسه قبل گفتیم برای رشته مطلب گسسته نشود دوباره دو صورت قبل را ذکر کرده و سپس صورت سوّم که مربوط به این جلسه است را ذکر خواهیم نمود.

    1. اگر انسان با انائین مشتبهینی -که هر دو آب قلیل باشد- وضوء بگیرد و قبل از وضوء با آب دوّم تطهیر با قسمتی از آب دوّم نکند، وضوءش باطل است و استصحاب نجاست می شود.

    2. اگر هر دو قلیل بود و با اوّلی وضوء گرفت و با دوّمی تطهیر کرد و سپس با باقیمانده‌ی دوّمی وضوء گرفت: در این صورت هم بدن نجس می شود و وضوء باطل است؛ دلیل: شرطِ تطهیر، جدا شدن غساله است، ما دامی که غساله جدا نشده یقین به نجاست دارد (یا با اوّلی نجس شده و با دوّمی پاک نشده و یا با دوّمی نجس شده است) بنابراین یقین به نجاست دارد پس چرا شک می کند؟ جواب: عند الاصابه یقین به نجاست دارد و بعد الاصابه شک به بقاء نجاست پیدا می کند چون احتمال می دهد آب دوّم پاک باشد لذا عند الشک، استصحاب نجاست می کند.

    3. (در این صورت مرحوم آخوند (قدّس سرّه) قائل به صحّت وضوء و طهارت بدن است) یکی کرّ و یکی قلیل است و یقین داریم یکی نجس است (اشکال: کرّ که نجس نمی شود؟! جواب: مراد، کرّ متعارف نیست بلکه، کرّی است که قبلا قلیل و نجس بود و کم کم به آن آب اضافه کردیم که اکثرا قائل به نجاست آن شده اند و از آن تعبیر می شود به: الماءالنجس المتمَّم کرّا نجسٌ) حال اگر با قلیل، وضوءگرفت و با کرّ، مواضع را تطهیر کرد و سپس وضوء گرفت در اینجا مرحوم آخوند (قدّس سرّه) می فرماید: استصحابِ طهارت می کنیم، فرق صورت سوّم و دوّم این است که شرط مطهِّریتِ قلیل، انفصال ماء است امّا در مطهّریت کرّ، انفصال ماء شرط نیست، بنابراین عندالاصابه یقین به طهارت دارد، یقین پیدا می کنم که بالاخره طهارت بر دست من عارض شده است(علم اجمالی بر طهارت حاصل شده است)، امّا چون احتمالِ نجاست آب دوّم را می دهم شک در طهارت پیدا می کنم و استصحاب طهارت می کنم به بیان دیگر لدی الاصابة یقین به طهارت داشتم و بعد الاصابة شک در طهارت پیدا می کنم استصحاب طهارت می کنم.

اشکال مرحوم خراسانی (قدّس سرّه) به حکمِ طهارت: بالاخرة این دستِ من با اناءین مشتبهین شسته شده و بالاخره من یقین دارم این دست من یک لحظه نجس شده همان طور که می گویید یقین دارید یک لحظه طاهر شده است یقین داریم یک لحظه نجس شده است، پس همانطور که می توان استصحاب طهارت کرد می توان، استصحاب نجاست کرد، بنابراین این دو استصحاب: تعارضا تساقطا، رجوع به قاعده طهارت می کنیم: "کلّ شیء لک طاهر حتّی تعلم أنّه قذر": بنابراین حکم به طهارت صورت سوّمی می کنیم.

یلاحظ علیه: یشترط فی تنجیز العلم الاجمالیّ أن یکون مؤثّرا علی کلّ تقدیرٍ ؛ مثال: من قبلا وضوء داشتم، علم اجمالی دارم که بعدش یا خوابیدم یا دراز کشیدم، این علم اجمالی مؤثّر نیست زیرا اگر خوابیده باشم اثر شرعی دارد امّا اگر دراز کشیده باشم اثر گذار نیست بنابراین این علم اجمالی به درد نمی خورد چون یک طرف از دو طرف علم اجمالی مؤثّر نیست در حالی که باید هر دو طرف علم اجمالی علی کلّ تقدیر مؤثّر باشد.

حال در ما نحن فیه:[2] (بدنم پاک بوده و ابتدا با آب قلیل وضوء گرفتم و سپس با آب کرّ تطهیر کردم و وضوء گرفتم) در اینجا دو علم اجمالی داریم که یکی منجّز است و دیگری منجّز نیست:

    1. علم اجمالی اوّل: علم اجمالی به طهارت، زیرا بالاخره می دانم که یا آب اوّل پاک بوده که پاکی بر من حادث شده و یا اگرم آب اوّل نجس بوده، آب دوّم پاک بوده و با تطهیر به سبب آب دوّم، بدن من، پاک شده است، امّا این علم اجمالی منجّز نیست زیرا دو طرف علم اجمالی به طهارت عبارت است از: آب طاهر در ضمن آب اوّل و آب طاهر در ضمن آب دوّم، و این طور نیست که هر دو طرف، مؤثّر باشد زیرا اگر آب طاهر در ضمن آب دوّم باشد مؤثّر است امّا در ضمن آب اوّل مؤثّر نیست زیرا اگر آب اوّل طاهر باشد، طاهر بعد از طهارت (فرض این است که حالت سابقه بدن طهارت بوده) اثر جدیدی را ایجاد نمی کند پس علم اجمالی به طهارت منجّز نیست بنابراین قابل استصحاب نیست به خلاف علم اجمالی دوّم.

    2. علم اجمالی دوّم: علم اجمالی به نجاست و این علم اجمالی، منجّز است زیرا هر دو طرف آن مؤثّر است چه نجاست در ضمن فرد اوّل باشد و چه نجاست در ضمن فرد دوّم زیرا اگر آب اوّل نجس باشد باعث نجاست بدن می شود و اگر آب دوّم نجس باشد باز هم موجب نجاست بدن می شود بنابراین این علم و یقین اجمالی استصحاب می شود و حکم به نجاست بدن می شود.

مثال دیگر: اگر دست من قبلا نجس باشد و بدانیم دو آب به آن خورده -یکی نجس و یکی طاهر- اگر آب نجس، اوّل به بدن خورده اثر گذار نیست و اگر آب نجس دوّم به بدن خورده اثر گذار است بنابراین اثر گذار بودن آب نجس علی کلّ تقدیر نیست به خلاف آب پاک که علیّ کلّ تقدیر مؤثّر است زیرا اگر اوّل به بدن خورده باشد ازاله نجاست سابق را کرده و اگر دوّم هم خورده ازاله نجاست حادث را کرده است بنابراین باید در اینگونه موارد، ضدّ حالت سابقه اخذ گردد زیرا علم اجمالی ئی که ضدّ حالت سابقه باشد منجّز است و قابل استصحاب است.

سه مثال دیگر:

    1. من محدث به حدث نوم بودم و می دانم وضوء گرفتم و یک حدث بول هم از من حادث شده امّا نمی دانم کدام (وضوء یا بول) اوّل بوده است در این صورت علم اجمالی به حدث منجّز نیست زیرا اگر اوّل حدث بول صادر شده باشد که اثر ندارد زیرا حدث بعد از حدث که اثر ندارد امّا اگر بعد از وضوء بول صادر شده باشد اثر دارد به هر حال مؤثّر علی کلّ تقدیر نیست و به درد نمی خورد امّا وضوء علی کلّ تقدیر مؤثّر است چه بعد از نوم باشد مؤثّر است و چه بعد بول باشد مؤثّر است بنابراین علم اجمالی به مطهّریت وضوء استصحاب می گردد و حکم به طهارت شخص می شود.

    2. من طاهر بودم و وضوء داشتم و یقین دارم از من بولی حادث شده و یقین دارم وضوء هم گرفتم: در این صورت، حکم به محدث بودن شخص می شود زیرا علم اجمالی به طهارت منجّز نیست زیرا مؤثّرعلی کلّ تقدیر نیست زیرا اگر طهارت اوّل بوده اثر ندارد ولی اگر دوّم بوده اثر دارد ولی بول، علی کلّ تقدیر اثر دارد چه اوّل باشد و چه دوّم باشد بنابراین علم اجمالی به محدثیت بول استصحاب می گردد و حکم به محدث بودن شخص می گردد.

    3. آب قلیل طاهر بود و می دانیم که بر آن آب کرّ طاهری ریخته شده و یقین داریم نجاستی هم با آن اصابه کرده است در اینجا حکم به نجاست می کنیم زیرا آب کرّ علی کلّ تقدیر مؤثّر نیست امّا نجاست علی کلّ تقدیر مؤثّر است زیرا اگر آب کرّ اوّل بوده که اثر ندارد و اگر دوّم بوده اثر دارد امّا نجاست چه اوّل بوده و چه دوّم مؤثر بوده و باعث نجاست شده است.

نتیجه: روشن شد که در این صورت سوّم هم نباید بگوییم دست این شخص که قبلا پاک بوده پاک است بلکه نجس است زیرا علم اجمالی به ورود نجاست و علم اجمالی به ورود طهارت داریم که دوّمی مؤثّر نیست بلکه فقط علم اجمالی به نجاست مؤثّر علی کلّ تقدیر بوده و حکم به نجاست می کنیم.

التنبیه الثالث: تا کنون بحث ما در اجتماع امر و نهی در آنجا بودکه متعلّق امر و نهی متمایز بودند مانندصلاة و غصب امّا اگر متمایز نباشند مانند اکرم العالم و لا تکرم الفاسق حال در شریح قاضی شک می کنیم این موارد اگرچه از موارد اجتماع امر و نهی است امّا این موارد را در متعارضین بحث می کنند زیرا بحث در اجتماع ا مر و نهی در جایی است که هر دو دارای ملاک باشند و این موارد غالبا یکی از امر و نهی نسبت به مورد اجتماع ملاک دارند.

تمّ الکلام فی اجتماع الامر و النهی

جلسه‌بعد در الفصل الثالث بحث می کنیم که آیا دلالت نهی دالّ برفساد هست یا خیر؟

[سخنان حضرت آیت الله العظمی سبحانی (دام ظلّه الوارف) در درس خارج درباره‌ی رحلت آیت الله مصباح یزدی (رحمة الله علیه)]:

قالَ امیر المؤمنین علیّ علیه السلام: «وَ إِذَا مَاتَ‌ الْعَالِمُ‌ ثُلِمَ‌ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‌ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. » [3]

درگذشت عالم ربّانی، متکلّم بزرگوار، فقیه عالیقدر، زاهدِ زمانه، حضرت آیت الله جناب آقای مصباح را به عموم مسلمانان و بالاخص علماء حوزه تسلیت می گویم؛ بنده موقع آمدنم به محلّ درس متوجّه شدم ایشان در شب گذشته دعوت حق را لبّیک گفته است و به دلیل اینکه دوستان به محلّ برگزاری درس آمده بودند حیفم آمد درس را برگزار نکنم، بنده از فوت ایشان واقعا متأثّر شدم، حساب کنید در حوزه علمیه قم چند نفر مثل آیت الله مصباح داشتیم و داریم؟ بنابراین رفتنِ ایشان، رفتن یک فردِ عالمِ عادی نیست، شخصی که از نظر اخلاق در درجه‌ی بسیار بالایی بود از نظر زهد، بسیار زاهد بود، از نظر علم و از نظر دفاع از کیانِ تشیع قوی بود، و ایشان از روز اوّل انقلاب، پشتیمان انقلاب بودند؛ فسلام الله علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 


[2] این قسمت (تا "مثالی دیگر") فرمایشات حضرت استاد به بیان مقرّر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo