< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/12/02

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت سیزدهم نهج‌البلاغه/کیفیت مواجه‌شدن با نعمت‌های الهی /استقبال شاکرانه (استقبال از نعمت‌ها همراه با شکر و سپاس)، جلسه اول

 

وَ قَالَ×:‌ «إِذَا وَصَلَتْ‌ إِلَيْكُمْ‌ أَطْرَافُ‌ النِّعَمِ‌ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ»[1] .

چون نشانه‌هاى نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسى نعمت‌ها را از خود دور نسازيد.

شرح حکمت

هنگامی‌که نشانه‌های نعمت خداوند به انسان می‌رسد؛ یعنی بخش‌ها و شاخه‌های مقدماتی نعمت‌ به انسان می‌رسد، تازه آغاز کار است. زمانی‌که نشانه‌ای از نعمت خداوند را دریافت کردید و شاخه‌ای از آن به شما رسید، به‌تدریج این نعمت نازل می‌شود تا زمانی‌که به حد کمالش برسد؛ بنابراین مراقب باش تا این نعمت را از دست ندهی و از فراری دادن آن به‌واسطه‌ی کمی و قلِّت شکر و سپاس بپرهیز! یعنی اگر انسان در آغاز نعمت‌هایش، شکر و سپاس فراوان را انجام ندهد و از این نعمت، استقبال شاکرانه نداشته باشد، امکان از دست دادن این نعمت برایش وجود دارد تا نعمتی که به‌تدریج در حال تکمیل شدن هست در همان ابتدای کار از دستش برود.

امیرمؤمنان علی× در این حکمت در مقام آموزش به مردم و جامعه است تا چگونه در مواجه با نعمت‌ها از آن‌ها استقبال کنند.

سراسر زندگی انسان سرشار از نعمت‌های الهی است؛ نعمت‌ها نیز همیشه بر انسان و جامعه نازل می‌شود و این‌گونه نیست که نعمت‌ها مقطعی باشند، بلکه تدریجی و همیشه در حال جریان هستند.

توضیح اجمالی

امیرمؤمنان× در این‌جا به‌دنبال بیان چند نکته مهم است:

    1. نعمت‌های الهی یکی از جلوه‌های رحمانی و رحیمی خداوند است.

خداوند متعال هم رحمان است و هم رحیم؛ ازاین‌رو هم جلوه‌ها و تجلیات رحیمی دارد و هم تجلیات رحمانی دارد؛ خداوند را «رحمان» نامیده‌اند، چراکه «الرَّحْمَن بِجَمِيعِ خَلْقِه‌» است؛ یعنی مربوط به همه‌ی انسان‌ها و مخلوقات عالم است و او را «رحيم» نامیده‌اند، به جهت این‌که «بِالْمُؤْمِنِين خَاصَّة» است؛ یعنی رحمت ویژه‌ای است که تنها شامل حال مؤمنین می‌شود[2] .

این دو واژه را به‌گونه‌ای دیگر هم معنا کرده‌اند و آن این‌که، رحمان را «رَحْمَانَ‌ الدُّنْيَا» و رحیم را «رَحِيمَ‌ الْآخِرَة» نامیده‌اند؛ یعنی رحمان در نعمت‌های دنیایی است و مؤمن و کافر هر دو را در برمی‌گیرد و رحیم در آخرت است که ویژه‌ی مؤمنین است[3] .

خداوند تجلیات گوناگون رحمانی و رحیمی دارد و مصادیقی از آن، نعمت‌های الهی است؛ ازاین‌رو آن نعمتی که باید از آن استقبال نمود، هم نعمت مادی و معنوی و هم نعمت دنیایی و آخرتی را در برمی‌گیرد.

بهشت، نعمت آخرتی خداوند است؛ رزق و روزی جزء نعمت دنیایی خداست؛ توفیقات معنوی در این دنیا نیز از نعمت‌های معنوی دنیایی و حشر با اولیاءالله هم جزء نعمت‌های معنوی در آخرت است؛ این نعمت، همه‌ی این‌ها را شامل می‌شود.

امیرمؤمنان× در این کلام می‌خواهد بفهماند که زندگی انسان مملو از این نعمت‌های الهی است.

    2. نعمت‌های خداوند همیشه به‌طور مستقیم به انسان‌ها نمی‌رسد، بلکه بیشتر اوقات از طریق واسطه‌ها و اسباب به جامعه و افراد آن می‌رسد؛ به‌گونه‌ای که گاهی نیز این‌گونه تلقی می‌شود که این نعمت را این فرد به او داده و از این‌که او واسطه خداوند است غافل می‌شود؛ درحالی‌که هر آن‌چه به دست انسان می‌رسد از سوی خدای متعال است.

بسیاری از این نعمت‌ها از طریق سبب و مسبب است؛ مسبب‌الاسباب نیز خداست؛ اما خدا این نعمت را به دست یکی از بندگانش داده و او را واسطه کرده است؛ ازاین‌رو استقبال از نعمت و استقبال شاکرانه در اینجا، هم استقبال شاکرانه از نعمت‌های مستقیم خداوند است و هم استقبال از نعمت‌های واسطه‌ای خداوند می‌باشد.

پس جمله مولا× عمومیت دارد؛ یعنی عبد و بنده‌ی خدا باید در مواجهه با هر نوع از نعمت‌های الهی برخورد شاکرانه داشته باشد؛ یعنی هر نعمتی که از طرف خداوند به انسان رسید (مادی یا معنوی، دنیوی یا اخروی، مباشر یا غیر مباشر)، با همه‌ی این‌ها باید برخورد شاکرانه داشت.

    3. انسان و جامعه در برخورد با هر پدیده‌ای می‌تواند دو گونه مواجهه داشته باشد:

     مواجهه‌ی مثبت و ایجابی. (مواجه‌شدن و استقبال همراه با جاذبه).

     مواجهه‌ی منفی و سلبی. (مواجه‌شدن و استقبال همراه با دافعه).

امیرمؤمنان× در اینجا سفارش می‌کند که مراقب باش! اولویت شما در برخورد با پدیده‌هایی که نعمت الهی به‌شمار می‌آید، باید ایجابی باشد، ازاین‌رو می‌فرماید: «فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»؛ هنوز ابتدای کار است و شما تازه یک شعبه و رشحه‌ای از رشحات نعمت الهی را دریافت کرده‌اید؛ پس مراقب باشید تا آن‌را از دست ندهید. اگر برخوردتان با این نعمت، برخورد غیر شاکرانه همراه با دافعه باشد، آن نعمت از بین می‌رود و آن‌را از دست خواهید داد.

آیت‌الله مکارم شیرازی دراین‌باره می‌فرمایند:

«بعضى از شارحان نهج‌البلاغه، نعمت‌ها مانند گروه‌هاى پرندگان است كه وقتى تعدادى از آن‌ها بر شاخه درختى نشستند بقيه تدریجاً به‌دنبال آن‌ها مى‌آيند و شاخه‌ها را پر مى‌كنند؛ ولى اگر گروه اول صداى ناهنجار و حركت ناموزونى بشنوند يا ببينند فرار مى‌كنند و بقيه هم به‌دنبال آن‌ها مى‌روند و صحنه از وجودشان خالى مى‌شود»[4] ؛ نعمت‌های خدا نیز این‌گونه است؛ اگر شما یک نعمت از نعمت‌های الهی را دیدید؛ از او استقبال خوبی داشته باشید و با استقبال شاکرانه دیگر نعمت‌های الهی را نیز دریافت کنید. پس اولویت در استقبال با جاذبه است که مقصود از جاذبه در کلام مولا، شاکرانه است و آن نیز شکر فراوان است نه اندک.

امیرمؤمنان× فرمود: «فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»؛ با كم‌شكرى باقیمانده‌ی آن [نعمت] را فرارى نده. [بلکه بسیار خرجشان کن تا این نعمت بماند.]

از کلام مولا× که فرمود: «فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا»؛ آن باقیمانده‌ی نعمت را فراری نده تا همه نعمت به شما برسد، دانسته می‌شود که نعمت‌های الهی تدریجی است و بسیار کم پیش می‌آید که نعمتی دفعی باشد، بلکه آرام‌آرام و قطره‌قطره می‌آید. هنگامی‌که نزول نعمت تدریجی شد، جاری می‌شود و دیگر این کار یک حادثه نیست، زیرا حادثه، دفعی است؛ مثلاً ناگهان زلزله و طوفان می‌آید [البته بااینکه از پیش از وقع آن پیش‌بینی‌هایی می‌کنند]؛ اما انجام آن یک‌دفعه است و آن‌چه مشاهده می‌کنیم وقوع یک‌باره‌ی آن حادثه است؛ اما جریان، به‌یک‌باره نیست و تدریجی می‌باشد. نعمت‌های الهی نیز جریانی بوده و حادثه‌ای نیست؛ یعنی تدریجی بوده و به‌مرورزمان نازل می‌شود.

پس شرط کامل شدن نعمت، استقبال شاکرانه از آن است؛ این استقبال شاکرانه هم قانون و دستوری قرآنی است.

آن‌جا که می‌فرماید: {وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}[5] ؛ و (همچنین به‌خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!

این قانون نیاز به تبیین و تفسیر دارد که این ازدیاد نعمت در برابر شکر چیست و چگونه اجرا می‌شود؟

قانون ازدیاد نعمت در برابر شکر نعمت شامل نعمت‌های مادی و معنوی می‌شود؛ مثلاً در نعمت‌های معنوی اگر کسی توفیق نماز شب یافت و شکر آن‌را بجا آورد، این نعمت بیشتر می‌شود. در نعمت‌های مادی نیز همین‌گونه است؛ یعنی زمانی‌که نعمتی مادی به انسان رسید اگر شکر آن‌را به‌جای آورد، خداوند آن نعمت را بیشتر به انسان عنایت می‌کند.

این‌که قرآن می‌فرماید: {لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ}؛ باید به این نکته توجه کرد که استقبال شاکرانه از نعمت که به ازدیاد نعمت می‌انجامد، خودِ صاحبِ نعمت را نیز زیاد می‌کند؛ یعنی شما که صاحب نعمت هستید با استقبال شاکرانه، این نعمت را به همسایه‌ها و رفقای خودتان نیز می‌رسانید و آن‌ها نیز برخوردار از این نعمت خواهند شد.

امیرمؤمنان× که در این حکمت می‌فرماید: «فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»؛ این نعمت را با کم استقبالی و بد استقبالی فراری ندهید. [استقبال از نعمت نیز شکر آن نعمت است.]

آیا شکر نعمت تنها به درگاه خداوند است یا این‌که از واسطه‌ی نعمت نیز باید تشکر نمود؟

عمّار دُهُنی دراین‌باره این‌گونه روایت می‌کند، می‌گوید: «سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ× يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكُورٍ. يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَ شَكَرْتَ فُلَاناً؟ فَيَقُولُ: بَلْ شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ، فَيَقُولُ: لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ، ثُمَّ قَالَ: أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ»[6] ؛

على بن الحسين× مى‌فرمود: به‌راستی خداوند هر دل افسرده و غمگين و هر بنده شكرگزارى را دوست دارد. روز قيامت خداوند به يكى از بندگانش مى‌فرمايد: آيا تو فلانى را شكر كردى‌؟ در پاسخ مى‌گويد: بلكه من تو را شكر كردم. پس خداوند مى‌فرمايد: مرا سپاس نگفتى، چون آن بنده را سپاس نگفتى! سپس فرمود: شاکرترین شما به درگاه خداوند، شاکرترین شما نسبت به مردم است.

پس اینجا که امیرمؤمنان× فرمود: «إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَم فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»؛ هنگامی‌که شاخه‌ای از نعمت به شما رسید؛ آن اوج نعمت را با شُکر اندک و استقبال غیر شاکرانه فراری ندهید؛ بنابراین، شکر اندک تنها به کمی شکر خدای عزوجل نیست، بلکه این سخن، شکر اندک از مردم (واسطه‌ی نعمت) را نیز در برمی‌گیرد.

سؤال: نقش این شکر و استقبال شاکرانه در جامعه‌ی سالمِ دینی چیست؟

جواب: مهم‌ترین نکته این است که باید به نقش این استقبال شاکرانه و ترویج و تقویت روحیه‌ی شکر و سپاس در رشد و ارتقای جامعه‌ی سالمِ دینی توجه داشت که تا چه اندازه می‌تواند تأثیرگذار باشد، زیرا هنگامی‌که روحیه‌ی شکر و سپاس در میان افراد جامعه وجود داشته باشد و تبدیل به یک فرهنگ شود، برکات فراوانی به جامعه خواهد رسید که نخستین آن‌ها توسعه‌ی کارهای خیر و نعمت رسانی به دیگران است، زیرا همه می‌دانند که در این جامعه هر کسی کار خیری انجام دهد و نعمتی را به دیگران برساند و به تعبیر صحیح‌تر، واسطه‌ی رساندن نعمتی از نعمت‌های خداوند باشد، از سوی همگان مورد سپاس واقع‌شده و مورد استقبال شاکرانه قرار می‌گیرد و این موجب رشد و ارتقای جامعه و فرهنگ جامعه خواهد شد.

در این‌جا این‌گونه نیز می‌توان گفت هنگامی‌که روحیه‌ی خیررسانی در جامعه فراوان شود، به‌طور طبیعی نعمت‌های عمومی جامعه نیز بیشتر شده و منفعت‌طلبی شخصی افراد کمتر خواهد شد و این همان تبیین زوایای جامعه‌ی سالمِ دینی در نهج‌البلاغه است.

با نگاهی عمیق و دقیق به این مسئله، می‌توان به برخی از پرسش‌های امروزی پاسخ داد.

به‌عنوان نمونه، چرا باید یادواره شهدا و یادبود امام و سالگرد پیروزی انقلاب را همه‌ساله برگزار کنیم؟

در پاسخ باید گفت: آن‌چه شهدا و امام برای ما گذاشته‌اند شاخه‌ای از نعمت است؛ پس هنگامی‌که امیرمؤمنان× می‌فرماید: «فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»؛ باید مراقب باشیم اوج ارزش خون شهدا را که باید شعور به‌وجود بیاورد فراری ندهیم؛ بنابراین باید یادواره، بزرگداشت و نکوداشت برگزار کنیم.

این امر تنها به اسلام تعلق ندارد، بلکه امری عقلائی است؛ یعنی جوامعی که مسلمان نیستند و بر مبنای عقل و رفتار عقلای جامعه اداره می‌شوند نیز این کار را انجام می‌دهند و از انسان‌های خدوم جامعه‌ی خود تقدیر می‌کنند.

این، نقش شکر و سپاس و استقبال شاکرانه در جامعه است؛ یعنی جامعه به سمت‌وسوی کمال حرکت کرده و رشد پیدا می‌کند. تقدیر از شهدا، علما، بزرگان و انسان‌های خدومی همانند خیرین مسجد ساز و مدرسه‌ساز، مصداق بارزی از کلام مولا× است.

بررسی سند حکمت

این جمله امیرمؤمنان×، قبل و بعد از سید رضی& در منابع بی‌شماری از شیعه و سنی آمده است؛ البته ممکن است که همانند همین جمله باشد و یا این‌که در جمله‌ای طولانی‌تر نقل‌شده باشد.

کتاب «المائة کلمة»، اثر ابو عثمان جاحظ (متوفای 255 ه ق) را شاید بتوان قدیمی‌ترین منبعی دانست که این جمله مولا× را نقل کرده است.[7]

خوارزمی (متوفای 567 ه ق) نیز در کتاب مناقب این مطلب را این‌چنین نقل کرده که شخصی به نام أبوالفضل احمد بن ابي طاهر که صاحب ابی عثمان بوده است، می‌گوید: «كان الجاحظ يقول لنا زمانا: ان لأميرالمؤمنين مائة كلمة، كل كلمة منها تفي ألف كلمة، من محاسن كلام العرب قال: وكنت أسأله دهراً بعيدا أن يجمعها ويمليها علي وكان يعدني بها ويتغافل عنها ضناً بها قال: فلما كان آخر عمره أخرج يوما جملة من مسودات مصنفاته، فجمع منها تلك الكلمات وأخرجها إلى بخطه فكانت الكلمات المائة هذه»[8] ؛ زمانی جاحظ برای ما می‌گفت: امیرالمؤمنین× صد کلمه دارد؛ هر کلمه‌اش، هزار کلمه می‌ارزد؛ آن کلمات نیز از زیباترین کلمات عرب است و گفتند که جناب جاحظ! این صد کلمه را جمع کن و بر ما املاء کن؛ او وعده می‌داد؛ اما انجام نمی‌داد؛ پس هنگامی‌که آخر عمرش بود، روزی بخشی از این سیاهه‌ها (نوشته‌ها) را برای من فرستاد؛ پس در آن نوشته‌ها آن کلمات را به خط خود جمع کرده بود که صد کلمه بود که یکی از آن‌ها این حکمت مولاست.[9]

این کلمه‌ی مولا را دیگرانی همچون، قاضی قضاعى (متوفای 454 ه ق) در «دستور معالم الحکم»[10] ؛ ابن فتال نیشابوری (متوفای 508 ه ق) در «روضه الواعظين»[11] ؛ علامه طبرسی (متوفای 548 ه ق) در «مجمع‌البيان»[12] ؛ آمدی (متوفای 550 ه ق) در «غررالحکم»[13] ؛ زمخشری (متوفای 583 ه ق) در «ربيع الابرار و نصوص الاخبار»[14] ؛ ابن عربی (متوفای 638 ه ق) در تفسیر خودش «تفسیر ابن عربی»[15] ؛ ملاصالح مازندرانی (1081 ه ق) در «شرح أصول کافی»[16] ؛ آلوسی (متوفی 1270 ه ق) در «تفسير روح المعانی»[17] ؛ و حاجی نوری (متوفای 1320 ه ق) در «مستدرک الوسائل»[18] آن‌را نقل کرده‌اند.

البته در این میان، ابن فتال نیشابوری (متوفای 508 ه ق) قسمتی از حکمت 246 نهج‌البلاغه[19] را نیز به آن اضافه کرده است.


[7] - ر.ک: کلمات قصار امام علی (ع) (دو مجموعه)، مائة کلمة، ص9.
[9] - المناقب الخوارزمي، ص377.
[10] - «إذا وصلت إليكم أطراف النعم فلا تنفروا أقصاها بقلة الشكر ان اليسير من الله أكبر واعظم من الكثير من خلقه وإن كان كل منه»؛ (دستور معالم الحکم، ص23).
[11] - «إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعْمَةً فَاحْذَرْهُ وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ لَمْ يُحْرَمِ الزِّيَادَةَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‌ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ‌ احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ»؛ (روضةالواعظین (ط - القدیمیة)، ج2، ص473).
[12] - «إذا أقبلت عليكم أطراف النعم، فلا تنفروا أقصاها بقلة الشكر»؛ (مجمع‌البیان، ج6، ص19).
[13] - «إذا وصلت إليكم أطراف النّعم فلا تنفروا أقصاها بقلّة الشّكر»؛ (غررالحکم، ص288).
[14] - «إذا وصلت إليكم أطراف النعم فلا تنفروا أقصاها بقلّة الشكر»؛ (ربیع الابرار ونصوص الاخبار، ج5، ص276).
[15] - «إذا وصلت إليكم أطراف النعم فلا تنفروا أقصاها بقلة الشكر»؛ (تفسیر ابن عربی، ج1، ص318).
[16] - «اذا وصلت إليكم أطراف النعم فلا تنفروا أقصاها بقلة الشكر»؛ (شرح الكافي- الأصول و الروضة، ج8، ص278).
[17] - «إذا وصلت إليكم أطراف النعم فلا تنفروا أقصاها بقلة الشكر»؛ (تفسیر روح المعانی، ج6، ص218).
[18] - «إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»؛ (مستدرک الوسائل، ج12، ص370).
[19] - حکمت 246: «احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُود؛ از فرار نعمت‌ها بپرهيزيد، زيرا هر گريخته‌اى باز نمى‌گردد»؛ (نهج‌البلاغه، ص511).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo