< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/11/18

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت دوازدهم/بیان نقاط ضعف جامعه /ناتوانی در دوست‌یابی مهم‌ترین نشانه‌ی ضعف، (دوستی‌های زوال‌پذیر و دوستی‌های ماندگار)، جلسه سوم

 

وَقَالَ×:‌ «أَعْجَزُ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَجَزَ عَنِ‌ اكْتِسَابِ‌ الْإِخْوَانِ‌، وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ»[1] .

امیرمؤمنان علی× می‌فرماید: ناتوان‌ترین مردم کسی است که توانایی به دست آوردن رفیق، دوست و همراه را نداشته باشد؛ و از او ناتوان‌تر کسی است که دوستی به‌دست‌آمده را از بین ببرد.

امیرمؤمنان× در این حکمت به یکی از نقاط ضعف جامعه اشاره می‌کند که ناتوانی در دوست‌یابی و نگه‌داشتن دوستی‌های به‌وجود آمده است.

بحث در نکاتی بود که درباره‌ی شرح این حکمت بیان می‌کردیم. در نکته‌ی پنجم به اشکالات بر کلام مولا× و جواب از آن‌ها در این حکمت اشاره کردیم و یک اشکال و جواب آن‌را بیان کردیم.

در این مبحث به اشکال و جواب دوم از کلام مولا× می‌پردازیم.

ان‌قلت: چرا مولا× پس از بیان این جمله: «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ»؛ دوباره بر حفظ و بقای دوستی تأکید کرده و می‌فرماید: «وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم»؛ عاجزتر از او کسی است که نتواند دوستی ایجادشده را نگه دارد.

این دوستی چه نقشی دارد؟ این بقای دوستی به چه چیزی اشاره دارد؟ آیا مگر ما دوستی‌های زوال‌پذیر هم داریم تا بخشی از دوستی‌ها، دوستی‌های پایدار باشند؟

قلت: محیط رفاقت و دوستی‌ها یکی از محیط‌های تربیتی در جامعه است که در تربیت انسان نقش دارد.

سه محیط تربیتی داریم:

     خانه.

     مدرسه.

     جامعه.

بخشی از شکل‌گیری تربیت انسان در تعامل با افراد خانواده در خانه، بخشی دیگر در ارتباط با همسالان در مدرسه و بخشی هم در جامعه و محیط‌های رفاقت و دوستی انجام می‌پذیرد.

از طرفی دوستی‌ها دارای سه قسم است:

    1. دوستی‌های زوال‌پذیر

قرآن کریم در سوره «عبس» با اشاره به این نکته، همه‌ی دوستی‌ها را زوال‌پذیر می‌داند؛ مگر آن دوستی که بر پایه و محوریت خداوند شکل بگیرد، می‌فرماید:

﴿{يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ[2] ‌*‌ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ[3] *‌ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ}[4] ؛ در آن روز که انسان از برادر خود و از مادر و پدرش و از زن و فرزندانش می‌گریزد.

با توجه به این آیات کریمه دانسته می‌شود که ماندگاری آن دسته از دوستی‌هایی که بر مبنای فامیلی شکل ‌گرفته‌اند؛ تا موقع حیات انسان دوام دارند و با رحلت انسان از این دنیا نابود می‌شوند؛ از همین رو، به‌فرموده‌ی خداوند متعال، روز قیامت، روزی است که انسان از برادر، مادر و پدرش فرار می‌کند.

    2. دوستی‌های تبدیل‌پذیر

آن دسته از دوستی‌هایی که در همین دنیا یا در آخرت به دشمنی تبدیل می‌شود.

قرآن دراین‌باره می‌فرماید:

{الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ}[5] ؛ دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند.

دوستی‌ها تبدیل‌پذیر است و در آنجا به دشمنی تبدیل می‌شود، زیرا بر مبنای منفعت دنیایی شکل‌گرفته و از آن‌جا که منفعت دنیوی در آخرت بی‌فایده است؛ از همین رو، دوستی‌ها به دشمنی تبدیل می‌شود.

    3. دوستی‌های پایدار، مفید و مؤثر

آن دسته از دوست‌هایی که در روز قیامت نیز مفید خواهند بود.

قرآن کریم در ادامه آیه قبل می‌فرماید:

{الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين}[6] ؛ دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند؛ مگر پرهیزکاران!

همه دوستی‌ها تبدیل به دشمنی می‌شود؛ مگر آن رفاقتی که بر مبنای خدا باشد.

امام صادق× نیز در روایتی دراین‌باره می‌فرماید:

«أَلَا كُلُّ خُلَّةٍ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا فِي غَيْرِ اللَّهِ فَإِنَّهَا تَصِيرُ عَدَاوَةً يَوْمَ الْقِيَامَة»[7] ؛ هر دوستی که بر مبنای غیر خدا باشد؛ در روز قیامت تبدیل به دشمنی می‌شود.

همچنین از امیرمؤمنان× نیز نقل‌شده است که حضرت فرمود: «لِلْأَخِلَّاءِ نَدَامَةٌ إِلَّا الْمُتَّقِين»[8] ‌؛ همه‌ی دوستان در قیامت، با هم دشمن می‌شوند، مگر پرهیزکاران.

مولا علی× در حکمت دوازدهم فرمود: «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم»؛ عاجزترین مردم کسی است که نتواند دوست پیدا کند؛ و عاجزتر از او کسی است که نتواند دوستی را نگه دارد.

شاید امیرمؤمنان× در اینجا به دوستی خدامحور اشاره‌کرده و می‌فرماید: شما اگر دوستی خدامحور را به هم زدید ناتوان هستید؛ وگرنه برخی‌ها در دنیا برای منصب و پول و منافع دنیوی با یکدیگر دوست می‌شوند؛ این نوع‌ از دوستی دوام ندارد و ممکن است یک روز باشد و روزی دیگر نباشد؛ ازاین‌رو نبود این دوستی برای انسان، نشانه‌ی عجز نیست، بلکه از دست دادن آن دوستی که برای قیامت مفید باشد، نشانه‌ی عجز و ناتوانی انسان است.

بیان نمونه‌ای از دوستی‌هایی که بر مبنای غیر خدا و بی‌فایده است:

امام رضا× برادری به نام زید داشتند که در مدینه قیام کرد و عده‌ای را به قتل رساند؛ مأمون او را دستگیر کرده و دستور دارد تا او را نزد امام رضا× ببرند؛ هنگامی‌که او را نزد ایشان بردند؛ حضرت شروع به توبیخ او کرده و فرمود:

«أَغَرَّكَ قَوْلُ سَفِلَةِ أَهْلِ الْكُوفَةِ، إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ ذَاكَ لِلْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ‘ خَاصَّةً إِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّكَ تَعْصِي اللَّهَ وَتَدْخُلُ الْجَنَّة وَمُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ‘ أَطَاعَ اللَّهَ وَدَخَلَ الْجَنَّةَ فَأَنْتَ إِذاً أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَاللَّهِ مَا يَنَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَزَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِمَعْصِيَتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْت؛ فَقَالَ لَهُ زَيْدٌ أَنَا أَخُوكَ وَابْنُ أَبِيكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ× أَنْتَ أَخِي مَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّ نُوحاً× قَالَ: {رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ}[9] ؛ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}[10] ؛ فَأَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَهْلِهِ بِمَعْصِيَتِهِ»[11] ؛

اى زيد! آيا سخن مردمان نفهم اهل كوفه تو را مغرور کرده است كه روايت كنند: فاطمه عفت خود را نگهداشت؛ پس خداوند آتش را بر ذرّيه‌اش حرام ساخت‌؛ اين تنها مخصوص حسن و حسين‘ است. اگر فكر می‌کنی که تو معصيت خدای عزوجل را انجام دهی و به بهشت بروى و پدرت موسى بن جعفر‘ نیز اطاعت خدا كند و به بهشت داخل‌ شود در اين صورت تو در نزد خداوند گرامي‌تر خواهى بود؟! به خدا سوگند هیچ‌کس جز از راه طاعت به آن‌چه نزد خداوند است نخواهد رسيد و تو مى‌پندارى با معصيت بدان مي‌رسى! پس گمان تو بدگمانى است. زيد گفت: من برادر شما و پسر پدرت هستم؛ حضرت× در پاسخ فرمود: تو برادر منى هنگامی‌که خدای عزوجل را اطاعت كنى! چون نوح× به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم کنندگان برتری!‌»؛ خداوند در پاسخش فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [= فرد ناشایسته‌ای است‌!]».

از این نمونه‌ها در تاریخ فراوان یافت می‌شود.

پس تنها دوستیِ خدامحور است که ماندگار می‌باشد. شاید کلام امام× ناظر به این نوع از دوستی است؛ ازاین‌رو کسی‌که دوستی را به هم بزند (مانند زید بن موسی) ناتوان‌ترین عاجز‌ است؛ زیرا می‌توانست دوستی را حفظ کند؛ اما آن‌را به هم زد.

معنای دوستی خدامحور چیست؟

شاید معنای این سخن مولا× این باشد که تلاش برای دوستی دو ملت، دو گروه و دو جناح، باید بر اساس خدا و نه منافع دنیایی باشد. شکل‌گیری دوستی بر پایه‌ی هر هدف و محوری که باشد از آثاری برخوردار خواهد بود؛ اما نکته این است که آیا این دوستی به‌خاطر این منفعت ایجادشده یا خیر؟

شکل‌گیری دوستی بر پایه‌ی منافع، قالبی توخالی است.

به‌عنوان‌مثال، اگر ساختمانی را به شما نشان بدهند که دارای ظاهری زیبا است، آن‌را تحسین می‌کنید؛ اما همین ظاهر زیبا با اندک لرزشی فرومی‌ریزد و هنگامی‌که این‌چنین شد، خواهید دید که هیچ‌چیزی در درونش نبوده است.

آن دوستی و رفاقتی هم که بر محوریت منافع باشد، فقط منفعت دیده می‌شود و با پایان یافتن منفعت، دوستی نیز به پایان می‌رسد، زیرا هدف اصلی منفعت بوده است نه دوستی؛ حتی در خانواده و ازدواج نیز این‌گونه است؛ گاهی پسری برای ثروت یا امر دیگری با دختری ازدواج می‌کند؛ پس هدف، دوست داشتن دختر نیست، بلکه هدف رسیدن به آن ثروت و یا هر چیز دیگری است که در کنار ازدواج با این دختر به آن خواهد رسید.

دوستی‌ها در عرصه‌های گوناگون همچون اقتصادی نیز این‌گونه است؛ اما اگر فردی را به‌خاطر خودش دوست داشته باشی، این دوستی واقعی خواهد بود.

دوستی با خدا چگونه است؟

از حضرت علی× نقل‌شده است که حضرت فرمود:

«اخترت من التوراة اثني عشر آية فنقلتها إلى العربية وأنا أنظر إليها في كلّ يوم ثلاث مرات: ... الرّابعة: يا بن آدم، إنّي احبّك فأنت أيضا أحببني ... العاشرة: يا بن آدم، كلّ يريدك لأجله وأنا اريدك لأجلك، فلا تفرّ منّي»[12] ؛

من از تورات دوازده آیه را جمع کردم؛ سپس به عربی تبدیل کردم و هرروز سه بار به این‌ها نگاه می‌کنم:

چهارمی‌اش این است: ای فرزند آدم! من تو را دوست دارم، تو هم مرا دوست بدار و محبوب دیگران کن.

دهمین آیه نیز این است: هرکسی تو را می‌خواهد برای خودش می‌خواهد و من تو را برای خودت می‌خواهم؛ پس از من فرار نکن.

ازاین‌رو امیرمؤمنان× می‌خواهد بفرماید، با کسانی دوستی برقرار کن که تو را برای خودت بخواهند؛ نه برای خودشان. دوستی خدامحور این‌گونه است.

پس اگر بخواهیم بحث را با عمق بیشتری دنبال کنیم؛ خواهیم دید که دوستی در مکاتیب غیردینی هم وجود دارد؛ اما ماندگاری ندارد، زیرا هیچ‌کدام بر مبنای خدامحوری شکل نگرفته است. دوستی تا جایی برقرار خواهد بود که منافعی برایشان وجود داشته باشد و پس ‌از آن از بین خواهد رفت.

ازاین‌رو، امروزه برخی‌ها این مطلب را مطرح می‌کنند که راه خدا همان راه مردم است؛ و اگر به مردم خدمت کنید مثل آن است که به خداوند خدمت کرده‌اید. این کلام، کلامِ غلطی است؛ به‌هیچ‌وجه راه خدا، راه خلق نیست؛ راه خدا آن راهی است که مقصدش خدا باشد. می‌توان این‌گونه گفت که راه خدا از میان خلق می‌گذرد؛ یعنی انسان برای نزدیک شدن به خداوند می‌تواند به خلق خدمت کند؛ اما این خدمت به خلق هم باید برای خدا باشد.

شهید مطهری& دراین‌باره می‌فرماید: «توحيد اسلامى، هيچ انگيزه‌اى غير خدا را نمى‌پذيرد. واقعیت تکاملی انسان و واقعیت تکاملی جهان، واقعیت «به‌سوی اویی» است، هر چه رو به آن‌سو ندارد باطل و بر ضد مسير تكاملى خلقت است. ازنظر اسلام همچنان كه كار خود را بايد براى خدا كرد، كار خلق را نيز بايد براى خدا كرد. اينكه گفته مى‌شود كار براى خدا يعنى كار براى خلق، راه خدا و خلق يكى است و براى خدا يعنى براى خلق، وگرنه كار براى خدا منهاى خلق آخوند بازى و صوفيگرى است، سخن نادرستى است. ازنظر اسلام راه، راه خداست و بس و مقصد خداست نه چيز ديگر، امّا راه خدا از ميان خلق مى‌گذرد. كار براى‌ خود كردن‌ نفس‌پرستى‌ است‌، كار براى خلق كردن بت‌پرستى است، كار براى خدا و براى خلق كردن شرك و دوگانه‌پرستى است، كار خود و كار خلق براى خدا كردن توحيد و خداپرستى است‌»[13] .

بنابراین، آن دوستی که برای خدا باشد ماندگاری دارد که مورد تأکید مولا علی× نیز هست.

سؤال: چرا باید دوستی‌ها بر پایه خداوند باشد و اگر نباشد چه خواهد شد؟

جواب: دوستی‌ها ملاک قضاوت است؛ یعنی فرد را از روی دوستانش مورد قضاوت قرار می‌دهند؛ بنابراین، اگر ملاک دوستی انسان، منافع دنیایی باشد، قضاوت‌ها به‌سوی منافع دنیایی می‌رود؛ اما اگر خدایی باشد قضاوت‌ها به سمت‌وسوی خدایی می‌رود.

امیرمؤمنان× در همین باره به ما معیاری معرفی کرده و می‌فرماید:

«مَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَإِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ فِي دِينِ اللَّه»[14] ‌؛ هر کس كه امرش بر شما مشتبه شد و از دينش آگاهى نداشتيد، به هم‌نشينانش نگاه كنيد، اگر اهل ديانت بودند، او هم بر دين خداست و اگر اهل ديانت نبودند، او نيز بهره‌اى از دين ندارد.

بنابراین بهتر است که انسان، دوستیِ خدامحور داشته باشد تا قضاوت‌ها به این مسیر برود که او نیز در مسیر خداوند است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo