< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1400/12/23

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت‌های نهج‌البلاغه/شرح حکمت چهاردهم /نقش فامیل‌ها و بستگان نزدیک در شکوفایی استعدادهای نسل جوان (جلسه اول)

 

وَقَالَ×:‌ «مَنْ‌ ضَيَّعَهُ‌ الْأَقْرَبُ‌ أُتِيحَ‌ لَهُ‌ الْأَبْعَدُ»[1] .

تاکنون به شرح سیزده حکمت از حکمت‌های نهج‌البلاغه پرداختیم و در این جلسه وارد حکمت چهاردهم می‌شویم.

حسب نقل سید رضی&، امیرمؤمنان علی× در این حکمت فرمودند‌:

«مَنْ‌ ضَيَّعَهُ‌ الْأَقْرَبُ‌ أُتِيحَ‌ لَهُ‌ الْأَبْعَدُ»؛ کسی‌که نزديكانش او را واگذارند، بيگانه او را پذيرا خواهد شد.

به تعبیری، هر کسی‌که فامیل‌ها و نزدیکانش او را رها کنند و مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار دهند، فرصت برای افراد دور و بیگانگان فراهم می‌شود؛ و آن‌ها پذیرای او خواهند شد. زبان به حمایت او می‌گشایند و ادعای کمک به او را دارند.

این سخن مولا× بدین معناست که وقتی بستگان سببی و نسبی انسان و دوستانی که با آن‌ها در ارتباط است از او حمایت نمی‌کنند، و فرصتی را برای بهره‌مندی از توانمندی‌های او ایجاد نمی‌کنند و او را از خود دور می‌کنند و تنها می‌گذارند؛ درنتیجه کسانی به‌سراغ او می‌آیند که با او بیگانه و از نزدیکان او نیستند؛ آن‌ها فضا را برای او باز می‌کنند و با حمایت از او، فرصت را مهیا کرده تا او بتواند از آن استفاده کند و درنهایت امر او به دست دیگران می‌افتد.

«مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ»؛ یعنی کسی‌که نزدیکان و بستگانش او را ضایع کنند و با ضایع کردنِ توانمندی‌های او، اجازه خودنمایی را به وی ندهند؛ درنتیجه فرصت را برای کسانی فراهم می‌کنند که از او دور هستند.

شارحان و مترجمین نهج‌البلاغه چگونگی ایجاد این فرصت برای بیگانگان را به دو گونه معنا کرده‌اند::::::::÷÷÷÷÷33:

    1. بهره‌وری و برداشت منفی

هنگامی‌که نزدیکان و بستگان، انسان را تحویل را نگیرند و از ظرفیت وی استفاده نکنند؛ بیگانگان به‌سراغ او می‌آیند و از ظرفیت وی برای خودشان بهره می‌برند.

بیگانگان هم ممکن است که دشمن او باشند و یا این‌که نسبت به وی بی‌تفاوت باشند؛ یعنی کسانی‌که افزون بر بیگانه بودن با وی، دلسوزش نیستند و برای آن‌ها منفعتی نیز ندارد؛ اما از فرصت طرد شدن و حمایت نشدن انسان از سوی نزدیکانش، برای خودشان بهره می‌برند و یا به تعبیر دیگر سوءاستفاده می‌کنند.

با توجه به این معنا، امیرمؤمنان علی× ضایع کنندگان از نزدیکان و بستگان را سرزنش کرده و می‌فرماید: شما از اقوام و همسایگان او بودید و می‌توانستید با کمک به او از وی حمایت کنید، زیرا او جوانی مستعد بود و می‌توانست مفید باشد؛ اما شما به او کمک نکردید و دیگران برای بهره‌مندی از او به‌سراغ آمدند و منفعتش را آن‌ها بردند.

    2. بهره‌وری و برداشت مثبت

اگر فردی، بستگانش او را طرد کرده و حمایتش نکنند؛ خدا فرصتی را برای او فراهم می‌کند تا آن‌هایی به کمکش بیایند که از نزدیکان و بستگانش نیستند.

به‌عنوان‌مثال، اگر در آغاز رسالت پیامبر| توسط نزدیکان و بستگان حمایتی از ایشان انجام نشد؛ اما خدا بر سر راه ایشان افرادی همچون سلمان و ابوذر و ... قرار می‌دهد.

با توجه به این معنا، امیرمؤمنان× انسان طردشده را تسلا و آرامش داده و می‌فرماید: اگر نزدیکانت تو را رها کردند و تو را حمایت ننمودند، غصه نخور؛ خداوند فرصتی را برای تو فراهم می‌کند تا افرادی که از تو دور بوده و با تو بیگانه هستند به‌سراغ تو بیایند.

به‌عنوان نمونه، اگر افرادی همچون ابولهب، ابوجهل و دیگران که از خویشان پیامبر| بودند؛ ولی وی را حمایت نکردند، برای این بود که این‌ها [به‌اصطلاح خودمانی] قابلیت همراهی با ایشان را نداشتند؛ خداوند فرصتی را فراهم نمود تا آن‌هایی که با پیامبر بیگانه و از ایشان دور بودند به یاری پیامبر بشتابند.

پس کلام مولا علی× در نگاه نخست، قابلیت هر دو معنا را دارد؛ همان‌گونه که مترجمین و شارحان نهج‌البلاغه نیز به همین دو معنا پرداخته‌اند.

پیش از این‌که به واژه‌شناسی و بررسی سند این روایت بپردازیم، نکته‌ای محوری را به‌صورت اجمالی درباره‌ی این حکمت باید بیان کنیم و آن نکته هم این است که محور سخن مولا علی× در مورد بیان نقش نزدیکان و بستگان در پرورش استعدادهای جامعه است؛ ایشان می‌خواهد بفرماید که هیچ‌کس بی‌نیاز از نزدیکان و بستگان خود، به‌ویژه عشیره و قبیله‌اش نیست[2] ؛ هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که من به نزدیکان و خویشاوندانم کاری ندارم و می‌خواهم تنها باشم؛ این کلامی نادرست است، چراکه آن‌ها پشتیبان و کمک‌کار انسان هستند.

بنابراین، نزدیکان انسان همیشه باید نقش تکیه‌گاه را داشته باشند و انسان نیز بر این باور باشد که از نقش اطرافیان و نزدیکانش باید بهره ببرد.

زمانی، جامعه این‌گونه متراکم نبود؛ خانه‌ها بزرگ بود؛ پدر در یک خانه زندگی می‌کرد و فرزندانش نیز در اطراف او ساکن بودند؛ به همین شکل، عشیره‌ها و قبیله‌ها در کنار هم ‌شکل می‌گرفت؛ پیش از اسلام، در شبه‌جزیره عربستان نیز این‌گونه بود؛ و با ظهور اسلام نیز مخالفتی با آن نشد.

به‌عنوان‌مثال، در زمان قصی بن کلاب[3] مکه به چهار قسمت (معلاة، مسفلة، ميمنة، ميسرة) تقسیم شد؛ قصی بن کلاب، از اشراف مکه و دامادِ رئیس قبیله‌ی بنی جَدَره بود؛ هنگامی‌که پدرخانمش از دنیا رفت، وی با حسن استفاده رئیس قبیله شد. در آن زمان قبیله‌ها و عشیره‌ها کنار هم بودند تا در مشکلات جامعه به فریاد هم برسند؛ اسلام هم که آمد، این کار را نفی نکرد.[4]

اما امروزه، جامعه به سمت توسعه پیش می‌رود و متأسفانه هراندازه که جامعه به سمت ماشینی شدن پیش می‌رود و توسعه پیدا می‌کند و به تعبیری، حجیم و متراکم می‌شود؛ افراد آن هم از یکدیگر بیشتر فاصله می‌گیرند.

بنابراین امیرمؤمنان× در این کلام مسئله‌ای اجتماعی را یا از باب تسلی خاطر و یا از باب سرزنش عده‌ای یادآوری می‌کند؛ اما اصل مسئله، اجتماعی بودن آن است.

این کلام مولا× را از باب تسلای خاطر می‌توان این‌چنین معنا کرد که امیرمؤمنان فرمود: «مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَب»؛ هر کسی‌که نزدیکانش با عدم‌حمایت، او را از خود دور کنند و فرصتی برای شکوفایی استعدادها و توانمندی‌هایش فراهم نکنند؛ آن‌هایی که دور و بیگانه هستند، این فرصت را غنیمت شمرده و به‌سراغ او می‌آیند و از او حمایت می‌کنند؛ همچون پیامبر اسلام| که در آغاز رسالتش از سوی قریش و نزدیکانش رها شد؛ اما خدای متعال افرادی همچون سلمان فارسی از ایران و اویس قرنی از یمن را شیفته وی می‌کند تا او را یاری کنند و تسلای خاطر پیامبر باشند.

این کلام مولا× از باب سرزنش نیز این‌چنین معنا می‌شود که اگر در انجام‌وظیفه‌ات به‌ویژه در مسائل مادی و معنوی نسبت به اطرافیان و نزدیکانت کوتاهی کنی؛ و از آن‌ها حمایت نداشته باشی، فرصت برای دیگران فراهم می‌شود که دو حالت دارد: یا آن‌ها به‌قصد کمک به او می‌آیند، و یا این‌که به‌قصد سوءاستفاده از این موقعیت به‌سراغ وی می‌آیند؛ به‌عنوان‌مثال، بیگانگان به‌سراغ این نیروی توانمند و با ظرفیت بالا می‌آیند و به‌جای ثمر دهی و منفعت برای امت اسلام، دیگران از این ظرفیت و پتانسیل او بهره می‌برند که از آن تعبیر به فرار مغزها نیز می‌شود.

بنابراین، محور اصلی در کلام مولا×، نقش نزدیکان و بستگان در پرورش استعدادهای افراد جامعه و بهره بردن از آن فرصت‌ها به نفع جامعه می‌باشد.


[2] - ر.ک: نهج‌البلاغه، خطبه 23، ص65.
[3] - وی جد چهارم پیامبر است.
[4] - برگفته از آثار اسلامي مکّه و مدينه، ص38، 43 و 44؛ السيرة النبوية - ط دار المعرفة، ج1، ص124؛ سيره ابن هشام - ت طه عبد الرؤوف، ج1، ص109؛ دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص7204.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo