< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی سند روایت پنجم/ روایاتی که به عنوان مبین روایت قبل مطرح هستند/ روایاتی که دلالت بر عدم قبول توبه در زمان ظهور دارند

جلسه گذشته، به دنبال بررسی سندی روایت پنجم در این باب بودیم. مرحوم مجلسی در مرآۀ العقول ، ج18، ص333 ، این روایت را نقل و تضعیف می‌کنند؛ لذا متعرض بررسی سند و راویان شدیم:

ادامه بررسی سند روایت پنجم:

    1. حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ

اما در رابطه با ایشان اقوال مختلفی نقل شده است ؛ مرحوم نجاشیرحمه‌الله می‌فرماید ایشان کوفی است و از امام صادقعلیه‌السلام روایت نقل می‌کند و متولی قضاوت از هارون الرشید شده است و بعد هم ولایت کوفه را به ایشان سپرد، و در کوفه سنه 149ه.ق از دنیا رفت. تا آخر فرمایشات مرحوم نجاشیرحمه‌الله ، توثیقی از ایشان استفاده نشده است.

نظر شیخ طوسیرحمه‌الله :

مرحوم شیخ طوسیرحمه‌الله هم تصریحی در کتابشان ندارند ، فقط می‌فرماید "له کتاب معتمد" ، و در رجال تصریح می‌کنند ایشان عامی است، ولی عامی بودن دخلی در تضعیف یا توثیق ندارد. ایشان در کتاب عده می‌فرمایند : عمل الطائفة بأخبار حفص بن غياث. همه علما و بزرگان به روایت حفص عمل کرده‌اند

مرحوم خویی بعد از بیان حرف شیخرحمه‌الله می‌فرمایند:

و يظهر من مجموع كلامه فيها: أن العدالة المعتبرة في الراوي أن يكون ثقة متحرزا في روايته عن الكذب، و إن كان مخالفا في الاعتقاد، فاسقا في العمل، نعم رواية المعتقد للحق الموثوق به يتقدم على غيره في مقام المعارضة.

از مجموع کلمات شیخ رحمه‌الله راجع به حفص معلوم می‌شود عدالتی که در راوی معتبر است ، این است که از دروغ در روایت پرهیز داشته باشد، هرچند عقایدش با عقاید ما مخالف باشد و در عمل فاسق باشد. آنچه که برای راوی معتبر است عدم کذب است، اگرچه مخالف در اعتقاد باشد. ولی در جایی که روایت عامی با روایت خاصه تعارض کند چه باید کرد؛ در حالی که هر دو ثقه هستند؟ می‌فرماید در چنین مواردی روایت خاصه که ثقه باشد بر غیرش مقدم می‌شود.

در ادامه نظر خودشان را بیان می‌کنند :

نظر مرحوم خوییرحمه‌الله :

و ذكر في العدة في بحث حجية خبر الواحد، عمل الطائفة بأخبار حفص بن غياث، و يظهر من مجموع كلامه فيها: أن العدالة المعتبرة في الراوي أن يكون ثقة متحرزا في روايته عن الكذب، و إن كان مخالفا في الاعتقاد، فاسقا في العمل، نعم رواية المعتقد للحق الموثوق به يتقدم على غيره في مقام المعارضة. و المتحصل من ذلك: أن حفص بن غياث ثقة و عملت الطائفة برواياته.[1]

و المتحصل من ذلك: أن حفص بن غياث ثقة و عملت الطائفة برواياته.

حاصل برداشت ما این است که حفص مشکلی ندارد و علما به روایت ایشان عمل کرده‌اند.

بعد از این مرحوم خوییرحمه‌الله می‌فرمایند: البته از روایاتی که حفص نقل کرده بر می‌آید که ایشان عامی هم نبوده است.

و قد يستظهر من روايته عن الصادقعلیه‌السلام في روضة الكافي الحديث 98 قوله ع: "فو الله أن لو سجد حتى ينقطع عنقه ما قبل الله عز و جل منه عملا إلا بولايتنا أهل البيت... إني لأرجو النجاة لمن عرف حقنا من هذه الأمة، إلا لأحد ثلاثة صاحب سلطان جائر و صاحب هوى، و الفاسق المعلن". و من روايته عن موسى بن جعفرعلیهما‌السلام قوله: "يا حفص من مات من أوليائنا و شيعتنا، و لم يحسن القرآن علم في قبره"، الحديث. إنه كان شيعيا

روایتی از امام صادقعلیه‌السلام نقل می‌کنند که به ایشان می‌فرماید: اگر کسی اینقدر عبادت کند که در اثر کثرت عبادت گردنش بشکند، اما ولایت ما را نداشته باشد ، اعمالش مقبول نیست. من نجات را برای کسی که معرفت به حقوق ما داشته باشد ، امید دارم. (حق امام چیست؟ اینها ائمه به حق و جانشینان پیامبرصلی‌الله علیه و آله هستند و اطاعت و مخالفتشان ، اطاعت و مخالفت پیامبرصلی‌الله علیه و آله است). مگر کسی که دستیار ظالم باشد و اهل بدعت باشد و یا کسی که علنا حدود الهی را بشکند.

و روایت بعدی را از امام کاظمعلیه‌السلام نقل می‌کند که فرمودند: ای حفص! آنقدر شیعه رتبه دارد که اگر قرآن هم بلد نباشد و فوت شود ، در عالم قبر به او آموزش می‌دهند، تا در عالم قیامت بخواند و ترقی رتبه پیدا کند.

اگر عامی باشد چنین روایاتی را نقل نمی‌کند، چون بر خلاف عقیده خودش هست. البته ایشان در سند این روایات اشکال می‌کنند:

لكنه لا يتم لأنه لو سلمت الدلالة فإن في سند الروايتين القاسم بن محمد، عن سليمان المنقري‌.

به علاوه اینکه در این روایت حفص آمده که احتمال دارد افراد دیگری باشند.

على أن الرواية الثانية لا تصريح فيها بأن راويها هو حفص بن غياث فلعله حفص بن سوقة، أو حفص بن البختري، أو غيرهما ممن روى عن موسى بن جعفرعلیهما‌السلام.

یعنی معلوم نیست مراد از حفص در روایت دوم ابن غیاث باشد، زیرا ممکن است حفص بن سوقه یا ابن بختری باشد.

نتیجه این که مرحوم خوییرحمه‌الله می‌فرمایند ایشان اگر عامی هم باشد، ثقه است.

تنبیه :

حفص بن غیاث در کتب اربعه قریب نود روایت دارد و کثیر الروایه است، کسی که ضعیف باشد از او نود روایت نقل نمی‌شود. اکثار نقل روایت بزرگان از او، کشف می‌کند که شخص یا عادل است یا ثقه.

نظر فرزند مرحوم مامقانیرحمه‌الله:

حصيلة البحث نقلنا كلمات الأعلام من الخاصة و العامة في المترجم، و نقلنا بعض رواياته، إلاّ أنّ الذي يبدو لي أنّ بعض رواياته التي أشرنا إليها لا يمكن صدورها من الإمام إن لم يكن المخاطب من الشيعة الإمامية المأمون جانبه، الموثوق بتديّنه، و الذي يغلب على الظن أنّه إمامي ثقة شديد التقية، و مع التنزّل عامي موثّق بالقرائن، و اللّه العالم.[2]

ما کلمات عامه و خاصه راجع به حفص را نقل کردیم ، اما برای ما مشخص است که بعضی روایات ممکن نیست از امام صادر شده باشد، مگر این که مخاطب شیعه امامی باشد؛ که منظور همان دو روایتی است که نقل کردیم . پس از این دو روایت کشف می‌کنیم که ایشان شیعه است و دینش مورد وثاقت است و آنچه که به نظر ما میرسد، امامی و ثقه است و بسیار تقیه می‌کرده است. (البته روایتی هست که ایشان می‌فرماید "ولدنی ابوبکر مرتین" که ما قائلیم اینها از باب تقیه است، و همچنین این روایت را در کتب دست اول ندیدیم و اولین کتابی که این روایت را نقل می‌کند، کشف الغمۀ اربلی است و او هم از یکی از علمای حنابله به نام جنابذی نقل می‌کند.)

نظر مرحوم مامقانیرحمه‌الله:

مرحوم مامقانیرحمه‌الله بعد از این که بحث مفصلی راجع به ایشان دارند، گویا تمایل به توثیق ایشان دارند.

و ضعّفه في المعتبر ، و كشف الرموز ، و التنقيح ، و إيضاح الفخر ، و المدارك ... و غيرها معللين بكونه عاميا ، و قد سها قلم كاشف الرموز في تعليله بكونه بتريا ، فإنّ فيه : أنّ البترية ليسوا من العامّة. نعم ، قسم من البترية من العامّة.[3]

می‌فرمایند: در مقابل افرادی هستند که ایشان را تضعیف می‌کنند: علامه حلیرحمه‌الله، مرحوم محققرحمه‌الله در معتبر ، فاضل آبیرحمه‌الله در کشف الرموز ، فاضل مقدادرحمه‌الله در تنقیح الرائع ، فخررحمه‌الله فرزند علامه حلی در ایضاح الفوائد و مدارج؛ دلیشان عامی بودن ایشان است و کاشف الرموز در این که گفته ضعیف است چون بتری است اشتباه کرده است ، زیرا بتریه از عامه نیستند.

و تنقيح المقال في حال الرجال: أنّ المشهور و إن كان كون الرجل عامّيا، إلاّ أنّ تخلّف الشهرة في جملة من تراجم الرواة ، منهم السكوني-على ما مرّ- مع عدم إشارة النجاشي أصلا إلى كونه عاميّا، ربّما يثبّطنا عن الجزم بذلك. و تولّيه القضاء من قبل هارون أعمّ من كونه عامّيا ؛ لإمكان كونه إماميا ملتزما بالتقية التامّة. و استدلال بعضهم لكونه عاميّا بما في أمالي الصدوق رحمه اللّه من أنّه عند الرواية عن مولانا الصادق عليه السلام كان يقول:حدّثني خير الجعافرة جعفر بن محمّد عليهما السلام..كما ترى

بالاخره مشهور این است که ایشان عامی است، لکن نجاشی اصلا اشاره‌ای به عامی بودن نکرده است ؛ لذا نمی‌توان گفت ایشان عامی است. و قبول قضاوت از جانب هارون نمی‌تواند دلیل بر عامی بودن باشد زیرا ممکن است از باب تقیه باشد. و استدلال بعضی به آنچه در امالی صدوق است به این که شیعه تعبیر به خیر الجعافره نمی‌کند، استدلال ضعیفی است.

در ادامه ادله‌ای را می‌آورند و می‌فرمایند در عامی بودن ایشان بحث داریم. با فرض عامی بودن ایشان ، همه علما به روایات وی عمل کرده‌اند. مرحوم مجلسیرحمه‌الله در وجیزه می‌فرماید: ضعیف او موثق .

نتیجه :

سند روایت از جهت حفص بن غیاث مشکلی ندارد. اگر قاسم بن محمد هم توثیق بشود، سند مشکلی ندارد و الا سند روایت خالی از اشکال نیست.


[1] . معجم ‌رجال‌الحديث، ج6، ص149.
[2] تنقيح المقال في علم الرجال، ج23، ص302.
[3] تنقیح المقال، ج23، ص297.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo