< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

96/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سرنوشت یهود در عصر ظهور

تفسیر آیه دومتفسیر مرحوم طبرسی

مرحوم طبرسی ذیل آیهی شریفه ﴿أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ﴾شأن نزول آن را چنین بیان میکنند:

عن ابن عباس قال اختصم أهل الكتاب إلى رسول الله صلی‌الله علیه و آله فيما اختلفوا بينهم من دين إبراهيم كل‌ فرقة زعمت‌ أنهم أولى بدينه فقال النبي صلی‌الله علیه و آله كلا الفريقين بري‌ء من دين إبراهيم فغضبوا و قالوا و الله ما نرضى بقضائك و لا نأخذ بدينك فأنزل الله‌ «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ».

لما بين سبحانه بطلان اليهودية و سائر الملل غير الإسلام بين عقيبه أن من يبتغ غير دينه فهو ضال لا يجوز القبول منه فقال‌ «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ» أي أ فبعد هذه الآيات و الحجج يطلبون دينا غير دين الله‌ «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» قيل فيه أقوال (أحدها) أن معناه أسلم من في السماوات و الأرض بحاله الناطقة عنه الدالة عليه عند أخذ الميثاق عليه عن ابن عباس (و ثانيها) أسلم أي أقر بالعبودية و إن كان فيهم من أشرك بالعبادة كقوله تعالى‌ «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» و معناه ما ركب الله في عقول الخلائق من الدعاء إلى الإقرار له بالربوبية ليتنبهوا على ما فيه من الدلالة عن مجاهد و أبي العالية (و ثالثها) أسلم المؤمن طوعا و الكافر كرها عند موته كقوله‌ «فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» عن قتادة و اختاره البلخي و معناه التخفيف لهم من التأخر عما هذه سبيله (و رابعها) أن معناه استسلم له بالانقياد و الذكر كقوله‌ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» أي استسلمنا عن الشعبي و الجبائي و الزجاج (و خامسها)أن معناه أكره أقوام على الإسلام و جاء أقوام طائعين عن الحسن‌ و هو المروي عن أبي عبد الله‌

قال كرها أي فرقا من السيف و قال الحسن و المفضل الطوع لأهل السماوات خاصة و أما أهل الأرض فمنهم من أسلم طوعا و منهم من أسلم كرها «و إليه ترجعون» أي إلى جزائه تصيرون فبادروا إلى دينه و لا تخالفوا الإسلام‌ «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ» خطاب للنبي صلی‌الله علیه و آله[1]

ابن عباس گويد مسيحيان و يهوديان در موضوع ابراهيم اختلاف كرده داورى نزد رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله آوردند و هر يك مدعى شدند كه به دين ابراهيم از ديگرى نزديك‌تر است. پيغمبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: هر دو گروه از دين ابراهيم بر كناريد. خشمگين شده گفتند داوريت را نپسنديديم و دينت را نپذيريم. آيه بالا نازل گرديد.

سپس مرحوم طبرسی میفرماید: چون خداوند بطلان يهود و ديگر ملت‌هاى غير از اسلام را بيان فرمود در پى آن ميفرمايد: كه هر كه جز اسلام را بپذيرد و گردن نهد گمراه است. و فرمود: أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ‌- يعنى پس از اينهمه آيات و حجج دينى جز اسلام طلب ميكنند؟ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً- در اينجا در طوعاً و كرهاً چند قولست:

1- يعنى هر كس در زمين و آسمانهاست با حالت ناطقه خود تسليم شد (از ابن عباس)

2- اقرار به عبوديت كردند گرچه در ميان آنها مشرك هم بوده به دليل آيه شريفه: (اگر از ايشان بپرسى چه کسی خلق كرده است؟ گويند خدا) و معنى آن اين است كه خداوند دعوت به اقرار خدايى خود را در عقل خلايق قرار داده براى اينكه به دلالت خرد و با ادراك عقل خود نسبت به ربوبيت وى توجه و تنبه پيدا كنند (از مجاهد و ابى العاليه)

3- مؤمن طوعاً و اختياراً تسليم شد و كافر كرهاً و اجباراً در موقع مرگ تسليم‌ ميشود مثل اين آيه شريفه «ايمان ايشان در موقع مرگ و ديدن عذاب آخرت بحالشان نفعى نخواهد داشت» (از قتاده. و بلخى نيز آن را اختيار كرده)

4- يعنى با انقياد اطاعت و ذكر خدا تسليم او شده‌اند (يعنى تسليم ايشان همان انقياد و ذكر حق است) (از جبائى و شعبى و زجاج)

5- اقوامى با اكراه مسلمان شدند و اقوامى ديگر با رغبت (از حسن) و مروى از امام صادق علیه‌السلام و امام فرمود: كرهاً يعنى با شمشير.

حسن و مفضل گويند: طوع و رغبت فقط مربوط به اهل آسمانها است ولى اهل زمين بعضى طوعاً و بعضى كرهاً اسلام آورده‌اند.

َ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ‌- يعنى بسوى پاداش او برميگردند پس به دين او دست يازيد و با اسلام مخالفت نكنيد. قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ‌- خطاب به پيغمبر صلی‌الله علیه و آله است‌. تنها طبق تفسیر پنجم آیه مربوط به زمان ظهور میباشد.

پس طبق روایاتی که ذیل آیهی شریفه بیان شده، آیه اشاره به سرنوشت یهود در زمان ظهور دارد امّا مرحوم طبرسی به آن هیچ اشارهای نکرده است.

 

آیه سوم (6-4 اسراء)

﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا﴾[2] ﴿4﴾

و در كتاب آسمانى[شان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه قطعا دو بار در زمين فساد خواهيد كرد و قطعا به سركشى بسيار بزرگى برخواهيد خاست.

﴿فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا﴾[3] ﴿5﴾

پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى‌گماريم تا ميان خانه‌ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحقق‌يافتنى است.

﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا﴾[4] ﴿6﴾

پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مى‌كنيم و شما را با اموال و پسران يارى مى‌دهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مى‌گردانيم.آین آیات مربوط به یهود است. آیا دو فسادی که در این آیات شریفه از آن صحبت شده تحقق یافته یا نه؟ سه روایت در تفسیر این آیات وارد شده است:

 

روایت اول (تفسیر آیه سوم)

[تفسير العياشي‌] عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام: قَالَ كَانَ يَقْرَأُ بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ ثُمَّ قَالَ وَ هُوَ الْقَائِمُ‌ وَ أَصْحَابُهُ‌ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ.[5]

امام باقر علیه‌السلام اين آيه را مى‌خواند: «گروهى از بندگان خويش را كه جنگاورانى زورمند (و پرصلابت) بودند بر سر شما فرستاديم» سپس گفت: اين كسان (بندگان جنگاور و پرصلابت) قائم و ياران او هستند كه جنگاور و پرصلابتاند.

طبق این روایت یهود فتنهای مجدد در دنیا دارند که توسط امام زمان و یاران ایشان از بین میروند.

منابع روایت:1. تفسير العياشي، ج 2 ص 281 ح 212. المحجّة، ص 123- از تفسير العياشي.3. البرهان، ج 2 ص 407 ح 7- از تفسير العياشي.4. بحار الانوار، ج 51 ص 57 ب 5 ح 47- از تفسير العياشي.5. نور الثقلين، ج 3 ص 138 ح 80- از تفسير العياشي.6. معجم الأحاديث الإمام المهدي(عليه السلام) ؛ ج‌7 ؛ ص320

پس تنها مدرک این روایت تفسیر عیاشی میباشد.

 

روایت دوم (تفسیر آیه سوم)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- «وَ قَضَيْنا إِلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ‌[6] » قَالَ قَتْلُ‌ عَلِيِ‌ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام وَ طَعْنُ الْحَسَنِ علیه‌السلام- «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً» قَالَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام- «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام‌ «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ علیه‌السلام فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوهُ‌ «وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا» خُرُوجُ الْقَائِمِ علیه‌السلام- «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ» خُرُوجُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام فِي سَبْعِينَ مِنْ أَصْحَابِهِ عَلَيْهِمُ الْبَيْضُ الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بَيْضَةٍ وَجْهَانِ‌ الْمُؤَدُّونَ إِلَى النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَيْنَ قَدْ خَرَجَ حَتَّى لَا يَشُكَّ الْمُؤْمِنُونَ فِيهِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ- فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ- الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه‌السلام- وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ.[7]

عبد اللّه بن القاسم بطل، از حضرت ابو عبد اللّه صادق علیه‌السلام روايت آورده كه آن حضرت درباره‌ى قول خداى- تعالى-: (و به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) خبر داديم كه البتّه شما دوبار در زمين فساد بزرگى خواهيد كرد) فرمود:

«يكى كشتن علىّ بن ابى طالب علیه‌السلام و دوم ضربت زدن به امام حسن علیه‌السلام است‌، (و تسلّط و سركشى سخت ظالمانه‌اى خواهيد داشت) فرمود: كشته شدن امام حسين علیه‌السلام است (پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد) (يعنى) پس چون موعد يارى گرفتن و خون‌خواهى براى حسين علیه‌السلام فرا رسد (بندگان سخت جنگ‌جوى خويش را بر شما برانگيزيم تا آن‌جا كه درون خانه‌هايتان را نيز جست‌وجو كنند.) (آنان) قومى‌اند كه خداوند

آنان را پيش از قيام حضرت قائم علیه‌السلام برمى‌انگيزد كه هيچ (مسؤول) خونى از آل محمّد علیهم‌السلام باقى نگذارند جز اين‌كه او را بكشند (و اين وعده انجام‌شدنى و (قطعى) است) يعنى، آمدن حضرت قائم عليه السّلام. (سپس بار ديگر شما را بر آنان سلطه دهيم) خروج امام حسين علیه‌السلام با هفتاد تن از اصحابش (در زمان رجعت)؛ درحالى‌كه كلاه‌خودهاى زرّين دورو بر سر دارند و اعلام‌كنندگانى به مردم برسانند: اين حسين است كه خارج شده است؛ تا آن‌جا كه مؤمنان درباره‌ى او هيچ شكّ و ترديد نكنند و بدانند كه او دجّال و شيطان نيست و اين در حالى است كه حجّت قائم علیه‌السلام در ميان شماست.

چون معرفت به اين‌كه حضرتش همان امام حسين علیه‌السلام است در دل‌هاى شيعيان استقرار يافت، حضرت حجّت را مرگ فرا مى‌رسد و كسى كه آن جناب را غسل مى‌دهد و كفن و حنوط مى‌كند و به خاك مى‌سپارد، همان حسين [بن على‌] علیهما‌السلام خواهد بود و جز وصىّ و امام، هيچ‌كس متصدّى (كار كفن و دفن) وصى نشود.


[1] مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌2 787.
[5] بحار الأنوار، ج‌51، ص57.
[7] الكافي (ط- الإسلامية)، ج‌8، ص206.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo