< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

99/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:المفاهيم/مفهوم الغاية/مقام ثانی/شروع مفهوم الحصر

المفاهیم/مفهوم الغایة/المقام الثانی: فی دخول الغایة فی حکم المغیّی و عدمه

سخن در این بود که آیا غایت، داخل در مغیّی است یا خارج؟ از سر انگشتان تا مرفق، مغیّی است و از مرفق تا منکب را ما بعد المغیّی گویند، آیا این آرنج داخل در مغیّی است یا داخل در ما فوق مغیّی است که نیازی به شستنش نباشد؟

اقوال:

    1. محقق خراسانی (قدّس سرّه) و حضرت امام (قدّس سرّه) : غایت، خارج از مغیّی است مطلقا.

    2. غایت داخل در مغیّی است مطلقا.

    3. اگر این غایت، ما قبل و مابعدش از جنس واحد باشد، غایت داخل در مغیّی است مانند ما قبل و مابعد مغیّی در غسل دست در وضوء که از جنس واحدند و اگر از دو جنس باشند مانند: صُم الی اللیل: در این صورت غایت داخل در مغیّی است.

    4. تفصیل بین "الی" و "حتّی" : در "حتّی" غایت داخل در مغیّی است به خلاف "الی".

    5. عدم دلالت بر هیچ کدام بلکه باید به قرائن، مراجعه کنیم.

    6. مرحوم شیخ حائری (قدّس سرّه) : بعدا خواهیم گفت.

ادلّة الاقوال:

دلیل قول اوّل: غایت، حدّ الشیء است و حدّ الشیء خارج از شیء است.

دلیل قول دوّم: غایت، نهایة الشیء است و نهایة الشیء داخل در شیء است.

یلاحظ علیهما: بر این دو قول اشکال می شود که شما می خواهید با مسائل عقلی، لغت را اثبات نمایید به عبارت دیگر شما می خواهید با دلیل عقلی، ظهور را اثبات کنید در حالی که ظهور را باید با تبادر و امثال آن اثبات نمود.

دلیل قول سوّم: استدلال به دو مثال می کنند:

     [الف) بعتک هذا الثوب من هذا الطرف الی هذا الطرف: هر دو طرف مبیع داخل در بیع می باشند زیرا از جنس واحد هستند.] و اغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق

     ب) صوموا الی اللیل: لیل خارج از وجوب صوم است زیرا ما بعد و ما قبل غایت از جنس واحد نمی باشند.

یلاحظ علیه: اینکه در مثال اوّل، غایت داخل در مغیّی است به خاطر این نیست که از جنس واحد هستند بلکه حکم آقایان به دخول غایت در مغیّی به خاطر احتیاط است.

دلیل قول چهارم: استدلال به مثال: جاء الجّاجُ حتّی المشاةُ؛ دخول غایت در مغیّی در این مثال به خاطر وجود "حتّی" است.

یلاحظ علیه: بحث ما در حتّای جارّه است در حالی که "حتّی" در این مثال، عاطفه است.

دلیل قول پنجم: این قول دلیل نمی خواهد زیرا قائل به عدم دلالت است و گفته است که باید به قرائن، مراجعه نماییم.

قول ششم: قول محقّق حائری (قدّس سرّه) : اگر قیدِ فعل باشد داخل است و اگر قید حکم باشد داخل نیست؛ قیدِ فعل مانند: سِر من البصرة الی الکوفة: غایت، قیدِ فعل (سیر) می باشد بنابراین کوفه داخل در سیر است؛ قیدِ حکم مانند: ﴿صُم من الفجر الی اللیل﴾؛ در این مثال، غایت (الی الیل) قیدِ حکم (وجوب صوم) است بنابراین داخل در مغیّی نیست.

یلاحظ علیه: در مثال اوّل (سِر من البصرة الی الکوفة) که شما گفتید به دلیل قیدِ فعل بودن، غایت داخل در مغیّی است وقتی در این مثال رجوع به عرف می کنیم، عرف می گوید اگر مولی به عبدش این امر را داشته باشد و عبد خود را به دروازه کوفه برساند، عرف می گوید این عبد، امرِ مولی را امتثال نموده است [بنابراین ملاکِ شما صحیح نیست زیرا آنچه ملاک است عرف است و عرف قول شما را تأیید نمی کند.]

نظر حضرت استاد حفظه الله:

ظاهر این است که غایت داخل در مغیّی نیست و دلیل ما تبادر است؛ مثلا در قرآن کریم می فرماید: ﴿سلام هی حتّی مطلع الفجر﴾[1] که از این آیه آنچه متبادر است این است که فجر، داخل در مغیّی نیست و یا در مثال های عرفی نیز چنین است مثلا وقتی گفته می شود: قرأت القرآن إلی سورة الاسراء: آنچه متبادر است این است که سوره اسراء قرائت نشده است.

حکم الشک

بر فرض اگر از ادلّه به جایی نرسیدیم و شک کردیم که آیا غایت داخل در مغیّی است در این صورت باید به اصول عملیه مراجعه کنیم که در اینجا اصل برائت جاری می کنیم زیرا این مسأله از قبیل اقلّ و اکثر ارتباطی است که در آنجا ما قائل به برائت هستیم.

امّا برخی قائل به استصحاب شده اند؛ توضیح ذلک: غَسل، واجب بود، نمی دانیم با غسلِ منهای مرفق، آیا وجوبِ غسل، باقی است یا خیر؟ در این صورت استصحابِ بقاء وجوبِ غَسل می کنیم.

یلاحظ علیه: این استصحاب، اصل مثبت است زیرا لازمه عقلی استصحابِ بقاء وجوب، وجوبِ غسلِ مرفق است.

الفصل الرابع: فی مفهوم الحصر

ادوات حصر

    1. إلّا استثنائیه

    2. إنّما

    3. بل اضرابیه.

    4. تقدیم ما حقّه التأخیر.

    5. تعریف مسند الیه با الف و لام.

حال هر کدام را به تفصیل بحث می کنیم:

    1. الّا استثنائیه:

"إلّا" در لغت عرب به چند نحوه استعمال می شود:

    1. استثنائیه: جاء القوم الّا زیداً؛ غالبا الّا در استثناء استعمال می شود.

    2. وصفیه: ﴿لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا﴾[2]

    3. عاطفه به منزله واو؛ مانند: ﴿لا یخاف لدیّ المرسلون الّا من ظلم﴾[3]

    4. زائده؛ [اختصاص به شعر دارد.]

در الّا از چند جهت باید بحث کنیم:

     الجهة الاولی: الاستثناء من النفی اثبات و من الاثبات نفی؛ در این جهت کسی جز ابوحنیفه تشکیک نکرده است؛ دلیل ابوحنیفه:

    1. إلّا تنها دلالت می کند بر اینکه مستثنی داخل در حکم منطوقِ ماسبق نیست امّا اینکه حکمش در واقع چیست نسبت به آن ساکت است.

یلاحظ علیه: این قول شما خلاف تبادر است زیرا وقتی به عرف رجوع می کنیم اثبات حکم بعد از نفی و نفی حکم بعد از اثبات را می فهمد و مسکوت ماندنِ حکمِ مستثنی را نمی فهمد.

    2. استدلال به روایت: لا صلاة الّا بطهورٍ؛ توضیح ذلک: اگر استثناء از نفی، اثبات باشد لازمه اش اثبات صلاة با طهور است یعنی با انجام طهور به تنهایی، صلاة محقق گردد حتّی اگر سائر شرائط با آن ضمیمه نشده باشد.

یلاحظ علیه: وجود "باء" در "بطهور" دلالت می کند که "طهور" با فرضِ تحقق سائر شرائط، محقِّقِ صلاة است.

     الجهة الثانیة: دلالتها علی الحصر: إلّا دلالت بر حصر دارد، عبارت کفایه در اینجا نارساست، حصر یعنی: الخارج من المستثنی منه منحصر فی زید، و غیر از زید خارج از مستثنی منه نیست، این بحث، غیر از بحثِ قبلی است در بحث قبلی بحث در این بود که آیا دلالت بر خروج دارد یا خیر؟ که گفتیم دلالت بر خروج دارد و در این بحث دوّم بحث در خروج نیست بلکه بحث در انحصار است که خروج منحصر بر زید است.

ادلّه بر انحصار:

    1. تبادر الحصر من الکتاب و السنّة:

کتاب: ﴿و العصر إنّ الانسان لفی خسر الّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر﴾[4] این آیه دلالت می کند بر این که خروج از خسران منحصر در طائفه ای است که این چهار خصوصیت (ایمان، عمل صالح، تواصی به حق، تواصی به صبر) را داشته باشد و اگر دلالت بر حصر نداشته باشد هر طائفه دیگری می تواند ادّعا کند که خارج از خسران است در حالی که این خلاف مقصود در آیه است.

[سنّة: لا تعاد الصلاة الّا من خمسة: الطهور، و الوقت، و القبلة، و الرکوع، و السجود؛ حصر، در این روایت، متبادر است فلذا اگر مورد ششمی بعدا آورده شود گفته می شود معارض است و یا گفته می شود که مخصِّص دلیل اوّل است]

    2. دلالة کلمة الاخلاص علی الحصر: لا اله الّا الله: اگر الّا مفید حصر نباشد دلالت بر توحید نخواهد کرد.

     الجهة الثالثة: دلالة الجملة علی حکم المستثنی دلالة منطوقیّة أو مفهومیّة: جلسه بعد بحث خواهیم کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo