< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/11/11

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت دوازدهم/بیان نقاط ضعف جامعه /ناتوانی در دوست‌یابی مهم‌ترین نشانه‌ی ضعف، (دوستی‌های زوال‌پذیر و دوستی‌های ماندگار)، جلسه دوم

 

وَقَالَ×:‌ «أَعْجَزُ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَجَزَ عَنِ‌ اكْتِسَابِ‌ الْإِخْوَانِ‌، وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ»[1] .

امیرمؤمنان علی× می‌فرماید: ناتوان‌ترین مردم کسی است که توانایی به دست آوردن رفیق، دوست و همراه را نداشته باشد؛ و از او ناتوان‌تر کسی است که دوستی به‌دست‌آمده را از بین ببرد.

امیرمؤمنان× در این حکمت به یکی از نقاط ضعف جامعه اشاره می‌کند که ناتوانی در دوست‌یابی و نگه‌داشتن دوستی‌های به‌وجود آمده است.

حضرت می‌فرماید: عجز و ناتوانی نوعی آفت برای جامعه است که آسیب‌زا می‌باشد.

مولا× در حکمت چهارم نیز به این نکته اشاره‌کرده و فرمودند: «الْعَجْزُ آفَةٌ»[2] ؛ عجز آفت و ناتوانی است[3] ، زیرا سرمایه‌های اجتماعی انسان را از کف می‌برد؛ و این در حالی است که هیچ‌کس اجازه‌ی از دست دادن سرمایه‌های به‌دست‌آمده خود را ندارد؛ چه می‌خواهد این سرمایه‌ها، سرمایه‌های مادی و معنوی باشند و چه می‌خواهند سرمایه‌های روحی و جسمی باشند.

نیرو و توان دستمان، جزء سرمایه‌های جسمی ماست و ما اجازه از دست دادن این قوت را نداریم. صبر و بردباری و تحمل نیز قوت قلبی برای انسان است و در این‌جا هم اجازه نداریم قوت قلبمان را با انجام کاری از بین ببریم.

دوستی به‌عنوان سرمایه‌ی اجتماعی تلقی شده است؛ و اگر انسان، دوستی داشته باشد، قوت دارد؛ بنابراین اگر رفاقت در جامعه حاکم نباشد آن جامعه ضعیف و ناتوان خواهد بود.

نکاتی درباره‌ی شرح این حکمت

نکته‌ی اول: تأکید بر مسئله‌ی دوست‌یابی و صیانت از رفاقت‌ها

امیرمؤمنان× بر مسئله‌ی دوست‌یابی و صیانت از رفاقت‌ها تأکید می‌ورزند تا در ارتباط با یکدیگر دچار ضعف و ناتوانی نشویم.

در روایت نقل‌شده که حضرت فرمود: «الْمَرْءُ كَثِيرٌ بِأَخِيه‌»[4] ؛ انسان به‌وسیله‌ی برادر [و دوستان] خود فزونى می‌یابد؛ یعنی انسان با دوستش فراوان جلوه داده می‌شود و بسیار به چشم می‌آید.

سؤال: آیا هدف مولا× از بیان این کلام توجه دادن به دوست‌یابی و اهتمام ورزیدن به آن است یا این‌که حضرت اهداف دیگری نیز دارد؟

می‌گوییم: این کلام حضرت هم پیش‌نیازها و هم پی‌آمدهایی دارد؛ اما ایشان در این‌جا به‌دنبال بیان یک نقطه‌ی محوری چندمنظوره است که آثار فراوان در جامعه دارد.

دوست‌یابی خود، یک مسئله است؛ اما مسئله‌ای که چندین مسئله‌ی دیگر را نیز در برمی‌گیرد؛ علت محوریت دوست‌یابی را می‌توان در کلام ابن میثم بحرانی یافت که ایشان این‌چنین می‌گوید: «مولا علی× در این حکمت به نکته‌ای تأکید کرده که با تحقق آن، یک نکته‌ی مهمِ اجتماعی محقق خواهد شد و آن، اخلاق‌مداری است.»[5] .

دوست‌یابی، نشانه‌ی قوت انسان است و دوستی را بر هم زدن نیز نشانه‌ی ضعف اوست؛ اما به اخلاق‌مداری باید به‌عنوان پیش‌نیاز تقویت و ایجاد دوستی توجه کرد، زیرا دوستیِ بدون اخلاق و حسنِ معاشرت ماندگاری نخواهد داشت.

حضرت فرمودند: اگر دوستی را ادامه ندهید، ناتوان‌ترینِ ناتوانان هستید، چراکه مسئله‌ی اخلاق را رعایت نکرده‌اید؛ درحالی‌که پایه‌ی بسیاری از ارزش‌ها، اخلاق است.

ازاین‌رو، ابن میثم می‌گوید: این عبارت ترغیبی بر اخلاق پسندیده است؛ چون دوست‌یابی نیاز به نیروی بدنی و عقلانی ندارد؛ البته در نوع دوستی نیاز به عقل داریم؛ اما برقراری ارتباط و اصل ایجاد دوستی، استدلال نمی‌خواهد و با اخلاق صورت می‌گیرد؛ بدین‌جهت است که امیرمؤمنان×، عاجز‌ترین انسان را کسی معرفی کرد که حاضر نیست برای دوستی، حتی کمترین هزینه را از قبیل؛ خوش‌رویی و... بپردازد.

نکته‌ی دوم: گسترش دوست‌یابی در جامعه و جلوگیری از شایعات

سؤال: چرا در کلام امیرمؤمنان× روی مسئله‌ی دوست‌یابی تأکید شده و بر هم زدن آن‌را نشانه‌ی عجز دانسته‌اند؟ یا به تعبیری دیگر، جایگاه دوستی در جامعه‌ی سالمِ دینی کجاست؟

می‌گوییم: یکی از شرایط مهم و تأثیرگذار در حفظِ جامعه‌ی سالمِ دینی، پرهیز از شایعات و دفاع کردن از افراد جامعه در برابر آن شایعات است.

اگر در جامعه‌ای، شایعه‌ای درباره‌ی فردی پخش شود و افراد جامعه از وی دفاع نکنند، با فراگیری این شایعه، سلامت جامعه دچار آسیب خواهد شد؛ اما اگر ارتباط بین افراد جامعه به‌گونه‌ای باشد که با پخش شایعه و زدن حرف ناصوابی از سوی برخی‌ها در مقام دفاع از دوستانشان برخیزند؛ این جامعه با تقویت دوستی‌ها در برابر شایعات و توطئه‌ها مقاوم خواهد ماند؛ اما کسی‌که در حفظ دوستی‌ها ناتوان است و دوستی‌ها را بر هم می‌زند، دیگر پشتیبانی ندارد تا از او در برابر توطئه‌ها و شایعات دفاع کند.

دوست انسان هم در معنویت و رشد یاری‌دهنده‌ی انسان است و هم در مقابل توطئه‌ها و شایعات از انسان دفاع می‌کند. همان‌گونه که در روایت آمده که پیامبر دراین‌باره فرمودند: «إِذَا ذَكَرْتَ أَعَانَكَ وَإِذَا نَسِيتَ ذَكَّرَك‌»[6] ؛ بهترين دوستان كسى است كه هرگاه خدا را ياد نمودى تو را يارى كند و چون خدا را فراموش نمودى به يادت اندازد.

مرحوم محمدجواد مغنیه در‌این‌باره این‌چنین می‌فرماید:

«قالوا في تعريف الصديق وصفاته وأكثروا؛ والوصف الداخل في ماهيته أو اللازم لها هو أن الصديق حقا وواقعا يرفض الشائعات عن صديقه حتى ولو كان على جهل بمصدرها؛ وهذا الصديق ثروة وعدة في الدين والدنيا، قال تعالى حكاية عن أهل النار: {فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ}[7] * {وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ}[8] »[9] ؛ در تعریف دوست و صفات او بسیار سخن گفته‌اند. ویژگی ذاتی دوستی و یا لازمه‌ی آن، این است که دوست واقعی و حقیقی شایعه‌پراکنی‌ها را درباره‌ی دوستش رد می‌کند، اگرچه منشأ آن‌را نداند. چنین دوستی، ثروت و دارایی دین و دنیا است. خدای متعال به نقل از اهل آتش می‌فرماید: «(افسوس که امروز) شفاعت‌کنندگانی برای ما وجود ندارد و نه دوست گرم و پرمحبتی!».

در روایتی از امام صادق× این‌گونه منقول است که حضرت می‌فرماید:

«أَكْثِرُوا مِنَ الْأَصْدِقَاءِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّهُمْ يَنْفَعُونَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ أَمَّا الدُّنْيَا فَحَوَائِجُ يَقُومُونَ بِهَا وَأَمَّا الْآخِرَةُ فَإِنَّ أَهْلَ جَهَنَّمَ قَالُوا: {فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ}[10] * {وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ}[11] »[12] ؛ دوستان فراوانی در دنیا برگزینید؛ زیرا آن‌ها در دنیا و آخرت سودمندند: در دنیا به‌کارها می‌رسند و در آخرت دوزخیان می‌گویند: «(افسوس که امروز) شفاعت‌کنندگانی و دوستانی صمیمی برای ما وجود ندارد».

بنابراین دوستی‌ها علاوه بر این‌که در این دنیا در برابر شایعات از انسان دفاع می‌کنند، در قیامت نیز برای انسان مفید خواهند بود.

نکته‌ی سوم: دوستی‌ها، سرمایه است.

اکتساب، واژه‌ای است که هم در مادیات و هم در معنویات به‌کار می‌رود؛ خصوصاً در باب تجارت فراوان به‌کاررفته است؛ حال سؤال این است که چرا امیرمؤمنان× برای دوست‌یابی و گرفتن دوست از این واژه (واژه‌ی اکتساب) استفاده می‌کند؟ چه تناسب بین اکتساب دوست و سرمایه‌های مالی و دنیوی است؟

برای پاسخ دادن به این سؤالات، به‌سراغ کلام میرزا حبیب‌الله خویی& می‌رویم و آن‌را بیان می‌کنیم؛ ایشان می‌فرمایند:

«شباهتی میان کسب مال و کسب اخوان وجود دارد؛ هنگامی‌که انسان می‌خواهد ثروت‌اندوزی کند، باید هزینه کند و وقت بگذارد؛ بنابراین ثروت دنیا نیز بدون هزینه‌ کردن و صرف زمان حاصل نمی‌شود؛ دوستی نیز این‌گونه است و اگر انسان پیگیر کسب دوست نباشد؛ باید هم وقت بگذارد و هم هزینه کند. انسان در کسب ثروت، مال می‌دهد تا ثروت بیشتری کسب کند؛ درباره‌ی دوست نیز باید هزینه کند؛ لکن هزینه‌ی آن مادی نیست، بلکه معنوی است، چراکه امور اخلاقی همانند حسن معاشرت، خوش‌رویی، ارتباط خوب و ... را در برمی‌گیرد».[13]

امیرمؤمنان× که فرمودند: «أَعْجَزُ النَّاس»؛ یعنی کسی‌که نتواند این کمترین هزینه را بپردازد؛ ازاین‌رو او عاجز و ناتوان است.

نکته‌ی چهارم: از دست دادن دوست، پایه‌ی ناتوانی‌های دیگر در جامعه

از دست دادن دوستی در جامعه، علاوه بر این‌که خودش ضعف است، پایه‌ی ناتوانی‌های دیگری هم در جامعه می‌باشد. لذا امیرمؤمنان× هم از دست دادن دوست را نشانه‌ی عجز و ناتوانی دانستند؛ علاوه بر این، پایه‌گذار ضعف‌های دیگر نیز در جامعه خواهد بود.

از دست دادن دوست توسط انسان، نشانه‌ی‌ احساس ضعف و ناتوانی و فروریختن یکی از ارکان زندگی اوست که باید به‌دنبال تحصیل رکنی جدید برای زندگی خود باشد.

مرحوم شیخ عباس قمی& در شرح این حکمت، به نکته‌ای اشاره می‌کند که در همین باره است؛ ایشان می‌فرماید:

«رسول خدا| با شنیدن خبر شهادت جعفر در جنگ موته، گریه کردند؛ سپس فرمودند: «الْمَرْءُ كَثِيرٌ بِأَخِيه‌»؛ انسان به‌وسیله‌ی برادرش [نيرومند و] افزون است. رسول خدا| با از دست دادن یک یار و نیرو احساس کرد که رکنی را از دست ‌داده است»[14] .

این ماجرا را می‌توان با شهادت مالک اشتر در زمان امیرمؤمنان علی× تطبیق کرد، چراکه امام× پس از شهادت مالک اشتر فرمودند: «{إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ‌}[15] ؛ وَ {الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}[16] ،‌ اللَّهُمَّ! إِنِّي أَحْتَسِبُهُ عِنْدَكَ فَإِنَّ مَوْتَهُ مِنْ مَصَائِبِ الدَّهْرِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَالِكاً فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِهِ وَ قَضى‌ نَحْبَهُ‌ وَ لَقِيَ‌ رَبَّهُ‌ مَعَ أَنَّا قَدْ وَطَّنَّا أَنْفُسَنَا عَلَى أَنْ نَصْبِرَ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ بَعْدَ مُصَابِنَا بِرَسُولِ اللَّهِ| فَإِنَّهَا أَعْظَمُ الْمَصَائِبِ»[17] ؛

«ما همه از خداییم و به‌سوی او باز خواهيم گشت، و سپاس ویژه‌ی پروردگار جهانيان است»، خداوندا! من اين مصيبت بزرگ را به‌حساب تو مى‌گذارم كه مرگ او از مصائب روزگار است، خداوند مالك را رحمت كند كه او به عهد خود وفا كرد و پيمان خود را به انجام رساند و به ديدار خدايش شتافت، با این‌که ما با خود عزم كرده‌ايم كه بر هر مصيبتى پس از مصيبت رحلت رسول خدا| صبر پيشه سازيم كه راستى آن بزرگ‌ترین مصيبت است.

شهادت حاج قاسم سلیمانی نیز پس از گذشت چند سال از آن ماجرا، هنگامی‌که حرف از حاج قاسم می‌شود، مقام معظم رهبری بغض می‌کنند؛ و این نشان‌دهنده‌ی اثرات دوستی و رفاقت‌هاست.

ابن ‌ابی ‌الحدید در شرح خود بر نهج‌البلاغه دراین‌باره از أبو ایوب سجستانی نقل می‌کند که وی می‌گوید: «إذا بلغني‌ موت‌ أخٍ‌ كان لي فكأنما سقط عضو مني»[18] ؛ هرگاه که من، برادر و دوستی را از دست می‌دهم احساس جدا شدن عضوی از بدنم را می‌کنم.

این سخن با این‌که کلام معصوم^ نیست؛ اما سخن خوب و حقی است.

نکته‌ی پنجم: اشکال به کلام مولا× و جواب از آن

ان‌قلت: امیرمؤمنان× در این‌جا فرمود: «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ»؛ یعنی عاجزترین مردم کسی است که نتواند دوست پیدا کند. عاجزترین؛ یعنی کسی‌که از همه‌ی افراد ناتوان‌تر است و هیچ ندارد؛ اما بلافاصله حضرت می‌فرماید «وَ أَعْجَزُ مِنْهُ»؛ و حال ‌آن‌که عاجزتر از عاجزترین معنا نمی‌دهد.

به تعبیری، ارزیابی در داشته‌ها و خسارت‌های انسان بر مبنای بالای صفر انجام می‌گیرد، زیرا زیر صفر، داشته نیست؛ اما اگر کسی به صفر رسید دیگر داشته ندارد؛ ازاین‌رو می‌گوییم عاجزترین؛ یعنی کسی‌که به نقطه‌ی صفر رسیده باشد و دوباره عاجزتر از او دیگر معنا ندارد.

قلت: اینجا دقت بسیار شده است؛ و آن این‌که در ارزیابی‌های این‌چنینی، دقت عقلی وجود ندارد، بلکه اینجا امور نسبی است، زیرا بیان «أَعْجَزُ النَّاس» در کلام مولا× عام است و عمومیت دارد؛ اما از آن‌جا که عمومیت عام، مطلق نیست، بلکه نسبی است، در عمومیت‌های نسبی، استثنائات موردی اشکال ندارد.

آیت‌الله مکارم نیز دراین‌باره می‌فرمایند: «شبيه اين تعبير در كلمات روزانه مردم نيز زياد است؛ مثلاً مردم مى‌گويند: بدبخت‌ترين مردم كسى است كه آبروى خود را از دست دهد و از او بدبخت‌تر كسى است كه ايمان خود را از دست دهد و هیچ‌گاه در عرف مردم تناقضى در ميان اين دو ديده نمى‌شود»[19] .

بنابراین، اگر می‌گوییم بدبخت‌ترین؛ پس بدبخت‌تر از او دیگر چه معنایی دارد؟! در پاسخ باید گفت: عمومیت که نسبی شد، استثنا دچار مشکل نیست.


[3] - برای مطالعه بیشتر ر.ک: جلسه 21-22 شرح نهج‌البلاغه.
[5] - برگرفته از شرح نهج‌البلاغه (ابن میثم)، ج5، ص245.
[9] فی ظلال نهج‌البلاغه، ج4، ص224.
[13] برگرفته از منهاج البراعة فی شرح نهج‌البلاغه، ج21، ص27-28.
[14] «روي أنّ النبيّ- صلّى اللّه عليه و آله- بكى لمّا قتل جعفر بمؤتة، و قال: المرء كثير بأخيه»؛ (برگرفته از شرح حكم نهج‌البلاغه، ص32-33.).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo